دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

سبب شناسی اضطراب

فروید اضطراب را هشداری حاکی از وجود خطری در ناخودآگاه می دانست

اضطراب به عنوان یک هشدار، ego را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند. اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار است برود، ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی نماید

اضطراب

سه مکتب عمده روانشناختی یعنی مکاتب (روانکاوی، رفتاری و وجودی) در مورد علل اضطراب به نظریه هایی پرداخته اند. هر یک از این نظریه ها هم از جهت نظری، هم از جهت عملی و هم برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی مفید است.

نظریه های روانکاوی

فروید اضطراب را هشداری حاکی از وجود خطری در ناخودآگاه می دانست. یعنی آن را نتیجۀ تعارضی روانی بین خواسته های ناخودآگاهانه جنسی، پرخاشگرانه و تهدیدهای مرتبط با آنها در فراخود یا جهان خارج تلقی کرد. فروید در مقاله معروفش «مهارها، علائم و اضطراب» گفته بود که: «اضطراب است که موجب واپس زنی می شود، در حالیکه پیشتر معتقد بودم که بر عکس واپس زنی است که موجب اضطراب می شود».

یکی از عواقب نامیمون اختلال اضطراب آن است که احتمال دارد، منابع زیربنایی آن نادیده انگاشته شود. از منظر سایکودینامیک هدف از درمان، الزاماً نه حذف کامل اضطراب که افزایش تحمل فرد در برابر آن است، یعنی هدف آن است که ظرفیت فرد برای تجربه اضطراب بیشتر شود و بتواند از آن در یافتن تعارض زیر بنایی ایجاد کننده اضطراب سود جوید. اضطراب واکنشی به موقعیتهای گوناگونی است که در چرخه زندگی پیش می آید.

برای فهم کامل اضطراب هر کس، اغلب خوب است از منظر سلسله مراتب رشد به آن نگریسته شود. با این نگاه منبع اضطراب به مسائل رشدی ارتباط داده می شود. در ابتدایی ترین سطح اضطراب، فروپاشی و از هم پاشیدگی است، که یا در ترس مربوط به از دست رفتن احساس فردیت به دلیل ادغام در ابژه ای دیگر ریشه دارد یا در نگرانی از اینکه فردیت انسان متلاشی خواهد شد، چون دیگران به تایید و تصدیقی که لازم است، پاسخ نمی دهند.

در سطح کمی پیشرفته، اضطراب گزند یا بدگمانی وجود دارد که می تواند به این تصور مربوط باشد که فرد در معرض خطر تهاجم یا انهدام از سوی نیروی شرور خارجی قرار دارد. منبع باز هم پیشرفته تر اضطراب به مشکل معینی مرتبط نیست، بلکه اضطراب کودکانه ای است، به خاطر ترس مربوط به از دست رفتن محبت یا تاُیید یکی از والدین یا ابژه های مورد علاقه.

اضطراب

اضطراب اختگی که به مرحله ادیپی رشد در پسر بچه ها مربوط است، ترس از والد(معمولاً پدر) انتقام جوست که می خواهد به دستگاه تناسلی پسرک آسیب برساند یا به هر حال صدمه جسمی دیگری به او وارد کند. در پخته ترین سطح اضطراب فراخود قرار دارد، که آن را به احساس گناه ناشی از دست نیافتن به معیارهای درونی شدۀ رفتار اخلاقی برگرفته از والدین ارتباط می دهند. با مصاحبه سایکودینامیک اغلب میتوان سطح اصلی اضطراب فرد را معلوم کرد. گاه نیز اضطراب آشکارا به تعارض های متعددی در سطوح گوناگون رشد ارتباط دارد.

فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامقبول برای تظاهر اگاهانه و تخلیه خبر می دهد. اضطراب به عنوان یک هشدار، ego را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند . اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار است برود، ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی نماید (پورافکاری ۱۳۷۵).

فروید در نوشته ای خود بین سه نوع اضطراب تفاوت قائل شد :

۱-  اضطراب عینی ، که هر کس بدان دچار می شود و مراد از آن توانایی پاسخ دهی در برابر خطر واقعی در دنیای بیرونی است. از نظر فروید این اضطراب هم منطقی است و هم با محرک ترس آور تناسب دارد. دو گونه دیگر اضطراب که مشکلات روانشناختی پدید می آورند با عناوین اضطراب اخلاقی و اضطراب روان رنجوری (نوروتیک) شناختی می شوند .

۲- اضطراب اخلاقی : مراد از اضطراب اخلاقی، ترس از تنبیهی است که از جانب فراخود به خاطر ناتوانی در فرمانبرداری از معیارهای رایج و پیروی از رفتارهایی که به فرمان نهاد هستند اعمال می شود .

۳- اضطراب روان رنجوری : در اثر خطر تسلط نهاد بر خود ایجاد می شود که در نتیجه آن رفتارهای ناپسند اجتماعی تجلی می یابند( پژوهان ۱۳۷۸) .

آدلر نیز معتقد است که اضطراب ناشی از احساس حقارت است، از نظر وی هر اختلال نوروزی از جمله اضطراب به منزله کوششی است برای رها کردن فرد از احساس حقارت برای نیل به احساس تفوق و برتری که در مواردی به حالت های جبرانی نامطلوب منتهی می شود( آتش پور و شفتی، ۱۳۷۷)

هورنای نیز معتقد است که اضطراب احساس تنهایی و درماندگی کردن در دنیای خصومت آمیز است. نو فرویدی ها عقیده دارند اضطراب اولیه نه در هنگام تولد، بلکه بعدها در هنگامی که کودک متوجه وابستگی خود به والدینش می شود به وجود می آید.  ناکامی بالقوه یا واقعی در ازای نیازهای وابستگی موجب اضطراب می شود( پژوهان ۱۳۷۸ ) .

اضطراب در روانکاوی، بسته به ماهیت نتایج ترسناک به ۴ طبقه تقسیم می شوند: اضطراب سوپر ایگو، اضطراب اختگی، اضطراب جدایی و اضطراب اید یا تکانه ای.

اضطراب اید یا تکانه ای، به ناراحتی ابتدایی نوزاد به هنگام مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرک هایی که خود هیچ کنترل بر آنها ندارد گفته می شود. اضطراب جدایی به مرحله ای کمی دیرتر اما هنوز قبل از دوره ادیپال مربوط می گردد که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ سازد مربوط می شود، کودک می ترسد که محبت آنها را از دست بدهد یا از جانب آنها رد می شود. اضطراب سوپر ایگو نتیجه مستقیم رشد انتهایی سوپرایگو است که سپری شدن عقیده ادیپ و ظهور دوره پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد(پورافکاری ، ۱۳۷۵ ) .

نظریه های رفتاری

نظریه های یادگیری یا رفتاری برخی از موُثرترین درمان ها را برای اختلالات اضطرابی به ارمغان آورده است. طبق نظریه های رفتاری، اضطراب، پاسخی شرطی به یک محرک محیطی معین است. در الگوی شرطی سازی سنتی فردی که هیچ گونه حساسیتی به هیچ غذایی ندارد، اگر پس از خوردن صدف آلوده ای در غذا خوری بیمار شود و رو به رو شدن های بعدی وی با صدف نیز در وی احساس ناخوشی ایجاد کند، با تعمیم این حالت ممکن است تدریجاً از هر غذایی که دیگران درست کرده باشند، احسام نفرت کند.

احتمال سبب ساز دیگر آن است که افراد با تقلید پاسخهای اضطرابی والدین خود یاد بگیرند که خود نیز در درون، پاسخی اضطرابی داشته باشند. در هر دو حال، درمان معمولاً نوعی حساسیت زدایی از راه مواجه سازی مکرر فرد با محرک اضطراب زا و در کنار آن استفاده از روان درمانی های شناختی است.

در سالهای اخیر هواداران نظریه های رفتاری، علاقه روز افزونی به رهیافت های شناختی در مفهوم پردازی و درمان اختلالات اضطرابی از خود نشان داده اند و نظریه پردازان شناخت گرا نیز الگوهای دیگری را به جای نظریه یادگیری سنتی در مورد علت اضطراب مطرح کرده اند. در مفهوم پردازی شناختی حالات اضطرابی غیر هراسی، الگوهای تفکری مقدم بر رفتارهای غیر انطباقی و اختلالات هیجانی وجود دارد که معیوب و تحریف شده است.

طبق یکی از این الگوهای شناختی، بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی، اغلب میزان خطر و احتمال صدمه دیدن در موقعیت خاصی را بیش از واقع تخمین می زنند و در مقابل، توانایی های خود را برای مقابله با خطراتی که فکر می کنند به سلامت جسمی یا روانیشان وارد خواهد آمد، کمتر از واقع تخمین می زنند. طبق همین الگو بیماران دچار اختلال پانیک اغلب فکر می کنند که تسلط بر خود را از دست خواهند داد و از مردن می ترسند. متعاقب این افکار و ترسها حالات جسمی غیر قابل توجیهی (مثل احساس تپش قلب، افزایش ضربان قلب و منگی) پیدا می شود که به تدریج به حمله پانیک می انجامد، اندکی بعد افکار و ترسهای مزبور حمله پانیک را در فرد تداعی می کند.

نظریه های وجودی (اگزیستانسیال)

اختلال اضطرابی فراگیر که در آن هیچ محرک معینی را برای احساس اضطراب مزمن فرد نمی توان شناسایی کرد با الگوهای برگرفته از نظریه های وجودی قابل توضیح است. مفهوم کلیدی نظریه وجودی این است که امروزه افراد از پوچی عمیق زندگی خود با خبر شده اند و این احساس حتی از پذیرش غیر قابل اجتناب بودن مرگ هم بسیار ناراحت کننده تر است.

اضطراب در واقع واکنش فرد است به این خلاُ عظیمی که در وجود و معنای زندگی می بیند. شاید از زمان پیدایش سلاح های هسته ای نگرانی های وجودی هم بیشتر شده باشد.

فهرست منابع

  1. کتاب نگرانی و اضطراب تالیف اندره لوگال و ترجمه محمد رضا شجاع رضوی
  2. کتاب خلاصه روانپزشکی (علوم رفتاری/ روانپزشکی بالینی) اثر کاپلان و سادوک و ترجمه دکتر حسن رفیعی ، دکتر فرزین رضاعی
  3. کتاب خلاصه روانپزشکی جلد دوم مؤلف کاپلان و سادوک مترجم نصرت الله پورافکاری
  4. کنترل اضطراب و فشارهای روانی ،پاول ترور ، ترجمه مهداد پژوهان 
  5. مجله تربیت ( سال چهارم و شماره چهارم ) دی ۱۳۷۷.آتش پور ،  شفتی

 

۵ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها