مروری اجمالی بر تله های زندگی
دو تا از تله های زندگی مربوط به عدم امنیت یا سلامتی در زنـدگی خـانوادگی دوران کـودکی است. این دو عبارتند از: رها شدن و عدم اعتماد.
۱- رها شدگی:
تله ی زندگی به حال خود رها شدن یعنی احساس این که آدم هایی که دوستشان دارید شما را ترک خواهند کرد و برای همیشه از نظر عاطفی تنها خواهید مانـد. وقتـی احسـاس مـی کنیـد نزدیکانتان می میرند، یا برای همیشه خانه را ترک خواهند کرد، یا کس دیگری را بر شـما تـرجیح خواهند داد، به طور افراطی به نزدیکانتان می چسبید. البته این اقدام شما برعکس باعث می شود که آنها را از خود دور کنید. این احتمال وجود دارد که حتی در هنگام جدایی هـای طبیعـی نیـز بـه گونه ای افراطی غمگین یا خشمگین شوید.
۲- بی اعتمادی و مورد آزار قرار گرفتن:
عدم اعتماد و سؤرفتار به عنوان یک تله ی زندگی یعنی اینکه شما منتظرید که آدم ها به نحوی به شما آسیب رسانده یا شما را مورد آزار قرار دهند. به بیان دیگر شما را فریب دهنـد، بـه شـما دروغ بگویند، شما را مسخره کنند، ملعبه دست خود قرارتان بدهند، به شما صدمه جسـمی وارد کنند و یا به نحو دیگری شما را مورد سؤاستفاده قرار دهند. اگر شما در این تله ی زنـدگی اسـیر باشید، در پشت حصار بی اعتمادی پنهان می شوید تا به این ترتیب از خویشتن مراقبت کنید. شما هرگز به آدم ها اجازه نمی دهید خیلی بـه شـما نزدیـک شـوند. در مـورد قصـد و نیـت دیگـران مشکوک هستید و معمولاً بدترین عواقب را در ذهن خـود تصـویر مـی کنیـد. همیشـه منتظریـد آدمهایی که دوستشان دارید به شما خیانت کنند. در این حالت یا از برقراری روابط بـا دیگـران به کلی پرهیز می کنید، یا روابطی سطحی و تصنعی برقرار مـی کنیـد کـه در آن واقعـاً خـود را بـه دیگران نمی نمایانید. یک حالت دیگر این است که روابطی با افرادی برقرار می کنید که با شما بد رفتاری شود و سپس نسبت به این افراد خشمگین شده و احساس کینه می کنید.
دو تله ی زندگی به توانایی عملکرد مستقلانه در دنیا مربـوط هسـتند. ایـن تلـه هـای زنـدگی عبارتند از وابستگی و آسیب پذیری.
۳- وابستگی :
اگر در تله ی وابستگی اسیر هستید، احساس می کنید که قـادر نیسـتید بـدون دریافـت کمـک اساسی از دیگران، از عهده ی مسایل زندگی خود به خـوبی بر آییـد. بـه دیگـران وابسـته ایـد، همواره باید مورد حمایت قرار بگیرید و به دیگران به عنوان تکیه گاه نیاز دارید. وقتی که بچـه بودید، هر زمان که سعی می کردید اسـتقلالتان را اثبـات کنیـد، اطرافیانتـان در شـما احسـاس بی کفایتی و بی عرضگی ایجاد می کردند. به عنوان یـک فـرد بزرگسـال بـه دنبـال افـراد قـوی می گردید که به آنها وابسته شوید و اجازه بدهید کـه زنـدگی شـما را اداره کننـد. در کـار و حرفه ی خود مستقلانه عمل نمی کنید. لازم به گفـتن نیسـت کـه ایـن موضـوع باعـث عقـب نگهداشتن شما می شود.
۴- آسیب پذیری:
تله ی آسیب پذیری یعنی اینکه شما با این ترس زندگی می کنید که فاجعه ای طبیعـی، جنـایی، پزشکی یا مالی در راه باشد. در زندگی احساس امنیـت نمـی کنیـد. اگـر در ایـن تلـه ی زنـدگی اسیرید، در دوران کودکیتان در شما این احسـاس را ایجـاد کـرده انـد کـه دنیـا جـای خطرناکی است. احتمالاً والدینتان بیش از حد از شما حمایت می کردند، دربـاره ی امنیـت شـما بیش از حد نگران بودند. ترس های شما مفرط و غیر واقع بینانه هستند ولـی بـا ایـن حـال اجـازه می دهید که این ترس ها زندگی شما را کنترل کنند و تمام انرژی خود را صرف این می کنیـد کـه اطمینان خاطر پیدا کنید که زندگی امن و امان است. ممکن است ترس هـای شـما حـول محـور بیماری مثلاً حول محور حمله ی اضطرابی، ابتلا به ایـدز، یـا دیوانـه شـدن بچرخـد. ممکن است محور آسیب پذیری برای شما مسایل مالی باشد، مثلاً ورشکستگی و بـی خانمـان و آواره ی خیابان ها شدن. آسیب پذیری شما ممکن است حول محور موقعیت هـای ترسـناک دیگـر نظیر ترس از پرواز، خفه شدن یا زمین لرزه بچرخد.
دو تا از تله های زندگی مربوط به شدت ارتباطـات عـاطفی شـما بـا دیگـران اسـت. ایـن دو عبارتند از محرومیت عاطفی و کناره گیری اجتماعی
۵- محرومیت عاطفی:
محرومیت عاطفی یعنی اعتقاد به اینکه نیاز شما به عشق هرگز به قـدر کـافی توسـط دیگـران برآورده نمی شود. احساس می کنید که هیچ کس واقعاً به فکر شما نیست یا احساسات شـما را درک نمی کند. شما در می یابید که مجذوب افراد سرد و بی عاطفه می شوید. ایـن نـوع رابطـه در نهایـت منجر به عدم رضایت مندی می شود. احساس مـی کنیـد فریـب خـورده ایـد و متناوبـاً خشـمگین می شوید و احساستان جریجه دار شده و احساس تنهایی میکنید. خشم شما آدمها را بـاز هـم از شما دورتر می کند و محرومیت عاطفی شما را یقیناً تداوم می بخشد. وقتی که افراد دچار محرومیت عاطفی برای درمان به ما مراجعه می کنند، یـک حـس تنهـایی در آنها وجود دارد که حتی وقتی جلسه را ترک می کنند باز هم آن را حس می کنیم. این حالـت یک کیفیت خلاء عاطفی و عدم ارتباط احساسی است. این ها افرادی هستند که نمی داننـد عشـق چیست.
۶- طرد اجتماعی:
کناره گیری و انزوای اجتماعی به ارتباطات شما با دوستان و اطرافیان مربوط می شـود. حـذف اجتماعی نوعی حس متفاوت بودن و جدا بودن از دنیای اطراف است. اگر در این تلـه اسـیرید، در کودکی احساس می کردید همسالانتان از شما فاصله می گیرند یا شما را کنار مـی گذارنـد. بـه یک گروه دوستی تعلق نداشتید. شاید ویژگی های غیر متعارفی داشـتید کـه بـه نحـوی شـما را از دیگران متمایز می کرد. در بزرگسالی این تلـه را از طریـق اجتنـاب و فاصـله گـرفتن از دیگـران همچنان حفظ کرده اید. از خوش و بش با دیگران و دوسـتیـابی پرهیـز مـی کنیـد. شـاید شـما احساس می کردید در جمع دیگر کودکان پذیرفته نمی شـوید چـون چیـزی در شـما هسـت کـه کودکـان دیگـر را دور مــی کنـد. بنـابراین احسـاس مـی کردیـد از نظــر اجتمـاعی محبــوب و دوست داشتنی نیستید. به عنوان یک بزرگسال احتمالاً تصور می کنید که زشت هسـتید، جـذابیت جنسی ندارید، سطح و موقعیت شما پایین است، مهارت های برقراری ارتباط کلامیتان ضـعیف است، خسته کننده اید یا عیب و کاستی دیگری دارید. سناریوی طـرد شـدن در دوران کـودکی را مجدداً بازی می کنید. در موقعیت های اجتماعی احساس حقارت کرده و به همین سبک هم رفتـار می کنید.
همیشه نمی توان اسارت در تله ی طرد اجتماعی را آشکارا و واضـح مشـاهده کـرد. خیلـی از افرادی که در این تله به دام افتاده اند، در موقعیت های خصوصی و صمیمی کاملاً راحت هستند و از مهارت های اجتماعی کافی برخور دارند. تله ی زندگی آنها در روابط دو نفره و صمیمی خـود را ظاهر نمی سازد. گاهی حیرت زده می شویم که چطور این افراد در مهمانی ها، کلاس، جلسـات یا محل کار مضطرب و کناره گیر می شوند. یک نوع بی قراری و جستجو به دنبال جایی برای تعلق یافتن در آنها وجود دارد.
دو تله ی زندگی که به عزت نفس شما مربوطند عبارتند از: نقص داشتن و شکست.
۷- نقص داشتن:
در وضعیت نقص داشتن شما احساس می کنید از درون معیوب و ناقص هستید. شـما بـر این باورید که اصولاً از نظر هر کسی که به شما نزدیک می شود تا شـما را بشناسـد، غیر مطلوب و غیر دوست داشتنی هستید. نقص داشتن و عیب شما آشکار و ظاهر خواهـد شـد. به عنوان یک کودک در خانواده تان احساس محترم بودن به خاطر هر آنچه که بوده اید را تجربـه نمی کردید. در عوض به خاطر کاستی هایتان مورد انتقاد قـرار مـی گرفتیـد. خودتـان را سـرزنش می کردید و احساس می کردید ارزش دوست داشته شدن را ندارید. به عنوان یک فرد بزرگسال از عشق می ترسید. برایتان مشکل است که باور کنید افراد نزدیـک بـه شـما برایتـان ارزش قایـل هستند و بنابراین همواره انتظار طرد شدن را دارید.
۸- شکست :
شکست یعنی باور به این که شما در حوزه های مربوط به موفقیت مثل مدرسه، کـار و ورزش بی عرضه هستید. اعتقاد دارید که در مقایسه با همسالانتان شکسـت خـورده ایـد. در کـودکیتـان وضع به گونه ای در آمده بود که در حوزه هایی که بایـد احسـاس موفقیـت مـی کردیـد، احسـاس شکست بکنید. شاید دچار ناتوانی های یادگیری بودید یا شاید هرگز دیسیپلین کافی برای تسلط یافتن بر مهارتهای مهم نظیر خواندن را تجربه نکردید. همیشه سایر بچه ها بهتر از شما بودنـد. خنگ، کم هوش یا تنبل نامیده می شدید. در بزرگسالی تله ی زندگیتان را همچنان حفظ کرده ایـد و این کار را با اغراق آمیز جلوه دادن شکست هایتان و نیز با رفتار کردن به سبکی که یقینـاً باعـث تداوم شکست هایتان شده است انجام داده اید.
دو تا از تله های زندگی مربوط به ابراز وجود هستند یعنی مربوط به توانـایی ابـراز آنچـه کـه می خواهید و توانایی برطرف کردن نیازهای واقعیتان: اطاعت و معیارهای سخت گیرانه.
۹- اطاعت :
منظور از اطاعت، فداکردن نیازها و خواسته های خود به خاطر خشنود کردن دیگـران و بـر آورده ساختن نیازهای آنها است. شما به دیگران اجازه می دهید که شما را کنترل کنند. شما این کار را برای رهایی از احساس گناه انجام می دهید. احساس گناه به خاطر اینکه مبـادا اگـر خودتـان را ترجیح بدهید به دیگران لطمه وارد کنید. گاهی نیز انقیاد به این دلیل اسـت کـه مـی ترسـید اگـر اطاعت نکنید تنبیه شده یا ترکتان می کنند. وقتی بچه بودید، یکی از نزدیکانتان احتمـالاً یکـی از والدین شما را تحت انقیاد در آورده بودند. در بزرگسـالی مکـرراً وارد رابطـه بـا افـراد مسـلط و کنترل کننده می شوید و خود را فدای آنها می کنید و یا وارد روابطی با افراد نیازمند می شوید کـه آنقدر آسیب دیده هستند که نمی توانند متقابلاً فداکاری های شما را جبران کنند.
۱۰- معیارهای سخت گیرانه:
اگر در تله ی زندگی استانداردهای غیر واقع بینانه اسیر هسـتید، بـی قرارانـه تقـلا مـی کنیـد تـا توقعات خیلی بالایی را که از خودتان دارید برآورده سازید. تأکید زیـادی بـر کسـب موقعیـت، پول، موفقیت، زیبایی، نظم یا شهرت دارید. بهای ایـن تأکیـد، از دسـت دادن شـادکامی، لـذت، سلامتی، احساس موفقیت و روابط رضایتبخش است. شـاید اسـتانداردهای دگـم خـود را در مورد دیگران نیز پیاده می کنید و خیلی قضاوتی با دیگران برخورد می کنید. وقتی بچـه بودیـد، از شما انتظار می رفت که بهترین باشید و به شما آموزش داده شده بود که بجز رتبه ی اول، هر چیز دیگری شکست محسوب می شود. شما یاد گرفتید که هـیچ یـک از کارهـایی کـه مـی کردیـد بـه اندازه ی کافی خوب نبوده است.
۱۱- استحقاق :
تله ی زندگی آخری که درباره ی آن توضیح می دهیم، استحقاق اسـت. ایـن تلـه بـه توانـایی پذیرش محدودیت های واقعی زندگی مربوط است. افرادی که در ایـن تلـه گرفتارنـد، احسـاس می کنند خاص هستند. آنها اصرار دارند که می توانند آنچه را کـه مـی خواهنـد بلافاصـله انجـام دهند، بگویند یا داشته باشند. آنها آنچه را که دیگران منطقی می دانند، آنچه را که عملاً آشکار است، زمان یا صبری را که معمولاً لازم است و بهایی که دیگران باید بپردازند(خسارتی کـه بـه دیگران وارد می شود) را نادیده می گیرند. آنها مشکل خودنظم بخشی دارند. بسیار از افرادی که در این تله ی زندگی هستند، در کودکی لوس بار آمده انـد. لازم نبـوده کـه خویشتنداری نشان بدهند تا محدودیت هایی را که برای کودکان دیگر وجـود دارد بپذیرنـد. بـه عنوان یک بزرگسال آنها هنوز هم وقتی به خواسته هایشان نمی رسند، خشمگین می شوند.
منبع: زندگی خود را دوباره بیافرینید، جفری یانگ، ترجمه حسن حمیدپور، نشر ارجمند