دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ایماگو درمانی ۱

ایماگو درمانی

تهیه کننده : شهناز امجدی

خاستگاه نظریه ایماگو درمانی  :

درمان تصویر سازی ارتباطی (IRT) در ۱۹۷۰ به عرصه زوج درمانی راه یافت  .طولانی بودن روانکاوی های سنتی به لحاظ زمانی و هزینه زیاد درمان از مهمترین عواملی بودند که روان درمانی را از شکل پویشی دراز مدت به حوزه های شناخت بنیاد و گرایش به سرعت سوق دادند . حیطه زوج درمانی و خانواده درمانی نیز تحت تاثیر بینش های رابطه محور پدیدار شده، تمرکز بر متغیرهای میان فردی را آغاز و کارایی قابل مشاهده و کوتاه مدت درمان ها را مورد توجه قرار دادند. ایماگودرمانی ارتباطی نیز همچنان که از نامش پیداست دست ساخته همین نگرش تلفیقی بوده است .   

این رویکرد دو مقوله را بطور همزمان مورد تاکید قرار می دهد:

۱- شناسایی تاثیرات کودکی بر پویایی های ازدواج و انتخاب همسر

۲- اهمیت اکتساب  مهارتهای  ارتباطی .

 ایماگو درمانی هر دو مقوله تحلیل های درون روانی و روابط میان فردی را مورد توجه قرار می دهد.  ایماگودرمانی یا درمان تصویرسازی ارتباطی (IRT) نوعی درمان تحلیلی ست که توسط  هارویل هندریکس  با التقاط رویکردهایی  چند، بنیانگذاری و وارد عرصه زوج درمانی شده است . هندریکس اصول ایماگودرمانی را در دو کتاب ” عشقی را که می خواهید بیافرینید : راهنمایی برای زوج ها  ( ۱۹۸۸)و عشقی که احساس می کنید را حفظ کنید: راهنمایی برای مجردها  ( ۱۹۹۲) شرح داده است . مبانی نظری آن را  تحلیلی  بویژه  یونگی و مداخلات آن به روانشناسی گشتالت و  سایکودرما  نسبت می دهند .ایماگودرمانی آمیزه ای از نظریه های دیروز و امروز است.  

همانطور که از نام نظریه پیداست مهمترین مفاهیمی که هندریکس به آن  توجه داشته تصویر سازی ذهنی و “ارتباط ” بوده است.  این نظریه پرداز با تصویرسازی ذهنی زوج ها را به “خاطرات کودکی “شان برمی گرداند و با بینش رساندن آنان در مورد خاطرات اولیه بار جراحت هایی که بر دوش می کشند را سبک می نماید. در عین حال که فلسفه ای انعطاف پذیر و قابل درک پیرامون روابط به زوجها عرضه می کند.  مهارتهای لازم جهت حل مسئله و مکالمه را در اختیارشان قرار می دهد .  فلسفه مطرح شده در این درمان  حقیقت عشق  و ناکامی ها  را برای جفتها  روشن کرده و نمایان می کند که چرا بهتر است همسران بجای فروپاشی رابطه، روی آن کار کنند . ایماگودرمانی در میان طیف وسیعی از مدلهای در دسترس زوج درمانی با مجموعه ای از ویژگی های ارزشمند شناسایی می شود : کاربردی – کوتاه مدت – قابل فهم – منطقی – راهگشا و بسرعت تاثیر گذار  .

ایماگو درمانی

نظریه آسیب شناسی روانی :

پست های مرتبط

آسیب شناسی  در این دیدگاه برخاسته از روابط معیوب و فعلی همسران است که خود در کودکی هر همسر ریشه دارد . ریشه تمام دشواری های کنونی رابطه، گسیختگی های پیوندهای  مورد انتظار در کودکی است که دوباره در روابط صمیمانه همسران پدیدار خواهند شد  .   بنیان درمان ایماگویی – ارتباطی بر این عقیده استوار است که هر فرد مخلوق و تابع رابطه و خالق آن نیز می باشد به عبارت دیگر هر شخص در بدو خلقتش زندگی را متصل و در پیوند تمام جنبه های خود آغاز می کند . مشکلات انسان از آنجایی شروع می شود که این پیوند ضروری میان اجزا گسیخته می گردد . از مهمترین آنها رفتارهای ناهشیار والدین است . شیوه های فرزند پروری والدین عمومآ به شیوه ای ناهشیارانه از حفظ و ابقاء اتصال اولیه کودک حمایت نمی کنند و نتیجه این ناحمایتگری ها جدایی کودک  از بخشهای مرتبط وجود خود و نیز بیگانگی از دیگران خواهد بود . گرایش ذاتی و بنیادین هر انسانی اکتساب و احیاء دوباره این پیوند طبیعی است .

ازدواج بعنوان عاملی مفید و ساختاردهنده به جوامع و جهت برآوری نیازهای شخصی افراد گسترش یافته است و نیز همگام با همین گرایش ذاتی حرکت می کند : ازدواج از نقطه نظر ایماگو درمانگران وسیله ای است که افراد بوسیله آن تلاش می کنند تا آن اتصال و آن پیوند گمشده را ترمیم نمایند . عشق رویایی، فرایندی انتخابی است که افراد در آن به شیوه ای ناهشیارانه رابطه را با کسی شبیه مراقب اولیه خود ایجاد می کنند و همانطور که در کودکی از آن مراقب انتظار حفظ و حمایت از یکپارچگی و برآوری نیازهای ایشان شفا بخشیده، احساس تمامیت و کلیت با هستی را به آنها برگرداند . متاسفانه عموما این تلاش به شیوه ای اجتناب ناپذیر با شکست مواجه می شود . از آنجا که شباهت همسر انتخاب شده با والد برترمان در کودکی دوباره همان جراحت ها و هیجانات را بازآفرینی می کند رابطه به مکانی برای کشمکش قدرت تبدیل خواهد شد . در همین نقطه است که بیشتر زوجها بدنبال  درمان روانه می شوند .

به عقیده هندریکس ما در بزرگسالی  جذب کسانی می شویم که  فکر می کنیم آنچه در کودکی نداشته ایم را به ما خواهند داد : جور شدن ایماگویی “. به گفته سلیپ (۱۹۹۴) ایماگو یعنی تصویر روانی موجود در ذهن که از جمع آوری  پیام های مثبت و منفی نهفته شده در تجارب کودکی ایجاد می شود . هندریکس (۱۹۹۶) معتقد است که این پیامها از والدین همشیرها و خاله ها و عموها و همسالان و معلمان دریافت و در ناهشیار ذخیره می گردد .

 مرحله شیفتگی 

به لحاظ روانشناختی عشق رویایی و همراه با شیفتگی یک واکنش شیمیایی است. هم اکنون دانشمندان نمایان کرده اند که وقتی آدمی عاشق می شود ماده ای شیمیایی بنام فنیل تیلامین  ( PEA) در مغز آزاد می گردد. این ماده احساسات هیجان وجد و نشاط و سرخوشی را در شخص ایجاد می کند ( فیشر ۱۹۹۲). فنیل تیلامین یک آمفتامین طبیعی است که کارکرد مغز را افزایش می دهد. این آمفتامین در مرکز هیجانی مغز قرار دارد و در افراد نشئگی طبیعی  بوجود می آورد . ترشح سایر مواد شیمیایی  مانند وازوپرسین  و اکسی توسین دست بدست فنیل تیلامین  داده و در ایجاد دلبستگی و امیال جنسی ایفای نقش می کنند . دو واقعیت شگفت انگیز آنکه فنیل تیلامین تنها در حضور ابژه عشق  ترشح می شود و مغز حداکثر دو سال  توان تحمل این ماده را دارد. از این عشق رویایی و رومانتیک همانطور که بطور طبیعی پدیدار می شود بطور طبیعی هم پایان می یابد .

ایماگودرمانی،  عشق رویایی  را روشی تدبیر شده از سوی طبیعت می داند : طبیعت  عشق رومانتیک  را بعنوان روشی هدفمندانه  جهت در کنار هم قرار دادن دو انسان که هر دو در مراحل رشد خود به لحاظ هیجانی آسیب دیده و به شیوه ای مکمل آسیب پذیر  شده اند طرح ریزی کرده است . دکتر  هارویل هندریکس  عشق رمانتیک را با ” بیهوشی طبیعت ”    نام گذاری کرده و منظور او از کلمه بیهوشی بی حسی و نادیده انگاری شدید عاشق در مورد خطاها و ایرادهای معشوق است . عشق رمانتیک  عموما در دوران نامزدی و مرحله پیش از ازدواج ظاهر می گردد .

ایماگو و مغز

واژه ایماگو لغتی لاتین و به معنی تصویر  است . ایماگو (تصویر ) به این نگرش اشاره میکند که ما در درون ذهن تصاویری از هر جنبه مثبت و منفی مراقبان کودکی مان  نگهداری می کنیم . این تصاویر در بخش ناهشیار  ذهن نگهداری می شوند . البته در ایماگودرمانی منظور از “ناهشیار ” بخشی بسیار  قدیمی در ذهن است که در همه  پستا نداران یافت می شود . در ایماگودرمانی ناهشیار را تحت عنوان  ” مغز کهن ”  بکار می بریم .

مغز کهن که از ساقه مغز شروع و تا مرکز آن ادامه می یابد  شامل دو بخش اصلی است  : مغز مخصوص به خزندگان و مغز مرتبط به پستانداران. مغز مربوط به خزندگان محل کارکردهای جسمانی که برای انجام شان نیازی به تفکر ندارد مثل تپش قلب و تنفس و عمل هضم ازاین دسته اند . این    بخش  محل مکانیزمهای بقایی که در وقت برخورد با خطرات  فعال می شوند، وقتی در مواجه با خطر ادراک شده  یکی از سه شیوه جنگ و گریز  و میخکوب شدن را  بر می گزینیم . مغز خزندگان وظیفه  دیگری هم  دارد : این بخش مراقب احساس آسودگی و امنیت ماست . از این رو چنانچه جانوری سرخوشی و بازی کرده و جفتگیری نماید و احساس امنیت کند متعاقبا به کار و خلاقیت بپردازد نشانگر کارکرد خوب و درست این بخش ازمغز است ( لاکوت ۲۰۰۷).

قسمت مرتبط با پستانداران محلی است که در آن احساسات  و نیازمان به برقراری روابط و گرایش مان به  زندگی در گروه جای می گیرد . این بخش از مغز به مرحله تکاملی پستانداران  مربوط است و بر فعالیتهای زندگی آنها در گروه،  غذا دادن به کودکان و تجربه احساسات ایشان تاثیر می گذارد، انسانها و حیوانات در داشتن این بخش تکامل یافته مشترکند .

اما آنچه  ما را  از سایر حیوانات  متمایز می کند لایه سوم  مغزمان  است . این لایه سوم که گاها  تحت عنوان  قشر خاکستری شناخته می شود همان کورتکس مغزی (مغز منطقی) است  . اندازه کورتکس پنج برابر  مغز کهن بوده . کلیه پیشرفتهای  تکنولوژیکی انسان بواسطه  فعالیت کورتکس صورت می گیرند. شاید به همین دلیل آنرا با ” هشیاری ” بخش خودآگاه ذهن  معادل دانسته اند .

جنبه  ناهشیار مغز کهن در زوج درمانی اهمیت خاصی دارد. وقتی زوجها عاشق می شوند  احساسی از امنیت  و آسودگی را تجربه می کنند، با سرخوشی به هم محبت می کنند و عموما در امور کاری و اجتماعی خلاقیت بیشتری نشان می دهند. این همه از کارکردهای مغز کهن است. وقتی دوره شیفتگی کمرنگ می شود –  که همیشه هم می شود –  و منابع ناراحت کننده خود را نمایان می سازند همسران یا می جنگند یا  می گریزند.  بعضی ها در واکنش ، شکایت های همسر مثل مرده ها   بی تفاوت می شوند و سایرین تسلیم شدن را انتخاب می کنند.

کارکرد مهم دیگر مغز کهن در ایماگودرمانی غیر منطقی بودن  آنست . مغز کهن با وجود بی صدایی، محل ذخیره تراماها و محرومیت ها و ناکامیها و خاطرات کودکی است. مغز کهن بعلت ویژگی بی زمانی نمی تواند میان  ناکام شدن در گذشته و ناکام شدن در زمان حال فرقی قائل شود.  بهمین دلیل واکنشهای شدید به دور از  منطق ، در روابط برون ریزی می شوند، در حقیقت  انرژی خود را از مغز کهن دریافت می کنند .

 شما به عنوان یک ایماگودرمانگر همیشه باید دو رکن را به خاطر داشته باشید : ایمنی و رشد . در آغاز درمان همسران از هم احساس امنیت نمی گیرند و این ناایمنی را از طریق جنگ و گریز و میخکوب شدن و یا تسلیم گردیدن نشان می دهند . هریک از همسران انگشت اتهام را به سوی دیگری می گیرد  و دیگری را غیر منطقی، بهم ریخته و آشفته قلمداد می کند. یکی از بهترین مداخلات برای ایجاد ایمنی استفاده از تکنیک ” خنثی کردن ناکامی ها ” است .

کشمکش قدرت :

کلیشه  معروفی هست که  “وقتی ماه عسل تمام می شود این مرحله شروع می شود .” در چالش های ارتباطی  به کرات  به جملاتی از این دست بر می خوریم : ” او مرا درک نمی کند ” اداره خانواده کارسختی است.  او فقط سرگرم امور خودش است . او بیش از حد فوتبال بازی می کند . بعضی افراد از طریق تحمیل کردن به دیگری هر روز او را  از خود دورتر می کنند.  بعضی زوجها با استفاده از اعمال قدرت از شیوه های اجباری  مانند جیغ زدن یا  نق زدن استفاده میکنند. نمونه های بالا همگی شیوه های انتخابی  افراد برای دست و پازدن در مرحله چالش  قدرت اند  که دستاورد تمامشان ناکامی است .

خودبلعیدگی:

ایماگودرمانی با تاثیرپذیری از اریکسون (۱۹۵۹) و ماهلر (۱۹۷۵) تاکید می کند : وقتی کودکان در عبور موفقیت آمیز از مراحل تحولی طبیعی خود با اشکال مواجه می شوند به وقفه و تآخیر در رشد دچار می گردند .اما همچنان در آرزوی برآوری نیازهایشان باقی می مانند وفقط بر درد و نیازهای درون خودشان توجه می کنند . سپس فرد به سازگاری اجباری با شرایط و جبران ناداشته های روانی اش در زندگی می پردازد و همچنان امیدوار است دیگران به دادش برسند و چیزها را  از دریچه چشم او نگاه کنند . خودبلعیدگی قابلیت توجه به حقیقت سایرین را از فرد سلب می کند .

ایماگودرمانی یکی از اصلی ترین خاستگاههای کشمکش قدرت را ” خودبینی ” هر دو همسر می داند . خودبینی وضعیتی است که فرد با  درگیر شدن در آن عمدتا بر رفع و رجوع  نیازهای روانی خود تمرکز ( خودبلعیدگی ) و نسبت به  چشم انداز دیگری بی تفاوت می ماند. ناکامیهایی که در روابط پیش می آیند به علامتهای  نشانه ای در جاده ها بی شباهت نیستند . آنها برای  زوج معلوم می کنند که گیرکارشان دقیقا در چه  نقطه ای است و برای دوباره  باهم  به جلو رفتن از راه بلد ها  کمک بخواهند . بر اساس ایماگودرمانی ” ناکامیهای ارتباطی ” عموما به درمانگران هشدار می دهند که دو کارکرد اصلی در رابطه با بازسازی به توجه جدی نیاز دارند . که عبارتند از :

  • دفاع کردن در مقابل فقدان عشق رویایی
  • شفا بخشیدن به جراحتهای ایجاد شده در فرایند تحولی

۱-دفاع در مقابل از دست دادن عشق رویایی

وقتی به دلایل اجتناب ناپذیر فیزیولوژیک دوره شیفتگی سر می آید همسران مراحل مشخصی را پیش رو دارند . آدمها وقتی از قلمرو عشق رمانتیک بیرون می افتند اول  دچار ” شوک ” می شوند. سپس  ممکن است  بواسطه مکانیزم  ” انکار ” دگرگونیهای  پدیدار شده را بحساب  تغییر موقت خلق یا  . . . بگذارند. وقتی انکار فایده نکرد  نوبت  ” خشم”    می رسد. خشم برای اینکه چرا محبوب  دیروز حالا دیگر مثل  گذشته  پاسخگویی نمی کند . دراین مرحله غالبآ  افراد بمنظور تلاش برای بازگرداندن پاسخهای گذشته از شیوه های قهری  و اجباری استفاده می کنند . وقتی که خشم  هم کارساز نشد.  دوره   ” یاس و اندوه ”  فرا می رسد. در این مرحله ی  آخر است که بسیاری از زوجها  به طلاق  یا  زندگی با هم ولی تنها و برخی به  بیشتر جنگ کردن  پناه می برند . زوجهایی که  دوره شیفتگی را پشت سر گذاشته اند باید بفهمند عشق رمانتیکی  پدیده ای  موقتی است و حالا باید تلاش کنند عشق دائمی بر مبنای واقعیت پدید آورند . بنیان گذاری عشقی هوشیار  اهمیت بیشتری دارد .

۲-التیام  آسیبهای ایجاد  شده در  فرایند رشدی  ( تحول در کودکی تیپ های شخصیتی )

تئوری های تحولی عمومآ در مورد مدت زمانی که فرایند رشد  ضروری  است، با هم  اختلاف  نظر دارند . مارگارت ماهلر  مراحل شکل گیری شخصیت را چهارسال اول می داند، از سوی دیگر اریک اریکسون (۱۹۵۹) این دوران را تمام عمر قلمداد میکند  . ایماگودرمانی مفروضه های هردو نظریه را ترکیب و از هردوی آنها وام  گرفته است. این نظریه رشد را فرایند هفت تا ده  ساله  دانسته و فرایند تشکیل شده در این دوران چندین بار در طول زندگی تکرار خواهد شد . یکی از اصلی ترین  تفاوتهای آن با  نظریه  تحولی اریکسون تاکید نظریه اریکسون برفرایند های درون روانی و تاکید ایماگو بر فرایندهای میان فردی است . مراحل رشد و شکل گیری شخصیت کاملآ  براساس پیوند میان کودک با مراقب خود بنیان گذاری کرده است . فرض اساسی این است که برای گذر موفقیت آمیز از هرمرحله لازم است کودک از سوی مراقبش مورد انعکاس و معتبر شماری  قرار گیرد . وقتی مراقب نیاز  کودک به دیده شدن و پذیرش را برآورده می کند کودک مرحله های رشد را بدون تجربه منفی پشت سر می گذارد.

منبع   : زوج در مانی تحلیلی/ تالیف و ترجمه:  بیتا حسینی/ نشر جنگل    

۳.۵ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ملکی
۱۳۹۶/۰۲/۲۳ ۱۴:۴۲

لطفا در مورد خنثی کردن ناکامی بیشتر توضیح دهید با تشکر از متن خوبتون

moshaverebama
۱۳۹۷/۱۱/۰۹ ۲۲:۵۵

همه ما وقتی کودک بودیم راهبردی برای رفع نیاز های خود پیدا می کردیم.
طبیعی است استفاده از راهبردهای دوران کودکی در دوران بزرگسالی ثمربخش نخواهد بود.
مشاوره پیش از ازدواج به شما می آموزد چگونه با اختلافات فکری و اختلاف نظر با شوهر یا زن خود رفتار کنید.
در شیوه زوج درمانی ایماگو ، تکنیکی که یاد می گیرید ” درخواست تغییر رفتار ” نام دارد. این یک روش بسیار امن برای بیان نیاز و خواسته های خود به همسر و همچنین آموزش مهارت گوش دادن به خواسته های اوست. در واقع این تکنیک به زوج اطلاعاتی ارائه می دهد تا رفتار خود را به خاطر همسر و بهبود رابطه زناشویی تغییر دهید