دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

اصول اولیه معنا درمانی

مبانی لوگوتراپی

لوگوتراپی تلاش برای جستن معنایی در زندگی، و اولین نیروی محرکه و انگیزه هر فرد است. لوگوتراپی انسان را بیش از هر چیز بر مبنای مسئولیتش تعریف می کند

ویکتور فرانکل

معنادرمانی از لحاظ محتوا کاملا شبیه تحلیل وجودی کلاسیک است، اما فرانکل در درمان، برای معنا جایگاه مهمتری قائل است. در حالی که تحلیل وجودی به نوعی درمان متکی است که شباهت زیادی به روان کاوی دارد، معنادرمانی از نظر شکل، به درمان های کوتاهی چون درمان آدلری نزدیک تر است.

خاستگاه لغوی معنادرمانی یا لوگوتراپی به واژه یونانی لوگوس(logos) باز می گردد. لوگوس به معنای واژه یا کلمه، یا معناست. اما رساترین معادل آن معنا می باشد. در مفهومی گسترده تر می توان آن را به عنوان چیزی که می تواند دلیلی برای بودن باشد، تعبیر کرد. بنا به گفته ویکتور فرانکل معنادرمانی عبارت است از: «درمان از رهگذر معنا یا شفابخشی از رهگذر معنا» یا «روان درمانی متمرکز بر معنا.»

بنابراین اصل لوگوتراپی تلاش برای جستن معنایی در زندگی، و اولین نیروی محرکه و انگیزه هر فرد است. فرانکل معنا درمانی را نوعی روان درمانی در قالب اصطلاح های معنوی می داند. در واقع معنا درمانی، معنای وجود را تحت عنوان جستجوی انسان برای چیزی به نام معنا بررسی می کند.

لوگوتراپی، پس از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر، به مکتب سوم روان درمانی وین معروف است. لوگوتراپی نوعی فلسفه زندگی است که بر احترامی عمیق به شان و منزلت هر فرد، قطع نظر از نژاد، رنگ پوست و عقیده مبتنی است. این نوع درمان، مفروض می گیرد که زندگی معنایی بی قید و شرط دارد و معنا را هر کس، در هر کجا و در هر زمانی می تواند بیابد و کشف کند. لوگوتراپی در ردیف درمان های وجودی یا روانشناسی انسانی قرار می گیرد و به طور کلی، به لحاظ فلسفی ریشه در اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی، به لحاظ روان شناختی ریشه در روانکاوی و روانشناسی فردی، و به لحاظ معنوی ریشه در تعهدی تام و تمام به وجود انسان دارد(همچون موجودی معنوی).

لوکاس و اروانگ هیرش معنا درمانی را یک نظام فلسفی-روان شناختی می دانند که به افراد کمک می کند تا به رغم سوگ و ناامیدی بر از دست رفته ها تمرکز نکنند، بلکه در جستجوی معنا باشند. در نتیجه، زندگی از نگاه معنا درمانی تحت هر شرایطی معنی دار است. افراد با اراده ای معطوف به معنا انگیخته می شوند و انسان دارای اراده آزاد است.

پیدایش معنا درمانی(لوگوتراپی)

لوگوتراپی یا معنا درمانی به این دلیل بوجود آمده که نیازهای جوامع کنونی بشری ایجاب می نمود. بشر امروزه که از میزان اعتقادات و ارزشهای معنوی کافی برخوردار نیست و دلیل رنجها و ناملایمات زندگی خویش را نمی داند، دچار نوعی غمگینی، بی انگیزه ای در زندگی شده است. بیشتر ناراحتی ها و بیماری های قرن کنونی به دلیل عدم وجود انگیزه و معنادهی صحیح به زندگی و فعالیت های انسان و پذیرفتن مسوولیت زندگی فردی می باشد

ترسیم دقیقی از احساسات و عواطف فرد، پذیرفتن احساسات و خندیدن به مشکلات زندگی، توجه بیشتر به معانی رنج های فردی و فعالیت هرچه بیشتر فرد در جهت عشق و ایثار برای دیگران، به انسانها آرامش می دهد و ضمن دادن معنای لازم به حوادث و وقایع زندگی، از انسان موجودی فعال و مبارز و خلاق و اثرگذار می سازد.

ویکتور فرانکل

آیا تا به حال به معنای زندگی خود فکر کرده اید؟

بدون شک در دنیای امروز ما، که پر از فراز و نشیب های متفاوت است ما به این معنا احتیاج داریم. هر یک از ما باید معنایی برای زندگی خود پیدا کنیم. معنا زندگی هر کس خاص و ویژه خود اوست زیرا برداشت هر کس از زندگی متفاوت است. شخصیت هر فرد مجموعه ای است از استعدادهای بالقوه ای که در وجودش قرار دارد، آنچه از کودکی در نحوه تربیت و تعلیم او در خانواده آموخته و آنچه جامعه به او می دهد مجموعه ای است از باورها، نگرشها و باید و نبایدهایی که هنجارهای یک جامعه است.

پس هر فرد متناسب با آنچه که از گذشته به همراه دارد معنایی خاص خود، برای زندگی متصور می شود. به عقیده فرانکل معنی جویی حقیقتی انکار ناپذیر در زندگی انسان است و ماهیت اصلی بشریت همین حقیقت است که الهام بخش وجود انسان می گردد. این معنا دارای نیروی شفابخشی است که می تواند به زندگی جهت دهد و فرد را برای رسیدن به هدفش یاری کند.

اگر چه انسان قادر به جبران گذشته نیست اما با پیدا کردن راه آینده می تواند گذشته را آن گونه که دوست دارد، جبران کند و راه خودشکوفایی استعدادهایش را پیدا کند. گذشته هر فرد هر قدر هم با شکست و ناکامی توأم باشد می تواند با نگاهی صحیح و عمیق راه موفقیت آینده را فراهم آورد. بسیاری اوقات کاستی ها همچون چراغ هشداری برای کسب موفقیت و تکامل در آینده عمل می کنند.

بسیاری از بیماری های دوران ما، به دلیل بی نتیجه ماندن جستجوی انسان در معنی است. رنج بردن وقتی معنایی چون گذشت و فداکاری پیدا می کند، دیگر آزاردهنده نیست. لوگوتراپی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون نگری هم ارج چندانی نمینهد. در عوض توجه بیشتری به آینده، وظیفه، مسئولیت و هدف و معنا دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را وقف آنها کند.

فرانکل تصریح می کند: «حقیقت اساسی انسان بودن این است که انسان همواره متوجه شخص یا چیز دیگری غیر از خودش است؛ معنایی که به تحقق بپیوندد، انسان دیگری که با آن روبه رو شود، آرمانی که بدان خدمت کند و یا شخصی که به وی عشق بورزد. آدمی نه با صرف توجه به تحقق خویشتن که با فراموش کردن خود، چشم پوشیدن از خود و وقف خود در دیگری است که به مقام تحقق معنای عمیق زندگی نایل خواهد آمد».

اصول اولیە معنا درمانی

  1. زندگی تحت هر شرایطی واجد معناست.
  2. انسان اراده معطوف به معنا(Will to meaning) دارد و این اراده به نیاز مداوم انسان به جست وجو برای معنایی که به هستی منظوری بخشد، ارتباط می یابد.
  3. ما این آزادی را داریم که معنی آنچه را که انجام می دهیم و آنچه تجربه می کنیم، بیابیم. انسان تحت هر شرایطی از این آزادی بهره مند است. آزادی انتخاب یکی از ابعاد هستی انسان است. 

فرانکل بر این باور است که اگر بخواهیم سلامت روان داشته باشیم، باید آزادی انتخاب رفتار خود را داشته باشیم. به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است:

۱- غریزه ها
۲- خوی ها و عادت ها
۳- محیط

لوگوتراپی دارای سه مبنای نظری اساسی است :

  1. اگزیستانسیالیسم
  2. فلسفه رواقی
  3. تجارب خود فرانکل در اردوگاه های کار اجباری

الف) لوگوتراپی بر آزادی اراده و مسؤولیتی که از پی آن می آید، تاکید می کند. اگر بخواهیم سلامت روانی (Mental health) داشته باشیم، آزادی انتخاب رفتار خود را داریم و باید این آزادی را به کار ببریم. کسانی که این آزادی را تجربه نمی کنند، یا متعصبانه به جبر معتقدند یا به شدت روان نژندند. روان نژندها راه تحقق استعدادهای بالقوه و در نتیجه رشد و پرورش کامل انسانی خویش را می بندند.

به گفته فرانکل، اگر آزادی با مسؤولیت همراه نباشد، ممکن است در معرض انحطاط و خودکامگی صرف قرار گیرد. پس کافی نیست احساس کنیم که آزادی انتخاب داریم، باید مسؤولیت انتخابمان را هم بپذیریم. از آنجا که پذیرش مسؤولیت به طور قاطع و الزام آوری در لوگوتراپی مستتر است، روش درمانی آن بر این استوار است که «چنان بزی که گویی بار دومی است که زندگی می کنی و در بار اول همان خطا را کرده ای که اینک در حال انجام آنی».

تلاش لوگوتراپی این است که بیمار را کاملا از وظیفه مسؤولیت پذیری خود آگاه کند، ولی باید او را آزاد بگذارد که خود را مسؤول هرکس و هرچیزی که می خواهد بکند. لوگوتراپی انسان را بیش از هر چیز بر مبنای مسؤولیتش تعریف می کند، اما انسان پاسخگوی کیست؟ لوگوتراپی نمی تواند به این پرسش پاسخ دهد. بیماران خود باید پاسخ ها را بیابند. لوگوتراپی تنها می تواند آگاهی بیمار را نسبت به مسؤولیتش ارتقا بخشد و این مسؤولت شامل پاسخگویی به چگونگی تفسیر زندگی نیز هست.

مسؤولیت، پذیرش این نکته است که زندگی ما نتیجه انتخاب های گذشته ماست و آینده هم با تصمیماتی شکل می گیرد که امروز گرفته ایم. باید به بهترین انتخاب دست یازیم، انتخابی که به نفع خود ما و دیگران است. با توجه به اینکه جست وجوی معنا لازمه اش مسؤولیت شخصی است، هیچ کس و هیچ چیز دیگر نمی تواند به ما احساس و منظور در زندگی بدهد. این مسؤولیت خود ماست که راهمان را پیدا کنیم و آنگاه که یافتیم در آن پایمردی کنیم. باید به مانند خود فرانکل، با احساس مسؤولیت و آزادانه با شرایط هستی خویش رویاروی شویم و در آن منظوری بیابیم. زندگی پیوسته ما را به مبارزه می طلبد، پاسخ ما نباید سخن و اندیشه، بلکه باید عمل باشد.

ب) لوگوتراپی اصل و اساسی رواقی دارد، چرا که مدعی است که حال و وضع جهان هرچه باشد، طرز تلقی و نگرش ما همواره یاری رسان ماست. در واقع، تجلی این اصل و اساس را جایی مشاهده می کنیم که فرانکل در سومین رهیافت معنایابی، یعنی ارزش های نگرشی، از آن سخن می گوید. به اعتقاد او، بشر در سخت ترین شرایط، آزادی انتخاب نگرش و طرز تلقی خود را دارد. حتی در مواجهه با رنج و مرگ با نشان دادن شجاعت می توانیم موقعیتی خاص را معنادار کنیم.

ج) نظریه و شیوه درمانی فرانکل، یعنی لوگوتراپی، حاصل تجارب او در اردوگاه های کار اجباری است. وی با مشاهده آنهایی که جان سالم به در بردند و آنهایی که مردند، دریافت که این سخن فردریش نیچه (Friedrich Nietzche) کاملا درست است: «آنکه چرایی در زندگی دارد، با هر چگونه ای خواهد ساخت».

او می دید افرادی که امید می بستند تا به معشوق خود بپیوندند، یا آنهایی که نقشه و طرحی برای کامل شدن داشتند یا افرادی که از ایمان قوی بهره داشتند، نسبت به آنهایی که امیدشان به همه چیز را از دست داده بودند، از فرصت و شانس بیشتری برای زنده ماندن برخوردار بودند. در واقع، می توان گفت که کارآمدی نظریه فرانکل متکی بر این واقعیت است که در اوضاع و احوال بحرانی اردوگاه های کار اجباری آزموده شده است. اگر فرانکل بنا به اعتقادش به اراده معطوف به معنا توانست در چنان اوضاعی معنایی در زندگی بیابد، بدان معنا است که در موقعیت هایی که ما روزانه با آنها رویاروییم، چنین نگرشی عملی تر است.

منابع :

  1. معنا درمانی(مبانی و کاربردهای معنادرمانی‌) اثر ویکتور فرانکل و ترجمه مهین میلانی
  2. انسان در جستجوی معنا، ترجمه نهضت صالحیان، مهین میلانی
  3. روانشناسی کمال، دوان شولتس، ترجمه گیتی خوشدل
۵ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر یارحسینی
۱۳۹۵/۰۳/۲۳ ۰۷:۴۴

معنادرمانی بحثی غامض است ودراین حال جالب وقابل تامل. بیشتر موضوعی فلسفی مینماید تا روانشناختی . البته میوه وما حصل معنا درمانی وارد روانشناسی می شود و میتوان از ان برای درمان روان نژندی ها از ان بهره برد.