دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

رشد شخصیت از دید یونگ

مراحل رشد شخصیت

زندگی من ماجرای تحقق بخشیدن به ناهشیار است. هر چیزی در ناهشیار به دنبال تجلی بیرونی است و شخصیت نیز تمایل دارد که از شرایط ناهشیار خود شکل بگیرد.(کارل یونگ)

کارل یونگ : زندگی من ماجرای تحقق بخشیدن به ناهشیار است. هر چیزی در ناهشیار به دنبال تجلی بیرونی است و شخصیت نیز تمایل دارد که از شرایط ناهشیار خود شکل بگیرد.

یونگ تبیین جدید و گسترده ای را از ماهیت انسان طراحی کرد که کاملا با تبیین های دیگر فرق دارد و آن را روان شناسی تحلیلی نامید.

کارل یونگ

تفاوت نظریه یونگ با  فروید : 

۱- اولین نکته ای که یونگ درباره ی آن با فروید مخالفت کرد نقش مسایل جنسی بود. یونگ تعریف فروید را از لیبیدو گسترش داد ،به این صورت که آن را به صورت انرژی روانی کلی تری که میل جنسی را شامل می شود ولی به آن محدود نمی شود، توصیف کرد. 

۲- دومین زمینه ی اختلاف عمده، به مسیر نیروهایی که بر شخصیت تاثیر می گذارند مربوط می شود. در حالی که فروید انسانها را زندانیان و قربانیان رویدادهای گذشته در نظر داشت، یونگ معتقد بود که ما علاوه بر گذشته ی خود، توسط آینده ی خود نیز شکل می گیریم. ما نه تنها تحت تاثیر آنچه در کودکی برایمان اتفاق افتاده قرار داریم، بلکه آنچه آرزو داریم در آینده انجام دهیم نیز بر ما تاثیر می گذارد. 

۳- سومین نکته ی اختلاف به ناهشیار مربوط می شود . یونگ به جای اینکه نقش ناهشیار را به حداقل برساند، ناهشیار را عمیق تر کاوش کرد و بعد تازه ای را به آن افزود: تجربیات موروثی گونه ی انسان و پیش از انسان . 

سیستم های شخصیت

از نظر یونگ، کل شخصیت یا روان، از چند سیستم یا ساختار مجزا تشکیل شده است که می توانند بر یکدیگر تاثیر بگذارند.

سیستم های اصلی، خود(ego)، ناهشیار شخصی و ناهشیار جمعی هستند.

خود : خود(ego) مرکز هشیاری، بخشی از روان است که با درک کردن، تفکر، احساس کردن، و یاد آوری ارتباط دارد.خود به صورت گزینشی عمل می کند،به این صورت که فقط بخشی از محرکهایی را که با آنها روبرو می شویم در آگاهی هشیار می پذیرد.

پست های مرتبط

ناهشیار شخصی : ناهشیار شخصی در سیستم یونگ شبیه برداشت فروید از نیمه هشیار است.این مخزن موادی است که زمانی هشیار بوده ولی به خاطر این که پیش پا افتاده یا ناراحت کننده بوده اند فراموش یا سرکوب شده اند. بین خود و ناهشیار شخصی ارتباط دو سویه زیادی وجود دارد. برای مثال، توجه ما به راحتی می تواند از این صفحه، به خاطره ی اتفاقی که دیروز روی داده است منحرف شود.

در ناهشیار شخصی همه نوع تجربه ذخیره شده است. می توان آن را به کمد بایگانی تشبیه کرد. برای بیرون کشیدن چیزی از آن،بررسی کردن آن برای مدتی، و برگرداندن آن به همان جا تا دفعه ی بعد که آن را بخواهیم یا به یاد آوریم، تلاش ذهنی کمی لازم است.

ناهشیار جمعی : عمیق ترین سطح روان که کمتر از همه دست یافتنی است،یعنی ناهشیار جمعی غیر عادی ترین و بحث انگیز ترین جنبه ی سیستم یونگ است.از نظر منتقدان،ناهشیار جمعی عجیب ترین مفهوم یونگ است. یونگ معتقد بود همانگونه که هر یک از ما تمام تجربیات خود را در ناهشیار شخصی انباشته و بایگانی می کنیم،نوع انسان نیز به صورت جمعی،به عنوان یک گونه،تجربیات گونه ی انسان و پیش از انسان را در ناهشیار جمعی اندوخته می کند.این میراث به هر نسل جدیدی انتقال یافته است.

از نظر یونگ،ناهشیار جمعی مخزن قدرتمند و کنترل کننده ی تجربیات نیاکانی است. بنابراین، یونگ شخصیت هر فرد را به گذشته (نه تنها به کودکی،بلکه همچنین به تاریخ گونه) ربط داد. ما این تجربیات جمعی را مستقیما به ارث نمی بریم. برای مثال: ما ترس از مار را به ارث نمی بریم بلکه، استعداد یا پتانسیل ترسیدن از مار را به ارث می بریم. یونگ معتقد بود که تجربیات اساسی بخصوصی، هر نسل را در طول تاریخ انسان توصیف کرده اند. انسانها همیشه تصوری از مادر داشته اند و تولد و مرگ را تجربه کرده اند. آنها با وحشت های ناشناخته در تاریکی روبرو شده اند، قدرت یا نوعی تصویر الهی یا خدا گونه را ستایش کرده اند،و از موجودی اهریمنی ترسیده اند.

یونگ نوشت: شکل دنیایی که فرد در آن متولد شده است از پیش به صورت تصوری بالقوه در او وجود دارد.

یونگ

رشد شخصیت

یونگ اعلام کرد که شخصیت به وسیله آنچه امیدوار باشیم، به علاوه آنچه بوده ایم، شکل می گیرد. یونگ معتقد بود ما صرف نظر از سن رشد می کنیم و همیشه به سمت سطح کامل تر خودپرورانی  پیش می رویم.

یونگ مراحل زندگی را به ۴ دوره کلی دسته بندی کرده است: کودکی، جوانی، میانسالی و پیری. او این سفر در زندگی را به سفر خورشید در آسمان تشبیه کرد، به طوری که درخشندگی خورشید بیانگر هشیاری است. خورشید اوایل صبح، کودکی است، پر از استعداد اما هنوز فاقد درخشندگی(هشیاری) است. خورشید صبح، جوانی است که به نقطه اوج (سمت الراس) صعود می کند، اما از افول قریب الوقوع بی خبر است. خورشید اوایل بعد از ظهر، میانسالی است که مانند خوشید اواخر صبح درخشان است، اما به سمت غروب پیش می رود. خورشید عصر پیری است. هشیاری آن که زمانی درخشنده بود اکنون به نحو بارزی کم نور است. یونگ معتقد بود ارزش ها، آرمان ها و شیوه های رفتار مناسب زندگی، برای نیمه دوم مناسب نیستند و افراد در سال های افول زندگی خود، باید معنای تازه ای پیدا کنند.

  • کودکی : رشد خود(ego) زمانی آغاز می شود که کودک خود را از دیگران تشخیص دهد.
  • بلوغ تا جوانی : نوجوانان باید با درخواست های روز افزون واقعیت سازگار شوند. تمرکز بیرونی روی تحصیل، شغل،و خانواده است.
  • میانسالی : دوره انتقال و زمانی است که تمرکز شخصیت از دنیای بیرون به دنیای درون جابجا می شود، تا بین ناهشیار و هشیار تعادل برقرار شود.
  • پیری : زمانی که بعد از ظهر زندگی فرا می رسد فرد به پیری می رسد و افراد افت هشیاری را تجربه می کنند، درست به همان صورتی که گرما و نور خورشید هنگام غروب کاهش می یابد.

کودکی

خود(ego)در اوایل کودکی شروع به رشد می کند، ابتدا به شیوه بدوی، زیرا کودک هنوز هویت منحصر به فردی را تشکیل نداده است. بدیهی است که بعدا والدین تاثیر زیادی بر شکل گیری شخصیت کودک می گذارند. آنها از طریقی که با کودک رفتار می کنند می توانند به رشد او کمک کرده یا مانع از آن شوند.

امکان دارد والدین سعی کنند شخصیت خود را بر کودک تحمیل نمایند و دوست داشته باشند که او تداوم خود آنها باشد؛ یا اینکه ممکن است از فرزند خود انتظار داشته باشند شخصیتی متفاوت با شخصیت خود آنها پرورش دهد تا جبران غیر مستقیمی برای کمبود های آنها باشد. خود فقط زمانی به نحو چشمگیری شروع به شکل گیری می کند که کودکان بتوانند خویشتن را از دیگران یا اشیای موجود در محیط متمایز کنند. به عبارت دیگر،هشیاری زمانی شکل می گیرد که کودک بتواند بگوید: من.

مرحله کودکی در نظریه یونگ شامل ۳ مرحله است :

  1. آشوب گرایی : این مرحله با هشیاری آشفته و پراکنده مشخص می شود. امکان دارد جزایر هشیاری وجود داشته باشند، اما بین این جزایر ارتباط کمی وجود دارد یا هیچ ارتباطی وجود ندارد، گاهی تجربیات مرحله آشوب گرایی به صورت تصورات ابتدایی وارد هشیاری می شوند، اما نمی توانند دقیقاً بیان شوند.
  2.  فرمانروایی : مرحله فرمانروایی با رشد ایگو و آغاز تفکر منطقی و کلامی مشخص می شود. در دوره فرمانروایی، کودکان خودشان را به صورت عینی در نظر می گیرند و اغلب به صورت شخص سوم به خودشان اشاره می کنند. جزایر هشیاری بزرگتر و متعددتر می شوند و ایگوی بدوی ساکن آن است. هر چند خود به صورت یک شی درک می شود، اما هنوز از خودش به عنوان درک کننده آگاه نیست.
  3. دوگانه گرایی : زمانیست که ایگو به عینی و ذهنی تقسیم می شود. اکنون کودکان به صورت شخص اول به خودشان اشاره می کنند و از وجود خودشان به عنوان افراد مجزا آگاهند. در این مرحله، جزایر هشیاری، زمین متصلی می شوند.

نوجوانی و جوانی

روان تا بلوغ شکل و محتوای مشخصی نمی گیرد. این دوره، که یونگ آن را تولد روان ما نامید، با مشکلات و نیاز به سازگار شدن مشخص می شود.

از سال های نوجوانی تا جوانی، به فعالیت های آماده سازی مانند کامل کردن تحصیلات، شروع کردن یک شغل، ازدواج کردن می پردازیم. تمرکز ما در طول این سالها بیرونی است. هشیار ما مسلط است و در مجموع، نگرش هشیار اصلی ما برون گرایی است. هدف زندگی، رسیدن به هدفهایمان و ایجاد کردن جایگاهی امن و موفقیت آمیز در این دنیا برای خودمان است. بنابراین، جوانی باید دوران هیجان انگیز و چالش انگیزی باشد، سرشار از افق های تازه و دستاوردها. مشکل اصلی که جوانان با آن مواجه می شوند، غلبه کردن بر گرایش طبیعی چسبیدن به هشیاری محدود کودکی و از این رو ، اجتناب کردن از مشکلات مربوط به این دوره از زندگی است.

یونگ

میانسالی

تغییرات عمده در شخصیت بین ۳۵ تا ۴۰ سالگی روی می دهند.دوره میانسالی برای یونگ و بسیاری از بیماران او دوره ی بحران شخصی بود. در این دوره مشکلات سازگاری جوانی حل شده است. یک فرد ۴۰ ساله معمولی در شغل، زندگی زناشویی و جامعه تثبیت شده است. البته دوره میانسالی در نظریه یونگ، دوره استعداد فوق العاده نیز هست. 

سوال یونگ این بود که چرا وقتی که موفقیت به دست آمده، بسیاری از افراد گرفتار احساسهای ناامیدی و پوچی می شوند؟ بیماران او اغلب یک چیز را به او می گفتند: احساس پوچی می کنند. ماجراجویی، هیجان و اشتیاق ناپدید شده بودند؛ زندگی معنی خود را از دست داده بود. یونگ هر چه بیشتر این دوره را تحلیل کرد بیشتر معتقد شد که این تغییرات اساسی در شخصیت گریزناپذیر و همگانی هستند. میانسالی زمان طبیعی انتقال است که در آن شخصیت دستخوش تغییرات ضروری و مفید می شود. 

یونگ خاطر نشان ساخت که در نیمه اول زندگی باید روی دنیای عینی واقعیت، یعنی تحصیلات، شغل و خانواده تمرکز کنیم. در مقابل، نیمه ی دوم زندگی باید صرف دنیای درونی، که پیش از این نادیده گرفته شده است شود. نگرش شخصیت باید از برون گرایی به درون گرایی تغییر کند. تمرکز بر هشیاری باید با آگاهی از ناهشیار تعدیل شود. تمایلات ما باید از مسایل مادی به مسایل معنوی،فلسفی و شهودی تغییر یابد.تعادل بین تمامی جنبه های شخصیت باید جایگزین یکطرفه بودن قبلی شخصیت شود.

بنابراین، در میانسالی به طور طبیعی فرایند تحقق بخشیدن یا پروراندن خود(self)را شروع می کنیم. اگر بتوانیم ناهشیار را با هشیار ادغام کنیم، در وضعیتی قرار می گیریم که می توانیم به سلامت روانی خوبی دست یابیم، وضعیتی که یونگ آن را تفرد نامید. به عقیده یونگ رشد سالم بزرگسال مستلزم تفرد است؛ یعنی پیدایش خویشتن واقعی به واسطه تعادل و یکپارچگی بخش‌های متضاد شخصیت.

دو تکلیف ضروری اما دشوار رشد در دوره میانسالی عبارتند از :

  1. رهاکردن تصور جوانی
  2. پذیرش مرگ

به گفته یونگ، پذیرش مرگ مستلزم جستجوی معنا در درون خویشتن است. این پرداخت به درون ممکن است سبب اشفتگی فرد شود؛ زیرا افراد وقتی تعهدات خود را زیر سوال می برند، ممکن است موقتا بازداری هایشان را از دست بدهند. اما افرادی که از این کار اجتناب می کنند و به سازماندهی مجدد زندگی خود نمی پردازند، فرصت رشد و تعالی روانشناختی را از دست می دهند.(لورا برک، روانشناسی رشد)

پیری 

اگر افراد در سال های پیشین از زندگی بترسند، تقریباً به طور قطع در سال های پیری از مرگ وحشت خواهند داشت. ترس از مرگ اغلب طبیعی انگاشته می شود، اما یونگ معتقد بود مرگ هدف زندگی است و زندگی فقط در سایه مرگ می تواند خشنود کننده باشد.

اغلب بیماران یونگ افراد میانسال یا سالخورده بودند. آنها نومیدانه به هدف ها و سبک زندگی گذشته می چسبند و بی هدف در زندگی پیش می رفتند. یونگ به این افراد کمک می کرد ابتدا با پیدا کردن معنی در مرگ، هدف های تازه ای ایجاد کنند و در زندگی معنی بیابند؛ او از تعبیر رویا استفاده می کرد، زیرا رویاهای افراد سالخورده اغلب مملو از نمادهای تولد دوباره، مانند سفرهای طولانی یا تغییرات در محل اقامت هستند. یونگ از این نمادها و نمادهای دیگر برای مشخص کردن نگرش های ناهشیار بیماران نسبت به مرگ استفاده نموده و به آنها کمک می کرد فلسفه زندگی با معنایی را کشف کنند.

منابع :  

  • نظریه های شخصیت. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز. ترجمه یحیی سید محمدی
  • نظریه های شخصیت. جس فیست، گرگوری فیست. ترجمه یحیی سید محمدی
۴.۱ ۱۹ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

8 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
m.jamshid
۱۳۹۶/۰۲/۱۸ ۰۹:۳۲

با سلام و وقت بخیر
خوشحال میشم اگر امکانش هست راهنمایی کنید.
من در مورد نظریه کارل گوستاو یونگ مربوط به تیپ های روانشناختی مطالعه
می کنم که بعدها آزمون شخصیت مایرز بریگز با استفاده از این نظریه ساخته
شد.
میخواستم بدونم آیا نرم افزاری در رشته روانشناسی وجود داره که بدون
استفاده از پرسشنامه بتوان به سنجش این تیپها پرداخت؟
هدف این است که تا حد امکان از استفاده از پرسشنامه و ضعف های مربوط به
آن فاصله بگیرم.
تشکر

ali
۱۳۹۶/۱۰/۰۴ ۱۵:۰۶

با سلام و خسته نباشید من مدتی هست که کتاب های تحلیل رفتار متقابل (TA) (اریک برن) رو مطالعه میکنم میخواستم بدونم به صورت کلی بین TA و یونگ چه تفاوت های عمده ای وجود دارد؟

حبیب
۱۳۹۹/۱۲/۲۳ ۱۱:۱۵

کاربرد دیدگاه یونگ و فروید در روانشناسی اجتماعی

Elii
۱۴۰۰/۰۷/۲۲ ۰۹:۰۱

سلام، من دقیقا در بحران میانسالی هستم و بسیار درونی اشفته دارم، چه کتابی از یونگ به من پیشنهاد میکنیدبرای فهم بیشتر پذیرش دو مورد گفته شده در بحران میانسالی؟! چگونه و با مطالعه چه کتابی این کشمکش های درونی و روحی ام کمی آرام میشود؟

بهنام
۱۴۰۲/۰۷/۰۴ ۰۳:۲۱

عالیییی