هیجان خشم
خشم يک هيجان پيچيده است
خشم تلاشی است برای باز پس گرفتن زندگی. خشم هیجانی است که در مواجهه با ناکامی بیدار می شود و انرژی لازم را برای دفاع فرد از خود تأمین می کند.
خشم (Anger) هیجانی است که در مواجهه با ناکامی بیدار می شود و انرژی لازم را برای دفاع فرد از خود تأمین می کند. این انرژی از ناحیه تحتانی شکم شروع می شود، بالا می آید و فرد را برای انجام دادن عملی قاطعانه در جهت پشت سر گذاشتن مانع، یا حد و مرز گذاشتن میان خود و دیگری آماده می کند.
خشم، انرژی زا، تنظیم کننده و نشانه ای اجتماعی است. خشم ما را بر می انگیزد تا عامل آن را متوقف کنیم یا تغییر دهیم. خشم انگیزه ای برای یاد دادن تغییر رفتار به فردی است که باعث آزار ما شده است. خشم در واقع به ما کمک می کند تا بفهمیم چه چیزی برای ما مهم است؛ آیا عصبانی شدن ما به دلیل این است که مانع کارمان شده اند؟، تهدید به آسیب کرده اند؟، به احساس ارزش ما صدمه وارد شده است؟ ، طرد شده ایم؟ . آیا برداشت ما درست بوده یا به دلیل خلق تحریک پذیرمان بوده است یا فرافکنی یک تصویر یا احساس از درونمان؟ پاسخ به این پرسشها در هنگام خشم بسیار مهم است.
محرک هایی که خشم را به وجود می آورند:
- آزار جسمانی همچون گرفتن بازوان کودک به شکلی که قادر به تکان دادن آنها نباشد.
- جلوگیری از آنچه فرد قصد انجام دادن آن را دارد (اگر این ممانعت تعمدی و نه سهوی باشد، خشم شدیدتر خواهد بود.)
- ناکام شدن با هر چیز حتی اشیای بی جان (هنگامی که پایتان به میز می خورد مشت محکمی به میز می زنید)
- عصبانیت فردی دیگر هنگامی که فردی قصد آسیب زدن فیزیکی به شما را دارد.
- هنگامی که فردی ما را به لحاظ احساسی مورد توهین یا آزار قرار دهد یا ظاهر و عملکرد ما را منفی و سیاه جلوه دهد.
- طرد شدن توسط شخص مورد علاقه (افزون بر خشم ممکن است به غم نیز منجر شود.)
- طبق انتظار عمل نکردن شخصی که برای ما مهم است.
- وقتی کسی با اعمال و باورهایش به ما توهین می کند.
تفاوت کینه توزی و نفرت با خشم
کینه توزی (Resentument) و نفرت (Hatred) با خشم همبسته اند، اما تجربه هیجانی خشم نیستند. کینه توزی ممکن است برای مدتی بسیار طولانی ادامه یابد. اگر فردی به شکلی عمل کند که شما آن را ناعادلانه و غیر منصفانه بدانید، ممکن است او را نبخشید و کینه اش را حتی برای یک عمر به دل بگیرید. البته این بدین معنا نیست که شما دائم کینه او را به دل دارید، بلکه خشم شما هرگاه به عمل او فکر می کنید یا او را می بینید، بیدار می شود. کینه توزی ممکن است چنان در دل مزمن شود که هیچگاه از ذهن خارج نگردد و فرد همواره آن عمل را در ذهن خود نشخوار کند یا هرگاه سخنی از او می شنود، زود خشمگین شود. فرد ممکن است نسبت به کسی که از او متنفر است احساس انزجار و تحقیر نیز داشته باشد. نفرت و بیزاری نیز همچون کینه توزی معطوف به شخص خاصی است، ممکن است برای مدت طولانی تداوم یابد و حتی بدل به خصیصه ای شخصیتی شود. بنابراین نفرت و کینه توزی مفاهیمی وابسته به هیجان خشم اند و هر دو می توانند به نشخوار ذهنی بدل شوند.
نیچه معتقد است، کینه توزی خشم ابراز نشده است. اگر شما در موقعیتی که باید واکنشی نشان دهید، به دلیل عجز یا مصلحت واکنشی نشان ندهید و خشم خود را فرو خورید، آن خشم به کینه و نفرت تبدیل می شود. کینه توزی نوعی واکنش دفاعی است که به تخریب شخص کینه توز و همچنین دیگری منتهی می شود. از دید وی کینه توزی مبنای شکل گیری اخلاق بردگان است.
همان گونه که پل اکمن(Ekman) اشاره کرده است، کینه توزی و نفرت هیجان نیستند زیرا عمری طولانی تر از هیجان ها دارند. آنها خُلق نیز نیستند، زیرا می دانیم چرا از فردی متنفریم در حالی که معمولا علت تجربه خُلقی بر ما روشن نیست. اکمن ، کینه توزی را یک نگرش هیجانی (Emotional Attitude) و نفرت را یک دلبستگی هیجانی (Emotional Attachment) می داند. هر دوی این خصائص گرانبار از خشم اند اما با خشم برابر نیستند.
تفاوت خشم با غیظ
برخی افراد خشم را با انزجار می آمیزند و برخی از خشمگین شدن احساس شرم می کنند. خشم در مواردی تبدیل به غیظ (Rage) می گردد؛ غیظ زمانی است که عامل آزار به حدی شدید است که باید از میان برداشته شود یا به او ضربه زده شود؛ بنابراین در غیظ با علائمی شبیه خشم اما شدیدتر از آن روبروییم که در تکاپوی از میان بردن یا آسیب رساندن به منبع آزار است. غیظ همان هیجانی است که ممکن است به قتل بینجامد. ارتباط خشم و غیظ تابع یادگیری است. در طول زندگی ممکن است به شیوه های متفاوتی با خشم کنار بیاییم. در برخی خانواده ها اگر خشم به آسیب کلامی، فیزیکی یا احساسی به دیگری تبدیل نشود، به عزم جدی برای حل مسأله منجر نمی شود. بدیهی است در چنین خانواده ای، خشم به نیرویی برای گفتگو و تعامل برای حل مشکل بدل نمی شود، بلکه به تدریج به غیظ بدل می گردد و ممکن است پیامدهای خطرناکی داشته باشد.
گاز گرفتن و ضربه زدن در نوزادان، شیوه هایی برای ابراز غیظ و خشم هستند که در ۲ سالگی تحت کنترل قرار می گیرند و به تدریج کاهش می یابند. اینکه فرد تا چه اندازه تحت تأثیر خشم و غیظ قرار می گیرد و آن را چگونه ابراز می کند، افزون بر یادگیری تابع ژن های او نیز هست. برخی افراد ظرفیت محدودی برای تحمل خشم و غیظ شدید دارند اما هنوز شواهد نشان نداده اند که این تفاوتها تا چه حد تابع ژنها و تا چه حد تابع یادگیری است. بنابراین، تجربه خشم و غیظ و نحوه ابراز آنها از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
مدیریت خشم
بسیاری پس از عصبانی شدن عذرخواهی می کنند زیرا در لحظه خشم قادر به کنترل خود نیستند و نحوه ابراز سازنده آن را نیز به خوبی نیاموخته اند. آنچه ما را به کنترل خشم وامی دارد، عشق آمیخته با آن است. احساس تعهد و علاقه به طرف مقابل انگیزه ای برای یادگیری نحوه ابراز سازنده خشم است. افزون بر عشق، ترس از پیامدهای خشم برای خود فرد خشمگین نیز عامل مهمی در کنترل خشم است. خشم می تواند در اثر یادگیری و آموزش صحیح به قاطعیت بدل شود و بدیهی است که در چنین فضایی تبعات مفیدی نیز دارد. قاطعیت خشمی است که به شکل کلامی یا رفتاری به گونه ای جزئی، عینی، مشخص و هدف محور ابراز می شود.
فرونشانی خشم هیچ گاه باعث افسردگی، زخم معده، فشار خون یا حمله قلبی نمی گردد و ما را دچار پرخوری نیز نمی کند. اگر بر موقعیتی که خشم ما را برانگیخته است احساس تسلط داشته باشیم، خشم فرونشانده شده هیچ عواقبی برای سلامتی ما ندارد. اگر خشم نشانه ای از شکایتی باشد که باید به آن رسیدگی شود و نه احساسی که باید ناگهان تخلیه گردد، آنگاه یاد می گیریم خشم خود را به شکل جزئی، عینی، مشخص، و هدف محور ابراز کنیم و همین مهارت است که از فرد خشمگین، فردی قاطع می سازد.
تمرکز صرف بر درد ناشی از خشم و تخلیه آن به شکل تکانشی و بدون توجه به اصل موضوعی که مسبب عصبانیت است، ابراز مخرب خشم است. از سوی دیگر، فقدان تحمل و تمرکز بر تجربه درونی خشم و در نتیجه سرکوبی آن، همراه با توجه صرف به عامل مولد آن نیز آن روی سکه کنترل و مدیریت نامناسب خشم است. آدم های خشمگین آدم های خوشایندی نیستند و جذابیتی برای دیگران ندارند. بهترست هنگام عصبانیت دست به عملی نزنیم و کلامی را ابراز نکنیم که پشیمانی به بار آورد. فرد خشمگین باید در نظر داشته باشد که گاهی ابراز خشم به شیوه سازنده بهترین روش مقابله با موقعیت است و گاهی صلاح بر این است که در هنگام عصبانیت سکوت کند و حل مسأله را به وقتی که هیجان خشم فروکش می کند واگذارد.
فراموش نکنید خودآگاهی و بهوشیاری نسبت به تجربه درونی خشم برای مدیریت این هیجان و واکنش مناسب نسبت به آن بسیار مفید است. ارزیابی دوباره موقعیت و برنامه ریزی برای واکنش قاطعانه و سازنده در جهت از بین بردن عامل خشم واکنشی سازنده است. اگر نتوانیم نسبت به خشمگین شدن خود و علائم آن آگاهی یابیم، قادر به کنترل آن نیز نخواهیم بود و ممکن است دست به اعمالی زنیم که موجب پشیمانی شود.
رابطه خشم و افسردگی
بین خشم و افسردگی ارتباطی دوسویه است. خیلی از اوقات خشم معطوف به خود می گردد و بدل به افسردگی می شود. برخی از مردم گرایش به غمگین شدن دارند و برخی به خشمگین شدن. برخی از زوج ها بعد از یک درگیری اساسی، روابط جنسی داغ تر و لذت بخش تری را تجربه می کنند و برخی دیگر خشم را بسیار سمی می دانند و به هر طریقی سعی می کنند تا از آن اجتناب کنند؛ اما واقعیت این است که هیچ تجربه هیجانی ای مضر یا سمی نیست، بلکه نحوه تنظیم و مدیریت آن است که نتیجه را به تجربه ای سمی بدل می کند.
خشم می تواند تجلی یک خصیصه شخصیتی نیز باشد و در قالب خشونت، پرخاشگری، تهاجم و آزار رسانی نمود یابد. این خشم ممکن است رو به درون یا رو به بیرون باشد و در ناسالم ترین شکل، خود را در قالب اختلال خودآزاری یا دگرآزاری نشان دهد. در این وضعیت است که فردی واجد خصیصه پرخاشگری، خودآزاری و دگرآزاری می شود. کینه توزی از مصادیق چنین خصیصه ای است.
خشم انرژی ای در جهت مقابله با ناکامی است و می تواند به شکلی مخرب یا سازنده مدیریت شود. هر یک از این شیوه های مدیریت می تواند به خصایص شخصیتی سالم (قاطعیت) یا ناسالم (افسردگی، خودآزاری، پرخاشگری و دگرآزاری) منتهی شود.
خاستگاه و اشکال مختلف بیان خشم
از دیدگاه روان شناسان تکاملی، هیجان خشم از تاریخچه تکامل ارگانیزم سرچشمه میگیرد و با طبیعت بشر در آمیخته است. این هیجان به بقای فرد و نوع بشر کمک کرده و در تسهیل پاسخهای سازگارانه، به ویژه پاسخهای جنگ یا گریز به هنگام مواجه شدن با خطر، ابزاری بی بدیل به حساب میآمد. با وجود این، تکامل و انتخاب طبیعی هیچ گونه آینده نگری ندارد و الزاماً به معنی پیشرفت نیست (هرگنهان و السون، ۲۰۰۱، ترجمه سیف، ۱۳۸۲).
کارکرد مثبت و فواید خشم در واکنش به بیعدالتیها و جرأت ورزی غیر قابل انکار است و در عین حال، توان بالقوه آن برای تخریب و آسیبهای فردی و اجتماعی بسیار زیاد است. این هیجان متلاطم در همه شئون زندگی روزمره حاضر است و ویژگی مشترک بسیاری از اختلالاتی است که متخصصان سلامت روانی و خدمات اجتماعی در موقعیت های مختلف با آنها مواجه میشوند؛ خشم به طور مشترک در اختلالهای متعدد شخصیت، بیماریهای روان تنی، اختلالهای سلوک، اسکیزوفرنیا، اختلالهای دو قطبی، اختلالهای شناختی و کنترل تکانه و شرایط مختلف ناشی از ضایعه مشاهده میشود(تایلر و نواکو، ۲۰۰۵).
شاید در ذهن مردم، خشم به پیام آور مرگ تبدیل شده است؛ زیرا، در طول تاریخ، افراد بشر در نتیجه خشم و خصومت مردهاند. البته، علت مرگ اکثر قربانیان خشم بیرونی است. یعنی، آنها بر اثر آسیب وارده بر بافت بدن که در نتیجه رفتارهای ناشی از خشم رخ میدهد، میمیرند. بنابراین، آثار زیانبار خشم هم متوجه درون و هم متوجه بیرون است و در هر دو صورت مردم در اثر خشم ممکن است زندگی خود را از دست بدهند (اسپیلبرگر و رهیسر ،۲۰۰۷).
همچنین خشم افراد را در مقابل سایر بیماری های جسمی آسیب پذیر میسازد(تایلر و نواکو، ۲۰۰۵). براساس توافق بسیاری از صاحبنظران، خشم یکی از هیجان های اصلی بشر است که بعد از ترس بیشترین مطالعات را به خود اختصاص داده است. در مورد خشم تعاریف متعددی از سوی فلاسفه و روان شناسان ارائه شده است ، ولی در تمام آنها می توان دو نکته مشترک را مشاهده کرد:
- ۱- عامل اصلی بروز خشم، تهدید ها و ناکامی ها و موانعی است که سر راه افراد قرار می گیرد
- ۲- هدف خشم اغلب دفاع، جنگ و تخریب است (ملکی، ۱۳۸۵).
در سالهای اخیر، پژوهشگران سازههای خشم و خصومت را متمایز کردهاند و از نظر آنها خشم به عنوان یکی از عوامل خطر ساز روانشناختی برای ابتلا به انسداد عروق کرونری محسوب میشود. چنان که استریک و استپتو (۲۰۰۴) بیان کردند، رابطه خشم با بیماری عروق کرونری، نیرومند و پایدار است. این واقعیت به وسیله دادههای مربوط به مرگ و میر مردان که از یک نمونه بزرگ در یک مطالعه آینده نگر که توسط ایکر، سالیوان، کلی هایس، دی اگوستینو و بنیامین (۲۰۰۴) جمع آوری شد و نیز به وسیله تحقیق جالبی که به وسیله روزنبرگ و همکاران(۲۰۰۱) درباره رابطه بیان چهرهای با کم خونی موضعی انجام شد، تأیید شده است (تایلر و نواکو، ۲۰۰۵).
آثار ضعف و کاستی در مدیریت خشم از ناراحتی شخصی و تخریب روابط بین فردی فراتر رفته و با اختلال در سلامت عمومی، ناسازگاری و پیامدهای زیانبار رفتار پرخاشگرانه پیوند خورده است. در صورتی که این هیجان نیرومند به درستی مهار نشود، میتواند مانع موفقیت همه جانبه شده و کارکرد بهینه افراد، گروهها و جوامع را به شدت تهدید کند. خشم یک هیجان پیچیده و حیرت انگیز است و تعارض ها و تردیدهای چند گانه درباره کنترل آن وجود دارد. زیرا، اغلب منبع نشاط و در عین حال عامل ناخشنودی است؛ به عنوان یک تجربه ذهنی، به طور عجیبی از کیفیت های خدمت به خود برخوردار است که به ویژه در زمینه انتقام میتواند مسرت بخش باشد.
انسان خشمگین، انسانی محبت ندیده است. کسی که هرگز به او اجازه نداده اند آنچه که واقعا بوده، باشد. او معمولا از والدینش خشمگین است، به این دلیل که نگذاشته اند او آنچنان که بوده، باشد و از خودش خشمگین است، چون به این خود انکاری گردن نهاده است.
تعاریف نظری
- خشم: خشم یک حالت هیجانی ذهنی است و با وجود تضاد شناختی و برانگیختگی روانی مشخص میشود.
- خشم انگیختگی: خشم انگیختگی به یک وضعیت هیجانی روانی ـ زیستی یا احساس هیجانی درونی که با تنش عضلانی و برانگیختگی سیستم خود مختار و فعالیت غدد درون ریز همراه است اطلاق می شود.
- موقعیت های خشم انگیز: موقعیتهای خشم انگیز به عنوان تفاوتهای فردی در آمادگی یا گرایش به ادراک دامنه وسیعی از موقعیتها به عنوان موقعیتهای آزار دهنده یا ناکام کننده و تمایل به پاسخ دادن به این گونه موقعیتها با تشدید خشم انگیختگی تعریف میشود.
- نگرش خصمانه: نگرش خصمانه به نگرش پرخاشگرانه شدیدی اشاره میکند که فرد را به سوی رفتار پرخاشگرانه سوق میدهد.
- خشم بیرونی: برون ریزی خشم به بیان کلامی یا فیزیکی خشم اشاره میکند که شامل ابراز خشم نسبت به اشخاص یا اشیای محیط پیرامون است.
- خشم درونی: خشم درونی به جهت گیری بیان خشم به درون شخص اشاره میکند که از تجربه خشم بدون بیان آن خبر میدهد.
خشم تلاشی است برای باز پس گرفتن زندگی.
منبع : از خط تا مثلث تعارض . نیما قربانی