دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انواع شخصیت خودشیفته

افراد خودشیفته خود را بالاتر از دیگران می‌دانند اما از درون، احساس پوچی و بی معنایی می کنند.

از نظر فرد خودشیفته، اوست که استحقاق توجه دارد و بهره‌کشی از دیگران به منظور برآورده کردن نیارهای خودش را قابل قبول می داند.

انواع شخصیت خودشیفته

آیا تا به حال با افرادی روبه رو شده اید که بسیار متکبر و مغرور بوده اند؟ این افراد تصور می کنند از قدرت، هوش و ثروت بالایی برخوردارند، نه تنها احساس می کنند برتر از دیگرانند بلکه دیگران را به دلیل متوسط یا پایین تر بودن، تحقیر می کنند. از نظر این افراد دیگران زنبور عسل های کارگری هستند که لیاقتشان این است که هرچه آنها می گویند اطاعت کنند و عنان اختیار خود را به دست آنان بدهند. چنین افرادی شخصیت های خودشیفته نامیده می شوند. نام های دیگر این تیپ شخصیت عبارت است از : منش فالیک-نارسیستیک و خودشیفته متکبر/حق به جانب

این افراد احساس می کنند انسان های مهمی هستند و دارای صفتی هستند که به خودبزرگ بینی معروف است. معمولا این افراد خود را مسبب مشکلات نمی دانند و دیگران را در این مورد سرزنش می کنند، روابطشان معمولا به صورت رئیس و مرئوس است، معمولا نظر اطرافیان خود را نادیده می گیرند و نگاهی به رفتار خود ندارند، به سختی رفتار خود را مطابق با نظر دیگران تغییر می دهند و رفتار خودشان را کاملا درست و صحیح می دانند. آنها اکثر مردم را بی ارزش می دانند(ناارزنده سازی).

افراد خودشیفته آن چنان احساس مهم بودن می کنند که ممکن است دیگران را نادیده بگیرند و بدون احساس شرم و ناراحتی، از دیگران بهره کشی کنند، و معمولا خودمحوری آنان باعث می شود نسبت به حقوق و رفاه دیگران بی تفاوت باشند، برای مثال اگر پدر یک خانواده به این اختلال مبتلا باشد توجهی به نظرات همسر و فرزندانش ندارد و برای همه مسائل خانواده، از جمله چگونگی گذراندن ساعات فراغت، تعطیلات و … خودش تصمیم می گیرد.

بدون شک نیاز به برتری، با تحسین و تأیید های والدین، به ویژه مادر، در ارتباط است. معمولاً والدین این افراد در کودکی، یا حتی در نوجوانی و جوانی، به آنان گفته اند که می توانند کارهای مهمی انجام دهند، مشهور شوند و به تاریخ بشریت کمک کنند، به همین دلیل این افراد احساس می کند بسیار ویژه و خاص هستند. 

افراد خودشیفته، انتقادهای اطرافیان را حسادت تعبیر می کنند و می گویند: « اطرافیان می دانند که من مشکلی ندارم، توانایی های من را می شناسند و می دانند که در مسیر موفقیت و کسب ثروت هستم، به همین دلیل به من حسودی می کنند و مانع راهم می شوند».

تصویر معمول از اختلال شخصیت خودشیفته نوع مغرور و متکبر آن است، ولی نوع دیگری از این شخصیت وجود دارد که در ظاهر محبوب و کمروست و غالبا موفقیت کمتری هم در زندگی بدست آورده و درونا با خیالپردازی های بزرگمنشانه اشتغال خاطر دارد. این شخصیت خودشیفته را خودشیفته افسرده یا خودشیفته پنهان یا خودشیفته خجالتی می نامند. این تیپ به دنبال این و آن برای آرمانی سازی است.

وقتی عشق به خود با احساس استحقاق، میل به بهره‌کشی از دیگران و همدلی کم ترکیب شود، اختلال شخصیت خودشیفته(NPD) به وجود می‌آید.

خودشیفته بدخیم

فردی که خودشیفتگی وخیم دارد، به شدت سعی در کنترل کردن دیگران دارد، راه خودش را پیش می‌برد و کاری به این ندارد که در این راه، به چه کسی آسیب می‌رسد. او دنیا را به صورت سیاه و سفید می‌بیند؛ مثلا ممکن است فردی را یا دوست ببیند یا دشمن، اما دیدگاهش می‌تواند تغییر کند، یعنی فردی را که در ابتدا دوست خود می‌دانسته پس از مدتی کاملا دشمن خود می‌داند. او می‌خواهد به هر قیمتی که شده برنده باشد و از شکست و ناکامی خودش جلوگیری کند، حتی به قیمت وارد کردن درد، ناکامی و غم زیاد به دیگران. چنین فردی ممکن است برای دفاع از خود بزرگ منشانه‌اش، دروغ بگوید و اگر شخص مقابلش سعی کند با شواهد واقعی، دروغ او را ثابت کند، به شدت عصبانی می‌شود.

از نظر کرنبرگ، شخصیت خودشیفته بدخیم، ترکیبی از ویژگی‌های شخصیت خودشیفته و پرخاشگری سادیستیک است. این افراد در آسیب زاترین سطح سازمان شخصیت قرار دارند(سازمان شخصیت مرزی سطح پایین).

ویژگی های خودشیفته بدخیم

  1. اغتشاش شدید هویت
  2. فاقد حس منسجم اخلاقیات درونی
  3. رفتارهای مخرب

کرنبرگ می‌گوید با وجود شباهتی که بین خودشیفتگی و شخصیت ضد اجتماع وجود دارد اما با هم تفاوت‌هایی هم دارند. از نظر او، خود بزرگ بینی مهم‌ترین عاملی است که باعث تفکیک شخصیت خودشیفته با ضداجتماعی می‌شود. به بیان دیگر، فرد خودشیفته گرایش به خودستایی، مغرور بودن و بزرگ دیدن توانایی‎‌ها و موفقیت‌های خودش دارد. همچنین اگرچه هردوی آن‌ها دیگران را استثمار می‌کنند، اما استثمار برای افراد ضد اجتماعی، هدف اصلی است. خودشیفته ها، دیگران را در خیالپردازی های خود بی ارزش می کنند، بدون آنکه ضربه جسمانی یا هیجانی به آنها وارد کنند.

فرد دارای صفات خودشیفتگی، همدلی کمی نشان می‌دهد در حالیکه در فرد دارای صفات ضداجتماعی، فقدان کامل همدلی وجود دارد. فرد خودشیفته می‌تواند با افراد قدرتمند همانندسازی و آن‌ها را تحسین کند، اما فرد ضداجتماعی نه با کسی همانندسازی و نه کسی را تحسین می‌کند. برای او اهمیتی ندارد که دیگران در موردش چه فکری می‌کنند؛ در مقابل، فرد خودشیفته همیشه تشنه توجه و تحسین است.

ارتباط برقرار کردن با فرد خودشیفته وخیم

  • ارتباط با آن‌ها سخت است. اگر به نظر می‌رسد که امکان دارد به شما آسیب برساند، سعی کنید ارتباطتان را با او تا حد امکان محدود کنید و خود را از او دور کنید. اگرچه آن‌ها ممکن است مرزهای ضعیفی در روابطشان داشته باشند و وقتی شما می‌خواهید مرزی تعیین کنید، رنجیده خاطر می‌شوند.
  • اگر می‌خواهید از آن‌ها انتقادی کنید یا با آن‌ها مخالفت کنید، این کار را در حضور دیگران یا با لحن انتقادی شدید مطرح نکنید. چرا که انتقاد شدید یا انتقاد در حضور دیگران باعث عصبانی شدن، رفتارهای تکانشی و یا تلافی جویانه از جانب آن‌ها می‌شود و سعی می‌کنند دیگران را به واکنش علیه شما تحریک کنند.
  • نباید از آن‌ها انتظار داشته باشید که تغییر کنند و سعی در تغییر آن‌ها نیز نداشته باشید. چون آن‌ها در برابر تلاش شما برای تغییر مقاومت می‌کنند.

انواع شخصیت خودشیفته

انواع شخصیت خودشیفته از دید میلون

۱) خودشیفته نخبه گرا:

این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند، از درستی همه رفتارها و افکارشان مطمئنند، خود را توانا می بینند، متکبر و با انرژی هستند، احساس قدرت می کنند و سعی دارند مقام و موفقیت های خود را به رخ دیگران بکشند. مدام در حال ترقی اند و به ارتقا و کسب موفقیت مشغول اند. از هر فرصتی برای مشهور شدن استفاده می کنند و از این که افرادی معمولی باشند بسیار می ترسند.

این افراد بیش تر در مدارس و دانشگاه های سطح بالا تحصیل کرده اند، عضو انجمن های تخصصی و حرفه ای هستند و با افرادی معاشرت می کنند که در مرتبه اجتماعی بالایی هستند. گرچه این افراد سمبل پیشرفت و شأن اجتماعی هستند، در مورد پیشرفت های شان گاهی لاف می زنند و سعی دارند آثار و کارهای خود را فوق العاده و برتر جلوه دهند. همه ی این کارها را می کنند تا نشان دهند درجه یک هستند.

این نوع خودشیفتگی همان خودشیفتگی متکبر یا منش فالیک-نارسیستیک ویلهلم رایش است. این منش معمولا در بین قهرمانان ورزشی، مردان نظامی و رهبران سیاسی دیده می شود. موسولینی، استالین، هیتلر و ترامپ و….. نمونه های این تیپ هستند. این افراد همزمان صفات شخصیت سادیستیک را نیز دارند.

۲) خودشیفته عاشق پیشه:

ویژگی این افراد بازی ها و فریبکاری های شهوانی شان با جنس مخالف است. مهارت این افراد در اغواگری و وسوسه افرادی است که نیاز هیجانی دارند. اگرچه در طراحی بازی ها و در طی فریبکاری، سعی می کنند یک رابطه گرم و منحصر به فرد را نشان دهند، اما در این رابطه بیش تر به فکر ارضای خواسته ها و امیال جنسی خود هستند. این تیپ افراد، آمیزه ای از شخصیت خودشیفته و هیستریونیک هستند.

این افراد از ایجاد یک رابطه صمیمی شدیدا اجتناب می کنند، آنان قهرمانان جنسی هستند که هدف شان بهره کشی جنسی از دیگران است. گرچه به نظر می آید خواهان عواطف گرم و یک رابطه منحصر به فرد هستند، اما وقتی به آن می رسند احساس کسالت و عدم رضایت می کنند. شرح مکرر قدرت و جاذبه جنسی برای آن ها به یک وسواس تبدیل می شود و با کسب موفقیت در ایجاد یک رابطه و بهره کشی جنسی از دیگران، احساس خودشیفتگی آنان تقویت می شود.

یک فرد خودشیفته عاشق پیشه پس از بهره کشی و غلبه بر دیگران، سریعاً معشوق خود را بی ارزش می بیند و احساس می کند نیاز دارد در جای دیگر و با فرد دیگری این بازی را از نو شروع کند. انتقاد، تنبیه و مواجهه با نتیجه اعمال منفی شان باعث نمی شود که این افراد رفتار خود را تصحیح کنند و همچنان سعی می کنند به راه خود ادامه دهند. این شخصیت ها شیفته بدن شان هستند و به همین دلیل به وضعیت بدنی، ظاهر و لباس پوشیدن خود بسیار اهمیت می دهند.

۳) خودشیفته غیر اخلاقی (بی خیال):

این افراد بسیار فرصت طلبند و فریبکارانی هستند که برای رسیدن به اهداف شخصی خود، از دیگران بهره کشی می کنند. آنها انتقام جویی می کنند و نسبت به قربانیان خود و بلایی که بر اثر رفتارشان به سر آن ها می آید بی اعتنا هستند. این شخصیت ها از مهارهای اخلاقی کمی برخورداند و با تسلط یافتن بر دیگران به رضایت خاطر می رسند. از نظر آنان لذت یعنی جلب اعتماد دیگران و سپس فریب دادن آنان. این افراد ترکیبی از خودشیفتگی و شخصیت ضد اجتماع هستند.

نگرش آن ها این است که « کسی که توانایی بهره برداری از دیگران را دارد، سزاوار آن است که از دیگران استفاده کند». این افراد نسبت به موضوع حقیقت و درستی بی تفاوتند و معمولاً رفتارهای غیر اخلاقی خود را زیر پوشش تمدن، دیانت یا سیاست توجیه می کنند. این تیپ افراد، بی مسئولیتی اجتماعی و نقص در پیشرفتشان را از طریق خیالپردازی های گسترده و دروغ های فاحش جبران می کنند. 

۴) خودشیفته جبرانی:

این افراد از آسیب و زخم های کودکی رنج می برند؛ به جای فروپاشی و له شدن زیر بار احساس حقارت، سعی می کنند توهم خود بزرگ بینی و برتری را در خود رشد دهند. برای آن ها زندگی یعنی رسیدن به آرزوهای بزرگ و کسب مقام و موقعیت اجتماعی بالا، به همین دلیل هر نوع مدرک یا لوح تقدیری را که دریافت می کنند روی دیوار اتاق شان نصب می کنند؛ گاهی اوقات با شرح دقیق کوچک ترین موفقیت های شان اطرافیان را خسته می کنند.

این افراد نیز مانند افراد اجتنابی، نسبت به واکنش مردم بسیار حساسند، به هر قضاوت و انتقادی توجه دارند و با هر نشانه ای از تأیید نشدن احساس بی احترامی می کنند. این افراد بر خلاف شخصیت های اجتنابی سعی دارند با کسب برتری ها کمبودهای شان را جبران کنند.

۵) خودشیفته افسرده:

این دسته جزو طبقه بندی میلون نمی باشد. این تیپ افراد عموما احساس افسردگی و شرمندگی می کنند. در این تیپ، فرد خودشیفته نیازمند است به طور مداوم بزرگی‌ و برتری‌اش از سوی دیگران تائید شود و هنگامی که تائیدی نمی‌گیرد دچار سرخوردگی می‌شود. تصویر صیقل یافته‌ای که شخص خودشیفته از خود در ذهن دارد در رویارویی با چند رویداد ناخوشایند چون از دست دادن شغل، جدایی و یا نقشه‌ای که به شکست انجامیده است مخدوش می‌شود و او را به سوی افسردگی سوق می‌دهد. 

این نوع خودشیفته‌، عزت‌نفس کمی دارد. این افراد اندوه بیشتری را تجربه می‌کنند، کمتر اجتماعی هستند و خودشان را زیاد قبول ندارند. این نوع را می توان خودشیفته درون گرا نامید.

۶) خودشیفته صمیمی:

این دسته هم جزو طبقه بندی میلون نمی باشد. طبق نظر مالکین، خودشیفته صمیمی، فردی است که خود را به عنوان کسی که خودش را وقف بهزیستی و رفاه حال دیگران کرده نشان می‌دهد. این فرد، همان کسی است که به نظر می‌رسد مسئول کمک به دیگران است اما در نهایت مشخص خواهد شد که طبق علایق خودش عمل می‌کند و به پیامدهای منفی اعمالش برای دیگران توجهی ندارد.

برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب: چگونه با شخصیت خودشیفته صحبت کنیم؟ (اختلال خودشیفتگی از منظر روان پویایی) نویسنده: جوان لچکار، مراجعه فرمایید.

۳.۷ ۲۹ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

5 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جعفرزاده
۱۴۰۲/۰۲/۱۴ ۱۲:۴۴

درود و احترام زیاد به محقق و نویسنده ی این مقاله ی آگاهی دهنده.
طبقه بندی انواع خودشیفتگی که توصیف کرده اید خیلی آموزنده و جالب بود.
لطفاََ در مورد اختلال شخصیت نمایشی و انواع و علائم آنهم هم مقاله ای مفصل بنویسید. ممنون

ندا
۱۴۰۲/۰۲/۲۱ ۱۳:۴۴

این تفکیک ها خیلی بهم کمک کرد.ممنونم

mahan
۱۴۰۲/۰۵/۲۳ ۰۱:۰۳

درود فراوان.واقعا مفید و کاربردی.از اشتراک گذاری سپاس فراوان.
فقط جناب یک سوال اگر بعنوان همسر در ارتباط با او باشی راه حل چیست ؟از آنجایی که در متن نوشته ای که امیدی ب درمان آنها نباشید

هامون
۱۴۰۲/۰۸/۰۳ ۱۴:۲۲

سپاس گزارم

یک تجربه کننده زندگی با فرد خودشیفته پنهان
۱۴۰۲/۰۸/۱۴ ۱۰:۰۸

سلام .بسیار کمک کننده و آگاهی بخش بود مثل سایر متونتون. سپاسگزارم . فقط یک صحبتی بعنوان هم اندیشی هم باهتون دارم که موضوع مادر به تجربه من ، یه طور ابزار تحقیقات شده که بخاطرش مسائل جدی و تعیین کننده سرشتی فرد نادیده گرفته بشه .هم در کمبودهای عزت نفس شخصیت میگن مادر کم تعریف کرده و خودپنداره فردو با حس تو میتونی و تو خوبی شکل نداده و هم از طرفی دیگر در اختلال شخصیت خودشیفتگی که فرد جاروبرقی انرژی و توجه دیگرانه از بس درکی از خودپنداره درست و خود و دیگران بدرستی نداره و طبق پت اسکنها سرشت فرد ژنتیکی مستعد گرایش به ثبت موارد مستعدکننده خودشیفته شدن رو ازکودکی جذب دیدش کرده میشه تعریف زیاد مادر مطرح میشه ک خیلی از مادرا برای پرورش کودک و عشقشون به او تعریف و حس توانایی حتی بیش از حد هم میدهند اما فرزندشون خودشیفته نمیشه بلکه حس خوب مادر میشه . بدین شکل حتی مادرایی ک درست تعریف و رفتار کردند اما فرزندشون سرشتی مستعد خودشیفتگی بوده همیشه احساس شرم و گناهی نادرست رو که دقیقا ابزار دستکاری واقعیت برای خودشیفته ها روی اطرافیان و مادر هست رو در پشت دیدشون به دوش میکشند همیشه به غلط با دیدن چنین علتهایی در مقالات.