ضعف های بنیادی از دید اریکسون
ضعفهای اساسی ناشی از رشد نامتعادل نیروهای بنیادین هستند.
ضعفهای بنیادین در نظریه اریکسون یعنی حالتهای ناسازگاری و بدخیمی که در نتیجهی بدرشدی ایجاد میشوند و اگر ادامه یابند، میتوانند به اختلالهای روانی منجر شوند.
همانطوری که در هر مرحله رشد روانی ـ اجتماعی نیروهای بنیادی ایجاد می شوند، ممکن است ضعف های بنیادی نیز به وجود آیند. اریکسون باور داشت که در هر مرحله از رشد، یک نیروی بنیادین مثبت شکل میگیرد (مثل امید، اراده، هدف و …). اما اگر رشد در آن مرحله نامتعادل باشد، در کنار این نیروها، ضعفهای بنیادین(Basic Weaknesses) هم به وجود میآیند.
ضعفهای اساسی در نظریه اریکسون ناشی از رشد نامتعادل نیروهای بنیادین هستند. اگر در یک مرحله تعادل میان نیروهای مثبت و منفی ایجاد نشود، شخصیت فرد یا در مسیر ناسازگاری (Maladaptation) قرار میگیرد یا بدخیمی (Malignancy) و این میتواند به روانرنجوری یا روانپریشی منجر شود.
بد رشدی (Maldevelopment)
در رشد نامتعادل، خود فقط یک نگرش سازگارانه یا ناسازگارانه را شامل می شود. اریکسون این حالت را بد رشدی (Maldevelopment) نامید. در صورتی که فقط گرایش مثبت و سازگارانه در خود وجود داشته باشد، به این حالت ناسازگاری گفته می شود. چنانچه فقط نگرش منفی وجود داشته باشد، به این حالت بدخیمی گفته می شود. ناسازگاری ها می توانند به روان رنجوری ها، و بدخیمی ها به روان پریشی منجر شوند.
در بد رشدی، فرد به جای اینکه هر دو گرایش سازگارانه (مثبت) و ناسازگارانه (منفی) را در تعادل داشته باشد، تنها یکی از آنها را در شخصیت خود تثبیت میکند:
- ناسازگاری (Maladaptation) : یعنی تسلط بیش از حد نگرش مثبت و نادیده گرفتن جنبه منفی. در ظاهر ممکن است فرد خوب عمل کند، اما این “زیادهروی در مثبت بودن” باعث ضعف میشود. این حالت زمینهساز شکلگیری روانرنجوریها می شود (اختلالهای خفیفتر مثل اضطراب، وسواس، افسردگی).
- بدخیمی (Malignancy) : یعنی تسلط کامل نگرش منفی و غلبهی نیروهای ناسازگارانه. این حالت بسیار ویرانگرتر است، چون نیروی مثبت تقریباً حذف میشود. این حالت میتواند به روانپریشیها ( مثل اسکیزوفرنی و هذیانها) منجر شود.
نمونههایی از ضعفهای بنیادین در مراحل مختلف
مرحله رشد | تعارض اصلی | نیروی بنیادین | ناسازگاری (Maladaptation) | بدخیمی (Malignancy) |
---|---|---|---|---|
دهانی (۰ تا ۱ سال) | اعتماد – بیاعتمادی | امید | ناسازگاری حسی (اعتماد افراطی، سادهلوحی) | کنارهگیری (بیاعتمادی شدید، پارانویا) |
مقعدی (۱ تا ۳ سال) | خودمختاری – شک و تردید | اراده | لجاجت و کلهشقی (اصرار افراطی بر استقلال) | وسواس و بیاختیاری (شرم و تردید افراطی) |
تناسلی (۳ تا ۵ سال) | ابتکار – احساس گناه | هدف | بیرحمی (پیشروی بیملاحظه و بیتوجه به دیگران) | بازداری (فلج شدن در عمل به خاطر احساس گناه) |
نهفتگی (۶ تا ۱۱ سال) | سخت کوشی – حقارت | شایستگی | خبرگی محدود (کمالگرایی افراطی، غرق شدن در کار) | تنبلی و سستی (احساس ناتوانی و بیکفایتی) |
نوجوانی (۱۲ تا ۱۸ سال) | هویت – سردرگمی نقش | وفاداری | تعصب (هویت خشک و انعطافناپذیر) | انکار و طرد (سردرگمی شدید نقش، گمگشتگی هویت) |
جوانی (۱۸ تا ۳۵ سال) | صمیمیت – انزوا | عشق | بیبندوباری جنسی (وابستگی یا نزدیکی افراطی) | منحصر به فرد بودن (احساس جدایی مطلق، انزواطلبی) |
میانسالی (۳۵ تا ۶۵ سال) | زایندگی – رکود | مراقبت | گسترش افراطی (غرق شدن افراطی در کار یا دیگران) | طرد و بیاعتنایی کردن (رکود و خودخواهی) |
سالمندی (۶۵ سال به بعد) | تمامیت – ناامیدی | خرد | گستاخی (رضایت سطحی، خوشبینی کاذب) | تحقیر کردن (یأس شدید، تلخی نسبت به زندگی) |
اصلاح ضعفهای بنیادی
اریکسون انتظار داشت که هر دو حالت را بتوان از طریق روان کاوی اصلاح کرد. ناسازگاری ها که اختلال های نه چندان شدید هستند را نیز می توان از طریق فرایند سازگاری مجدد، به کمک تغییرات در محیط، روابط اجتماعی حمایت کننده یا سازگاری موفقیت آمیز در مرحله بعدی رشد برطرف کرد.
اصلاح ضعفهای بنیادین در نظریه اریکسون به این معناست که فرد بتواند تعادل میان نیروهای مثبت و منفی هر مرحله را دوباره برقرار کند تا از مسیر بد رشدی خارج شود. این فرآیند، هم روانی و هم اجتماعی است و شامل چند محور اصلی میشود:
۱. اصلاح از طریق روانکاوی : اریکسون، همانند فروید، معتقد بود که تحلیل روانی و خودکاوی میتواند تعارضهای حلنشده مرحلهای را اصلاح کند. با بررسی تجربیات اولیه، احساسات سرکوبشده و واکنشهای ناسازگارانه، فرد میتواند بین نیروهای مثبت و منفی تعادل ایجاد کند. مثلا کودکی که دچار بیاعتمادی شدید شده، با تحلیل رابطه با والدین میتواند اعتماد خود را بازسازی کند.
۲. سازگاری مجدد (Corrective Development) : وقتی فرد در یک مرحله ضعف بنیادین پیدا میکند، ممکن است در مرحلههای بعدی رشد فرصت بازسازی داشته باشد. اگر محیط و روابط اجتماعی حمایتکننده باشد، فرد میتواند تجربه موفق در مراحل بعدی را به مرحله پیشین بازتاب دهد. مثلا نوجوانی که دچار سردرگمی هویتی است، میتواند در مرحله جوانی با تجربه صمیمیت موفق، بخشهایی از هویت خود را تثبیت کند.
۳. تأثیر محیط و روابط اجتماعی : حمایت خانواده، دوستان و جامعه نقش کلیدی دارد. محیطی که اجازه تجربه مسئولیت، اشتباه و اصلاح آن را میدهد، به اصلاح ضعفهای بنیادین کمک میکند. مثلا کودکی با حس حقارت در مدرسه، با موفقیتهای کوچک و تشویق مربیان میتواند شایستگی و اعتماد به نفس خود را بازسازی کند.
۴. تعادل میان گرایش مثبت و منفی : مهمترین اصل اریکسون این است که هر مرحله باید شامل هر دو گرایش مثبت و منفی باشد. اصلاح ضعف بنیادین یعنی تثبیت نیروهای مثبت بدون حذف کامل نیروهای منفی. مثلا جوانی که دچار بیبندوباری جنسی است، باید یاد بگیرد که صمیمیت و محبت را با مسئولیت و احترام به دیگران ترکیب کند.
اصلاح ضعفهای بنیادین یک فرآیند کوتاهمدت نیست، بلکه پیوسته در طول زندگی رخ میدهد. به کمک تجربههای جدید، بازخورد اجتماعی و رشد شخصیتی، فرد میتواند بخشهای ناسازگار یا بدخیم شخصیت خود را تعدیل کند.
جدول زیر ویژگی های بدرشدی را برای هر یک از ۸ مرحله نشان می دهد.
مرحله | روش مقابله کردن | بد رشدی |
دهانی-حسی | اعتماد ـ بی اعتمادی | ناسازگاری حسی ـ کناره گیری |
عضلانی-مقعدی | استقلال ـ شرم و تردید | لجاجت و کله شقی ـ وسواس و بی اختیاری |
حرکتی-تناسلی | ابتکار عمل ـ احساس گناه | بی رحمی ـ بازداری |
نهفتگی | سخت کوشی – حقارت | خبرگی محدود ـ تنبلی و سستی |
نوجوانی | انسجام هویت ـ سردرگمی نقش | تعصب – انکار و طرد |
جوانی | صمیمیت ـ انزوا | بی بندوباری جنسی ـ منحصر به فرد بودن |
بزرگسالی | زایندگی ـ رکود | گسترش افراطی ـ طرد و بی اعتنایی کردن |
پختگی و پیری | انسجام خود ـ ناامیدی | گستاخی ـ تحقیر کردن |
منابع :
- نظریه های شخصیت(تالیف:دوان شولتز، سیدنی الن شولتز)، سیدمحمدی، نشر ویرایش
- Erikson, E. H. (1982). The Life Cycle Completed.
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.