دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نظریه شخصیت رابرت کلونینگر

نظریه شخصیت کلونینگر بر مبنای عملکرد انتقال دهنده های عصبی است.

در نظریه کلونینگر، سرشت یا صفات شخصیتی، ارثی است و در سراسر زندگی پایدار می مانند. منش به اهداف و ارزشها و تجربیات فرد در زندگی بر می گردد

نظریه شخصیت رابرت کلونینگر

نظریه‌های زیست شناختی شخصیت(personality biological theories) جایگاه ویژه ای در متون روان‌شناسی جهان دارند، اما در متون فارسی، توجه به شخصیت از دیدگاه‌ زیستی، همواره مورد غفلت بوده‌ است. گرایشهای ذهنی(به ویژه روانکاوی) در تحلیل رفتار آدمی، سال‌های متمادی گرایش غالب در میان روان شناسان بوده است.

این گرایش های ذهنی، تا اوایل قرن ۲۰، در کشورهای غربی بر حوزه علوم رفتاری سایه افکنده بود، اما پس از دهه ۱۹۶۰ به تدریج جای خود را به‌ گرایش‌های عینی داد. رویکرد زیست شناختی به شخصیت، از جمله این گرایش هاست. نظریه‌های زیست شناختی‌ شخصیت بر پایه‌های علمی محکمی تکیه زده است، پایه هایی که‌ بدون تلاش و پافشاری افرادی مثل هانس آیزنک، جفری‌گری، نیومن، رابرت کلونینگر(Robert Cloninger) نمی‌توانست شکل گیرد.

در رویکردهای زیستی، سنخ های سرشتی نقش قالبی را ایفا می کنند که ویژگی های شخصیتی را شکل می دهند. ۳ طبقه شخصیتی از بدو تولد وجود دارد، در طی زندگی تداوم می یابد و بر امور گوناگون تاثیر می گذارد. این سه نوع صفات، سنخ یا سرشت مستقل (Independent Traits) عبارت است از:

  1. اجتماع پذیری
  2. هیجان پذیری
  3. سطح فعالیت

اجتماع پذیری: بر اساس این ویژگی افراد روی پیوستاری از اجتماع آمیزی و اجتماع گریزی قرار دارند. همان کودکان آسان و دشوار در برخورد با محیط اجتماعی می باشند، که با ویژگی برون گرایی و درون گرایی بزرگسالی همپوشی دارند. پسران خجالتی در مقایسه با همسالان خود دیرتر ازدواج می کنند، دیرتر به ثبات شغلی می رسند و دستاورد شغلی کمتری دارند. دختران خجالتی نیز در مقایسه با همسالان خود به احتمال کمتری الگوی معمول ازدواج، تربیت فرزندان و خانه داری را دنبال می کنند.

هیجان پذیری: میزان و سطح برانگیختگی فیزیولوژیکی افراد در پاسخ به محرک های محیطی (ترس، خشم….) است.

سطح فعالیت: سطح فعالیت افراد ارثی است. افراد از لحاظ فعالیت و جنب و جوش متفاوت هستند. احتمال فعال تر شدن کودکان دارای والدین فعال، ۱۰ برابر کودکانی است که چنین والدینی ندارند.

نظریه رابرت کلونینگر

نظریه شخصیت کلونینگر بر مبنای عملکرد انتقال دهنده های عصبی است. قبل از تشریح نظریه شخصیتی کلونینگر که بر اساس مدل زیستی – اجتماعی می باشد، بایستی بطور گذرا به دیدگاه آیزنک نظری کوتاه انداخته شود، چرا که نظریه کلونینگر به عنوان منتقد نظریه ی آیزنک اعتقاد دارد که مدل های ارائه شده بر اساس یافته های تحلیل عاملی(Factor Analysis) نارسا و ناقص هستند.

آیزنک در نظریه زیستی خود در مورد شخصیت از دو مفهوم تحریک (Stimulation) و بازداری (Deterrence) که برای اولین بار توسط پاولف مطرح شده بود، استفاده کرد. او در نظریه خود بُعد درون گرایی – برون گرایی و بُعد هیجان پذیری (Neuroticism) یاد می کند. از نظر آیزنک سیستم عصبی افراد درون گرا به طور ذاتی مستعد تحریک و سیستم عصبی افراد برون گرا مستعد بازداری است. در نظریه آیزنک  سیستم فعال کننده شبکه ای(ARAS) که ساختاری در مغز است، در هر فردی به شکل متفاوت عمل می کند. در درونگراها  باعث اجازه عبور محرک و در افراد برونگرا مانع عبور محرک و در نتیجه عدم تحریک و بر انگیختگی می شود.

کلونینگر کار خود را بر ساختار شخصیت با تفاوت های موجود در بیماران دارای اختلال جسمی سازی (شکایت از مشکلات جسمی) شروع کرد. او دریافت که بیماران با اضطراب جسمانی (Somatic Anxiety) دارای نشانه های شخصیتی تکانشی-پرخاشگر هستند ولی بیمارانی که اضطراب شناختی دارند، نشانه های شخصیتی وسواسی-جبری دارند.

قبلا آیزنک نشان داده بود که بیماران دارای اضطراب جسمی از تیپ شخصیتی روان نژند-برونگرا و بیماران دارای اضطراب شناختی تیپ شخصیتی روان نژند-درونگرا هستند.

کلونینگر مدلی عمومی را ارائه نموده است که شخصیت بهنجار و نابهنجار را شامل می شود. او منتقد نظریه آیزنک بوده و معتقد است که نظریه های آیزنک و دیگران فقط جنبه های فنوتیپی شخصیت را که قابل مشاهده اند، می سنجد. چرا که در این نظریه ها ساختارهای فنوتیپی و ژنوتیپی یکسان فرض می شوند. کلونینگر اعتقاد دارد که برون گرایی آیزنک از نظر ژنتیکی دارای ماهیتی ناهمگن است. در حالیکه برون گرایی از نظر او ترکیبی از ویژگی های تکانشگری و اجتماع آمیزی است که از لحاظ ژنتیکی همگن ولی مستقل از همدیگر می باشند. این بدان معناست که ژن های مختلف بر فعال شدگی، تداوم و بازداری رفتار موثرند.

به اعتراف خود کلونینگر، نظریه جفری گری(Jeffrey Gray) زیربنای نظریه اوست. گری با آزمایشات خود نشان داد که داروهای ضد اضطراب موجب کاهش روان نژندی و افزایش برونگرایی می شود. در نتیجه اضطراب خود یک بُعد مستقل است که چیزی غیر از یافته های آیزنک هست. همچنین تکانشگری نیز بُعد مستقلی دارد تا اینکه ترکیبی از برون گرایی و روانژندی باشد.

نظریه شخصیت گری بر تکامل مجزای مکانیزم های پاداش و تنبیه در مغز تأکید می ورزد. سه سیستم مغزی-رفتاری که به اعتقاد گری زمینه ساز تفاوت های شخصیتی اند، عبارتند از:

  1. سیستم فعال ساز رفتاری (Activation System) : که نمایانگر حساسیت به نشانه های پاداش است
  2. سیستم بازداری رفتاری (inhibition system) : که مسئول پاسخ به نشانه های تنبیه است
  3. سیستم جنگ و گریز (Flight-Threat System) : که به تجربه های آزارنده غیرشرطی مربوط می شود.

ابعاد سرشتی (صفات شخصیت)

نظریه ی اصلی کلونینگر بیان می کند که تعامل سه نظام مستقل ژنتیکی، عصبی و زیست شناختی در سیستم اعصاب مرکزی (سیستم های فعال سازی، تداوم و بازداری رفتار)، زمینه ی الگوهای منحصر به فرد پاسخ رفتاری به تجربه نو، پاداش و تنبیه است. این الگوهای پاسخ، موجب تفاوت شخصیت بهنجار و یا ایجاد اختلال شخصیتی و رفتاری می شود. در نتیجه تفاوت های فردی در پاسخ به آنها (تجربه نو، پاداش و تنبیه) سرشت هایی به شرح زیر را بوجود می آورد:

الف) نوجویی : فعال سازی رفتاری عبارت است از فراخوانی رفتار در پاسخ به محرک و پدیده ای نو و جدید (اخذ پاداش یا رهایی از تنبیه). فرض بر تفاوتهای فرد در سیستم فعال سازی رفتاری در مغز است: پیوند دوپامینرژیک سیستم کناری و قشر مخ.

افرادی که نمره بالا می آورند دارای ویژگی هایی مانند مکتشف، هیجان زده شدن با محرکها، اجتناب از یکنواختی، خلاق، زود تصمیم گیر، اصرار برای ایجاد تغییر، مستعد حواس پرتی و ولخرج و فعال، علاقمند به خطر کردن و روال بسیار منظم را دوست ندارند. در مقابل فردی که نمره پایین می آورد، متمایل به تکرار تجربه قبلی، مقاوم در برابر تغییرات، منضبط و با برنامه در کارها، محافظه کار و مقید، و صرفه جویی در وقت و پول را می پسندد.

ب) آسیب پرهیزی : بازداری رفتاری در پاسخ به محرک های تنبیه و یا فقدان پاداش انجام می شود. بنابراین قابلیت افراد در بازداری رفتاری «آسیب گریزی» نامیده می شود. فرض بر تفاوتهای فرد در سیستم بازداری رفتاری در مغز است: پیوند نور آدرنرژیک و کولینرژیک در آمیگدال.   نیاز به آسیب گریزی به معنای نیاز به اجتناب از درد، آسیب جسمی، بیماری و مرگ، و نیاز به گریز از موقعیت های خطرناک می باشد که در فهرست نیازهای هنری موری هم قرار دارد.

ویژگی های افراد با نمره بالا نظیر؛ محتاط، کمرو، در انجام امور شک می کند، به انتقاد و تنبیه حساس است، بدبین است عدم سازگاری خوب با تغییرات محیطی، خستگی پذیری بالا. در مقابل فردی که نمره آسیب پرهیزی پایین می آورد؛ با دل و جرات است، خوشبین و آسوده خاطر، با غربیه ها راحت است و دیر خسته می شود.

ج) وابستگی به پاداش : رفتاری که در گذشته تقویت دریافت کرده است، حتی در شرایطی که تقویت ادامه نداشته باشد نیز تکرار می شود. تداوم رفتار بعد از مدتی که پاداش قطع می شود، وابستگی به پاداش نامیده می شود. این بُعد، بازتاب کننده تفاوت های فرد در سیستم مغزی مربوط به تنظیم نشانه های شرطی شده پاداش بویژه نشانه های اجتماعی است.

خصوصیات کسی که در این مقیاس نمره بالا می آورد؛ مهربان و صمیمی، گرایش به وابستگی و تعلق اجتماعی، همدل، نیاز به تایید دیگران دارد و حساس به طرد شدن و بی مهری و انتقاد است. افرادی که نمره پایین می آورند، سرد، بی توجه به حساسیت گروه، تمایل به گرفتن فاصله با دیگران، جدی و منطقی، اهل عمل، خوددار و محتاط و غیر حساس به طردشدگی و بی مهری دیگران.

د) پشتکار : نشات گرفته از تفاوت های فردی در سیستم مغزی برای تنظیم تقویت متناوب است. که بر این اساس نشانه های تنبیه متناوب به نشانه های پاداش احتمالی تبدیل می شود و انتظار می رود که فرد در انجام امور تداوم داشته باشد. کلونینگر این بُعد که فاقد زیر مقیاس می باشد را پشتکار نامید.

سخت کوشی، تداوم در عمل با وجود فشارها، پیش قدمی در انجام امور، انطباق پذیری در برابر شرایط پیش بینی نشده، چالشگر در برابر سختی کار، ویژگی های افرادی است که در این مقیاس نمره بالا می آورند است. در مقابل آنهایی که نمره پایین می آورند: تطابق پذیری کم، آمادگی برای دلسردی در برابر سختی ها و انتقادات، عدم تلاش برای گسترش و تعمیق بخشیدن به کارها.

مدل چهار بُعد سرشت کلونینگر با الگوی باستانی بقراط همخوانی دارد. به این ترتیب که طبع سوداوی مزاج با آسیب پرهیزی، صفراوی مترادف نوجویی، دموی مزاج با وابستگی به پاداش و بلغمی مزاج مترادف پشتکار می باشد. همچنین به اعتقاد خود کلونینگر چهار بُعد سرشتی با هیجان های اصلی بشر نیز نزدیک هستند؛ چنانچه خشم با نوجویی، ترس با آسیب پرهیزی، عشق با وابستگی به پاداش و تسلط با پشتکار مرتبط دانسته است.

ابعاد چهارگانه فوق بسیار باثبات، پایدار و مستقل از خُلق هستند و فقط آسیب پرهیزی در هنگام افسردگی و هیجان زدگی افزایش پیدا می کند. این ابعاد در فرهنگ های مختلف، نتایج همگونی را نشان دادند. این مدل به نحوی است که می تواند عوامل ژنتیکی و محیطی را در زیر بنای شخصیت بصورت جداگانه تبیین کند.

ابعاد منشی 

جنبه های منشی شخصیت، علی رغم سرشت که به تفاوتهای موجود در واکنش های هیجانی خودکار و عادتها اختصاص دارد، به تفاوتهای فردی در خصوص خود انگاره های مربوط به اهداف و ارزشها می پردازد. چنین خود انگاره هایی می توانند ارزش و معنای هر آنچه تجربه می شود را تعریف کنند. بنابراین از این رهگذر می توانند واکنش های هیجانی را تغییر دهند.

کلونینگر سه بُعد منش را بیان می کند که عبارتند از:

۱) بعد خود-راهبردی: یعنی برداشت از خود به عنوان فردی مستقل. با ویژگی هایی مانند: خودمتکی، دارای اعتماد بنفس، آگاه از نگرش دیگران، آماده برای مقابله با شرایط سخت، همیشه راه حلی برای مسائل دارد، هدفمند است و کارها را بر اساس اولویت انجام می دهد.

در مقابل فردی که نمره پایین می آورد، بیشتر متکی به انگیزه بیرونی بوده و دیگران و کاستی های محیط را مقصر می داند. مسئولیت ناپذیر، احساس بیهودگی و اعتماد بنفس پایین و مردد به اهداف است.

۲) بعد همکاری: یعنی پنداشت از خود بعنوان بخشی از جامعه بشری. دارای ویژگی هایی مانند: دلسوز و حمایت کننده است. صبور و صمیمی، یاری رسان، بی ریا و با وجدان، گرایش به امور خیریه دارد

در مقابل فردی که نمره پایین می آورد داری تمایلات گروهی کم، فرصت طلب، تکرو و در نظر دیگران خودپسند و خودخواه جلوه می کند، انتقام جو از کسانی که او را اذیت کردند، از لحاظ اخلاقی ملاحظاتی ندارد.

۳) بعد خود متعالی : یعنی خویش را به عنوان بخشی از جهان و منابع اطراف آن دیدن. افراد با نمره بالا مستعد تجربه اوج هستند، پذیرای جهان به هر شکل ممکن، با ایمان، با متانت و صبوری و آرمانگرا، تجربه های فراحسی را باور دارند و به هنر عشق می ورزند.

افرادی که نمره پایین در این مقیاس می آورند، قدرت تصویر ذهنی پایینی دارند، زیاد تحت تاثیر قرار نمی گیرند، برای دیگران کسل کننده اند، مادی گرا و عینیت زده اند، نسبت به طبیعت احساس مسئولیت نمی کنند.

در نظریه کلونینگر، سرشت به پاسخ های هیجانی خودکار باز می گردد، تا حدودی جنبه وراثتی دارد و در سراسر زندگی استوار می ماند. ابعاد سرشتی بوسیله پرسشنامه TPQ و TCI اندازه گیری می شود. ژنهای مختلف بر فعال شدگی، تداوم و بازداری رفتار موثر است. در مقابل، منش به خودپنداره ها و اهداف و ارزشها و تجربیات فرد در زندگی بر می گردد. ویژگی های منشی تاثیر اندکی از انتقال وراثتی دارد و بیشتر تحت تاثیر محیط خانواده و حاصل یادگیری اجتماعی و فرهنگی است که در طول زندگی رشد می کند. هر کدام از ابعاد سرشتی و منشی در یک دستگاه(شبکه) تعاملی، سازگاری و تجربیات زندگی را هدایت می کند. چگونگی عملکرد این دستگاه تعاملی، فرد را آماده ابتلا به اختلالات هیجانی و رفتاری می کند.

منبع: کاویانی، حسین. نظریه زیستی شخصیت. انتشارات مهرکاویان(۱۳۸۶)

۳.۷ ۲۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها