جنبش سکسوالیته
مقوله سکسوالیته در طرح خود و مقامی که در ساختار روان بشر داشته همیشه چالشی بس فراوان را فراخوانده است ، نخستین بار شاید لذت جسمانی آنچه آریستیپوس عنوان می کند جوابی گرچه ناکامل بر این چالش باشد اما در پس این خاستگاه غریزی انقلاب فروید توانست تحلیلی عمیق و علمی جهت تعدیلدرونی انسان مطرح سازد و غرب را متاثر از این نظریه در فرایندی نو وارد سازد . فروید میل جنسی را چنین بیان کرده است : « برداشتی از یک برانگیختگی ( تهییج ) پیکری و روانی که سرچشمه ی آن برانگیزاننده ( محرک ) است که در یکی از اعضای پیکر وجود دارد و هدف آن ارضاء و به ثمر رساندن تحریک بدنی و روانی است ». فروید در نظریه ی « اروس ( غریزه ی زندگی ) » و « تاناتوس ( غریزه ی مرگ ) » خود ، غریزه ی زندگی ( اروس ) را دربردارنده ی « لیبیدو ( زیست مایه ) و ایگو ( من ) » برشمرد. به باور فروید ، « انگیزش بنیادین آدمی ، سرشت و ماهیتی جنسی دارد ».
پس از آن انقلاب جنسی و جنبش هایی با مضمون سکس در بطن جامعه بدنبال آزادی و رهایی براه افتاد . هدف این حرکت ها و دینامیک گروه را نمی توان تنها به رهایی نهاد و ارضاء لذت ها محدود ساخت چنین تحلیلی بسیار سطحی و عوامانه می باشد . حرکت آزادیخواهانه روابط جنسی توانسته فشار زیادی را از دوش«ایگو» برداشته و وظایف آنرا بدلیل کاهش فشارهای «سوپرایگو» تسهیل کند .
گرچه رادیکالهای مذهبی بر سکسوالیته و چند بعدی بودن آن تاخته اما ریخت های متفاوت و وجود فانتزیها ی متنوع کوشش بر این دارد که ابژ ه ها را برای خلق فانتزیهای نو بیافریند و «ایگو» نیز در تلاش است که «سوپرایگو» را تابع خود قرار دهد . شاید این امر در مصادیق خود با وجود تابوهای موجود تحقق ناپذیر باشد که انسان بدون هیچ حدودی در تجارب جنسی خود آزاد باشد . اما با این وجود انسان این خاستگاه را جهت تحقق و با میل به رهایی، قویتر دنبال می کند. و هر روز به این پی می برد که سرکوب امیال شاید مغلطه ای جبری باشد.
سلام
ممنون از مطالب خوب من این مطلب رو جای دیگه ای دیدم آیا نویسنده آقای فقیهی است