عشق جنسی چیست؟
مراحل عشق از دید فرایندهای زیستی-روانی-اجتماعی
عشق جنسی، شدیدترین تجربه و هیجان را از احساس مقاومت ناپذیر لذت به ما ارزانی می دارد. (زیگموند فروید)
عاشق شدن یک فرایند زیستی-روانی-اجتماعی است. وقتی فردی عاشق می شود، مجموعه ای از واکنش ها در بدن او رخ می دهد. این تغییر و تحولات شیمیایی تضمین کننده بقای گونه انسان هاست. عشق جنسی تجربهای است که در آن میل جنسی(شهوت) و دلبستگی عاطفی(صمیمیت و تعلق) بهشکلی ادغامشده نسبت به یک فرد خاص تجربه میشوند. در عشق جنسی بالغانه، رابطه جنسی همراه با حس یگانگی، اشتیاق، معنا و گاهی حتی تجربههای شبهمعنوی است. در حالی که در میل جنسی صرف، فرد ممکن است ابژه را مصرف کند، بدون دلبستگی عاطفی.
نشانه های عاشق شدن، که شبیه بروز علایم بیماریست، از عرق کردن دست ها گرفته تا از بین رفتن اشتها و حس سرخوشی و همچنین سرخ شدن گونه ها و تپش قلب.
هنگامی که عاشق هستید، عاشق تصویر ایده آلی هستید که فکر میکنید دیگری برای شما دارد. فکر می کنید کسی را پیدا کردهاید که تصویر خوب را از خودتان تقویت میکند؛ وقتی تصویر میشکند و شما با دیگری واقعی روبرو میشوید، ممکن است فرایند جدایی و طلاق اتفاق بیافتد. (لوسی کانتن)
ویژگیهای اصلی عشق جنسی:
- اشتیاق جنسی (Erotic desire): میل به نزدیکی جسمانی، لمس، آمیزش، فانتزیهای جنسی. شریک جنسی نه صرفاً یک ابژه برای تخلیه میل، بلکه یک فرد خاص و مطلوب است.
- دلبستگی عاطفی (Attachment): نیاز به حضور معشوق، حس امنیت با او، اهمیت روانی رابطه. معشوق صرفاً جذاب جنسی نیست، بلکه ابعاد عاطفی، هیجانی و وجودی هم مهم است.
- آرمانیسازی (Idealization): معشوق بهعنوان کسی در نظر گرفته میشود که میتواند هم «میل» و هم «دوستداشتن» را ارضا کند. بدن معشوق بار معنایی عاطفی پیدا میکند: «با او بودن، یعنی کامل بودن.»
ما هرگز به اندازهی زمانی که عشق میورزیم، در برابر رنج بیدفاع نیستیم، و هرگز به اندازه زمانی که ابژهی عشق را از دست میدهیم، درمانده و ناراحت نیستیم. (زیگموند فروید)
جنبه زیستی (Biological Aspect)
عشق مراحل مختلف دارد. شروع شدن هر کدام از این مراحل با ترشح مجموعه ای از مواد شیمیایی همراه است که واکنش های فیزیکی خاصی را سبب می شود. یکی از این مراحل تمایل به برقراری رابطه جنسی است که می تواند به حس وابستگی و ازدواج بیانجامد.
مرحله اول: اشتیاق و شهوت
حس شهوت نتیجه ترشح هورمون های جنسی تستوسترون و استروژن است. تستوسترون ویژه مردان نیست؛ این هورمون در نیروی جنسی زنان هم تاثیر عمدهای دارد.
مرحله دوم: جذب شدن
این مرحله وقتی است که آدم ها عاشق می شوند و دیگر به هیچ چیز دیگر فکر نمی کنند. آنها ممکن است حتی کم اشتها و کم خواب شوند و روزانه ساعت ها به عشق جدیدشان فکر کنند. در مرحله جذب شدن به فرد مقابل، گروهی از مواد شیمیایی از گروه پیام رسان های عصبی (neuro-transmitters) به نام مونو آمین نقش مهمی دارد. این مواد عبارتند از:
- دوپامین: احساس سرخوشی، انرژی زیاد، تمرکز روی معشوق است. با مصرف کوکایین و نیکوتین هم می تواند فعال شود.
- نور اپینفرین: که به نام نور آدرنالین هم شناخته می شود و افزایش آن در بدن می تواند سبب عرق کردن و تپش قلب شود. (هیجانی شدن فرد)
- سروتونین: می تواند ما را به طور موقت به حالت شادی برساند. همچنین باعث وسواس ذهنی نسبت به معشوق می شود.
مرحله سوم: حس وابستگی
اگر قرار باشد رابطه ای ادامه یابد، دلبستگی، حسی است که بعد از جذب شدن به یک نفر ایجاد می شود و در صورتی که مرحله جذب شدن همچنان ادامه یابد، می تواند منجر به تولیدمثل شود. در این مرحله دو هورمون توسط دستگاه عصبی ترشح می شود که در بروز حس وابستگی اجتماعی نقش دارد:
- وازوپرسین: ماده شیمیایی ای که در مرحله تعهد طولانی مدت نقش دارد. آزمایش هایی که روی موش های آفریقایی انجام شده، نشان می دهد که کاهش وازوپرسین در مردان به سرعت سبب بدتر شدن رابطه و کاهش وفاداری می شود.
- اکسیتوسین: این ماده به هنگام زایمان از غده هیپوتالاموس ترشح می شود و به خروج شیر از پستان کمک می کند. از جمله کارکردهای دیگر این هورمون کمک به ایجاد پیوندی قوی بین مادر و فرزند است. این هورمون در لحظه اوج لذت جنسی در هر دو جنس ترشح می شود و اعتقاد بر این است که باعث محکم تر شدن رابطه بین بزرگسالان نیز می شود. (ایجاد دلبستگی)
جنبه روانی (Psychological Aspect)
- فرافکنی (Projection): در عاشقی، ما بخشهایی از روان خودمان را روی دیگری میاندازیم. مثلا می گیم:«او همونیه که همیشه دنبالش بودم!». ولی شاید، او تصویری از بخشهای گمشده یا سرکوبشدهی ماست.
- آرمانیسازی (Idealization): معشوق را «بینقص» میبینیم تا احساس امنیت و معنا پیدا کنیم (همانطور که در نظریههای کرنبرگ و بالینت توضیح داده شد).
- تعارضهای ناهشیار: عشق میتواند بازتابی از تعارضهای درونی حلنشده باشد (مثلاً تعارض وابستگی/فردیت)؛ یا تکرار الگویی از روابط والدینی درونفکنیشده.
- ساختار دلبستگی: نوع سبک دلبستگی (ایمن، اجتنابی، دوسوگرا، آشفته) تعیین میکند که چطور عاشق میشویم و چگونه در رابطه باقی میمانیم.
جنبه اجتماعی (Social Aspects)
هنجارها و فرهنگ: فرهنگها تعیین میکنند که چه کسی و چگونه عاشق شدنی است.
- در جوامع مدرن: عشق رمانتیک، اساس ازدواج است.
- در جوامع سنتی: عشق بعد از ازدواج شکل میگیرد.
زبان : ما با زبان عشق را تجربه میکنیم؛ وقتی میگوییم «عاشق شدم»، در حال وارد شدن به یک گفتمان فرهنگی هستیم. حتی واژه «عشق» در زبانهای مختلف، بار معنایی گوناگون دارد (Eros، Agape، عشق مجازی، شور، محبت…).
زمینههای اجتماعی: طبقه اجتماعی، نژاد، سن، دین، ارزشها، همه در شکلگیری عشق مؤثرند. عشق همیشه یک «رابطه دو نفره» نیست؛ بلکه در دل ساختارهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد.
لایه | توضیح کوتاه |
---|---|
🧬 زیستی | هورمونها، مغز، برانگیختگی جنسی |
🧠 روانی | آرمانی سازی، تعارضات ناهشیار، سبک دلبستگی |
🌍 اجتماعی | فرهنگ، رسانه، هنجارهای عشق، زمینه اجتماعی |
عشق جنسی در ساختارهای شخصیت سالم و مرزی و خودشیفته از دید روانتحلیلگری
۱. عشق جنسی در ساختار شخصیت سالم (Neurotic/Integrated Personality)
- ادغام موفق ابژه خوب و بد: فرد میتواند همزمان از معشوق لذت ببرد و ناکامیاش را تحمل کند.
- میل جنسی همراه با محبت و دلبستگی عاطفی تجربه میشود.
- معشوق نه تنها ابژه جنسی بلکه ابژه درونی شده و دوستداشتنی است
عشق جنسی چگونه است؟
- رابطه جنسی با احساس یگانگی، احترام متقابل، و ارضای دوسویه همراه است.
- فانتزیهای جنسی در خدمت تقویت صمیمیتاند، نه کنترل یا انتقام.
- فرد میتواند فاصله، تفاوت یا گاه طرد را بدون فروپاشی تصویر معشوق تحمل کند.
- عشق جنسی در این ساختار، یک تجربه انسانی کامل است: هم میل، هم معنا و هم تعهد دارد.
۲. عشق جنسی در ساختار شخصیت مرزی (Borderline Personality Organization)
- عدم توانایی در ادغام ابژه خوب و بد (دوپارهسازی شدید).
- رابطه جنسی اغلب یا با فانتزی ادغام شده است یا با احساس طرد و تحقیر.
- نوسان میان آرمانیسازی معشوق و بیارزشسازی شدید.
عشق جنسی چگونه است؟
- میل جنسی بسیار شدید و گاه اعتیادی است، اما ناپایدار و پر اضطراب.
- ممکن است رابطه جنسی بهعنوان اثبات عشق یا کنترل معشوق بهکار رود.
- فانتزیهای جنسی اغلب حاوی عناصر خشونت، سلطهگری یا تسلیم افراطی هستند.
- احساس پوچی، بیاعتمادی، یا ترس از رهاشدگی پس از نزدیکی جنسی شایع است.
- عشق جنسی در ساختار مرزی، تجربهای شدید، ناپایدار، و آمیخته با اضطراب، وابستگی افراطی و ترس از رها شدن است.
نمونه: زن یا مردی که رابطه جنسی را بهعنوان تنها راه «اطمینان از عشق» میداند، ولی بعد از آمیزش حس استفاده شدن یا رهاشدگی میکند.
۳. عشق جنسی در ساختار شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality)
- معشوق اغلب بهعنوان ابژهای برای انعکاس خودشیفتگی فرد تجربه میشود.
- میل جنسی بیشتر در خدمت تقویت عظمت شخصی یا برتری جنسی است.
- همدلی جنسی محدود است؛ شریک جنسی بهعنوان ابژه نیازهای روانی دیده میشود.
عشق جنسی چگونه است؟
- رابطه جنسی گاه نمایشی، سرد یا مکانیکی است؛ برای تأیید جذابیت یا قدرت.
- آرمانیسازی معشوق اغلب کوتاهمدت است و با بیعلاقگی یا تحقیر پایان مییابد.
- ظرفیت کمی برای دلبستگی پایدار یا پذیرش تفاوت و ناکامی وجود دارد.
- شریک جنسی میتواند بهسرعت جایگزین شود، اگر دیگر کارکرد تقویتگر نداشته باشد.
- عشق جنسی در ساختار خودشیفته، بیشتر یک ابزار تأیید خود و پرهیز از رنج درونی است تا تجربهای دوسویه از میل و دلبستگی.
نمونه: فردی که با شریک جنسیاش رابطهای آتشین برقرار میکند، اما پس از اینکه او دیگر واکنش شدید احساسی نشان نمیدهد، علاقهاش را از دست میدهد.
ویژگیها | شخصیت سالم | شخصیت مرزی | شخصیت خودشیفته |
---|---|---|---|
ادغام میل و دلبستگی | دارد | ناپایدار | بسیار ضعیف |
آرمانیسازی معشوق | واقعگرایانه | افراطی و شکننده | در خدمت تصویر خود |
تعهد و تداوم | بالا | نوسانی و پر اضطراب | وابسته به تأیید |
تجربه جنسی | متقابل، صمیمی | پرهیجان اما بیثبات | خودمحور، گاه بهرهکش |
اضطراب رهاشدگی | کم | بسیار بالا | متوسط |
ظرفیت برای تجربه عشق جنسی بالغانه، بستگی دارد به سطح تحول روانی و سازمان شخصیت فرد. ساختار سالم، عشق جنسی را بهعنوان ترکیبی از میل، صمیمیت و واقعگرایی تجربه میکند، در حالی که ساختارهای مرزی و خودشیفته گرفتار نوسان، اضطراب و خودمحوری و تهیبودگی می شوند.
منبع : Otto Kernberg . Love Relations: Normality and Pathology (1995)
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.