دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

محرومیت جنسی از دید ویلهلم رایش

هدف از سرکوب جنسی، پرورش انسانهایی است که علیرغم تمام وضعیت اسفباری که دارند، مطیع نظم حاکم باشند و خود را با آن منطبق کنند.

ویلهلم رایش

کتاب روانشناسی فاشیسم توده ای که در سال ۱۹۳۳ توسط ویلهلم رایش (Wilhelm Reich) به زبان آلمانی نوشته و منتشر شده است، ضمن توضیح چگونگی روی کار آمدن فاشیسم در آلمان، عقده های جنسی را یکی از عوامل بروز فاشیسم معرفی می کند.

ویلهلم رایش در کتاب “روانشناسی فاشیسم توده ای” همانطور که نازیسم آلمانی را مورد انتقاد قرار داده است، حکومت شوروی سابق را نیز مورد انتقاد قرار داد و به همین دلیل ویلهلم رایش را از حزب اخراج کردند. سوال مهمی که در کتاب “روانشناسی فاشیسم توده ای” مطرح می شود این است که چرا توده های مردم آلمان حامی نازی ها شدند در حالیکه کاملأ واضح بود که نازی ها دشمنان منافع آنان بودند؟

رایش در کتاب خود ضمن تجزیه و تحلیل بنیادهای اقتصادی و ایدئولوژیکی آلمان در سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۳، او کمونیسم را “فاشیسم سرخ” می نامد و کمونیست ها را دارای ماهیتی مشابه نازی ها معرفی می کند.

به نظر ویلهلم رایش دلیل اصلی بروز نازیسم در آلمان، محرومیت های جنسی در بین طبقه کارگر و توده های مردم آلمان بوده است. او می گوید که توده های کارگر در دوران کودکی از اولیاء خود دستور می گیرند تا نیازهای جنسی خود را سرکوب کنند که در نتیجه این سرکوب جنسی در دوران بزرگسالی عواقب ناگواری را ببار می آورد. ترس از سکس به عنوان بخشی از شخصیت جامعه، موجب رفتارهای نامتعارف می شود و ترس جامعه از سکس منجر به ترس جامعه از طغیان می شود.

رایش می نویسد: سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان، بخصوص در مورد تمایلات جنسی اندام تناسلی خود، باعث می شود کودک مضطرب، خجالتی، حرف شنو، مطیع و خاضع در برابر نیروهای اقتدارگرا بار بیاید. سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان باعث فلج شدن نیروهای طغیانگر می شود، زیرا این موضوع باعث نگرانی و شرمندگی می شود.

بطور خلاصه هدف از سرکوب جنسی، پرورش انسانهایی است که علیرغم تمام وضعیت اسفباری که دارند، مطیع نظم حاکم باشند و خود را با آن منطبق کنند. کودک باید نظم دیکتاتوری حاکم بر خانواده به مثابه یک دولت کوچک را از آغاز یاد بگیرد و با آن منطبق شود. این انطباق او را برای تطبیق و پذیرش مناسبات دیکتاتوری حاکم بر جامعه آماده می سازد.

شکل گیری ساختار اقتدارگرا در جامعه از طریق تلفیق و ترویج سرکوب جنسی و ممنوعیت های جنسی اعمال می شود. رایش می نویسد که علامت صلیب شکسته (Swastika)، سمبل تصورات کودک از رابطه جنسی پدر و مادرش است و توضیح می دهد که چگونه نازی ها ضمیر ناخودآگاه توده ها را دست کاری می کرده اند.

یک خانواده سرکوبگر، یک مذهب آسیب رسان، یک سیستم آموزشی سادیستی، تروریسم حزبی و خشونت های اقتصادی، خاطرات تروماتیک و مانند اینها، عواملی بودند تا حزب نازی از طریق ایدئولوژیک حاکم، از تمامی این خصوصیات در جهت پیشبرد منافع خود بهره ببرد.(همانند حکومت های اسلامی)

مطالعات روان‌شناختی نشان می‌دهد که سرکوب امیال جنسی سبب بروز اختلالات متعدد روانی و شخصیتی و در نهایت موجب استقرار نظام‌های دیکتاتوری و ظهور جامعه بیمار می‌شود.

برای ویلهلم رایش، مبارزه با فاشیسم به مفهوم مطالعه علمی آن از طریق روانشناسی بود تا بتوان عوامل رفتارهای نابهنجار اجتماعی و راه خلاصی از تقدس گرایی را درک کند. رایش می خواست شرایط ایجاد یک رفتار سیاسی بر اساس احترام عمیق به انسانها و راه حل هدایت و ارضاء نیازهای جنسی آنها را درک کند.

پست های مرتبط

ویلهلم رایش، مدافع آن نوع “دمکراسی مردمی” بود که یک نوع سیستم خودمدیریتی است که ضامن آزادی و استقلال افراد و خود مسئولیت پذیری باشد.

بعد از آنکه ویلهلم رایش کتاب “روانشناسی فاشیسم توده ای” را منتشر کرد او را از “حزب کمونیست آلمان” بیرون انداختند و وقتی که نازیها در آلمان قدرت را در دست گرفتند، آنها نیز این کتاب را ممنوع اعلام کردند. او احساس کرد که جانش در خطر است و به عنوان یک توریست اسکی به اتریش رفت.

به دلیل نظرات رادیکال سیاسی اش، ویلهلم رایش در سال ۱۹۳۴ از کنگره بین المللی روانشناسان اخراج شد و او در فصل پنج کتاب خود، خانواده را اولین عامل بروز فاشیسم معرفی می کند. از نقطه نظر تحولات اجتماعی، نمی توان “خانواده” را تنها مبنای ایجاد دولت دیکتاتور دانست، بلکه یکی از سنگ بناهای بسیار مهم و هسته مرکزی و مهمترین محل تولد آن و تولید شخصیت محافظه کار است.

سیستم های دیکتاتوری نزاع برای بقا را به وجود می آورند و خانواده را به مهمترین سازمان اجتماعی حفظ دولت دیکتاتوری تبدیل می کنند.

میشل فوکو نیز در سال ۱۹۶۱ در کتاب خودش به نام “تاریخ دیوانگی” ضمن تأیید تحلیل های ویلهلم رایش، زندگی در بیمارستان های روانی را سمبل واکنش یک جامعه دیکتاتور ارزیابی می کند. در ابتدا او از “دادگاه خانواده در سال ۱۹۷۰” به عنوان هسته اولیه توجیه بی عدالتی صحبت می کند و آنگاه از “زوج دیوانه- دکتر” حرف می زند که او آن را علت العلل تمام نابسامانی ها می داند.

طاعون عاطفی در حکومت های دیکتاتوری

جنگجویان و فرماندهان بنیادگرا، اغلب توده‌های مذهبی- سنتی‌اند که سرکوب امیال جنسی به‌صورت فرایندی تاریخی، بخشی از آموزه‌های مذهبی و اخلاقی آن‌ها قرار گرفته است؛ آن‌ها از چشم‌انداز این آموزه‌ها ماهیت وجودی خود و پدیده‌های پیرامون خود را تفسیر و تاویل می‌کنند. تاکید آموزه‌های مذهبی بر چشم‌پوشی از ارضای غرایض جنسی در زندگی و تلاش برای دستیابی نامحدود پس از مرگ به حوران بهشتی، به‌عنوان قوی‌ترین انگیزه ادامه جنگ در خدمت بنیادگرایان قرار گرفته است؛ درواقع همین انگیزه سرنوشت عملیات‌های جنگی این گروه ها را تعیین می‌کند.

اساسی‌ترین انگیزه‌ جهاد تامین زندگی پس از مرگ بود که بخش مهم آن در محور ارضای نامحدود غرایض جنسی با زیبارویان متعدد بهشتی تعریف شده بود؛ روایت‌آفرینی‌های رمانتیک از مناظر دل‌انگیز بهشت با باغ‌های پرمیوه، جوی‌های عسل، جام‌های در گردش شراب در دستان دختران باکره با جلوه‌گری‌های هوس‌برانگیز، ارضای خواهش‌های جنسی با لشکری از دختران چشم‌نواز بهشتی و بیمه زندگی ابدی، تصوری است که به سادگی دل از دست توده‌های سرکوب‌شده و محروم از آسایش زندگی می‌رباید و آن‌ها را با تبدیل به جماعت اطاعت‌پذیر تا مرز انتحار نیز می‌کشاند.

توده‌هایی که امیال جنسی آن‌ها سرکوب شده با آرزوی دسترسی به لذت و آسایش بهشتی می‌جنگند که در زندگی امکان دست‌رسی به آن را نداشته‌اند؛ درست همین‌جاست که طاعون عاطفی مصداق عملی یافته و پیامد آن شرایط اقتدار و تسلط نظام‌های ظالم و سرکوب‌گر را فراهم می‌کند.

طاعون عاطفی در کشورهای اسلامی فرایندی تاریخی است که در اشکال و ابعاد مختلف زمینه پریشانی مردم و تسلط و اقتدار نظام‌های دیکتاتور و سرکوب‌گر را فراهم و مسیر توسعه و تحول دموکراتیک را در این کشورها مسدود کرده است.

رفع‌ و دفع این طاعون چندان ساده نیست؛ زیرا  نظام ارزشی حاکم بر مناسبات اجتماعی برآمده از دل این طاعون عاطفی به استمرار آن کمک می‌کند. طاعون عاطفی عارضه زندگی‌ براندازی است که توان هرگونه تحرک جمعی سازنده را ناممکن می‌کند. متاسفانه برچیدن طاعون عاطفی بدون گسست سیاسی و تحولات انقلابی امکان‌پذیر نیست.

منابع

  • ویلهلم رایش اثر چارلز راکرافت
  • گوش کن آدمک اثر ویلهلم رایش
  • روانشناسی توده ای فاشیسم اثر ویلهلم رایش
۴ ۶ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

6 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
far
۱۳۹۲/۰۸/۱۰ ۱۲:۴۳

man ziad movafeg nabodam chon ehsas miknm raha sazi meyle jensi sabab mishe ke togyan anjam begirad na inke sarkob shavad dalil ham daram … ye negah bokonid be adam hayi ke az nazare jensi tamin mishavand! in adam ha bishtar baraye gereftane hage khodeshon gadam bar midaran ke to bakhshi gofte shod ke movafeg bodam … mikham begam togyan dar natijeye azadi sex ast mesle kheyli engelab ha shayad!

نگار
۱۳۹۲/۰۸/۱۲ ۰۹:۵۴

جالب بود. لطفا در خط اول پاراگراف آخر، اسم “مایکل فوکالت” را به “میشل فوکو” تصحیح کنید!

امیر
۱۳۹۶/۰۸/۲۳ ۲۲:۲۵

زیاد نمیشه به این نظرات بهاء داد..نه اینکه که کاملا اشتباه باشن ولی نمیشه روی آنها تکیه کرده و جامعه را بر اساس این حرفها و نظریات در نظر گرفت.
تجربه تاریخی و روانی انسان نشان داده که رهاسازی به مراتب بدتر از محروم سازی..گرچه هرنوع افراط و تفریطی محکوم است.اما در باب غریزه جنسی نمیتوان بدون فرهنگسازی و انجام یک کار زیرساختی بین النسلی آزادسازی جنسی انجام داد.که در آنصورت قطعا بلایایی بدتر از فاشیسم و نازیسم و… به بار میاد.

رضا
۱۳۹۷/۰۱/۱۴ ۱۶:۱۲

انکار و کتمان نیاز جنسی و عقده جنسی

۱۶۳- بی تردید دعوی عشق که موجب عقده جنسی می شود به افسار گسیختگی شهوت جنسی دامن میزند و طرفین این آتش شیطانی را عشق می پندارند.

۱۶۴- دعوی عشق و انکار نیاز جنسی به همسر در مردم اهل دین و نفاق مذهبی بمراتب شدیدتر بارز می گردد زیرا خرافه و جهل دینی می پندارد که انسان مؤمن نبایستی نیاز جنسی داشته باشد و لذا با ادعای عشق این نیاز را کتمان می کنند تا قداست نداشته خود را اثبات کنند ولی عقده جنسی حاصل از این دروغ آنها را رسوا می سازد.

۱۶۵- ظهور انواع انحرافات و مفاسد جنسی در جماعت ملایان مذهبی در طول تاریخ مشهور است که بدلیل همان کتمان نیاز جنسی در خویش است. این استکبار جنسی در جهان اسلام موجب پیدایش چند همسری افسار گسیخته و قاچاقی و زنان صیغه ای بوده است که به رسوایی می انجامد و این قداست کاذب را برملا می سازد….

استاد علی اکبر خانجانی

کتاب آخرالزمان خانواده ” تمدن بچه ننه”

samanmir
۱۴۰۲/۰۳/۲۸ ۱۸:۴۹

اگر موافق ازادی جنسی هستید مستند ایکسونامی را ببینید تا بفهمید با اینکارتون چه بلایی بر سر جامعه می اورید