دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

درونی کردن مفاهیم اخلاقی

نفوذ اجتماعی چیست؟

درونی کردن یک ارزش و فضیلت، عمیق ترین و پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی است.

نفوذ اجتماعی

نفوذ (Influence) در لغت به‌ معنای تأیید، اعتبار، برتری و تفوق آمده است و Social به‌معنای اجتماعی، دسته‌جمعی و برگرفته از واژه society به‌معنای وابسته به جامعه می‌آید. یکی از مسائلی که همواره در زندگی افراد جلوه‌گر است، نفوذ اجتماعی است؛ دیگران می‌کوشند به انحای مختلف ما را وادارند که به دلخواه آنان فکر، احساس و رفتار کنیم. متقابلا ما نیز درصدد تأثیرگذاری بر افکار، احساسات و رفتار آنان بر می‌آییم.

نفوذ اجتماعی (Social influence) عبارت است از: تغییرات شناختی، نگرشی، رفتاری شخصی(اشخاص) که معلول فعالیت‏ های شخص دیگری (نفوذکننده) است. نفوذ اجتماعی تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم یک فرد بر فرد مقابل، است. در این تعاریف اخیر می ‏توان دریافت که نفوذ می‏ تواند عمدی یا غیرعمدی باشد. برای مثال، بازیگران و ستارگان معروف سینما و موسیقی، ناخواسته در نوجوانان نفوذ می‏ کنند و آنها را به پوشیدن لباس ‏های خاص و اتخاذ یک سبک مخصوص در زندگی وامی‏ دارند.

مفهوم نفوذ اجتماعی آن است که کسی توان تحت تأثیر قرار دادن دیگران را چه با گفتار و چه با رفتار خود داشته باشد. وقتی در عرف گفته می‌شود فلانی شخص بانفوذی است، بدین معنی است که او با پول خود و یا از طریق دوستی و آشنایی، قادر به انجام کارهایی است که از همه کس برنمی‌آید. اما در روان‌شناسی اجتماعی توان هم‌رنگ کردن فرد با گروه و کنترل فرد از سوی گروه است.

نفوذ اجتماعی هنجاری(Normative social influence) گونه‌ای از نفوذ اجتماعی‌ست که منجر به‌هم‌نوایی(همرنگی) می‌شود؛ نفوذ افراد دیگر که ما را به‌هم‌نوایی وامی‌دارد تا از سوی آن‌ها پذیرفته و دوست داشته شویم.

میزان نفوذ اجتماعی

چگونگی واکنش ما به دستورات یا خواسته‌های دیگران، در موقعیت‌های گوناگون متفاوت است. مسلم است که ما به تقاضای یک دوست که از ما کمکی خواسته است، به همان شکل پاسخ نمی‌دهیم که به تقاضای یک فروشنده سیار که برای فروش کالایی به در خانه ما آمده و سعی دارد ما را متقاعد کند که کالای او را خریداری کنیم. هر بار ما با کوششی که از سوی دیگران برای نفوذ در رفتار یا نگرش خود مواجه می‌شویم، باید تصمیم بگیریم که تسلیم بشویم و یا مقاومت کنیم. در مقابل چنین فرایندی، موضوع “کنترل” نهفته است، یعنی میزان کنترلی که ما احساس می‌کنیم بر زندگی خود داریم در مقابل میزان توان دیگران در تحت تأثیر قرار دادن ما چه اندازه است.

پیامدهای رفتاری نفوذ اجتماعی

نفوذ اجتماعی سه نوع مهم از پیامدهای رفتاری را به دنبال دارد:

۱- پذیرش(compliance): پذیرش یعنی اجابت یک درخواست صریح و مستقیم در حضور دیگران. مردم هنگام پذیرش یک درخواست مستقیم ممکن است، قبلاً با آن درخواست موافق باشند یا مخالف؛ یا ممکن است نظری در مورد آن نداشته باشند.

۲- اطاعت(obedience): در موقعی که درخواست‌های دیگران را قبول نمی‌کنیم، دیگران ممکن است به دومین پیامد رفتاری نفوذ اجتماعی یعنی اطاعت متوسل شوند. اطاعت عبارت است از انجام یک دستور صریح که معمولا صادرکننده‌ آن شخصی قدرتمند یا دارای پایگاه بالای اجتماعی است. چون اکثر ما از کودکی یاد گرفته‌ایم به افراد صاحب قدرت احترام بگذاریم و از آن‌ها(مثل معلمان، پدر و مادر، پلیس) اطاعت کنیم. اطاعت از مظاهر قدرت، یک امر متداول و نشانه‌ پختگی است.

۳- هم‌رنگی(conformity): همرنگی یا همنوایی در نتیجه فشار غیر مستقیم گروه انجام می‌گیرد. این امر، ناشی از این واقعیت است که در بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی، قواعدی برای رفتار هنجار اجتماعی (social norms) وجود دارد، که معین می‌کند، افراد جامعه در موقعیت‌های مختلف چه رفتاری باید داشته باشند. غالبا افراد به این هنجارها پای‌بندند و خود را به آن‌ها ملتزم احساس می‌کنند. گرچه ممکن است در وهله اول تصور کنیم که این هنجارها آزادی فرد را محدود می‌کنند؛ اما باید توجه داشت که بدون وجود آن‌ها جامعه دچار هرج و مرج می شود.

پاسخ افزاد به نفوذ اجتماعی

روان شناسان اجتماعی پاسخ افراد به نفوذ اجتماعی (تحت تأثیر قرار گرفتن رفتار فرد یا گروه از سوی دیگران) را به ۳ دسته مختلف تقسیم می کنند که عبارت اند از:

  • ۱) متابعت
  • ۲) همانندسازی
  • ۳) درونی کردن

متابعت، رفتار فردی را توصیف می کند که به منظور کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه برانگیخته شده باشد. در همانندسازی، فردی، فرد دیگری را برای خود سرمشق قرار می دهد، عملی که انجام می دهد برای کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه نیست، بلکه برای این است که با آن شخص همانند شود؛ مثل این که جوانی خود را با ارزش های معلم یا هنرپیشه یا ورزش کار مورد علاقه خود هماهنگ سازد. (مقصود از درونی کردن یک امر آن است که آن جزیی از وجدان شخصی شود به گونه ای که نقض آن ارزش نزد شخص، احساس خطا و شرم را برانگیزد و شخص تعهد دارد که آن را محترم بشمارد.)

درونی کردن از متابعت و همانندسازی پایدارتر است؛ زیرا مبتنی بر انگیزه شخص برای صحیح بودن است و همچون متابعت بستگی به نظارت مداوم عاملان پاداش یا تنبیه ندارد و یا همچون همانندسازی منوط به احترام مداوم برای شخص یا گروهی که با آن همانندسازی می کند، نیست.

جزء مهم متابعت، قدرت است؛ در حالی که در همانندسازی، عنصر مهم، جاذبه و کشش است. در درونی کردن، جزء مهم، قابلیت قبول است.

رعایت قانون حداکثر سرعت، مثال خوبی برای تبیین این سه مرحله است:

کسی که از ترس جریمه، سرعت اتومبیل خود را متعادل می کند، رفتارش نمایش گر متابعت (پیروی از قانون) است؛ کسی که از این قانون بدین دلیل پیروی می کند که همواره پدر یا فرد مورد علاقه او این قانون را اطاعت می کردند، این رفتار فرد، همانندسازی است؛ اما شخصی که قانع شده و به این باور رسیده که قوانین سرعت، خوب و درست هستند و برای حفظ امنیت افراد تدوین شده اند و از این رو قانون را رعایت می کند، این کارش درونی کردن است.

منابع :

  1. روانشناسی اجتماعی، نوشته الیوت ارونسون، مترجم حسین شکر کن
  2. روان‌شناسی اجتماعی، نوشته فرانزوی و استفن، مترجم مهرداد فیروزبخت و دیگران
۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها