دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انواع عشق نوروتیک

راه عشق از راه بکار گرفتن زور جداست.

عشق فعال است، نه فعل پذیری؛ پایداری است نه اسارت. خصیصه فعال عشق را می توان چنین بیان کرد: عشق در درجه اول نثار کردن است نه گرفتن.

انواع عشق نوروتیک

کیفیت اساسی عشق نوروتیک در این حقیقت اساسی نهفته است که یکی از عشاق یا هر دو هنوز وابسته به پدر یا مادر باقی مانده اند و همان احساس ها و انتظارها و ترس هایی را که زمانی در برابر پدر یا مادر داشته اند، به بزرگسالی منتقل کرده اند. این افراد هرگز از وابستگی های کودکانه خود آزاد نشده و در بزرگسالی نیز همان تمناهای انفعالی کودکانه را جستجو می کنند.

انواع متداول عشق نوروتیک(روان‌ رنجور) :

۱- مردی که از نظر عاطفی هنوز در قید وابستگی های کودکانه به مادر خود مانده است.

اینان مردانی هستند که گویی هرگز از شیر گرفته نشده اند. اینان هنوز احساس کودکانه دارند؛ به حمایت، عشق، گرمی، دلسوزی و تحسین مادر نیازمندند و عشق بی قید و شرط مادر را می خواهند. انان به این عشق نیازمندند، چون که طفل مادرشانند و ناتوانند.

چنین مردانی حتی پس از موفقیت در عشق، غالبا بسیار مهربان و دلپذیرند، ولی رابطه آنان با معشوق سطحی و عاری از مسئولیت است. هدف آنان این است که معشوق باشند نه عاشق. اگر آنان زن دلخواه خود را پیدا کنند، بیش از هر کس در جهان احساس ایمنی می کنند و آنگاه می توانند عشق و لطف فراوان ابراز کنند، اما بعد از مدتی که زن، دیگر طبق انتظارات عجیب و غریب آنان رفتار نمی کند، تعارضات و آزردگی های بسیار در آنان پدید می اید.

اگر زن پیوسته او را تحسین نکند، اگر برای خود نیز حق زندگی قائل شود و در موارد افراطی، اگر زن حاضر نشود از روابط عاشقانه شوهرش با زنان دیگر چشم پوشی کند، مرد از ته دل، آزرده و ناامید می شود. معمولا با توسل به این اندیشه دلیل تراشی می کند که زنش او را دوست ندارد و خود خواه و مستبد است.

اریک فروم

۲- مردی که بیشتر به پدر وابستگی داشته است.

این نوع عشق، درباره مردی است که مادرش سرد و کناره جو بوده است، ولی پدرش همه محبت و علاقه اش را به پسرش داده است. او پدری خوب اما در عین حال خودکامه است. هر وقت از رفتار پسرش شادمان شود، او را تحسین می کند و هرگاه پسر سبب ناخشنودی او  شود، پدر خود را کنار می کشد، یا فرزندش را سرزنش می کند. پسری که تنها به محبت پدر دلخوش است، برده وار به پدر نزدیک می شود.

هدف اصلی زندگی او این است که پدرش را راضی کند. چنین شخصی در زندگی بزرگسالی می کوشد تا چهره پدرانه ای بیابد و به همین طریق بدو دلبسته شود. سراسر زندگی او بر حسب اینکه در کسب تحسین پدر موفق باشد یا نه، خلاصه می شود.

پست های مرتبط

این نوع مردان غالبا در کارهای اجتماعی خیلی موفقند. آنها جدی و پرکار، قابل اطمینان و پر اشتیاقند، به شرط اینکه تصویر پدرانه انتخابی آنها رفتار خود را نسبت به ایشان تشخیص دهد. این گونه افراد همیشه از زنان دوری می کنند. زن در نظر آنان هیچ نوع اهمیت اساسی ندارد. بدین ترتیب همیشه زنان را کمی حقیر می کنند. انان ممکن است در آغاز، به واسطه مرد بودن، زنی را تحت تاثیر قرار دهند، ولی زن پس از ازدواج با آنان، در می یابند که چون علاقه پدرانه بر زندگی زناشویی ایشان حکومت می کند، ناگزیر خود او در درجه دوم اهمیت قرار دارد، در این صورت است که زن روز به روز از شوهرش مآیوس تر می شود، مگر اینکه تصادفا زن نیز به پدرش دلبستگی داشته باشد. در این صورت او با شوهری که با وی همانند یک بچه رفتار می کند، احساس خوشبختی می کند.

۳- پدر و مادری که همدیگر را دوست نداشتند.

این نوع عشقی زاییده نوع دیگری از محیط خانوادگی، یعنی موردی است که پدر و مادر همدیگر را دوست ندارند، ولی خوددارتر از آنند که نزاع کنند. در نتیجه کودک به دنیای درون خود فرو می رود، به خواب و خیال پناه می برد، از دنیای واقعی دور می ماند و همین رویه را در روابط عاشقانه اش حفظ می کند.

از این گذشته این کناره گیری باعث بروز اضطرابی شدید و نوعی احساس تزلزل و بی ثباتی می شود و اکثرا تمایلات مازوخیستی ایجاد می کند، زیرا این تنها راه رسیدن به هیجانی شور انگیز است. اغلب اینگونه زنان بیشتر ترجیح می دهند که شوهرانشان غوغایی راه بیندازند و فریاد بکشند تا رفتاری عاقلانه و طبیعی داشته باشند، زیرا لااقل این وضع بار سنگین تنش و ترس را از روی دوششان بر می دارد.

۴- عشق بت پرستانه

نوعی از عشق دروغین، عشق بت پرستانه است. اگر شخص به مرحله ای نرسیده باشد که احساس هویت و من بودن بکند از معشوق خود بتی خواهد ساخت. در این وضع او خود را از احساس هر نوع قدرتی محروم می کند و به جای اینکه خود را در معشوق پیدا کند در او گم می شود. چون معمولا هیچ کس نمی تواند تا پایان کار طبق انتظارات بنده ای که اسیر عشق خویش است رفتار کند، ناگزیر سرخوردگی پیش خواهد آمد و درمان آن یافتن بتی جدید است.

کیفیت خاص این نوع عشق بت پرستانه این است که در ابتدا فوق العاده شدید و ناگهانی است. گرچه این حالت قاعدتا تجسمی از شدت و عمق عشق است، اما در واقع فقط عطش و یاس بت پرست را توجیه می کند.

عشق نوروتیک

۵- عشق خیالی 

نمونه ای دیگر از عشق دروغین عشقی است که بدان می توان عشق احساساتی نام داد. اساس این نوع عشق در این حقیقت نهفته است که عشق فقط در خیال وجود دارد، نه در عالم واقع که مشهود و محسوس است. تا وقتی که عشق رؤیاست، آنان می توانند در آن سهیم باشند، به محض اینکه آن عشق رؤیایی به عالم واقع بیاید و در رابطه بین دو شخص حقیقی تجلی یابد، آن دو منجمد می شوند.

جنبه دیگری از عشق احساساتی، تجرید عشق بر حسب زمان است. ممکن است یک زوج تحت تاثیر یادآوری عشق گذشته خود قرار گیرند، گرچه وقتی که گذشته برای آنان زمان حال بود، عشقی احساس نمی کردند؛ و نیز ممکن است از اوهام شیرین آینده عشقشان به هیجان آیند. این تمایل با رفتار عمومی خاص انسان امروز مطابقت دارد. او یا در گذشته زندگی می کند یا در آینده، به زمان حال تعلقی ندارد.

۶- انعکاس نقایص خود به معشوق

نوع دیگری از عشق های نوروتیک، منعکس ساختن نقایص خود به معشوق و توجه به نقص ها و ضعف های اوست. به این ترتیب عاشق از مقابله بامشکلات خود می گریزد. اگر هر دو نفر این کار را بکنند از مشکلات خود غافل و هرگز نمی توانند در راه تکامل خویشتن قدمی بردارند.

بعضی از مردم گرفتار این پندارند که عشق لزوما به معنای نبودن تعارض در زندگی است. در حالی که اختلافات اغلب مردم در واقع کوششی است برای پرهیز از اختلافات واقعی. اختلافات جزئی و سطحی غالبا دارای کیفیتی هستند که ظاهرا نیازی به حل و رفع ندارند.

عشق واقعی : 

حصول عشق واقعی فقط زمانی امکان دارد که دو نفر از کانون هستی خود با یکدیگر گفت و شنود کنند، یعنی هر یک بتواند خود را در کانون هستی دیگری درک و تجربه نماید. بنیاد عشق فقط در همین جاست. عشقی که بدین گونه درک شود، مبارزه ای دایمی است، رکود نیست، بلکه حرکت است، رشد است و با هم کارکردن است. حتی اگر بین دو طرف هماهنگی یا تعارض، غم یا شادی وجود داشته باشد، این امر در برابر این حقیقت اساسی که هر دو طرف در کانون هستی خود یکدیگر را درک می کنند و بدون گریختن از خود احساس وصول و وحدت می کنند، در درجه دوم اهمیت قرار دارد.

فقط یک چیز وجود عشق را اثبات می کند: عمق ارتباط، سرزندگی و نشاط هر دو طرف. عشق نیروی فعال بشری است؛ نیرویی است که موانع بین انسان ها را می شکند، آدمیان را با یکدیگر پیوند می دهد. عشق یک عمل است، عمل به کار انداختن نیروهای انسانی که تنها در شرایطی که شخص کاملا آزاد باشد، و نه تحت زور و اجبار، آن را به کار می اندازد.

اگر در عشق احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به آسانی به سلطه جویی و میل به تملک دیگری سقوط می کند. منظور از احترام، ترس و وحشت نیست؛ بلکه توانایی درک دیگری، آنچنان که هست و آگاهی از فردیت بی همتای اوست. احترام، یعنی علاقه به دیگری، آن طور که هست، آن طور که باید رشد کند و شکوفا شود.

واضح است که احترام آنگاه میسر می شود که من به استقلال رسیده باشم؛ یعنی آنگاه که بتوانم روی پای خود بایستم. وقتی که مجبور نباشم دیگران را تحت تسلط خود در بیاورم یا استثمارشان کنم. احترام تنها بر پایه آزادی بنا می شود. بنابراین عشق محصول استقلال و آزادی است.

منبع : هنر عشق ورزیدن، اثر اریک فروم، ترجمه پوری سلطانی، انتشارات مروارید.

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

8 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mina
۱۳۹۲/۰۶/۰۱ ۰۹:۳۲

عالی بود

ساناز محمدی
۱۳۹۲/۰۶/۰۱ ۱۰:۵۶

سپاس از توجهتون

Ascii
۱۳۹۲/۱۰/۰۶ ۰۸:۵۳

بسیار عالی بود!!
سپاسگذارم از زحمات بی دریغ شما

بهروز نقش
۱۳۹۴/۰۸/۰۹ ۲۱:۱۱

با سلام لطفا متن بالا را بوسیله ایمیل برای اینجانب ارسال فرمایید.
با سپاس

دانش
۱۳۹۵/۰۷/۲۵ ۰۸:۰۵

ممنون از زحماتتون

هما
۱۴۰۰/۰۷/۰۶ ۱۶:۵۳

بسیار نکته نگر انه و عالی بود

هما
۱۴۰۰/۰۷/۰۶ ۱۶:۵۶

کل مقالات شما بسیار عالی و نکته سنج و مورد تفسیر است مرحبا عالی بود و خسته نباشید انشاالله که تلاش عالی و تفسیرگرانه و حق طلبانه ی شما مورد عنایت خداوند خواهد بود