دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انواع شخصیت افسرده

1- افسردگی اتکایی یا ساده 2- افسردگی درون فکنانه یا ملانکولیک

طبق مطالعات تجربی، شخصیت افسرده متداول ترین تیپ از ساختار شخصیت است که به صورت بالینی با آن مواجه می شویم.

شخصیت افسرده

افسردگی می تواند پاسخی نسبتا مناسب به یک ارزیابی دقیق از واقعیت باشد یا می تواند بر پایه تحریف شدید واقعیت بنا شده باشد. افسردگی هم به عنوان یک اختلال بالینی و هم به عنوان یک حالت عاطفی بهنجار تعریف می شود(به صورت طیفی است). اصطلاح افسردگی هم برای توصیف واکنش به تجربیات شدید محرومیت در دوران کودکی و هم به عنوان یک مرحله تحولی نسبتا سطح بالا بکار می رود.

لذت نبردن از فعالیت های روزمره زندگی، نشانه اصلی افسردگی است اما آسیب پذیری فرد نسبت به برخی احساسات، مانند شرم و خجالت، احساس گناه و تقصیر کار بودن و همچنین احساس حقارت و دوست داشتنی نبودن از دیگر نشانه های است که می تواند دال بر داشتن شخصیت افسرده باشد. در زبان عامه به این حالت حساس بودن و زودرنجی می گویند.

تفاوت شخصت افسرده و اختلال خلقی افسردگی

افراد با تیپ شخصیت افسرده ممکن است تجربه حالات خلقی افسردگی را داشته یا نداشته باشند. تمامی افرادی که شدیدا نسبت به علائم افسردگی آسیب پذیر هستند، لزوما شخصیت افسرده ندارند؛ اگرچه معمولا اختلال خلقی افسردگی و شخصیت افسرده با هم رخ می دهند، اما شخصیت افسرده وار فی نفسه قابل تمایز از اختلال های خلقی است. از dsm-3 به بعد اختلال شخصیت افسرده حذف شد، زیرا تصمیم بر آن بود که تمام پدیدارهای دیسفوریک، ذیل اختلالات خلقی جای داده شود.

شخصیت افسرده، در مقایسه با اختلال خلقی افسردگی، ثبات بیشتری دارد؛ اختلال خلقی افسردگی، با دوره های شدید و سپس بهبودی همراه است. در شخصیت افسرده درون مایه های شخصیتی تکرار پذیری وجود دارد که تحت فشار روانی تشدید می شوند، در حالی که در اختلال افسردگی اساسی، علائم نباتی(مثلا، کندی روانی-حرکتی، تغییر اشتها، بهم ریختگی خواب، کاهش میل جنسی)، و عاطفه دیسفوریک(حزن شدید) وجود دارد. در حالی که داروهای ضد افسردگی به تسکین رنج در افراد مبتلا به اختلال خلقی افسردگی کمک می کنند، اما در کاهش خود تنبیه گری یا حساسیت به طرد در افراد با شخصیت افسرده، اثربخشی ندارند.

انواع شخصیت افسرده

  1. افسردگی اتکایی یا ساده (انگل وار)
  2. افسردگی درون فکنانه یا ملانکولیک

نشانه های افسردگی درون فکنانه یا ملانکولیک

  1. خود تنبیه گری: افراد با افسردگی درون فکنانه خود را برای کاستی های واقعی یا فرضی سرزنش می کنند و به شکست ها با این عقیده پاسخ می دهند که به هرحال آنها قابل سرزنش هستند. مثلا من بی عرضه هستم، من به درد هیچ کاری نمی خورم، من هیچی نخواهم شد، من آدم دوست داشتنی نیستم، همه اش تقصیر من بود، اگر من این کار را نمی کردم آن اتفاق بد نمی افتاد و…
  2. احساس گناه: حس اینکه تمایل و فکر و انگیزه هایی که در فرد وجود دارد نامناسب و گناه آلود هستند، به صورتی که فرد سعی می کند به آنها نزدیک نشود چون این تصور را دارد که اگر به آنها پرداخته شود، قابل کنترل نخواهند بود. این افراد صرفا از طریق سرزنش خود به نوعی در حال پاکسازی هستند، مثل تنبیهی که در عقوبت فعل گناه آلودی رخ داده است. در این حالت لزوما فرد کار خاصی را انجام نداده است و در ذهن خود میل و فکری را که گناه آلود می داند، معادل عمل انجام شده می پندارد.
  3. کمال گرایی: تلاش برای رسیدن به یک ایده آل دست نیافتنی یا اهداف غیر واقع‌ بینانه، که در تیپ افسرده درون فکنانه دیده می شود.

نشانه های افسردگی اتکایی یا انگل وار

  1. حساسیت زیاد به فقدان و طرد: فرد نسبت به از دست دادن عزیزان خود بسیار می ترسد و حتی ممکن است تصاویر این از دست دادن را در ذهن خود بازسازی کند. انتقاد از سمت دیگران (بخصوص از طرف عزیزان) برای او بسیار دردناک است و این معنا را به وی منتقل می کند که آنها، او را دوست ندارند. چنانچه با ناراحتی یکی از افراد عزیز خود مواجه شوند این ناراحتی برای فرد غیر قابل تحمل است، در برخی موارد فرد از ترس طرد شدن، سریعتر رابطه را ترک می کند و یا تهدید به ترک کردن می کند تا در موقعیت طرد شدن قرار نگیرد. حتی ممکن است به دلیل از دست ندادن توجه محبوبش که رابطه ای آزار دهنده با او را دارد، هرگز حاضر به ترک ارتباط نشود و سالها در یک رابطه آزار دهنده باقی بماند.
  2. احساس پوچی: به صورتی که فرد خود را با ارزش نمی بیند و معنی زندگی خود را نمی تواند بسازد
  3. احساس بی کفایتی: به صورتی که تقریبا هیچ وقت احساس رضایت و یا کفایت نمی کند که این در رابطه با موضوعات کاری و تحصیلی و همچنین در رابطه های عاطفی می تواند بازنمود داشته باشد
  4. احساس شرم: که در این حالت فرد را مستعد ابتلا به شرمندگی می کند، بصورتی که فرد چه نسبت به آن چیزی که از خودش انتظار دارد و چه نسبت به آنچه دیگران از او انتظار دارند، احساس شرمندگی و خجالت زدگی را دارد.

افراد با افسردگی اتکایی به خاطر پریشانی و عدم سازمان دهی در مواجهه با فقدان و جدایی مشهورند. مشکلات آنها حول موضوعات رابطه ای، صمیمیت، اعتماد، نزدیکی و گرمی، سازمان می یابد. آن ها به جای کمال گرایی اخلاقی یا خودسرزنشی افراطی، احساس پوچی، تنهایی، کامل نبودن، درماندگی و ضعف می کنند. اغلب از یاس وجودی و بی معنایی زندگی شکایت می کنند.  

وجه تمایز این دو نوع افسردگی

فروید اصطلاح افسردگی اتکایی را برای نوع کودکانه انتخاب ابژه بکار برده است که در آن مادر آرامش دهنده و فراهم آورنده راحتی در نظر گرفته می شود. این نوع افسردگی ناشی از اختلال در رابطه اولیه با ابژه اصلی(مراقب اصلی) است و قابل تمایز از افسردگی درون فکنانه می باشد که ناشی از سوپر ایگویی خشن و به طرز بی رحمانه ای منتقد است که احساسات شدید حقارت، بی ارزشی، گناه و آرزو برای کفاره را ایجاد می کند.

در افسردگی اتکایی، گناه نقش اندکی دارد اما ترس از رها شدن و مورد عشق قرار نگرفتن حاکم است. شکل ساده یا اتکایی افسردگی با ماهیتی عمدتا دهانی مشخص شده و به واکنش های ابتدایی دوران کودکی نسبت به زخم نارسیستیک، از دست دادن عشق، ترس از محرومیت و گرسنگی مرتبط می شود. افراد با افسردگی اتکایی، غالبا احساس گناه ندارند اما دچار کندی روانی-حرکتی و احساسات افسردگی، انزوا، خستگی، حقارت، بی ارزشی، تهی بودن و بی علاقگی بوده و شکایت های متعدد جسمانی یا روان تنی دارند. در این نوع افسردگی تمایز خود-ابژه (درک مستقل خود از دیگری) اندکی وجود دارد.

در افسردگی درون فکنانه، احساسات بی ارزشی، دوست داشتنی نبودن، احساس گناه و شکست در تامین انتظارات و استانداردها وجود دارد. ایده آل های فوق العاده عالی، سوپر ایگویی بیش از حد خشن و اخلاقی و متعهد، و ارزیابی مداوم خود، به چشم می خورند. احساس گناه نسبت به وسوسه ها یا افکار سرکشی وجود دارد، یا این احساس حاکم است که فرد قادر به تامین انتظارات نیست و مورد نفی و نقد قرار خواهد گرفت. نیاز شدیدی برای کمالگرایی، میلی برای مسئولیت پذیری و احساس درماندگی از دستیابی به پذیرش، تایید و به رسمیت شناخته شدن وجود دارد. حضور ابژه(دیگری) مهم است اما نه برای ارضای نیاز، بلکه برای ارائه تایید و پذیرش.

سبب شناسی

معمولا مادران و پدران افراد با شخصیت افسرده بیش از حد در فعالیت های فرزندانشان درگیر می شوند، اما ابراز کمتری از عشق و محبت دارند و کمتر پذیرای آرزوی فرزندانشان برای استقلال هستند. اگرچه ممکن است والدین بیش از حد آسان گیر و سهل انگار باشند، اما بهنگام اعمال کنترل، احتمالا بیشتر از روش های منفی استفاده می کنند.

آمادگی برای سرزنش خود، نشانه برجسته نوع درون فکنانه شخصیت افسرده است اما سوالی که مطرح می شود این است که چرا فرد بصورت مستمر خود را سرزنش می کند؟ سرزنش خود می تواند باقیمانده گرایش دیرین کودک برای چشم پوشی از غفلت ها، نادیده گرفته شدن ها، تعرض و ناتوانی والدین در هضم کردن احساسات وی باشد، به صورتی که فرد به جای اینکه مشکل را از آن والدین خود بداند آن را ناشی از خود می داند تا بتواند با تلاش و زحمت بسیار آن را تغییر دهد. به این صورت اگر کودکی این مشکل را از آن خود بداند، به نوعی والدین خود را تبرئه می کند و کماکان مراقبان ناپایدار و نه چندان مستحکم خود را مراقبت می کند، چرا که مساله حفظ ارتباط با ابژۀ ارضا کننده نیاز، ضرورتی اساسی در افسردگی است. شاید فرد با حفظ این رابطه متعارض کور سوی امیدی برای خود باز کند تا با تلاش خود بتواند واقعیت موجود را تغییر دهد. بنابراین درون فکنی افراد افسرده موجب می شود که برای خوب بودن تلاش کنند، گرچه که ممکن است این تلاش چندان موفقیت آمیز نباشد.

در افسردگی اتکایی، حمایت بیش از حد مراقب به شکل کنترل گری و مزاحمت والدین، می تواند فرایند اکتشاف و خود هدایتگری را در کودک مختل کرده و منجر به درماندگی و بی ارزشی خویشتن شود. در این حالت کودک خود را بر اساس تایید و پذیرش دیگران ارزیابی کرده و در روابط بین فردی بر این اساس هماهنگ می شود. کودک به دیگران روی خواهد آورد تا آن ها شاخصی برای پیدا کردن مسیر وی در دنیای اجتماعی باشند؛ در نتیجه احساس درماندگی و ناارزنده بودن در فرد رشد می کند.

علاوه بر توصیف والدین به شکل دسترس ناپذیر، بشدت مزاحم و مداخله کننده یا تحمل ناپذیر در برابر آرزوی در حال رشد فرزند برای خودمختاری و استقلال، یکی از مسائل مهم در آسیب پذیری نسبت به افسردگی از دست رفتن ابژه(مراقب) در سطح بازنمایی ابژه می باشد؛ به نحوی که به نظر می رسد سطح بازنمایی های ذهنی در افراد افسرده برای حفظ حس اتصال با ابژه (والد) به هنگام غیاب او کافی نیست.

فروید در کتاب سوگواری و مالیخولیا(Mourning and Melancholia) بیان می کند که ابژه از دست رفته از طریق همانند سازی درون ایگو، درونی می شود تا فقدان را تحمل پذیر کند و البته این از دست رفتن ابژه رخدادی فاجعه آمیز است که در اتصال درون روانی فرد با ابژه رخ می دهد. سوگواری فرایندی است که در آن بازنمایی های نمادین، نامتعارض و باثباتی از ابژه از دست رفته ایجاد می شود که پذیرش کامل عدم درسترسی پذیری فیزیکی برای همیشه به ابژه را تسهیل می کند. اما در افراد با شخصیت افسرده بازنمایی های با ثباتی از خود و دیگری تشکیل نمی شوند.

در افسردگی اتکایی، بازنمایی ها عمدتا در سطح حسی-حرکتی قرار دارند و معطوف به حفظ رابطه مستقیم، حسی و ارضاکننده نیاز با ابژه هستند. اغلب نیاز مبرمی به انکار از دست رفتن ابژه و جستجو برای جایگزینی سریع آن وجود دارد. در افسردگی درون فکنانه، بازنمایی ها اغلب در سطح ادراکی و نمادین قرار دارند و تکه تکه، منفصل، ایستا و متعارض هستند. خطر، ترس از دست دادن ابژه و ارضای نیازی که ابژه می تواند فراهم کند نیست، بلکه هراس از دست دادن عشق، پذیرش و تایید ابژه است. تلاش برای دستاوردهای افراطی و کمالگرایی، کوششی است برای تصاحب عشق و تایید؛ خود سرزنشی و گناه راه هایی هستند برای حفظ اتصال با بخش های اغراق شده بازنمایی های از هم گسسته، ایستا و نمادین. این بازنمایی های ابژه که در سطح تحولی پایین تری قرار گرفته اند فرد را نسبت به از دست رفتن ابژه آسیب پذیر و احساس عمیق افسردگی آسیب پذیر می کنند.

روابط بین فردی شخصیت های افسرده

از آنجا که خود (ارزشمندی خود برای عشق و توجه) و دیگری (دسترس پذیری، مراقب بودن و قابل اعتماد بودن دیگری) درون مایه های اصلی دو گونه شخصیت افسرده هستند، تاثیر هر یک بر کیفیت روابط از جمله روابط عاشقانه و ارتباط با دیگری های اصلی نظیر همسر و فرزند اجتناب ناپذیر است. در تیپ درون فکنی، اجتناب از رابطه وجود دارد که با فاصله گیری فیزیکی و هیجانی مشخص می شود، در حالیکه در تیپ اتکایی، خود را نیازمند و مطالبه گر نشان می دهد.

سبک عشقی افسردگی درون فکن، به ندرت منجر به رابطه ای عمیق می شود. افرادی که این سبک عشقی را دارند به ندرت دلبسته می شوند اما به دو دلیل توجه زیادی به این نوع عشق ورزی دارند؛ اول اینکه این مساله سبب می شود که آن ها احساس خوبی داشته باشند و احساس موفقیت کنند، دوم اینکه مطمئن می شوند فردی که در رابطه آسیب خواهد دید آن ها نیستند. به این نوع عشق ورزی، لوداس(Ludus) گفته می شود. این نوع عشق مولفه های اندک صمیمیت، شهوت و تعهد را دارد، که اجتناب زیاد از صمیمیت و عشق نوروتیک را بازنمایی می کند. افراد با افسردگی درون فکنانه رابطه عاشقانه را به خاطر میل به دستیابی به پاداش های خارجی نظیر موقعیت و احترام اجتماعی و نه برای لذت و نزدیکی هیجانی حفظ می کنند.

سبک عشقی افسردگی اتکایی، عشق تملک گراست، با مولفه های اندک شهوت و صمیمیت همراه است. این عشق نوروتیک وابستگی و ایده آل سازی بالایی دارد، برای این تیپ، دوستی و  انتخاب معشوق بر این اساس که چقدر می تواند برای فرد کارایی داشته باشد. افسردگی درون فکن با سطوح پایین اتصال، حمایت و رضایت کلی از رابطه مرتبط است، در حالیکه افسردگی اتکایی با تعارض رابطه دارد و می توان گفت هر دو سبب کاهش کیفیت و رضایت رابطه صمیمی می شوند.

ویژگی های کیفیت رابطه مرتبط با ۲ تیپ افسرده :

  • افسردگی درون فکن: نارضایتی از رابطه، عدم اعتماد به جفت، تعهد اندک، وابستگی و اتصال اندک، حمایتگری اندک، سطوح پایین خود افشایی از جمله انعطاف پذیری، تمایل اندک به بخشش، شایستگی بین فردی اندک، سرمایه گذاری اندک در مراسم خانوادگی.
  • افسردگی اتکایی: نارضایتی از رابطه، عدم اعتماد به جفت، حسادت، سطوح بالای تعارض، پریشانی و آسیب در مواجهه با تعارض، اسنادهای ناسازگارانه برای رفتار منفی جفت، تمایل اندک به بخشش، شایستگی بین فردی اندک، اجتناب از فداکاری.

باید توجه داشت که بر خلاف افراد عادی که به دنبال روابط نزدیک متعهدانه و حس اطمینان جنسی هستند، و با نزدیکی جنسی آرامش می یابند و از لذت روابط جنسی دو جانبه برای حفظ رضایت از رابطه عاشقانه بهره می برند، افراد با شخصیت افسرده از رابطه جنسی برای دلایلی چون دستیابی به رضایت طرف مقابل یا دستکاری کردن وی برای کاهش احتمال رها شدن استفاده می کنند. آنها جوانب عاطفی روابط جنسی را بر خود رابطه جنسی ترجیح می دهند.

تمایز شخصیت افسرده از شخصیت مازوخیسم

افراد با شخصیت مازوخیسم به نحوی رفتار می کنند که شدیدا در تضاد با سلامت آنان است و ظاهرا به طور ناهشیار به سمت درد و رنج گرایش دارند. به دلیل برجسته بودن درد هیجانی در تظاهرات بالینی، پویش های مازوخیستی ممکن است شبیه به پویش های شخصیت افسرده به نظر رسد.

افراد با پویش های شخصیت افسرده به طور معمول از مراقبت و توجه دلسوزانه سود می برند؛ ولی، معمولا دلسوزی یا سخاوت صریح در برخورد با پویش های مازوخیستی معقول به نظر نمی رسد. شفقت یا سخاوت صریح ممکن است باور ناهشیار فرد مبنی بر اینکه رنج بهترین مسیر برای ارتباط است را تقویت کرده یا خود-تخریبی را در فردی که خود را شایسته پذیرش مراقبت دریافتی نمی بیند، راه اندازی کند. افراد با پویش های شخصیت مازوخیستی ممکن است بر این باور باشند که ابژه صرفا به دلیل رنج بردن آن هاست که به آنان علاقمند هستند؛ چنین باورهایی می تواند مسیر بهبود را شدیدا مسدود کنند. باید به این افراد کمک کرد تا از این انتظارات ناهشیار آگاه شوند و احساس کنند که علاقه و توجه دیگری وابسته به رنج آنها نیست.

منابع

  1. ارزیابی اختلالات شخصیت بر اساس راهنمای تشخیصی روان پویشی(PDM) ، ترجمه و تالیف محمد امین شریفی
  2. خلاصه روان پزشکی کاپلان و سادوک، بر اساس DSM-5
  3. تحقق بخشی خود: درمان روان تحلیلی مبتنی بر رویکرد روابط ابژه، فرانک سامرز، ترجمه سمانه غفوری
۴.۳ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

4 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Lona
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ ۱۳:۵۳

سلام
ممنون از زحمات و مطلب خوبتون
یه کم نسبت به قبل مطالب روان نبود و خوندنش کسل کننده بود اما بازم جذابیتشو داشت

هما
۱۴۰۰/۰۷/۱۲ ۰۴:۵۸

احسن بر وجود شما و تلاشهای بی وقفه و متفکرانه ی شما

مهدی
۱۴۰۱/۰۲/۰۹ ۰۴:۴۴

سلام آقای دکتر چرا بعضی آزمونا رو محافظت شده کردی ؟؟
داشتیم استفاده میکردیم