اختلال دلبستگی واکنشی
غفلت از نیازهای اولیه عاطفی و جسمانی کودک، مهمترین عامل در بروز این اختلال است.
اختلال دلبستگی واکنشی در صورتی بوجود می آید که نیازهای اولیه کودک برآورده نشوند و کودک نتواند ارتباطات عاطفی و سرشار از حمایت را با دیگران ایجاد نماید
اختلال دلبستگی واکنشی(Reactive attachment disorder) در علم روانپزشکی نوعی اختلال شدید و نسبتاً نادر است که کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. این اختلال زمانی بروز می کند که کودک در مواقع ناراحتی به شدت به دنبال تسلی می گردد، ولی پیدا نمی کند. اختلال دلبستگی واکنشی که به صورت مخفف با نام RAD هم شناخته میشود یکی از زیرشاخههای اختلالات مرتبط با تروما و استرس است. این اختلال روانی، تنها از نظر روانی کودک را آزار نمیدهد بلکه میتواند زمینهساز بروز مشکلات جسمانی مانند سوء تغذیه، بیماریهای جسمانی و … شود.
اطفال و کودکان به محیطی سرشار از حمایت و ثبات نیاز دارند تا بتوانند امنیت و اعتماد را تجربه نمایند. ممکن است نیازهای اولیه انها به خوبی براورده شود، به عنوان مثال زمانی که کودکی گریه می کند، می توان با توزیع ارتباطات عاطفی مانند تماس چشمی و لبخند و نوازش، به نیاز او برای تعویض پوشک و یا تغذیه پاسخ داد. در صورتی که نیازهای کودک نادیده گرفته شوند و یا پاسخ احساسی والدین به این نیازها کافی نباشد، نمی توان ارتباط ثابتی را با والدین خود برقرار نماید و یا ارامش را حس نماید.
کودک به طور طبیعی به والدین و کسانی که از او مراقبت میکنند دلبستگی دارد. این دلبستگی در واقع با هدف رفع نیازهای نخستین کودک (خوراک، مراقبت و محبت) در او شکل میگیرد. کودکی را فرض کنید که ارتباط احساسی و عاطفی بسیار ضعیفی با پدر و مادرش برقرار میکند و نسبت به مراقبانش احساس خودداری دارد؛ کمتر پیش میآید که این کودک در هنگام ناراحتی و گریه به والدینش نزدیک شود و اگر او را بغل کنند واکنش مثبتی نشان نمیدهد.
اختلال دلبستگی واکنشی(RAD) از شکست در ایجاد وابستگیهای عادی با سرپرستهای اصلی در دوران اولیه کودکی به وجود میآید، چنین شکستهایی معمولاً از تجربههای شدید از غفلت، سوء استفاده، جدایی ناگهانی از سرپرست در بین سنین ۹ ماهگی تا ۵ سالگی، تغییر مداوم سرپرست یا عدم واکنش سرپرست به تلاشهای کودک برای برقراری ارتباط نشأت میگیرند. این اختلال از اختلالهای فراگیر رشد یا تأخیر در رشد و همچنین از کمتوانی ذهنی که همه میتوانند رفتارهای دلبستگی را به وجود بیاورند، متفاوت است.
کودکان هنگامی که در موقعیتی آسیبزا (گرسنگی، ترس، احساس عدم امنیت و…) باشند، تلاش میکنند خود را به والدین نزدیک کنند؛ این رفتار را رفتار دلبستگی (Attachment Behavior) مینامیم. اگر کودک به دلایلی نتواند خود را به والدین نزدیک کند دچار اختلال دلبستگی واکنشی میشود.
کودکان دارای اختلالات دلبستگی یا دیگر مشکلات دلبستگی در ایجاد ارتباط با دیگران و مدیریت احساسات خود دچار مشکل هستند. این امر به کمبود حس اعتماد، خود ارزشمندی، ترس از نزدیک شدن به افراد، و خشم منجر میشود. آنها احساس ناامنی و تنهایی میکنند.
ویژگی اصلی کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی این است که وقتی ناراحت می شوند، تسلی نمی خواهند.
ملاک های تشخیص اختلال دلبستگی واکنشی در DSM-5
A. الگوی مداوم رفتار بازداری شده، از لحاظ هیجانی کناره گیر نسبت به مراقبت کنندگان، که با موارد زیر آشکار می شود:
- ۱- کودک وقتی ناراحت است به ندرت یا خیلی کم تسلی می جوید.
- ۲- کودک وقتی ناراحت است به ندرت یا خیلی کم به تسلی پاسخ می دهد.
B. اختلال اجتماعی و هیجانی مداوم که با حداقل ۲ مورد زیر مشخص می شود:
- ۱- پاسخ دهی اجتماعی و هیجانی خیلی کم به دیگران.
- ۲- عاطفه مثبت محدود
- ۳- دوره های تحریک پذیری، غمگینی یا بیمناکی توجیه نشده که حتی در مدت تعامل با مراقبت کنندگان بزرگسال که تهدیدآمیز نیستند، آشکارند.
C. کودک الگوی مراقبت ناکافی و ناسالم را تجربه کرده که با حداقل یکی از موارد زیر ثابت می شود:
- ۱- غفلت یا محرومیت اجتماعی به شکل برآورده نشدن مداوم نیازهای هیجانی اساسی برای تسلی، تحریک و محبت توسط بزرگسالان مراقبت کننده.
- ۲- تغییرات مرکر مراقبت کنندگان اصلی که فرصت تشکیل دادن دلبستگی های با ثبات را محدود می کنند.
- ۳- بزرگ شدن در محیط های غیر عادی که فرصت برقرار کردن دلبستگی های انتخابی را شدیدا محدود می کنند.
D. فرض شده که مراقبت در ملاک c مسبب رفتار آشفته در ملاک a است.
E. این ملاک ها برای اختلال طیف اوتیسم برآورده نمی شوند.
F. این اختلال قبل از ۵ سالگی آشکار است.
G. کودک حداقل ۹ ماه دارد.
علل اختلال دلبستگی واکنشی
اختلال دلبستگی واکنشی زمانی ایجاد میشود که کودک در ایجاد رابطهای مداوم با والد یا مراقب اولیه، مشکل داشته باشد. این امر به دلایل مختلفی رخ میدهد:
- کودک گریه میکند و هیچ کس پاسخی نمیدهد یا برای آرام کردن او تلاشی نمیکند.
- کودک گرسنه است یا جای خود را خیس کرده اما تا ساعتها کسی توجهی نمیکند.
- هیچ کس به نوزاد نگاه نمیکند، لبخندی نمیزند و صحبتی با او نمیکند و بنابراین بچه احساس تنهایی میکند.
- با کودک یا نوزاد بدرفتاری شده و یا مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
- نوزاد یا کودک در بیمارستان نگهداری شده یا از والدینش جدا مانده است.
- نوزاد از یک والد یا مراقب به دیگری سپرده میشود (ممکن است به دلیل مراقبت در پرورشگاه یا عدم حضور یا مرگ یکی از والدها باشد).
- والد از نظر عاطفی به دلیل افسردگی، بیماری، یا مشکلات مصرف مشروب یا مواد مخدر در دسترس نیست.
منابع:
- راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی بر اساس DSM-5
- خلاصه روان پزشکی کاپلان و سادوک بر اساس DSM-5