دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

عشق انتقالی چیست؟

عشق یعنی تعادل در وحدت و عاملیت

پدیده عشق انتقالی در روانکاوی اجتناب‌ناپذیر است، در این وضعیت مراجع احساس می‌کند عاشق روانکاوش شده است.

عشق انتقالی

در روان کاوی، انتقال پدیده ای است که از طریق آن احساسات ناآگاه مراجع که ریشه در دوران کودکی او دارند فرصت بروز دوباره در واقعیت را می­ یابند. اصطلاح عشق انتقالی اشاره به ارتباطی احساسی دارد که در محیط روان‌کاوی رخ می­ دهد و در ظاهر هدف آن روان‌کاو است. یعنی به نظر می رسد که مراجع عاشق روان‌کاو خود شده‌ است. فروید بروز این عشق در جلسه روان‌کاوی را به عنوان پدیده­ ای در نظر می‌گرفت که می‌تواند به عنوان بستری برای بهبودی عمل کند.

فروید همراه با به رسمیت شناختن وجود این عشق (یعنی انکار نکردن این امر که مراجع چنین احساسی دارد) بیان می­ کند که روان‌کاو نباید این عشق را  شاهدی بر جذابیت شخص خودش بداند. این عشق، عشقی جبری است؛ یعنی مراجع خاطرات و تجربیاتی را که در گذشته زندگی کرده است در فرایند عاشق شدن با روان­کاو تکرار می­ کند.  بنابراین او دارد خصوصی­ ترین مسائل زندگی ­اش را در عمل بازآفرینی می­ کند.

روان­کاو نباید با این تصور که فرایند درمان مراجع را سرعت می­ بخشد، با او هم دست شود و تن به امیال و خواسته ­های انتقالی او دهد. فروید بیان می­ کند: “روان کاوی که چنین کاری می­ کند مانند کشیشی است که قصد داشت کارگزار بیمه را با ایمان کند اما در پایان کار، کارگزار بیمه با ایمان نشد اما کشیش بیمه شد”.

عشق چیست؟

عشق چنان مسئله جهان‌شمول و عمیقی است که بسیاری از فلاسفه و روانشناسان و جامعه شناسان آن را بررسی کرده‌اند. عشق احساسی است پیچیده که صحبت کردن درباره آن کار راحتی نیست. ژاک لکان معتقد است که نمی‌توان چیزی معقول و معنادار در رابطه با عشق گفت؛ او می‌گوید: «عشق شبیه هزارتو است و عاشقی به معنای گم شدن در آن. در هنگام عبور از مسیر عشق، راه خودتان را گم می‌کنید و در نهایت خودتان را».

طبق نظریات روا‌‌‌ن‌تحلیلی، تجربیات افراد است که فرد را به مسیر‌های مختلف در عشق می‌کشاند. افراد دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به عشق دارند و آن را به اشکال مختلف نشان می‌دهند. مثلاً افراد سادیستیک عشقشان با ابراز خشم همراه است و برخی دیگر همه زندگی‌شان را وقف عشق و معشوق خود می‌کنند. حتی عده‌ای از مردم به سبب عشق خود ممکن است مرتکب جرم شوند.

عشق در دیدگاه فروید

طبق دیدگاه فروید، وقتی صحبت از عشق به میان می‌آید اغلب منظور از آن «ابژه عشق» است. عشق یک نیروی غریزی (لیبیدو) است که به سمت ابژه انتخاب شده (معشوق) ادراک می‌شود. همین نیروی غریزی است که باعث میل انسان به حرکت، وحدت و یکی شدن اشخاص است. نخستین ابژه هر فرد در زندگی، فارغ از جنسیت، مراقبین اولیه است. ما عشق ورزیدن را از روابط اولیه خود با والدین و مراقبان خود یاد می‌گیریم. روابط اولیه ما با والدین و مراقبان و همچنین روابط مراقبانمان با یکدیگر به ما کمک می‌کند تا نقشه عشقی را شکل دهیم که در طول زندگی ما ادامه دارد.

از نظر فروید، همه روابط عشقی حاوی احساسات دوسوگرا هستند.  دوسوگرایی در تمام روابط نزدیک و صمیمی وجود دارد. درحالی‌که ممکن است آگاهانه نسبت به همسر، شریک زندگی، والدین یا فرزند احساس محبت واقعی و واقع‌بینانه داشته باشیم، اما همه‌چیز دقیقاً آن چیزی نیست که به نظر می‌رسد. در دنیای ناخودآگاه، حتی زیر محبت‌آمیزترین احساسات، درگیری‌ها، خیالات و ایده‌هایی وجود دارد که می تواند منفی، نفرت‌انگیز و مخرب باشند. فروید دریافت که عشق و نفرت در روابط نزدیک بخشی از طبیعت انسان است و لزوماً آسیب‌زا نیست. یعنی این دو در طول زندگی افراد متناوباً به یکدیگر تبدیل می‌شوند، زیرا در ناخودآگاه به هم پیوسته هستند. برای مثال بسیار پیش می‌آید که کسانی را که دوستشان داریم، مثل خانواده و دوستان، برای لحظاتی و حتی بیشتر حس تنفر از آن‌ها را تجربه می‌کنیم و دوباره این حس جایش را با دوست داشتن عوض می‌کند.

ظرفیت فرد برای عشق ورزیدن و درگیر شدن در یک رابطه عاشقانه سالم، به توانایی او در ترکیب مجدد ظرفیت عشق لطیف با تمایلات جنسی بستگی دارد. اما این امر مستلزم آن است که فرد به طور کامل از والدین جدا شده باشد. در غیر این صورت، فرد معشوق را صرفاً به عنوان نسخه‌ای اصلاح شده از والدین تجربه خواهد کرد.

پست های مرتبط

فروید دو نظریه روانکاوی در مورد عشق ارائه کرد.

  • عشق وابسته‌وار : در ابتدای زندگی، زمانی عشق و تمایلات جنسی باهم ترکیب می‌شوند که کودک سینه مادرش را می‌مکد. در آینده، یافتن ابژه عشق در واقع یک بازیابی از این موضوع است. در واقع فرد عاشق کسی می شود که او را تکمیل می‌کند و به همه نیاز‌هایش پاسخ می‌دهد.
  • عشق نارسیستیک : نظریه دوم فروید درباره عشق، به دنبال کشف خودشیفتگی بود. ما عاشق افرادی می‌شویم که آینه‌ای از خود ایده‌آل ما هستند. عشق، خود نارسیسم ناقص ما را کامل می‌کند. فرد عاشق کسی می‌شود که شبیه خود اوست یا آنچه ایده‌آل اوست و می‌خواهد چنین باشد. در واقع فرد تصویر خود را در دیگری می‌بیند و می‌خواهد خود را با او یکی کند.

لکان نیز در این رابطه می‌گوید: «وقتی عاشق می‌شویم، به خودمان در دیگری عشق می‌ورزیم. عشق در چهارچوب رابطه نارسیستیک با سوژه تعریف می‌شود؛ دقیقاً شبیه نارسیس که عاشق تصویر خود در آب شد، فرد(سوژه) عاشق تصویر خودش می‌شود، درحالی‌که آن را در دیگری می‌بیند.» یعنی معشوق ما بخشی از خودمان می‌شود. فروید همچنین اعتقاد داشت ما جنبه‌هایی را از کسانی را که دوستشان داریم، در خود ادغام می‌کنیم و ویژگی‌ها، باورها، احساسات و نگرش‌های آن‌ها بخشی از روان ما می‌شود؛ او این فرآیند را «درونی‌سازی» نامید.

تعادل در وحدت و عاملیت در عشق

یک مسئله اساسی در نظریه روانکاوی، قطبیت بین وحدت و عاملیت، یا ارتباط و خودکفایی است. فرد دلبسته مضطرب به دنبال حفظ وحدت و جلوگیری از تنهایی و بیگانگی است، درحالی‌که فرد دلبسته اجتنابی به دنبال حفظ عاملیت، فردیت و استقلال شخصی است. عشق سالم مستلزم حفظ تعادل سالم بین وحدت و عاملیت یا خویشاوندی و خودکفایی است. در آغاز مراحل وسواسی روابط عاشقانه که در آن عشق متقابل است، عاشقان به دنبال سطح ناسالمی از اتحاد و ارتباط هستند. تنها زمانی که عشق بالغ شود و مواد شیمیایی عصبی و هورمون‌ها به حالت عادی برگردند، عاشقان می‌توانند امیدوار باشند که تعادلی بین وحدت و عاملیت به دست آورند.

بسیاری از مردم، تغییر هورمون‌ها و مواد شیمیایی عصبی را که در روابط عاشقانه سالم و طولانی‌مدت طبیعی هستند، با غیبت ناگهانی عشق اشتباه می‌گیرند. اگر فردی به احساسات وسواسی عاشق بودن عادت کرده باشد و ناگهان چیزی جز نزدیکی گاه و بی‌گاه و کشش جنسی احساس نکند، مطمئناً فکر می‌کند که مشکلی در رابطه وجود دارد. یک واکنش طبیعی به این احساس این است که به دنبال گسترش خود در جای دیگری باشد؛ چه از طریق یک معشوق جدید، یک فعالیت جدید یا یک تعهد مجدد به کار. این نوع رفتار در واقع در افراد اجتنابی قابل پیش‌بینی است که احتمال بیشتری دارد هرگز عاشق نشوند، یا فقط عشق با شدت کم را تجربه کنند.

برخلاف روا‌ن‌کاوی سنتی، نگاه رویکردهای روانکاوانه اخیر به عشق، به طور فزاینده‌ای جنسی‌زدایی شده است و بیشتر به نظریه دلبستگی نزدیک‌ شده اند. هنگامی که دلبستگی ناایمن به‌خصوص در دوران کودکی وجود داشته باشد، می‌تواند منجر به آسیب‌ روانی شود. عاشقان دلبسته ایمن، که موفق به یافتن تعادل مناسب بین خویشاوندی و خودکفایی می‌شوند، ظرفیت ایجاد روابط بین فردی بالغ و رضایت‌بخش متقابل را دارند. فردی که دلبستگی ایمن دارد به نیاز طرف مقابل به تنهایی احترام می‌گذارد و زمانی را برای ارتباط با او اختصاص می‌دهد.

عشق ناشی از انتقال

از نظر فروید تنها مشکل جدی و واقعی برای روانکاو، توفیق در کنترل انتقالی است که در طی روانکاوی رخ می‌دهد. در این وضعیت مراجع احساس می‌کند عاشق روانکاوش شده است. پدیده عشق انتقالی در روانکاوی اجتناب‌ناپذیر است، بدین معنی که این پدیده با ترک جلسات روانکاوی فعلی‌ بیمار، با روانکاو دوم و احتمالاً سوم و بعدی نیز رخ خواهد داد.

برای روانکاو این پدیده تکه‌ای با ارزش از ظهور افکار پنهان‌ شده بیمار است و باید بداند عاشق شدن بیمار به واسطه جایگاه روانکاو است و نه جذابیت او (مثلاً به عنوان جنس مخالف) و نباید به اشتباه به خود ببالد. از نظر فروید بیمار یا باید روانکاوی‌اش را رها کند یا اینکه عاشق روانکاو شدن را به عنوان سرنوشتی حتمی بپذیرد و روی آن تأمل کند. گاهی برخی روانکاوان بیماران‌شان را برای ظهور انتقال عاشقانه آماده می‌کنند یا فانتزی عاشقانه را به آنان تحمیل می‌کنند. از نظر فروید این کار یکی از اشتباه‌ترین اقدامات درمانی است چرا که روانکاو با این کار اصل آسودگی خاطر و آزادی عمل بیمار را مخدوش می‌کند.

او بر این باور است که هر آنچه مانع ادامه درمان شود، شکلی از مقاومت است و بی‌تردید ابراز عشق پُرشور به روانکاو نوعی مقاومت است. حال اگر درمانگر به‌ رغم این انتقال عاشقانه باور به ادامه درمان داشته باشد، تکلیف چیست؟ او می‌گوید در این شرایط می‌توان بر معیارهای مورد قبول اصول اخلاقی تاکید کرده و بگوییم روانکاو نباید هرگز تحت هیچ شرایطی احساسات محبت‌آمیزی که به او ابراز می‌شود، را بپذیرد یا متقابلاً پاسخی دهد و در مقابل بیماری که عاشق او شده را به مهار نفس و سرکوب تمایلاتش تشویق کند ولی فروید هیچ یک از این دو مسیر را توصیه نمی‌کند و هیچ یک را روانکاوانه نمی‌داند.

یک راه میانی وجود دارد که در آن روانکاو به احساسات پُرشور بیمارش پاسخ دهد ولی بدون هیچ تماس فیزیکی، تنها تا زمانی که بتواند رابطه را در مسیر آرام‌تری رهنمون کند. باید توجه داشت که درمان روانکاوی بر اساس صداقت و راستی بنا شده است و نمی‌توان بیمار را فریب داد.

در نهایت از نظر فروید، روانکاو نباید ارضایی را که بیمار با انتقال عاشقانه می‌خواهد، به او بدهد. ولی از طرفی نباید شوق بیمار را از او بگیرد، چرا که انگیزهٔ تغییر است. از طرفی رابطهٔ عاشقانه ظرفیت بیمار را برای کار روانکاوی کم می‌کند.

ازجمله دلایل عدم اصالت عشق انتقالی بیمار به روانکاو این است که آنچه امروز رخ می‌دهد ناشی از وضعیت فعلی نیست، بلکه همان تکرار واکنش‌های قدیمی (مربوط به دوران کودکی) بیمار است. از نظر فروید، مقاومت باعث ایجاد عشق انتقالی نمی‌شود، بلکه آن را تشدید می‌کند. عشق ناشی از انتقال در واقع ناشی از تجارب دوران کودکی است که ابتدا در شرایط روانکاوی برانگیخته می‌شود و سپس مقاومت آن را تشدید می‌کند.

لازم است روانکاو در این مسیر دشوار هم انگیزهٔ اخلاقی داشته باشد و هم تکنیک بداند تا از پاسخ مثبت به عشق بیمار خودداری کند. باید این را مدنظر داشته باشد که بیمار به دلیل بیماری‌اش، ظرفیت عاشقی را ندارد و لازم است روی این ظرفیت کار کرد و نگذاشت این توان را بیهوده در درمان هدر دهد. بیمار باید از روانکاوش غلبه بر اصل لذت و ترک ارضای در دسترس ولی به لحاظ اجتماعی غیر مقبول را یاد گرفته و به ارضای دورتری در آینده و به‌ لحاظ روانی و اجتماعی مقبول‌تر دست یابد؛ و برای رسیدن به این توان باید به دوران کودکی‌اش بازگردد تا با آگاه شدن از ناخودآگاهش از شر نوروزش آزاد شود.

بنابراین روانکاو جنگی سه‌گانه پیش رو دارد:

  • در ذهن خود و علیه نیروهایی که در تلاش‌اند تا او را از جایگاه روانکاو بودن به پایین بکشند.
  • در بیرون از حوزه روانکاوی، علیه مخالفانی که اهمیت نسبت‌ داده‌ شده به نیروهای غریزی جنسی را انکار می‌کنند و در حیطه روانکاوی، علیه بیمارانش که تلاش می‌کنند او را اسیر شهوتی نامشروع کنند.
  • در نهایت مخالفان و عموم تلاش می‌کنند تا از پدیده عشق ناشی از انتقال، به‌مثابه فرصتی جهت خطرناک نشان دادن روانکاوی استفاده کنند.

 تنها راه عملی برای از بین بردن مسائل مربوط به انتقال این است که بیمار را به زمان رخ دادن خاطرات ناگوار بازگردانیم. همان زمانی که رخدادهای اصلی در آنجا رخ داده‌اند یا بیمار در خیال خود آن‌ها را با میل خود ساخته است. چنین کاری نیازمند حوصله، مهارت، آرامش و ازخودگذشتگی بسیاری از سوی روان‌کاو است.

منبع : عشق انتقالی اثر زیگموند فروید.

۴.۷ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

1
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها