خودشیفته خجالتی
خودشیفته خجالتی از دید سلمان اختر
منش خودشیفته خجالتی به لحاظ جنسی در اوایل بزرگسالی، مسیر بی بند و باری و انحرافات جنسی مختلف را پیش می گیرد.
تیپ شخصیتی خودشیفته بر روی یک طیف قرار دارد که در انتهای آن یعنی مقدار اندک آن، نارسیسیزم سالم یا بهنجار (Healthy Narcissism) قرار دارد. جایی که شخص از نقاط قوت و ضعف شخصیت خود آگاهی دارد و چون خویشتن خود را می شناسد می تواند انتظارات واقع گرایانه ای از خود داشته باشد که به طرز مناسبی با توانایی هایش تناسب دارند. او از نارسیسیزم سالم به نحوی استفاده می کند که وی را به سمت رسیدن به نیازها و خواسته هایش هدایت کند، بدون آنکه به کسی آسیب رسانده یا بی احترامی کند. با این نارسیسیزم پخته است که فرد می تواند به نحوی با دیگران داد و ستد کند که به روابط رضایتمند متقابل و بادوام بینجامد، از این رو نیازی به آرمانی شدن یا کم ارزش شدن هیج کدام از افراد درگیر در رابطه نیست.
ویژگی های خودشیفتگی سالم
- بیش از حد نگران این نیستید که دیگران چه فکری در مورد شما می کنند.
- مسائل را شخصی نمی کنید.
- بر روی خودتان تمرکز دارید.
- از همراهی با دیگران لذت می برید.
- مسئولیت اعمال خود را می پذیرید.
فروید اصطلاح خودشیفتگی(Narcissism) را به ادبیات روانپزشکی معرفی کرد و نقش آن را در انتخاب ابژه و شکل گیری ایگوی آرمانی ترسیم نمود. وی بعدها تیپ منشی خوشیفته را توصیف و به ویژگی های پرمدعا و قدرت طلب آن اشاره کرد.
خودشیفتگی آشکار و پنهان
- نوع آشکار خودشیفتگی : شامل خودبزرگ بینی، معاشرت های اجباری، جاه طلبی شدید، اخلاقیات غیرمنصفانه، تمایلات جنسی بازداری نشده و گفتار تأثیرگذار و ماهرانه می شود. این گروه با توجه طلبی دائمی، فقدان همدلی با دیگران، و خودبینی توصیف می شود.
- نوع پنهان خودشیفتگی : شامل خودتردیدی های وسواسی، رشک، ملال مزمن، سبک زندگی ماتریالیستی، ناتوانی در عاشق ماندن و بی اعتنایی به جزئیات می شود. این گروه با بیش حساسی نسبت به واکنش های دیگران و گرایش به خودناچیزشماری مشخص می شود.
شخصیت خودشیفته خجالتی یا پنهان یا درونگرا، نخستین بار در یکی از مقالات جونز(۱۹۶۴) دیده شد. با اینکه خبری از اصطلاح شخصیت خوشیفته در مقالۀ جونز نبود، اما عقدۀ خدای(God Complex) توصیف شده در آن، احتمالا اولین شرح صورت گرفته از این شخصیت است. جونز به نحوی گویا خودبزرگ بینی، نیاز اغراق شده به تحسین و عشق به زبان در یک فرد خوشیفته را توصیف کرد. مهمتر از آن، جونز اشاره کرد که خودبزرگ بینی خوشیفته اغلب توسط مجموعۀ فوق العاده نیرومندی از گرایش های مخالف مانند احساس حقارت، مدارای اجتماعی و وانمود به بی ارزش بودن پول، مشخص می شود.
برخلاف نوع خودنما و حریص و پرمدعای شخصیت خودشیفته، چنین شخصیت هایی با میل به کناره جویی، دسترسی ناپذیری و رمز آلودگی، و نیز اغلب با فروتنی مشخص می شوند. آنها در خانۀ خود، در خلوت و انزوا راحت تر هستند و دلشان می خواهد فاصله بگیرند؛ آنها خود و نظراتشان را در هاله ای از ابهامات محصور می سازند، هرگز به فعالیت گروهی نمی پیوندند، و در مجموع غیر اجتماعی هستند. آنها علاقۀ شدیدی به روانشناسی نشان می دهند.
در تیپ شخصیت خودشیفته خجالتی، خیالپردازی های قدرت، به خصوص ایدۀ تصاحب ثروت فراوان رایج است. آنها خود را همه چیزدان می پندارند و اغلب هرگونه دانش جدید را رد می کنند. ویلهلم رایش(۱۹۳۳) خاطر نشان کرد که شخصیت های خودشیفته یا به شهرت و قدرت اجتماعی دست می یابند، یا به سمت رویاپردازی و اعتیاد گرایش پیدا می کنند.
کرنبرگ، بیشتر به نوع آشکارتر شخصیت خودشیفته پرداخته است؛ اما او نیز بیان کرده که برخی بیماران خودشیفته احساسات آگاه و نیرومند ناامنی و حقارت نشان می دهند. خیالپردازی های ناآگاه خود بزرگ بینی و همه توانی این دسته، صرفاً پس از برقراری تماس مداوم با آنها پدیدار می شوند.
برخلاف خودشیفته های معمول که اغلب به لحاظ جنسی بی بندوبار هستند، خودشیفته خجالتی، خودداری زیادی در زندگی شهوانی خود نشان می دهند. با این وجود، با شروع میانسالی، معمولا جای این دو نوع شخصیت خودشیفته با یکدیگر عوض می شود.
کوهات نیز به نوع کمرو و به لحاظ اجتماعی مردد شخصیت خودشیفته اشاره کرده است. دو نیم سازی در روان این افراد، خودبزرگ بینی آنها را واپس رانده، و درنتیجه ایگوی واقعیشان از عزت نفس خالی می شود. آنها علائم نقص خودشیفتگی از جمله عزت نفس پایین، کاهش رغبت به کار و فقدان ابتکار عمل را آشکار می کنند. آنها همچنین اشتغال های ذهنی خودبیمار انگارانه و میل باطنی آشکاری به تجربۀ شرم نشان می دهند. آنها ناراحتی شدیدی نسبت به نیاز درونی شان به نمایش دادن خود احساس می کنند. تعجبی ندارد که این افراد فاصلۀ خود را از دیگر افرادی حفظ کنند، که از آنها درخواست نوازش خودشیفته دارند، ولی از افشای چنین نیازهایی به طرز دردناکی خجالت زده می شوند. همراه با این علائم، طغیان های متناوب هیپومانیک مضطربانه دارند که خودبزرگ بینی واپس رانده شان را تخلیه می کند.
منش خودشیفته خجالتی به لحاظ جنسی در اوایل بزرگسالی، مسیر بی بند و باری و انحرافات جنسی مختلف را پیش می گیرد، این افراد به دلیل تجارب انباشتۀ نارضایتی از کامیابی در تماس های جنسی، در میانسالی آن را رها می کنند.(کرنبرگ)
خودشیفتۀ خجالتی، وجدان سختگیرتری از خودشیفته متکبر دارد. او معیارهای اخلاقی سطح بالایی دارد و نسبت به لغزش های اخلاقی کمتر آسیب پذیر است. برخلاف خودشیفتۀ معمول که پس از استفاده از دیگران در جهت اهدافش آنها را دور می اندازد، خودشیفتۀ خجالتی قادر به احساس قدردانی و جبران کردن برای دیگران است. وجدان سختگیر مسئول این مشخصه، خودبزرگ بینی و جاه طلبی وی را نیز پنهان می سازد. برخلاف خودشیفتۀ معمول که در مواجهه با عیب های خویش احساس حقارت می کند، خودشیفتۀ کمرو از آشکار شدن جاه طلبی و خودبزرگ بینی خود شرمگین می شود.
خودشیفتۀ کمرو، نسبت به عکس گرفتن، احساس معذب بودن می کند؛ توجه دوربین عکاسی ناگهان ایگوی او را غرق در نمایشگری بدوی کرده و موجب اضطراب شدیدی در وی می شود. او با وجود اشتیاق به شناخته شدن، تنها ماندن در جمع های اجتماعی را ترجیح می دهد. با این حال این کم حرفی خاصیت دیگری هم برای خودشیفتۀ کمرو دارد؛ با این کار، ضعف او در برقراری روابط عمیق به راحتی بر دیگران آشکار نمی شود. مشکلات زندگی جنسی و زناشویی او که تا حد زیادی نتیجۀ درخودفرورفتگی مزمن و نیز تخطی های مخفیانه است، نیز مدت ها بدون جلب توجه ادامه می یابد.
به لحاظ شناختی، خودشیفتۀ متکبر به طرز تأثیرگذاری دانا، بااراده، و خودرأی تصور می شود. خودشیفتۀ کمرو در مقابل، خیالباف، فراموشکار، کمی حواسپرت، و ناتوان در پیشبرد یک گفتگوی عقلانی با فردی دیگر به نظر می رسد.
تشخیص افتراقی
شخصیت خودشیفتۀ خجالتی از اختلالات شخصیت وسواسی و اسکیزوئیدی جداست. هر دو شخصیت وسواسی و خودشیفته، خودآرمانی سطح بالا، کمالگرایی، و نیاز شدید به کنترل نشان می دهند. خودشیفتۀ کمرو مثل وسواسی ها، فروتن، محتاط، به لحاظ هیجانی بازداری شده، و به لحاظ اجتماعی کم حرف است. اما این افراد برخلاف وسواسی ها، خودبزرگ بینی پنهان، همدلی محدود با دیگران، سبک زندگی بی فایده و بی اهمیت شمردن جزئیات، نشان می دهند.
افراد خودشیفته و اسکیزوئید هر دو اندیشه ها را بر افراد ترجیح می دهند. خودشیفتۀ کمرو همچون فرد اسکیزوئید، درخود فرو رفته، خجالتی، به لحاظ اجتماعی مردد، و فاقد خودانگیختگی هستند و با نقشه های محرمانه و پنهانی پیش می روند. بااینحال، خودشیفتۀ کمرو برخلاف فرد اسکیزوئید، جاه طلب و در نهان خوشبین است.
منبع : مقاله The Shy Narcissist ، سلمان اختر.