دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

روان زخم فردی و جمعی

انواع تروما

عارضه‌های روانی اعم از اضطراب و افسردگی و دیگر ناخوشی‌های عصبی زمانه ما پدیده‌ هایی صرفا زیستی و روان شناختی نیستند بلکه پدیده‌ هایی سیاسی هم هستند.

ترومای جمعی

روان زخم یا ضربه‌ روانی(Trauma)، ادعا می‌کند که روان شخص بر اثر ضربه‌ای که به ویژه در دوران کودکی بر او وارد می‌شود، از مسیر طبیعی خارج شده و دستخوش برخی مشکلات روانی می‌شود. آن شخص به طریقی در گذشته مورد استثمار فیزیکی، روانی و یا بدرفتاری نزدیکانش قرار گرفته است؛ یا در برهه‌ی مهمی از زندگی‌اش نزدیکان درجه اولش را از دست داده است. الگوهایی مانند اذیت و بی مهری دیدن از مادر، یا مورد بدرفتاری قرار گرفتن از طرف پدر معتاد، یا استثمار جنسی ناپدری. کلیه‌ این تروماها در ذهن فرد ثبت می‌شوند تا در سنین بالاتر تبدیل به اختلالات روانی شوند. 

مفهوم تروما در سال‌های اخیر مقبولیت زیادی یافته است. در بسیاری از اختلالات روانی از قبیل اضطراب، ترس، وسواس، افسردگی و اختلالات شخصیتی، مسائل زناشویی و اعتیاد، سایه تروما را می بینیم.

انواع روان زخم یا تروما

فروید، روان زخم را به وضعیت بعد از حوادثی که متضمن خطری برای زندگی هستند، اطلاق نمود. فروید از دو نوع روان زخم فردی و جمعی صحبت به میان می‌آورد. 

روان زخم فردی

هر خانواده در طول تاریخ زیست خود گاهی دچار مشکلات و به تبع آن بحران می‌شود. این بحران می‌تواند نتیجه شرایط اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بیماری‌ها و حوادث غیر منتظره باشد. در این صورت، خانواده و اعضای آن با احساسات متضاد و مخالف مواجه می‌گردند که توانایی چندانی برای برخورد و مواجهه صحیح با آن را ندارند. اینجاست که کودکان به عنوان اعضای کم توان، از این مسائل و مشکلات به وجود آمده در خانواده به دلیل رفتار‌های نامناسب اعضای خانواده به خصوص والدین، آسیب می بینند.

تروما‌های دوران کودکی بر مغز در حال رشد کودکان و نوجوانان اثرات مخربی بر جا می‌گذارد. تروما بزرگتر از آن است که ایگوی کودک بر آن تسلط یابد، و تاثیرات گسترده بر ساختار روانی او دارد.

روان زخم جمعی

روان زخم جمعی زمانی رخ می‌دهد که اعضای یک اجتماع حس کنند که گرفتار واقعه فاجعه باری شده اند؛ به نحوی که این فاجعه اثرات ماندگاری بر آگاهی جمعی آن‌ها به جا گذارد، خاطرات فردی و جمعی شان را برای همیشه تحت تاثیر قرار دهد و هویت شان را به صورت برگشت ناپذیری خدشه دار کند. مطالعه روان زخم جمعی، رابطه معناداری میان وقایع گذشته با ساختار‌ها و رفتار‌های بعدی در جوامع نشان می‌دهد. 

در روان زخم جمعی، این خود واقعه نیست که در سطح اجتماع آسیب زاست بلکه بر ساخت اجتماعی آن است که در قالب خاطره جمعی از اهمیت برخوردار است. از روان زخم های جمعی جامعه ما می توان به انقلاب ۵۷، جنگ با عراق، اعدام های دهه ۶۰، قتل های زنجیره ای دهه ۷۰، کوی دانشگاه ۷۸، جنبش سبز ۸۸، اعتراضات ۹۶، کشتار آبان ۹۸ و سقوط هواپیمای اوکراینی اشاره کرد.

گرفتن عاملیت از افراد

یکی از مشکلات مفهوم تروما در این است که شخص درگیر مسائل روانی را از مقام فاعلیت و صاحب اختیار بودن زندگی و سرنوشتش ساقط می‌کند.

چون کمتر کسی است که در زندگی اش در معرض ترومای روانی قرار نگرفته باشد، پس می‌توان استنتاج کرد که همه‌ی ما، قربانی هستیم و نیازمند مرجعی بیرونی که ما را از این بند برهاند. در این بین آنچه در مکانیسم پدید آمدن تروما فراموش می‌شود، روابط نابرابر و غیر عادلانه و سرکوبگر اجتماعی است. به این ترتیب فرد به جای آنکه انرژی‌اش را صرف اندیشیدن بر جهانی آزاد و عدالت‌محور کند، کلیه‌ی توانش را در جهت به رسمیت شناساندن مشکل عاطفی‌اش و رنج دیدگی روحش می‌کند و البته در این روند خودشیفتگی خشنودی‌هایی نیز به دست می‌آورد.

توجه به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی

در جامعه ای مثل ایران، جمعیت کثیری از مردم خارج از گودهای اصلی سیستم قرار می‌گیرند(غیر خودی ها) و هیچ راهی جز درگیری در انواع رقابت‌ها و آزمون‌ها ندارند؛ برخی از ما، خودمان را مقصر این وضع می پنداریم، در نتیجه‌ی افسردگی و اضطراب بر روانمان غلبه می‌کند. ما می توانیم نگاهمان را به رخدادها تغییر دهیم و به این نتیجه برسیم که همه ما  قربانیان این سیستم ناکارآمد هستیم.

کافی است نگاهی به دانشجویان دانشگاه های ایران بیندازیم، اکثر دانشجویان افسرده، جمع گریز، روان رنجور، و در عین حال خشنود از این وضعیتند. وقتی استاد از آنان می‌خواهد چیزی علاوه بر مطلب درسی بخوانند، فریاد اعتراضشان بالا می‌رود؛ در ساعات غیر درسی یا روی نیمکت‌ها چرت می‌زنند، یا درحال نوشیدن نوشابه و خوردن تنقلاتند و یا در حال حرف زدن با یکدیگر. اگر تنها باشند سر در فضاهای مجازی دارند یا مشغول شنیدن موسیقی‌های باب میل خودند.

آنچه میشل فوکو در سالهای ۱۹۶۰ درباره‌ جوامع تحت کنترل در بناهای سه گانه‌ زندان، بیمارستان و مدرسه تئوریزه کرد، در این عصر(قرن ۲۱) جای خود را به میزان زیاد به فضاهای مجازی داده است.

افرادی مثل دلوز و گتاری معتقدند: عارضه‌های روانی اعم از اضطراب و افسردگی و دیگر ناخوشی‌های عصبی زمانه ما پدیده‌ هایی صرفا زیستی و روان شناختی نیستند بلکه پدیده‌ هایی سیاسی هم هستند.

در جامعه ایران فقط کافی است به آمار افسردگی و اضطراب نگاهی بیاندازیم تا متوجه شویم با پدیده‌ای فراتر از علم روانشناسی یا روانپزشکی روبه رو هستیم. افسردگی در پذیرش این باور شکل می‌گیرد که اوضاع از این هم که هست بدتر خواهد شد؛ که ما باید خوشحال باشیم که همین نان بخور نمیر را هم می‌توانیم پیدا کنیم. افسردگی و ناامیدی همگانی نتیجه‌ پروژه‌ مطیع سازی حاکمیت است، تا ما هر روز بیشتر به این باور برسیم که هیچ کاری از دستمان ساخته نیست.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

3 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
lona
۱۳۹۸/۱۱/۱۹ ۱۵:۲۶

راستش همین فکرو دارم و در واقع بیشتر از این فکر این فکرو دارم که نمیدونم چه کاری از دستم ساختست. نمیدونم اوضاع بهتر یعنی چی؟ اصلا تعریف خوب و بهترو گم کردم.
آیا واقعا دموکراسی بهتره؟ چرا گریز از آرادی باید بد باشه؟
شاید نیاز داریم که اینطوری باشه

الی
۱۳۹۹/۰۳/۲۸ ۱۶:۲۰

سلام و وقت بخیر خدمت شما
ممنون از مطالب بسیار خوبتون
میشه لطفا کتابی از فروید معرفی کنید که در مورد روان زخم یا تروما بیشتر گفته باشن؟
سپاس