دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انواع اضطراب از دید فروید

فروید منشا اضطراب را در ترومای تولد و ترس از اختگی می داند.

اضطراب از تعارض بین نهاد، من و فرامن بر سر کنترل کردن انرژی روانی، به وجود می آید و وظیفه آن هشدار دادن درباره خطر قریب الوقوع است.

اضطراب

مفهوم اضطراب برای رویکرد روانکاوی ضروری است. اضطراب حالتی از تنش است که ما را برای انجام دادن کاری با انگیزه می کند. اضطراب از تعارض بین نهاد، من و فرامن بر سر کنترل کردن انرژی روانی، به وجود می آید و وظیفه آن هشدار دادن درباره خطر قریب الوقوع است. اضطراب پاسخی ضروری به استرس است و فرد را به هنگام مواجهه با خطر برای فعالیت و کنش آماده می کند.

انواع اضطراب از دیدگاه فروید

فروید معتقد است در صورتی که من شدیدا تحت فشار باشد، اضطراب بوجود می آید. فروید سه نوع اضطراب را مطرح می کند:

  1. اضطراب واقعی : ترس از خطر ناشی از دنیای بیرونی است.
  2. اضطراب روان رنجور : ترس از کنترل خارج شدن غرایز است.
  3. اضطراب اخلاقی : ترس از وجدان است.

اضطراب واقعی(Reality or objective anxiety) : همان ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است. اغلب ما بطور قابل توجهی از آتش، طوفان، زلزله و بلایای مشابه می ترسیم. ما از حیوانات وحشی، اتومبیل هایی که با سرعت حرکت می کنند و ساختمان هایی که در حال سوختن است می گریزیم. اضطراب ناشی از مرگ هم در این نوع جای می گیرد.

اضطراب واقعی یا اضطراب بهنجار، رفتار ما را برای گریختن از خطرهای واقعی و محافظت کردن از خودمان (صیانت از نفس) هدایت می کند. وقتی که این تهدید دیگر وجود نداشته باشد، اضطراب ما فروکش می کند. اما این ترس های مبتنی بر واقعیت می توانند به افراط کشیده شوند. کسی که بخاطر ترس از اینکه اتومبیلی با او برخورد کند از خانه بیرون نمی رود، یا بخاطر ترس از آتش، کبریت روشن نمی کند، ترس های مبتنی بر واقعیت را به نقطه نابهنجاری کشانده است.

تفاوت ترس با اضطراب : واژه ترس برای رویدادهای بیرونی و اضطراب برای اشاره به احساسات و افکار درونی ای به کار برده می شود که می تواند تهدید آمیز باشد. رایج ترین روش متمایز کردن ترس از اضطراب این است که آیا منبع آشکار و واضح خطر که اغلب افراد آن را واقعی می دانند وجود دارد یا خیر؛ در صورتی که منبع خطر آشکار باشد، هیجان تجربه شده، ترس نامیده می شود (مثل، من از مارها می ترسم.) اما در مورد اضطراب، غالبا نمی توانیم مشخص کنیم خطر چیست (مثل، من در مورد سلامتی والدین خود مضطربم).

اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی برای سلامت روانی ما مشکل آفرین هستند.

اضطراب روان رنجور(Neurotic anxiety): ریشه در کودکی دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. معمولا کودکان بخاطر ابراز کردن تکانه های جنسی و پرخاشگری تنبیه می شوند. بنابراین، میل به ارضا کردن برخی تکانه های نهاد، موجب اضطراب می شود. (تعارض بین نهاد و ایگو). فروید معتقد بود که اضطراب نوروتیک از لیبیدو ناشی می‌شود، یعنی به همان شکلی با آن مرتبط است که سرکه با شراب مرتبط است.

اضطراب اخلاقی(Moral anxiety): از تعارض بین نهاد و سوپر ایگو ناشی می شود. در واقع، این ترس از وجدان است. وقتی که برای نشان دادن تکانه ای غریزی که با اصول اخلاقی شما مغایر است تحریک می شوید، فرامن شما باعث می شود احساس شرم و گناه کنید و به این طریق از شما انتقام می گیرد. به زبان روزمره ممکن است خود را دچار عذاب وجدان توصیف کنید. اضطراب اخلاقی بستگی دارد به اینکه فراخود تا چه اندازه‌ای رشد کامل کرده باشد. فردی که وجدان بسیار بازدارنده دارد، از کسی که رهنمودهای اخلاقی نه چندان سفت و سختی دارد، دچار تعارض بیشتری می‌شود. کودکان به خاطر تخلف از اصول اخلاقی والدینشان و بزرگ‌سالان به خاطر تخلف از اصول اخلاقی جامعه، تنبیه می‌شوند. در این حالت، احساس شرم و گناه از درون سرچشمه می‌گیرد؛ این وجدان ماست که موجب ترس و گناه می‌شود.

پست های مرتبط

اضطراب به فرد خبر می دهد که خود تهدید شده است و اگر دست به کار نشود، امکان دارد ایگو ساقط شود. خود چگونه می تواند از خودش محافظت یا دفاع کند؟ چند گزینه وجود دارد:

  1. گریختن از موقعیت تهدید کننده
  2. جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است
  3. اطاعت کردن از احکام وجدان
  4. اگر هیچ یک از این روشهای منطقی موثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزم های دفاعی متوصل شود که راهبردهای غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود هستند.

برداشت فروید از ماهیت انسان

برداشت فروید از ماهیت انسان اصولا جبرگرایانه است. به عقیده وی نیروهای غیرمنطقی، انگیزش های ناهشیار و کشش های زیستی و غریزی که از طریق مراحل رشد روانی – جنسی در ۶ سال اول زندگی شکل می گیرند رفتار ما را تعیین می کنند.

غرایز در رویکرد فروید اهمیت زیادی دارد. اگرچه او ابتدا اصطلاح لیبیدو را برای اشاره به انرژی جنسی بکار برد اما بعدا آنرا گسترش داد تا کل انرژی غرایز زندگی را در برگیرد. هدف این غرایز، بقای فرد و نژاد انسان است. آنها به سوی رشد و خلاقیت گرایش دارند. بنابراین لیبیدو را باید منبع انگیزش دانست که انرژی جنسی را شامل می شود ولی از آن فراتر می رود.

فروید تمام رفتارهای لذت بخش را در مفهوم غریزه خود گنجاند و از نظر وی هدف عمده زندگی روانی، کسب لذت و دوری از درد است.

فروید غریزه مرگ را نیز فرض می کند که رفتارهای پرخاشگری و درگیری و تخریب را توجیه می کند. کنترل پرخاشگری چالش اساسی نژاد انسان است. سائق جنسی و پرخاشگری تعیین می کنند چرا افراد به این صورت رفتار می کنند.

منابع :

  1. نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. جرالد کوری، ترجمه یحیی سیدمحمدی
  2. نظریه های شخصیت. دوان شولتز، سیدنی الن شولتز. ترجمه یحیی سیدمحمدی
۳.۹ ۱۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

1
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها