طرد شدن از رابطه عاطفی
احساس طرد شدگی رابطه مستقیمی با افسردگی و اضطراب دارد
یکی از آزار دهنده ترین تنبیهات بشر در طول تاریخ، طرد شدگی از اجتماع بوده است. احساس طرد شدگی در روابط عاشقانه یکی از سختترین انواع طرد شدن است
کسی نمیتواند ادعا نماید که در طول زندگی خود احساس طرد شدگی را تجربه نکرده است. یکی از آزار دهنده ترین تنبیهات بشر در طول تاریخ، طرد شدگی از اجتماع بوده است. در گذشته تنها شرط بقای فرد، تعلق به قبیله و ماندن در آن بوده است. ما به قراردادهای اجتماعی پایبند میمانیم، زیرا ترس از طرد و جدایی داریم.
در هنگام طرد شدگی، همان مراکزی از مغز فعال میشود که هنگام تجربه درد فعال میشود. طرد شدن با درد و ناراحتی همراه است. شما احساس بازنده بودن میکنید و گاهی هم فکر میکنید که به این شیوه تحقیرتان کردهاند. واقعیت این است که بسیاری از شکستهای ما با احساس طرد شدن همراه هستند.
رابطهی طرد شدن با سلامت عمومی مسئلهای مهم است. میان طردشدگی و افسردگی، همبستگی بالایی وجود دارد. همچنین کودکانی که قلدری و زورگویی(که رگههایی از طرد شدگی و محرومیت را در خود دارد) دیگران را تجربه میکنند، بیشتر در معرض افسردگی و ارتکاب جرم و نابهنجاریهای اجتماعی هستند.
احساس طرد شدگی رابطه مستقیمی با افسردگی و اضطراب دارد.
طرد شدن میتواند از جامعه و یا یک فرد دیگر باشد. طرد میتواند توسط همکار، دوست، والدین، خواهر یا برادر و یا شریک عاطفی ایجاد شود. احساس طرد شدگی در روابط عاشقانه یکی از سختترین انواع طرد شدن میباشد. فرد طرد شده احساس خوبی نسبت به خودش ندارد و پیش خود فکر میکند هیچ کس تمایلی به برقراری ارتباط با او ندارد؛ بدیهی است که چنین احساسی به بروز خشم در فرد میانجامد.
احساس طرد شدگی را باید با الگوی طرد شدگی متفاوت دانست. زمانی که شدت و فراوانی احساس طرد شدگی زیاد باشد و فرد توانایی مدیریت رفتارهای خود را نداشته باشد، در سیکل معیوبی قرار میگیرد که تداوم بخش الگوی طرد شدگی در او است. در این حالت، سبک زندگی فرد، افکار، و رفتارهای او باعث میشود که خود شرایط طرد شدن را برای خویشتن فراهم کند، بنابراین زخم طرد شدگی نه تنها در او بهبود نمییابد که هر بار تازهتر میشود.
الگوی طرد شدگی در کودکی به واسطه رفتارهای سرد و خشن والدین و یا اتفاقات غیر مترقبهای چون از دست دادن والدین در اثر مرگ، طلاق، شاغل بودن مادر و غیبت زیاد مراقب اصلی کودک به وجود میآید. در بزرگسالی نیز الگوی طرد شدگی ممکن است به وجود بیاید. بهطور مثال، امکان ایجاد این الگو در بزرگسالی در صورت وقوع همزمان مرگ والدین و طلاق، یا طرد شدگی از سوی شریک عاطفی و از دست دادن شغل وجود دارد.
از آنجایی که سیستم عصبی ما برای یافتن ارتباط، محتاج دیگران است، طرد شدن در یک ارتباط دردناک است. احساس طرد شدگی، مانند نیرویی است که میتواند باعث انسجام یک رابطه شود و یا آنکه رابطه را خراب کند. به محض آنکه فرد نسبت به شخصی احساس تعلق پیدا کرده و علاقمند میشود، این نیرو آغاز به کار میکند.
از افراد مختلف میشنویم که میگویند: حالم تا زمانی که وارد رابطه عاطفی نشدهام خوب است و در هنگام رابطه عاطفی بهشدت دچار اضطراب میشوم. در نتیجه فرد از ترس طرد شدن، یا وارد هیچ رابطه عاطفی نمیشود و یا آنکه در رابطه خود سعی میکند با تمام اطمینان و وجود خود وارد نشود تا در صورت طرد شدن ضربه مهلکی نخورد و از پیش آماده طرد شدن باشد.
کنارهگیری شریک عاطفی، باعث میشود الگوی طردِ فرد، بیشتر تقویت شود و او به درستیِ الگوی خود یقین پیدا کند. فرد درک نمیکند که این رفتارهای خودش بوده است که باعث کنارهگیری شریک عاطفی او شده است، بلکه باورهای زیر در ذهن او پر رنگمیشود:
- به هیچ رابطهای نمیتوان اطمینان کرد
- همه رابطهها پایان میپذیرند
- او دوست داشتنی نیست
گروهی از افرادی که الگوی طرد دارند، اصولاً جذب افراد طرد کننده میشوند، افرادی که از نظر عاطفی در دسترس نیستند. بکرات می بینیم که فرد، عاشق شخصی در کشور دیگر، شخصی که دارای همسر و خانواده است و طبعا تمام توجهش به این رابطه نخواهد بود، از نظر دینی با او متفاوت است و امکان وصال بسیار اندک است، دارای روابط متعدد است و تعهدی به رابطه ندارد، میشود. به این ترتیب، این فرد جذب الگویی میشود که شبیه الگوی خانواده اوست.
مادری که از نظر عاطفی در دسترس نبوده است، پدری که اوقات زیادی را با فرزندانش صرف نمیکرده است، والدینی که بهجهت نزاع با هم، انرژی برای کودک نداشتند و درگیر خود بودند و پدر و مادری که دائماً فرزند خود را طرد و ترک میکردند، همگی به کودک این باور را منتقل میکند که اولاً دنیا و مردم آن همگی همین گونه هستند و این نوع رفتارها و بیتفاوتیها برای او آشنا میباشد، در ثانی، او آنقدر ارزشمند نمیباشد که دیگری عاشق او شود. به این دلایل او نمیتواند رابطه بد خود را ترک کند، زیرا باور ندارد که شایسته یک رابطه خوب است و در ضمن فکر میکند توانایی نگه داشتن یک رابطه خوب را ندارد؛ بنابراین در رابطه با یک فرد سوء استفادهگر باقی میماند.
گروهی از افرادی که دارای الگوی طرد میباشند، باور دارند که هنوز آن فرد مورد نظرشان را نیافتهاند و منتظر آن جرقهای هستند که کسی بتواند در دل آنها ایجاد کند. متاسفانه اگر کسی هم بتواند آن جرقه را در دل آنها ایجاد کند، تنها بهدلیل آن است که الگوی طرد آنها را تحریک کرده است و بهعبارت سادهتر، از نظر عاطفی این فرد در دسترس نیست.
زمانی که از آنها سوال میشود، چرا انتخاب او؟ اکثر این افراد میگویند که من از کجا میدانستم که آنها افرادی متعهد نیستند. اما باید دانست که این افراد ناخودآگاه جذب این افراد میشوند. آنها هر کجا احساس طرد شدگی کنند، جذب میشوند. افرادی که الگوی طرد در آنها شدید است، به افراد خوب و متعهد علاقمند نمیشوند (این یکی از دلایلی است که نباید پس از قطع یک رابطه عاطفی بهسرعت وارد رابطه عاطفی دیگری شد)، زیرا تا الگوی طرد در آنها فعال نشود، هورمونهای آنها بهجریان نمیافتد. احساس عدم امنیت در یک رابطه مانند یک عامل جذب کننده در آنها عمل میکند و رابطهای که به آنها احساس امنیت دهد، آنها را سرد میکند.
گروهی از این افراد هیچ ذوقی برای ایجاد ارتباط عاطفی نشان نمیدهند، زیرا باور دارند که هم اکنون از آرامشی که دارند بسیار خشنود هستند و برای چه آرامش خود را خراب کنند. این حالت معمولاً پس از خستگی از روابط ناموفق متعدد ایجاد میگردد. این افراد اعتقاد دارند که در رابطه نبودن، بهتر از داشتن رابطهای است که احساس طرد شدگی داشته و خیالشان نامطمئن باشد. در واقع، در ناخودآگاه به خود میگویند: «اگر در یک رابطه از نظر عاطفی درگیر نشوم، این رابطه ارزشی ندارد و اگر درگیر شوم بهشدت احساس ناامنی، اضطراب و احساس طرد شدگی دارم. سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند. از خیرِ رابطه عاطفی میگذرم.»
این افراد معمولاً زمانی که در رابطه هستند، چنان به طرف مقابل میچسبند که باعث خفه شدن رابطه میشود. وابستگی شدید آنها، طرف مقابل را فراری میدهد و طبعاً با ترک طرف مقابل، الگوی طرد در آنها باز هم شدیدتر میشود و آنها دلیل این امر را بیارزشی و ناتوانی خود میدانند، در حالی که این رفتار آنها بوده که باعث خراب شدن رابطه شده است و با تغییر رفتار، بهسادگی میتوانند رابطه را حفظ کنند.
راهحل ناخودآگاه برخی از افراد برای احساس طرد شدگی در خود و نیز ترس از دست دادن رابطه، داشتن روابط عاطفی سطحی با چند نفر است تا در صورت خراب شدن یک رابطه، بتوانند رابطه دیگر را به سرعت جایگزین آن کنند. این افراد معمولا پس از تمام شدن رابطه عاطفی، ارتباط خود را با شریک عاطفی سابق خود حفظ میکنند و معمولاً جرات تمام کردن رابطه را ندارند.