دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

کنشگران روانی در ذهن انسان

در روان، 2 سیستم متمایز اما در هم تنیده پردازش هشیار و ناهشیار وجود دارد.

ما به دو شیوه جهان و خود را می شناسیم: عقلانی و عاطفی. هر یک از اینها نوعی شناخت محسوب می شوند، اولی منطقی و دومی تجربه ای.

کنشگران روانی در ذهن انسان

نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید بنیان نهاده شد بر آنست که مشکلات از آرزوهای ناآگاه و تعارضات حل نشده دوران طفولیت منشأ می گیرد. بر طبق این نظریه رفتار چه آشکار باشد و چه نهان از سوی وقایع ذهنی که ما هیچگونه کنترلی بر روی آنها نداریم تعیین می گردد. با چنین توصیفی اهمیت ناخودآگاه در روانکاوی بسیار بارز می نماید؛ و ما را بر این می دارد که برای شناخت ناخودآگاه و کنش های مرتب بر آن سازمان روان را از چندین منظر مورد بررسی قرار دهیم. چنین تحلیلی، ملزم لحاظ نمودن نگرشی اقتصادی، پویا (Dynamic) و مکان نگارانه (topographical) می باشد.

مدل توپوگرافیک (topographical)

در این مدل ساختار روان به دو قسمت تقسیم می شود :

  • توپوگرافیک اول : ضمیر آگاه، نیمه آگاه و ناخودآگاه (UCS – PCS – CS)
  • توپوگرافیک دوم : نهاد، خود و فراخود؛ که کنشگران روانی نام دارند. (super ego – ego – Id)

در ابتدا ما باید به شرح مختصری از کنش گران و موقعیت استقرار آنها در دستگاه روانی و نیز خصوصیات آنها بپردازیم. بر این اساس بنیان حیات ما را کنشگر روانی پر ابهامی به نام «Id» تشکیل می دهد که هیچ ارتباط مستقیمی با دنیای بیرون ندارد و به واسطه کنشگری دیگر می توان آن را شناخت. درون این Id غرایزی عمل می کنند که متشکل از دو نیروی بنیادین اروس و تاناتوس می باشد. این غرایز تنها به ارضاء شدن فوری تمایل داشته، ارضائی که از تغییرات معینی در اندام ها به کمک مصداق های امیال در دنیای بیرون حاصل می آید. لیکن ارضاء بی درنگ غرایز طبق خواسته Id غالباً به تعارض های پرمخاطره منتهی می گردد. با این وصف مکان Id را در ناخودآگاه می توان ترسیم کرد. برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه خارج از کنترل آگاهانه انسان است به گونه ای بدوی، صرفاً لذت جوست. در نتیجه استقرار کنشگر روانی Id پردازش ها و نتیجه گیری ها در ناخودآگاه آدمی تنها با هدف کسب لذت و دوری از رنج صورت می گیرد و برای این تمایل محدودیتی قایل نیست.

پردازش های جاری در ناخوداگاه دور از دسترس آگاهی قرار دارد و فرد عموماً مستقیم قادر به مشاهده رانش ها و کشمکش های فعال در ناخوداگاهش نیست. اما همواره جریانات ناخوداگاه اصرار داشته تا در سطح آگاهی انسان ظاهر شوند و زمانی مجال حضور در آگاهی فرد را خواهند داشت که از وضعیت عریانی و بی پروا درآمده و ملبس به ظاهری قابل قبول تر شوند. براین اساس مجرای ارتباطی میان ناخودآگاه و آگاهی انسان کانالی حاوی سانسور و تبدیل است؛ زیرا بسیاری از تمایلات ناخودآگاه در سطح آگاهی انسان قابل تحمل و پذیرش نیستند. این گرایشات و تمایلات مانند گرایش به ویرانگری و منفعت طلبی و هم گرایش به آباد ساختن و فداکاری که کاملاً متضاد می باشند، در ضمیر ناخودآگاه در همزیستی و مسالمت بسر می برند. به همین صورت، دو عنصر مرگ و زندگی در تقابل و تعامل با هم هستند؛ غریزه زندگی بدنبال لذت از لذت و غریزه مرگ بدنبال لذت از عدم لذت هستند.

ایگو می کوشد تا بین خواسته های Id و دنیای واقعیت تطبیق ایجاد کند و تصمیم می گیرد که خواسته های غرایز ارضاء گردد، یا اینکه  به تعویق افتد. با توجه به اینکه «ego» انرژی خود را از Id گرفته است اما با توسل به «اصل واقعیت» به کنترل Id می پردازد. در گراف کلاسیک روانکاوی جایگاه ego در نظام هشیاری ترسیم شده است اما با توجه به مکانیسم های دفاعی که بخشی از عملکردهای ego می باشد، بیشتر جنبه ناخودآگاه دارد.

حیطه عمل کنشگر روانی سوپر ایگو در سه دستگاه روانی cs و ucs و pcs می باشد که شامل «خود آرمانی» که در ناآگاهی شکل گرفته و شامل کشش ها و آرزوها و خیالبافی های آرمانی فرد بوده و «وجدان اخلاقی» که در آگاهی می باشد. با این توصیف روانکاوی تصدیق و تأکید می کند که فرایندهای ذهنی ذاتاً ناخودآگاهند و به ما هشدار داده که نباید ادراکاتی را به وسیله آگاهی صورت می گیرد، با فرایندهای ذهنی ناخودآگاهی برابر بدانیم.

بطور کلی در فرایند ذهنی و کنش روانی، غرایز در تلاش برای ارضاء می باشند و ارضاء نیز به لذت و کاهش تنش منجر می شود.

بینش پویا بیانگر این می باشد که کنش گرهای روانی ایستا نبوده و در همه حالت دارای پویایی و فعل و انفعالات در درون و بیرون مکان استقرار خود می باشند. با در نظر گرفتن چنین بینشی مفهوم سانسور و تحریف برای ما قابل درک می باشد و خواهیم فهمید که چگونه امیال و تکانه های نامقبول با حفظ ماهیت خود در نظام مستقل، وارد نظام بعدی شده، یعنی عناصر اولیه خود را در نظام قبل خود محفوظ می دارد و مواد و عناصر تغییر شکل داده را وارد نظام بعدی می کند. با توجه به آنچه ذکر کردیم، Id دارای دو غریزه بوده (اروس و تاناتوس). کنش روانی Id منوط به این دو غریزه و در تعامل و پیکار با این دو است که فرایند خود را آغاز می کند.

پست های مرتبط

حتی در ناخودآگاه نیز هیچ غریزه ای نمی تواند از طریقی بجز یک ایده یا فکر معرفی شود. بنابراین غریزه باید خود را به ایده ای وصل کرده تا بتوانیم در مورد آن به دانش برسیم، یعنی زمانی که نیروگذاری صورت گرفت، در این صورت انرژی روانی بر غریزه اعمال می شود؛ اما به دلیل لذت جو بودن «ego» و مکانیسم های دفاعی و بدلیل اینکه ایگو وظیفه کنترل و تنظیم سائق های غریزی را بر عهده دارد، این ارضاء به تعویق افتاده و با سرکوب و یا مکانیسم سانسور و تحریف به نظام ناخودآگاه راه می یابد. مانند رویا که جریانات موجود در ناخودآگاه را بیان می کند و حاصل تبدیل یک اندیشه به یک تجربه است. اندیشه های پنهانی از مواردی مانند امیال و ارزوهای سرکوب شده تشکیل شده که بخش عمده ناخود آگاه به آن تعلق دارد. رویاها تمایل به اینکه پیامشان را مستقیم برسانند ندارند، بدین جهت زبان سانسور و تحریف را انتخاب می کنند.

سرکوب یا واپس رانی تصمیم ناآگاهانه یا نیمه آگاه برای به تعویق انداختن توجه به یک تکانه  یا تعارض در آگاهی است. ایگو به موجب این مکانیسم مسئولیت خود را در قبال کنترل سائق ها انجام می دهد، براین اساس ماهیت فرایند سرکوب در پایان دادن و محو کردن ایده یا فکری، که امری غریزی را نشان می دهد نهفته نیست، بلکه ماهیت این فرایند جلوگیری از آگاهانه شدن آن ایده است. توپوگرافی و دینامیک سرکوب با توجه به مکان عملیات این مکانیسم و اینکه توسط کدام کنش گر اعمال می شود ما را به این نتیجه می رساند که اساساً عملِ سرکوب فرایندی است که در مرز مابین نظام هشیاری و ناهشیاری ، ایده ها را تحت تأثیر قرار می دهد. چنین امری را با انقطاع دلبستگی روانی و یا (cathaxis) عدم نیرو گذاری روانی جهت پیمودن به سمت ابژه صورت می دهد .

با این تفاسیر نظام های روانی هر یک می تواند ایده ای را برخود حمل کند که مشمول سرکوب شود و یا اینکه ایده موجود در تطابق با اصل واقعیت، خود را نتوانسته بر ابژه حمل کند و یا اینکه در تعارض با سوپر ایگو جهت گریز از اضطراب و یا احساس گناه، اعمال سرکوب را می پذیرد.  اما این ایده ها در ناخودآگاه به زیستن ادامه می دهد و به اشکال گوناگون، تا راه به آگاهی یابد که تجلی آن را در لغزش های کلامی، رویا، علائم روانشناختی، روان رنجوری و… می توان ملاحظه نمود.

صورت بندی های جدید درباره ناخودآگاه

مفهوم سازی های جدید درک سهل تر و دقیقتر ماهیت ناهشیاری را فراهم کرده اند. نظریه رمز چندگانه بوچی (Multiple Code Theory) و نظریه شناختی-تجربه ای اپشتاین (Epstein) نظریه های نوینی در خصوص ناهشیاری اند، که به درک بهتر پردازش های ناهشیار کمک می کنند. بر اساس نظریه بوچی، پردازش و بازنمایی اطلاعات در ذهن انسان در قالب دو سیستم زیر نمادین(Subsymbolic) و نمادین(Symbolic) در قالب تصاویر و واژه ها متجلی می شود.

اولین نظام های پردازش خبر و ارتباط با محیط، نظام های زیر نمادین اند که کارکردی جسمانی، حسی و حرکتی دارند: پردازش های نظامداری که به شکل قیاسی، پنهان و پیوسته عمل می کنند و مقوله بندی مشخص و متمایزی ندارند. زیربنای یادگیری راه رفتن در نوزاد، توانایی تشخیص نحوه برگشت توپ در تنیس باز، تشخیص مزه چای های مختلف و حس یک روانکاو از حالت های احساسی بیمار خود، همگی مصادیقی از پردازش های زیر نمادین اند. همه این پردازش ها در طرح های حسی جسمانی رُخ می دهند و نه انتزاعی و به روشنی قابل شناسایی نیستند، اما ماهیتی سیستماتیک دارند. پردازش های ناهشیار (یا غیر هشیار، تجربه ای، مهارنشده) بر پایه نظام پردازش زیر نمادین عمل می کند.

در مقابل پردازش های زیر نمادین، پردازش های نمادین قرار دارند. پردازش های نمادین مقوله بندی مشخص و قابلیت تعمیم و کاربرد در موضوع های مختلف را دارند و می توانند برای تولید نمادهای جدید باهم ترکیب شوند. نمادها، تجسم و واژه اند. مفاهیمی چون عقل، زبان، پردازش های مهارشده و منطقی و نظام علامت دهی ثانویه بر پایه نظام های پردازش نمادین عمل می کند.

بر مبنای نظریه رمز چندگانه بوچی، سه سیستم زیر نمادین، نمادین تجسمی و نمادین واژگانی، قابلیت پیوند با یکدیگر را دارند. این سه سیستم می توانند با وجود محتوا و اصول سازمان دهنده متفاوت از طریق فرایندهای ارجاعی(Referential activity) به هم مرتبط شوند. در نتیجه ما می توانیم تجارب هیجانی خود را نمادین کنیم و به کلام در آوریم؛ برای مثال نوزاد بر اساس رویارویی های مکرر با مادر، تصویری از چهره او به دست می آورد و طرحی از این تصویر در حافظه اش شکل می گیرد. این قدرت در کودک فراهم می شود تا چهره مادر را در بافت ها و فضاهای مختلف بازشناسی کند و در نهایت اسمی نیز بر این تصویر بگذارد. بر همین مبناست که واژه مادر با دنیایی از تصاویر و احساسات همخوان و به شکل خاصی تجربه و پردازش می شود.

پردازش های زیر نمادین خمیر مایه پردازش های ناهشیارند، اما این سیستم رشد می کند و در اثر ارتباط با سیستم های نمادین غنا می یابد. در نتیجه واژه ها و تصاویر نیز در این پردازش ها دخیل می شوند و جزئی از پردازش های ناهشیار می گردند. بوچی معتقد است که فرایندهای ارجاعی، این سیستم ها را باهم مرتبط می کند و این مواد غیر کلامی را ، چه خارج از حیطه آگاهی و چه در درون آن به شکلی تبدیل می کند که قابل ترجمه به زبان باشد. این فعالیت دوسویه است و زبان نیز به اشکال غیر کلامی بدل می شود. فرایند ارجاع از دید بوچی، همان دیالوگ زبان با پردازش جسمی، حسی و حرکتی است. 

مقایسه پردازش عقلانی و تجربه ای

نظریه دیگر درباره ناهشیاری مربوط به پردازش های تجربه ای و عقلانی اپشتاین است. اپشتاین معتقد است ما دو سیستم پردازش خبر داریم. ناهشیاری یک پردازش عملگرا و هیجانی است که بسیار سریع و قدرتمند عمل می کند و بر اساس تداعی می اندیشد نه بر اساس دلیل و مدرک. در مقابل پردازش های عقلانی ماهیتی تحلیلی، منطقی، کند و عاری از عواطف دارند. تقریبا در همه فرهنگ ها واژه های عقل و دل وجود دارد که انعکاسی از پردازش های عقلی و تجربه ایست. دل اشاره به پردازش های ناهشیار دارد و مراد از عقل پردازش های هشیار است. این دو سیستم بر هم اثر می گذارند. هیجان ها مولد تفکراتی مقوله ای، شخصی، عینی، عمل گرا و بدون تأملند؛ در مقابل، تفکر مستدل و موجه نیز بر پردازش های هیجانی اثر گذار است.

بنابراین ما به دو شیوه جهان و خود را می شناسیم: عقلانی و عاطفی. هر یک از اینها نوعی شناخت محسوب می شوند، اولی مستدل و دومی تجربه ای. نباید مفهوم شناخت را محدود به شناخت عقلانی کرد. گاز زدن سیب، یک نوع از شناخت سیب است و تحلیل و توصیف رنگ و مزه و مواد تشکیل دهنده آن نیز نوع دیگری از شناخت سیب.

مفاهیم متعددی حاکی از وجود این دو نوع پردازش اند. مفاهیم دانش و بینش در فرهنگ ما هر یک انعکاسی از تمایز چنین پردازش هایی است. قصه بیش از آنکه عقل را خطاب قرار دهد دل را جذب می کند. ترس های غیر منطقی همچون ترس از حیوانی بی خطر مثل گربه، انعکاسی از وجود پردازش های تجربه ای در مقابل پردازش های عقلانی است. فرد می داند که گربه خطری ندارد اما از آن می ترسد. یک تصویر بیش از هزار واژه بر پردازش های تجربه ای یا دل اثر می گذارد و یک استدلال، خیلی سریع پردازش عقلانی را دگرگون می کند.

پدیده جهان شمول خرافات انعکاس دیگری از پردازش های تجربه ای یا ناهشیار است. افکار خرافی نه مستدل اند و نه مستند، اما با دل پردازش می شوند و آدم ها اغلب با وجود آگاهی از غیر منطقی بودن آنها باز هم بر اساس آنها عمل می کنند. همگی اینها مؤید وجود دو سیستم متمایز اما در هم تنیده پردازش هشیار و ناهشیارند.

منابع

  • ضمیر ناخودآگاه : زیگموند فروید. مترجم شهریار وقفی پور،
  • رئوس نظریه روانکاوی : زیگموند فروید. مترجم حسین پاینده
  • ورای اصل لذت : زیگموند فروید. مترجم یوسف اباذری
  • از خط تا مثلث تعارض . نیما قربانی
۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها