دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نیازهای اصلی انسان بر اساس نظریه انتخاب

انسان در هر لحظه رفتاری از خود نشان می‌دهد که بهترین تلاش برای ارضاء نیاز اوست

گلاسر باور دارد تمام فلسفه تئوری انتخاب بر انگیزه درونی و انتخاب استوار است. واقعیت این است که ما بی‌دلیل رفتاری را انجام نمی‌دهیم و برای آن هدف داریم.

نیازهای اصلی انسان بر اساس نظریه انتخاب

تئوری انتخاب بر این دیدگاه استوار است که رفتارهای هر انسان، انتخاب‌های او برای ارضای نیازهایش است. این رفتارهای هدفمند بیش‌تر از انگیزه‌های درونی ریشه می‌گیرند تا عوامل و محرک‌های بیرونی. این دیدگاه در بردارنده این مضمون است که رفتار ما در هر زمان بهترین تلاش ما برای کنترل دنیای پیرامونمان و نیز خودمان به‌عنوان بخشی از این دنیاست؛ بنابراین ما باید همواره به‌گونه‌ای رفتار و انتخاب کنیم که به بهترین نحو نیازهایمان را برآورده کنیم. در این مطلب با نیازهای اصلی انسان آشنا می شویم.

رفتار هر شخص در هر مقطع زمانی بهترین تلاش وی برای ارضای نیازهایش است. اگرچه شاید این تلاش، مؤثر و مفید نباشد، ولی بهترین تلاش اوست. ادامه حیات، از جمله توان تولیدمثل در ژن های تمامی موجودات زنده، در گیاهان و حیوانات برنامه ریزی شده است. حیوانات سطوح بالاتر، در برخی از نیازها با ما مشترکند. مثلا سگ ها می توانند دوست بدارند و حتی گاهی حسادت کنند، ولی مهرورزی و دوستی آنها به شدت پیچیدگی، تنوع و گوناگونی عشق و دوستی انسان نیست. ژن های ما بیش از همه حیوانات سطوح بالاتر، ما را برای چیزی فراتر از بقا و ادامه حیات بر می انگیزند.

از آنجا که ما نسبت به جانداران دیگر، متنوع ترین و پیچیده ترین نیازها را داریم، دامنه احساسات ما نیز بسیار گسترده است. ما بر اساس خاطرات و یادآوری ها تلاش می کنیم تا جای ممکن، احساس خوب داشته باشیم و تا جایی که در توان ما هست از تجربه احساس بد اجتناب کنیم. بنابراین انگیزه ملموس تمام رفتارهای ما آن است که تا حد امکان از میزان و تعداد بیشتری احساس خوب برخوردار باشیم. ما گاهی اوقات از رنجاندن دیگران لذت می بریم. تحقیر دیگران روش متداولی است که اکثر ما آن را به کار می گیریم؛ این عمل نیاز ما به قدرت را ارضا می کند، اگرچه در این فرآیند نیاز ما به عشق و احساس تعلق نیز ناکام می ماند. می توانیم با انجام عمل جنسی بدون عشق(تنها استفاده از بدن یک آدم دیگر برای لذت بردن) نیاز خود را ارضا کنیم. می توانیم با استفاده از مواد مخدر، مغز خود را فریب دهیم. استفاده از مواد مخدر، احساسی ایجاد می کند مشابه احساسی که معمولا از ارضای واقعی نیازهای ما ناشی می شود.

نیازهای اصلی انسان بر اساس تئوری انتخاب :

  1. نیاز به بقا (Survival): سلامت، آرامش، فعالیت جنسی، غذا، مسکن، پوشاک و امنیت.
  2. نیاز به عشق و احساس تعلق (Love and Belonging): مهرورزی، دوستی، تعلقات اجتماعی، همکاری و مشارکت.
  3. نیاز به قدرت (Power): موفقیت، دست‌آورد، مهارت، توانمندی، نفوذ، ارزشمندی شخصی، شهرت.
  4. نیاز به آزادی (Freedom): انتخاب داشتن، استقلال، خودمختاری، آزادی از قیود، آزادی برای انجام دادن کارها.
  5. نیاز به تفریح (Fun): لذت، شوخی، بازی، خنده، یادگیری، تغییر و جابجایی.

اگر صبح از خواب بیدار شدید و احساس کردید ناخوشنود و ناراحتید، مطمئن باشید یک یا چند نیاز از نیازهای پنجگانه شما در حد مورد نظرتان ارضا نشده است.

برای مثال وقتی صبح با حالت سرماخوردگی بیدار شوید، درد ناشی از آن به شما می گوید که نیازتان به بقا و زنده ماندن از سوی یک عامل عفونی تهدید می شود. وقتی صبح با احساس تنهایی بیدار می شوید چون فرزند شما برای دانشگاه به شهر دیگری رفته، در واقع نیازتان به عشق و احساس تعلق ارضا نشده است. چنانچه منتظر دریافت خبر ارتقای شغلی خود هستید و قرار است امروز خبرش را بدهند، حالت بی قراری شما به علت احتمال از دست دادن قدرت است. اگر ترفیع بگیرید، خوشحال می شوید و اگر ترفیع نگیرید، حال شما از اینکه هست بدتر می شود. اگر روی مرخصی خود حساب کرده اید و تصمیم دارید با خانواده خود به تعطیلات بروید و ناگهان متوجه می شوید سگتان گم شده است، عصبانی می شوید، چون تا سگ را پیدا نکنید احساس نمی کنید برای رفتن از آزادی لازم برخوردارید. اگر قرار باشد برای تفریح، فوتبال بازی کنید و ناگهان باران بیاید، روشن است که نیاز شما به تفریح ارضا نشده و احساس سرخوردگی و ناراحتی شما می گوید که این نیاز ناکام مانده است.

۱. نیاز به بقا

این نیاز طبق دسته‌بندی هرم مازلو در کف هرم نیازها قرار دارد و شامل اعمالی می‌شود که در بقاء و ادامه حیات ما نقش دارند. این نیازها شامل خوراک، مسکن، پوشاک، نیاز جنسی و امنیت است. تمام نیازهای جسمانی ضروری مانند نیاز به غذا، آب، هوا و سرپناه را شامل می‌شود. نیاز به تأمین امنیت برای ادامه زندگی نیز از زیر مجموعه‌های این نیاز محسوب می‌شود. تمام موجودات زنده از لحاظ ژنتیکی طوری برنامه ریزی شده اند که برای بقای خود تلاش کنند.

کلمه اسپانیایی ganas(شور زندگی)  بهتر از هر کلمه دیگری، میل شدید به زنده ماندن، را نشان می دهد. معنای این کلمه سخت کار کردن، سماجت و عقب ننشستن، انجام دادن هر کاری برای زنده ماندن، و فراتر رفتن از زنده ماندن و امنیت خواهی است. ganas یک صفت بسیار ارزشمندی است. همچنین واژه الن ویتال(Elan Vital) به معنی شور زندگی، میل شدید به حفظ بقا را نشان می دهد. معنای این واژه، سخت کوشی، پایداری و انجام هر کاری است که بقای فرد را تضمین می کند. اگر می خواهید کاری انجام شود، فردی را به آن کار بگمارید که از این صفت بسیار برخوردار است. اگر در جستجوی همسری هستید که بتواند در تشکیل خانواده و ساختن زندگی با شما همراهی کند، شخصی را انتخاب کنید که به میزان زیادی از شور زندگی برخوردار باشد.

یکی ار تفاوت های انسان و حیوان برای زنده ماندن این است که انسان ها از همان سال های ابتدای زندگی نسبت به اکثر نیازهای خود برای زنده ماندن در حال و آینده آگاه می شوند. ما می کوشیم عمرمان طولانی تر شود. بسیاری از انسانها به ورزش، رژیم غذایی، و حتی مصرف آب معدنی، رو می آورند تا سالم تر بمانند، و عمرشان طولانی شود. میلیون ها انسان روی کره زمین هستند که به دلیل نداشتن غذای کافی و برخوردار نبودن از مراقبت های بهداشتی دچار گرسنگی و بیماری هستند. این آدم ها، گرسنگی یا عدم برخورداری از مراقبت های بهداشتی را انتخاب نکرده اند.

جنبه دیگر بقا، بقای نوع بر پایه رابطه جنسی است که از منظر ژنتیک عملکرد آن بسیار موفقیت آمیز بوده است. امروزه مناطق بسیار معدودی وجود دارند که با کمبود آدم مواجهند، پس بقای نسل به خوبی انجام شده است. همچنین رابطه جنسی برای لذت بردن است؛ با وسایل جلوگیری از حاملگی، به راحتی می توانیم این لذت را بالا ببریم و این یکی از بهترین راه هایی است که انسان اندیشیده، تا هم خر را داشته باشد هم خرما را. رابطه جنسی همچنین پیوند تنگاتنگی با قدرت دارد. زنان به دلایل کاملا روشنی مجذوب مردان قدرتمند می شوند، مردانی که اگر قدرت نداشتند هیچ گاه مورد توجه آنها قرار نمی گرفتند. مردان نیز مجذوب زنان قدرتمند می شوند. مردان و زنان قدرتمند در طول تاریخ از رابطه جنسی با همسرانی لذت برده اند که در ذهنشان تصور کنند در قدرت او شریک می شوند.

در عین حال رابطه جنسی راهی است برای تبادل دوستی و تفریح و نشاط. رابطه جنسی، تفریحی است برای کسانی که با هم رابطه دوستانه دارند، فارغ از تنش های عشق و انتظارات و توقعات پنهانش، می تواند برای یکی از طرفین یا هر دوی آنها لذت بخش و شیوه خوشایندی برای شناخت یک آدم جدید باشد.

۲. نیاز به عشق و احساس تعلق

در اعصار ما قبل تاریخ، حفظ بقا تنها نیاز اساسی بشر بوده است، درست همان طور که الان هم برای حیوانات صادق است؛ اما به تدریج آنانی که مورد دوستی و محبت قرار می گرفتند، امتیاز و برتری بیشتری برای زنده ماندن پیدا می کردند و وقتی این برتری ادامه یافت، دوست داشتن و مهرورزی از نیاز به بقا جدا شد و به صورت یک نیاز اساسی مستقل مطرح گردید. نیاز به احساس تعلق و پیوند عاطفی داشتن با دیگر افراد، نیازی است که در همه انسان‌ها وجود دارد. به اعتقاد گلاسر، نیاز به تعامل با دیگران و داشتن رابطه صمیمانه یکی از نیازهایی است که باعث صدور رفتار در ما می‌شود.

ما به دنبال عشق و احساس تعلق هستیم و به ندرت در زمینه احساس تعلق و دوستی مشکل پیدا می کنیم. به راحتی دوست پیدا می کنیم و دوستی های خود را حفظ می کنیم، اما عشق، به ویژه عشق همراه با رابطه جنسی، ناکام کننده ترین بخش این نیاز است. معمولا خیانت زمانی به ذهن فرد متبادر می شود که در جنبه عشق جنسی خود رضایتمندی ندارد. به لحاظ ژنتیکی هم هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد ما برای تمام مدت عمرمان به دنبال عشق جنسی با یک فرد مشخص هستیم. ژنهای ما برای عشق ورزیدن، یک نفر را می خواهند مهم نیست آن یک نفر چه کسی باشد.

شروع کردن خیلی دشوار نیست ولی ژنهای عشق و احساس تعلق ما خواستار آنند که عشق ورزیدن را در تمام طول عمر خود حفظ کنیم؛ توقعی که در دنیای کنترل بیرونی برآورده کردنش بسیار دشوار است. گاهی اوقات روابطی که در آغاز خوب به نظر می رسند کم کم واپس می روند و کاهش می یابند. این واپس روی است که گرفتاری و درد و رنج عشق را در ادبیات این قدر جذاب و گیرا می کند. خیانت، قتل، خودکشی و بیماری روانی از جمله پیامدهای ناگوار عشق رو به تباهی است. احساس حسادت، طردشدگی، انتقام و ناامیدی اغلب جزء مسلط رفتار عشاق است.

در ذهن بیش تر ما رابطه جنسی رضایت بخش و عشق رضایت بخش با هم همراهند، اما وقتی ازدواج می کنیم و به یکدیگر متعهد می شویم نمی دانیم ادامه دادن و هماهنگ نگه داشتن رابطه جنسی و عشق و مهرورزی برای تمام طول عمر تا چه حد دشوار است. همچنان که رابطه مشترک ادامه می یابد، فشاری که بر هر یک از ما اعمال می کند تا دیگری را تحت کنترل خود درآورد قد علم می کند، در این صورت پیوند رابطه جنسی و عشق ضعیف و ضعیف تر می شود تا در نهایت پیوند، قطع می شود. عشق ورزیدن به کسی که می خواهد شما را کنترل کند و تغییر دهد یا عشق ورزیدن به کسی که می خواهید او را کنترل کنید یا تغییر دهید، اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.

بسیاری از افراد برای دستیابی به رابطه جنسی طوری رفتار می کنند که گویی عاشقند، در حالی که این گونه نیست، هر چند خیلی از آنها حتی این را هم نشان نمی دهند. آنها تحت تأثیر هورمون های نیاز به بقا که ربطی به عشق ندارد صرفا برای لذت با کسانی که حتی دوستشان هم ندارند، رابطه جنسی برقرار می کنند. چون رابطه جنسی برای یکی یا هر دوی آنها لذت بخش است و همین دلیل مناسبی برای انجام آن است.

عشق و دوستی خیابان دو طرفه اند.

برای حفظ و ادامه هر نوع عشقی، اعم از جنسی یا غیره، نیازمند عامل دوستی هستیم. برخلاف عشاق یا اعضای خانواده، دوستان خوب می توانند یک عمر به دوستی خود ادامه دهند، زیرا فکر تملک را به مخیله خود راه نمی دهند. هورمون ها ما را به هم جذب می کنند ولی نمی توانند ما را با هم نگه دارند. برای آن که یک رابطه عاشقانه و جنسی تداوم یابد، اکثر ما نیازمند آنیم که زندگی خاص خود را نیز داشته باشیم (البته نه زندگی جنسی دیگری) بلکه یک زندگی اجتماعی و تفریحی که از رابطه عاشقانه ما مستقل و مجزا باشند. زن و شوهرها نیاز دارند علایق، سرگرمی ها و دوستان خاص خود را داشته باشند و هر کدام به تنهایی به آنها بپردازند. تلاش برای بازداشتن همسرتان از لذت بردن از این فرصت ها رابطه زناشویی را تخریب می کند.

در مشاوره برای آموزش مفهوم نیاز به احساس تعلق سه حالت اصلی می‌توانیم در نظر بگیریم:

  • احساس تعلق اجتماعی
  • احساس تعلق شغلی
  • احساس تعلق خانوادگی

ضروری است که مربیان و مشاوران مدنظر داشته باشند که چگونه می‌توانند زمینه‌های احساس تعلق را برای مراجع تسهیل کنند و او را یاری کنند تا با افراد مهم زندگی‌اش رابطه معنادار و رضایت‌بخش برقرار نماید. به اعتقاد گلاسر، نداشتن رابطه و پیوند عاطفی، یا وجود روابط ناخشنود یا رابطه‌ای که در آن رضایتی وجود ندارد، ریشه اصلی تمام مشکلات پایدار روان‌شناختی در افراد است.

۳. نیاز به قدرت

در طول تاریخ افرادی که در رسیدن به قدرت موفق تر بودند، برای زنده ماندن نسبت به ضعفا شانس بیشتری داشتند. بنابراین نیاز به قدرت نیز به صورت یک نیاز مستقل در آمد. قدرت، به معنایی که انسان ها دنبال آن هستند، یعنی قدرت برای قدرت، خاص نوع انسان است. حیوانات به هنگام رویارویی با تهدید، تحریک میل جنسی و جستجوی غذا برای خود و فرزندانشان پرخاشگر می شوند؛ اما این رفتار برای حفظ بقاست نه برای کسب قدرت. وقتی حیوانات غذای کافی داشته باشند، تحت تأثیر هورمون ها نباشند یا فرزند خردسالشان گرسنه نباشد، پرخاشگری نمی کنند. ما تنها گونه قدرت طلب هستیم و همین نیاز به قدرت است که از همان روزهای نخستین عمر، جایگزین نیاز به بقا می شود و بر انتخاب های زندگی ما سایه می افکند.

ذات انسان‌ها همواره میل به کنترل و مالکیت رویدادهای اطراف دارد و از گسترش قلمرو خود لذت می‌برد. این بزرگ شدن قلمرو همراه با افزایش قدرت و نفوذ بر دیگران ادامه می یابد. این نیاز به‌ خودی‌خود بد نیست اما در صورت زیاده‌روی در آن تبدیل به دیکتاتوری و زورگویی می‌شود. قدرت به خودی خود نه خوب است و نه بد، خوب یا بد بودن قدرت به چگونگی تعریف، کسب و استفاده از آن بستگی دارد.

نیاز به کسب قدرت شامل ثروت، تأثیرگذاری و موفقیت، پیشرفت، افتخار و خود ارزشمندی و خودشکوفایی می‌شود. نیاز به قدرت اغلب به‌صورت رقابت با افرادی که دور و بر ما هستند خود را نشان می‌دهد. همچنین توانایی انجام موفقیت‌آمیز برخی فعالیت‌ها، مثل شنا کردن نیز از زیرمجموعه‌های این نیاز محسوب می‌شود، به‌رغم این‌که در آن‌ها رقابتی وجود ندارد، می‌تواند تابلویی از موفقیت و اعتمادبه‌نفس در ذهن فرد تصویر کند. 

خیلی از آدم ها، علی رغم این که صاحب همه چیز هستند، ولی لذت به دست آوردن را ول نمی کنند. این در حالی است، که به دست آوردن آنها، به معنای محروم شدن دیگران است. این فزون خواهی در قدرت، حتی به دوستی های بلندمدت و قدیمی هم لطمه می زند. دوست ماندن با کسی که بنده جاه و مقام شده، دشوار است. این احساس، در بسیاری از آدم ها، سیری ناپذیر می شود. ما می خواهیم برنده شویم؛ کارها را اداره کنیم؛ حرف خود را به کرسی بنشانیم و به دیگران بگوییم چه کار کنند، و ببینیم آیا آن کار را می کنند و آن را همان طور که ما دوست داریم، انجام می دهند. خیلی از آدم ها در جریان قدرت طلبی، به هر کاری رو می آورند و مرتکب هر رفتاری می شوند.

به‌عنوان یک فرد نیاز ما به قدرت گاهی می‌تواند در تعارض مستقیم با نیاز ما به تعلق و صمیمیت قرار بگیرد. انسان‌ها به خاطر عشق و صمیمیت ازدواج می‌کنند اما همان‌طور که رابطه پیش می‌رود، منازعه بر سر قدرت برای به دست گرفتن کنترل رابطه نیز ممکن است بیش‌تر شود. گلاسر بیان می‌کند که آنچه باعث از بین رفتن یک رابطه می‌شود منازعه و رقابت بر سر قدرت است که خود را به شکل کنترل‌گری در رابطه زناشویی نشان می‌دهد. کشمکش برای به دست آوردن قدرت از سوی طرفین، عشق را از کار می‌اندازد و رابطه مشترک با شکست مواجه می‌شود.

در گذشته مردان قدرتمند همواره با همسر خود می ماندند ولی معمولا به او وفادار نبودند، و روابط دیگری نیز ایجاد می کردند. امروزه بسیاری از آنان زنان خود را طلاق می دهند و وانمود نمی کنند که زندگی مشترک موفقی دارند. اکنون قانون بیش از پیش از زنان حمایت می کند و به همین دلیل هر روز زنان ناراضی بیشتری از شوهران قدرتمند خود طلاق می گیرند.

در جامعه ای دموکراتیک، تقریبا همگان به قدرت دسترسی دارند و بسیاری نیز از میزان قدرتی که دارند احساس رضایت می کنند. در جامعه دموکراتیک، زورگویی و تحمیل خود به دیگری بسیار کم رخ می دهد. در چنین جامعه ای دلیلی برای قضاوت کردن درباره یکدیگر باقی نمی ماند و افراد برای حل اختلافات و تفاوت هایشان با هم تلاش می کنند. افراد قدرتمند می فهمند که کنار آمدن با دیگران برای آنها قدرت بیشتری به ارمغان می آورد تا سلطه راندن بر آنها. یکی از ویژگی های چنین جامعه ای این است که یاد می گیریم چگونه با نیاز خود به قدرت کنار بیاییم. 

۴. نیاز به آزادی و خودمختاری

آزادی نیازی است که انتخاب را برای انسان میسر می‌کند. مثل انتقال یا مهاجرت از جایی به‌جای دیگر برای ابراز آزادانه خویشتن، یا احساس خودمختاری درونی و باطنی. حتی در شرایطی که عوامل بازدارنده و سخت محیطی اعمال می‌شود، انسان‌ها می‌توانند همچنان آزادی درونی خود را حفظ کنند، به این معنا که آن‌ها می‌توانند انتخاب کنند که چگونه به شرایطی که در حال تجربه آن هستند پاسخ بدهند.

آزادی یک نیاز تکاملی است که هدفش ایجاد توازن و تعادل بین، نیاز به مجبور کردن دیگری که طبق میل من زندگی کند و نیاز دیگری به رهایی از این اجبار است. این قانون طلایی که می گوید: «با دیگران طوری رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار شود» تعادل و توازن مورد نظر را نشان می دهد. کنترل بیرونی که فرزند قدرت است، دشمن آزادی است. قانون رذیلانه آن که می گوید: «از قدرت خود برای از بین بردن مخالفان استفاده کن»، علت اصلی رنج و عذاب بشر در سراسر دنیاست. همواره شعار اصلی تمام جباران و دیکتاتوران تاریخ این بوده است که از آنچه من می گویم و می کنم پیروی کنید تا در برابر نیروهای شیطانی دشمن از شما حمایت کنم.

هرگاه ازادی خود را از دست بدهیم، یکی از خصوصیات انسانی خود یعنی خلاقیت و سازندگی را نیز از دست خواهیم داد. وقتی در بیان عقاید و اندیشه های خود آزاد نباشیم یا وقتی ازادی داریم ولی کسی به نظرات ما گوش نمی دهد، این می تواند موجب رنجش و حتی بیماری ما شود. هر چه آزادتر باشیم و بتوانیم نیازهای خود را به طریقی ارضا کنیم که مانع ارضای نیازهای دیگران نشویم، بیشتر می توانیم از خلاقیتمان در جهت منافع خود و دیگران استفاده کنیم. افرادی که در خلاقیت و آفرینندگی خود احساس آزادی می کنند به ندرت خودخواه و خود محورند.

عدم توانایی کنترل تکانه‌ها و نیز برخی از محرک‌های بیرونی (مثل داروها) می‌توانند نیاز به آزادی را محدود کنند. آنچه ما به ‌عنوان آزادی می‌خواهیم این است که از روی اختیار زندگی‌مان را بکنیم و خودمان را به‌طور آزادانه ابراز کنیم و از کنترل و فشارهای غیرضروری و بیرونی رها باشیم. افرادی که این نیاز را در خود بیش‌ازحد معقول حس می‌کنند، از چارچوب‌های قانونی و قیود بیزارند و تمایل دارند طبق قانون خود عمل کنند. بسیاری از کارمندان را دیده‌ایم که از شغل خود راضی نیستند و آن را به زندان تشبیه می‌کنند و تمایل دارند در بازار آزاد به فعالیت بپردازند. این‌گونه افراد تمایل دارند استقلال داشته باشند.

۵. نیاز به تفریح

یکی دیگر از نیازهای حیاتی انسان‌ها نیاز به تفریح است تا از این طریق تمایلات روحی و حس آزادی را تجربه کنند. شوخ‌طبعی و پرداختن به احساسات یکی از مشخصات افراد با نیاز تفریح بالاست. تفریح نوعی پاداش ژنتیکی است که در ازای یادگرفتن و آموختن دریافت می‌کنیم. ما به سفر می‌رویم تا بیش از هر چیز به یادگیری بپردازیم. بهترین نشانه تفریح و نشاط، خنده است. افرادی که عاشق هم می شوند درباره یکدیگر چیزهای بسیاری می آموزند و از این رو اغلب وقتی با هم هستند خود را در حال خنده می بینند. وقتی در ازدواجی نارضایتی شروع می شود، تفریح و نشاط اولین قربانی آن است و این واقعا اسفبار است چرا که ارضای نیاز به تفریح از ارضای دیگر نیازها آسان تر است.  

ما تنها موجوداتی هستیم که می‌خندند و احتمالا تنها موجوداتی که آگاهانه به دنبال لذت و تفریح هستند. در مسافرت و سرگرمی‌های مختلف احتمالاً هزینه‌ای که صرف لذت و تفریح می‌شود، بیش از هزینه‌ای است که صرف سایر نیازهای ما می‌شود؛ نیاز به لذت و تفریح چیزی بیش از استراحت یا خوش‌گذرانی است. خنده و یادگیری، شالوده روابط بلندمدت موفقیت آمیز است. وقتی در ازدواجی نارضایتی شروع می شود، تفریح و نشاط اولین قربانی آن است.

زمانی که به دنیا می‌آییم کمتر از حیوانات سطح بالا چیز می‌دانیم و بیش از همه آن‌ها مجبوریم یاد بگیریم که چگونه نیازهای خود را برآورده کنیم. علم تکامل که جای زیادی را برای شانس و تصادف باقی نمی‌گذارد، لذت و تفریح را به‌عنوان انگیزه‌ای برای یادگیری در نظر می‌گیرد. آنچه بیش از همه لذت‌بخش است این است که ما چیزی را یاد بگیریم که بتواند به‌خوبی نیازهای ما را برآورده کند.

خصوصیات نیازهای اصلی انسان از نگاه ووبلدینگ

  1. ذاتی و ژنتیکی : مادر زادی اند. درونی هستند و زمانی که ما به دنیا آمده ایم با ما همراه بوده اند و نیاز به فراگیری آنها نیست
  2. عمومی : همگانی هستند. خاص و مشخص نیستند (بلکه خواسته ها خاص و مشخص هستند)
  3. جهانی : همه انسان ها صرف نظر از فرهنگ، زبان، نژاد و جغرافیای محل زیست، در نیازهای درونی مشترکند
  4. همپوشانی : برآورده کردن یک نیاز ممکن است موجب برآورده شدن دیگر نیازها شود
  5. تضاد درونی : گاهی ممکن است ارضای یک نیاز سبب شود که فرد نیازهای دیگرش را نادیده بگیرد یا سرکوب کند
  6. تضاد بین فردی : گاهی ممکن است ارضای یک نیاز در تضاد با ارضای نیاز فرد دیگری باشد

تعارض بین نیازها

اهمیت این موضوع که در یک رابطه ممکن است بین نیازها، تعارض و کشمکش وجود داشته باشد، همواره مورد توجه است. ممکن است در یک رابطه کشمکش بین نیاز به بقا و نیاز به پیوند و تعلق باشد یا بین نیاز به تعلق و نیاز به قدرت، بین نیاز به تعلق و نیاز به آزادی، یا بین نیاز به تعلق و نیاز به تفریح باشد. وقتی چنین کشمکش‌هایی روی می‌دهد، بر نیاز به مذاکره و سازش برای ارضا نیازها تأکید می‌شود و نکته در اینجاست که بدون گفتگو و سازش هیچ نتیجه و راه‌حل مؤثری وجود نخواهد داشت.

از آنجا که این نیازها در تمام انسان‌ها دیده می‌شوند، گلاسر آن‌ها را «برنامه‌ریزی ژنتیکی» می‌نامد. گلاسر معتقد است ما با این دستورالعمل‌های ژنتیکی به دنیا می‌آییم و تمام انسان‌ها از صبح تا شام برای ارضا آن‌ها تلاش می‌کنند. درعین‌حال این نیازها در هر انسانی به شیوه‌ای خاص برآورده می‌شوند که ما به آن‌ها «خواسته» می‌گوییم. خواسته‌ها مجرایی هستند که ما نیازهایمان را به واسطه آن‌ها می‌شناسیم. هر انسانی به دنبال یکسری خواسته‌های مختص خود است. هر فرد همین‌طور که رشد می‌کند و بزرگ می‌شود در تعاملش با خانواده و فرهنگ، برای برآورده کردن نیازهایش، خواسته‌های منحصر به خود را پرورش می‌دهد.

تست آنلاین نیازهای اصلی انسان

نیازهای اصلی انسان

منابع :

  1. تئوری انتخاب (درآمدی بر روان شناسی امید)، اثر ویلیام گلاسر، مترجم علی صاحبی
  2. نظریه انتخاب، اثر ویلیام گلاسر، مترجم مهرداد فیروزبخت
۳.۸ ۳۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

8 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دوست
۱۳۹۹/۰۵/۱۱ ۱۹:۰۸

سلام ممنونم
این پنج نیاز اصلی که گفتین مثل یه هرم می مونه که عشق واحساس تعلق در بالای هرم قرار داره وقتی عشق نباشه هیچ کدوم از این نیازها برای ما کارایی نداره.

لونا
۱۳۹۹/۰۵/۱۳ ۱۰:۰۱

نمیدونم این فکرم درسته یا نه ولی احتمالا شما الان خیلی تحت تاثیر این نیاز هستید که همچین نظری میدید
مطمئنا کسی که بقاش در خطره عشق براش مفهوم چندانی نداره. ممکنه کس به خاطر عشق از بقاش بگذره ولی خیلی خیلی احتمالش کمتره

معین
۱۴۰۱/۰۸/۰۹ ۱۰:۴۵

تست نیاز اساسی گلاسر بر اساس تئوری انتخاب، طراحی شده است. طبق آن ما ۵ نیاز اساسی داریم که در هر کدام از ادمها، سطح این نیاز ها متفاوت است. این پرسشنامه کمک می کند تا بهتر و راحت تر متوجه شویم که چه نیازهایی در ما عمیق تر است (تا بیشتر به آن رسیدگی کنیم). ۵ نیاز اصلی در تست گلاسر این موارد هستند:بقا، عشق یا احساس تعلق داشتن، آزادی ادمها، پیشرفت و قدرت، تفریح. این آزمون ۳۵ سواله می تواند شناختی خوبی برای ما به بار بیاورد.

احسانی
۱۴۰۲/۰۱/۱۲ ۱۷:۵۳

سلام و تشکر از مطالب ارزشمندتون
این جمله که دوستان احساس مالکیت نسبت به ما ندارن مرا شکفت زده کرد . تمام مطالب شما رو ذخیره کردم که دوباره بخوانم

سعیده حسینی
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ ۰۶:۳۶

عالی بود ، ممنون از شما ، استفاده کردم از مطلب خوبتون

کاربر عادی
۱۴۰۲/۰۴/۰۳ ۱۶:۰۰

عالی بود .شخصا در این تست نیاز تعلقم بسیار کم و چهار نیاز دیگم بالا بود.خوشحال میشم از نظرتون استفاده کنم