کنشگران روانی
جملگی روانشناسی روانکاوی است، مابقی فیزیولوژی حواس می باشد. «زیگموند فروید»
نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید بنیان نهاده شد بر آنست که مشکلات از آرزوهای ناآگاه و تعارضات حل نشده دوران طفولیت منشأ می گیرد. بر طبق این نظریه رفتار چه آشکار باشد و چه نهان از سوی وقایع ذهنی که ما هیچگونه کنترلی بر روی آنها نداریم تعیین می گردد. با چنین توصیفی اهمیت ناخودآگاه در روانکاوی بسیار بارز می نماید؛ و ما را بر این می دارد که برای شناخت ناخودآگاه و کنش های مرتب بر آن سازمان روان را از چندین منظر مورد بررسی قرار دهیم. چنین تحلیلی ملزم لحاظ نمودن نگرشی اقتصادی، پویا dynamice)) و مکان نگارانه (topographical) می باشد.
مدل توپوگرافیک «topographical»
در این مدل ساختار روان به دو قسمت تقسیم شده. قسمت اول : دستگاه ضمیر آگاه, نیمه آگاه و ناخودآگاه و در توپوگرافیک دوم : نهاد ، خود و فراخود که کنشگران روانی نام دارند. با توجه به توصیف فوق الذکر ما بر آنیم که تقسیمات خود را بطور نظامدار نام برده که مبین این است که ما دستگاه های روانی آگاه ، نیمه آگاه و ناخودآگاه را به ترتیب «UCS.PCS.CS» و کنشگران روانی نهاد ، خود و فراخود را به ترتیب «super ego.ego.Id» نام ببریم که هر کدام از کنشگران روانی در دستگاه خود مستقر بوده اند . لیکن با توجه به تعاملاتی که ذکر می گردد نمی توان کنش گران روانی را بدلیل مشخصه هایی که واجد آن می باشند و تعیین موقعیت توپوگرافیک محدود ساخت، بلکه با بررسی کردن عملیات های شناختی این کنشگران می توان به پویایی نظام روانی پی برد.
در ابتدا ما باید به شرح مختصری از کنش گران و موقعیت استقرار آنها در دستگاه روانی و نیز خصوصیات آنها بپردازیم. بر این اساس بنیان حیات ما را کنشگر روانی پرابهامی به نام «Id» تشکیل می دهد که هیچ ارتباط مستقیمی با دنیای بیرون ندارد و به واسطه کنشگری دیگر می توان آن را شناخت. درون این Id غرایزی عمل می کنند که متشکل از دو نیروی بنیادین (اروس و تاناتوس) می باشد. این غرایز تنها به ارضاء شدن فوری تمایل داشته ، ارضائی که از تغییرات معینی در اندام ها به کمک مصداق های امیال در دنیای بیرون حاصل می آید. لیکن ارضاء بی درنگ غرایز طبق خواسته Id غالباً به تعارضهای پرمخاطره منتهی می گردد. با این وصف مکان Id را در ucs میتوان ترسیم کرد. برنامه ریزی ضمیر ucs خارج از کنترل آگاهانه انسان است به گونه ای بدوی, صرفاً لذت جوست. در نتیجه استقرار کنشگر روانی Id پردازش ها و نتیجه گیری ها در ucsآدمی تنها با هدف کسب لذت و دوری از رنج صورت می گیرد و برای این تمایل محدودیتی قایل نیست.
پردازش های جاری در ucs دور از دسترس آگاهی قرار دارد و فرد عموماً مستقیم قادر به مشاهده رانش ها و کشمکش های فعال در ucsش نیست, اما همواره جریانات ucs اصرار داشته تا در سطح آگاهی انسان ظاهر شوند و زمانی مجال حضور در آگاهی فرد را خواهند داشت که از وضعیت عریانی , بی پروا درآمده و ملبس به ظاهری قابل قبول تر شوند. براین اساس «مجرای ارتباطی میان ucs و آگاهی انسان کانالی حاوی سانسور و تبدیل است » زیرا بسیاری از تمایلات ucs در سطح آگاهی انسان قابل تحمل و پذیرش نیستند. اما این گرایشات و تمایلات مانند گرایش به ویرانگری و منفعت طلبی و هم گرایش به آباد ساختن و فداکاری که کاملاً متضاد می باشند . در ضمیر ucs در همزیستی و مسالمت بسر می برند. چرایی این امر در واقع مفهوم بس گسترده تر از توصیف آن به غرایز متضاد دارد . زیرا دو عنصر مرگ و زندگی در تقابل و تعامل با هم بوده و بدنبال لذت از لذت که در غریزه زندگی شاهد هستیم و دیگری لذت از عدم لذت که در غریزه مرگ می بینیم. تاکنون قائل شدن به تمایزی قاطع میان غرایزو اتخاذ این نظر بوده است که غرایز اول به سوی مرگ راه می برند و دومین غرایز به سوی طولانی تر کردن زندگی.
بر طبق نظر گسترده ویلهلم فلیس تمامی پدیده هایی که ارگانیسم ها زندگی آنها را نمایش می دهند و بدون شک مرگ آنها را نیز با اتمام دوره های ثابتی پیوند دارند که خود مبین وابستگی دو نوع موجود زنده، یکی نر و دیگری ماده، بر سال خورشیدی اند. با چنین وصفی می توان نتیجه گرفت که آنچه که در لقاح دو ماده متضاد جهت باروری در زیست شناسی صادق می باشد در عناصر Id و ucs نیز صادق است . بر این اساس دیدگاه وایزمان درباره موضوع زمان زندگی و مرگ ارگانیسمها و تقسیم به دو بخش میرا و نامیرا ، بیان می دارد که بخش میرای بدن در معنای محدود آن «soma» به تنهایی تابع مرگ طبیعی است. از سوی دیگر یاخته های زایشی (germ plasm)، بالقوه نامیرا هستند زیرا که قادرند تحت شرایط مناسب خاصی به فردی جدید بدل شوند . دیدگاه وایزمان را در قیاس با دیدگاه روانکاوی می توان سوما را همان تاناتوس و یا غریزه مرگ و پلاسمای زایشی را نیز اروس غریزه زندگی دانست ، و پویایی روان در انسان احتمالا بدلیل سنتز شدن عناصر موجود در نظام ucs می باشد. کنش گر دیگر روان «ego» نامیده می شود و از لایه قشری Id بوجود آمده و با دریافت و حذف محرکها سازگار گردیده لذا با دنیای واقعیت تماس مستقیم دارد .
در ابتدا ادراک آگاهانه و سپس بخشهای بسیار گسترده و لایه های ژرف تر Id را تحت تأثیر قرار میدهد. کارکرد ego در روان عبارتست از : ارتقاء عبور رویدادها در« Id» به سطحی پویا . ego میکوشد تا بین خواسته های Id و دنیای واقعیت تطبیق ایجاد کند و تصمیم میگیرد که خواسته های غرایز ارضاء گردد یااینکه به تعویق افتد .با توجه به اینکه «ego» انرژی خود را از Id گرفته است اما با توسل به «اصل واقعیت» به کنترل Id می پردازد.. چنانچه در گراف کلاسیک روانکاوی جایگاه ego در نظام cs ترسیم شده است اما با توجه به مکانیسم های دفاعی که بخشی از عملکردهای ego می باشد که بیشتر جنبه ناخودآگاه داشته است ،می توان جایگاه این کنشگر روانی را در pcs منظور کرد .
«super ego» در روان همان کارکردهایی را انجام می دهد که تاکنون توسط اشخاص در دنیای بیرون آن مورد تهدید و تنبیه قرار می گرفت . حیطه عمل کنش گر روانی super ego در سه دستگاه روانی «cs.ucs.pcs» می باشد که شامل «خود آرمانی» که در ناآگاهی شکل گرفته و شامل کشش ها و آرزوها و خیالبافی های آرمانی فرد بوده و «وجدان اخلاقی» که در آگاهی می باشد. با این توصیف روانکاوی تصدیق و تأکید میکند که فرایندهای ذهنی ذاتاً ناخودآگاهند و به ما هشدار داده که نباید ادراکاتی را به وسیله آگاهی صورت می گیرد , با فرایندهای ذهنی ناخودآگاهی برابر بدانیم که ابژه آن ادراکات هستند.توصیف انواع کنش های روانی برای ما روشن نمود که این کنش ها آگاه یا ناخودآگاه بوده ونوع ارتباطشان با غرایز و مقاصد براساس عناصر تشکیل دهنده شان چیست و اینکه به کدامیک از نظام های روانی تعلق دارند . بطور کلی در فرایند ذهنی و کنش روانی از آنجا که گفتیم غرایز در تلاش برای ارضاء می باشند و ارضاء نیز به لذت و کاهش تنش منجر می شود .
با در نظر گرفتن این جریان در بررسی های خود ما بینشی «اقتصادی» را علاوه بر مکان نگارانه ارزیابی می کنیم و علاوه بر آن بینش پویا نیز بیانگر این می باشد که کنش گرهای روانی ایستا نبوده و در همه حالت دارای پویایی و فعل و انفعالات در درون و بیرون مکان استقرار خود می باشند. با در نظر گرفتن چنین بینشی مفهوم سانسور و تحریف برای ما قابل درک می باشد و خواهیم فهمید که چگونه امیال و تکانه های نامقبول با حفظ ماهیت خود در نظام مستقل، وارد نظام بعدی شده در صورتیکه عناصر اولیه خود را در نظام قبل خود محفوظ می دارد و مواد و عناصر تغییر شکل داده را وارد نظام بعدی می کند . با توجه به آنچه ذکر کردیم Id دارای دو غریزه بوده (اروس و تاناتوس) کنش روانی Id منوط به این دو غریزه و در تعامل و پیکار با این دو است که فرایند خود را آغاز می کند اما باید در نظر گرفت که غریزه به تنهایی خود ,«ابژه» آگاهی نمی باشدو تنها بازنمود آن غریزه است که می تواند« ابژه» آگاهی باشد.
حتی در ناخوداگاه نیز هیچ غریزه ای نمی تواند از طریقی بجز یک ایده یا فکر معرفی شود . بنابراین غریزه باید خود را به ایده ای وصل کرده یا خود را به حالتی متأثر کند تا بتوانیم در مورد آن به دانش برسیم, یعنی زمانی که نیروگذاری صورت گرفت در این صورت انرژی روانی بر غریزه اعمال می شود این امکان را به آن داده که اجزای خود را صورت بندی و خود را جهت حرکت شکل دهد.اما به دلیل لذت جو بودن و نیاز به ارضاء فوری توسط «ego» و مکانیسم های دفاعی و بدلیل اینکه «ego» وظیفه کنترل و تنظیم سائق های غریزی را بر عهده دارد باعث می شود که این ارضاء به تعویق افتاده و با سرکوب و یا مکانیسم سانسور و تحریف به نظام بعد راه یابد که ماآن را نظامpcs می نامیم مانند رویا که جریانات موجود در ucs را بیان می کند و حاصل تبدیل یک اندیشه به یک تجربه می باشد . اندیشه های پنهانی از مواردی مانند امیال و ارزوهای سرکوب شده تشکیل شده که بخش عمده ناخود آگاه به آن تعلق دارد. رویاها تمایل به اینکه پیامشان را مستقیم برسانند ندارند بدین جهت زبان سانسور و تحریف را انتخاب می کنند .
سرکوب یا واپسرانی تصمیم ناآگاهانه یا نیمه آگاه برای به تعویق انداختن توجه به یک تکانه یا تعارض cs می باشد . «ego» به موجب این مکانیسم مسئولیت خود را در قبال کنترل سائق ها انجام می دهد ، براین اساس ماهیت فرایند سرکوب در پایان دادن و محو کردن ایده یا فکری، که امری غریزی را نشان می دهد نهفته نیست، بلکه ماهیت این فرایند جلوگیری از آگاهانه شدن آن ایده است. توپوگرافی و دینامیک سرکوب با توجه به مکان عملیات این مکانیسم و اینکه توسط کدام کنش گر اعمال می شود ما را به این نتیجه می رساند که اساساً عملِ سرکوب فرایندی است که در مرز مابین نظام ucs ، pcs و cs ،ایده ها را تحت تأثیر قرار می دهد. چنین امری را با انقطاع دلبستگی روانی و یا (cathaxis) عدم نیرو گذاری روانی جهت پیمودن به سمت ابژه صورت می دهد .
این حرکت در خلال تغییر در حالت ایده صورت می گیرد یعنی آن ایده ای به نظام بعدی راه یافته که حالت خود را جهت هم آمیزی با ایده موجود در نظام بعد یکی کند. با این تفاسیر نظام های روانی هر یک می تواند ایده ای را برخود حمل کند که مشمول سرکوب شود . و یا اینکه ایده موجود در تطابق با اصل واقعیت خود را نتوانسته بر ابژه حمل کند و یا اینکه در تعارض با super ego جهت گریز از اضطراب و یا احساس گناه اعمال سرکوب را می پذیرد. اما این ایده ها در ناخودآگاه به زیستن ادامه می دهد و به اشکال گوناگون تا راه به آگاهی یابد که تجلی آن را در لغزش های کلامی، رویاء، نوروز، روان رنجوری و . . . می توان ملاحظه نمود .
منابع
- The Ego and the Id :Sigmund Freud1923
- An Outline of Psychoanalysis :Sigmund Freud1938
- ضمیر ناخودآگاه. نویسنده : زیگموند فروید، مترجم : شهریار وقفی پور،
- رئوس نظریه روانکاوی: زیگموند فروید مترجم:حسین پاینده
- ورای اصل لذت : زیگموند فروید مترجم یوسف اباذری
- مبانی روانکاوی فروید: نویسنده حمید تقدسی