دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ساختار روانی از دید کرنبرگ

رویکرد ترکیبی کرنبرگ (تلفیق روانکاوی با روابط شی)

در مدل کرنبرگ، انسان ماهیتی جنسی یا پرخاشگر ندارد، بلکه ذاتا پاسخ دهنده و ارتباط جوست.

کرنبرگ

کرنبرگ معتقد است عنصر مهم در آگاهی یافتن از سازمان شخصیت، از منش بسیار آشفته گرفته تا منش سالم، رابطه مادر-فرزند است. روابط شی سالم اولیه، به خود منجسم، خودپنداره باثبات و روابط میان فردی خشنود کننده منجر می شود. روابط مادر-فرزند آشفته، به خود چندپاره و شکل های مختلف آسیب روانی می انجامد.

از نظر اتو کرنبرگ، ساختار روانی از طریق فرایند مستمر درونی سازی روابط موضوعی ساخته می شود. فرایند درونی سازی (جذب روابط محیطی) دارای سه سطح است:

  1. درون فکنی 
  2. همسان سازی(همانند سازی)
  3. هویت یابی ایگو

درون فکنی (introjection)

درون فکنی نخستین مرحله ی فرایندی است که شخصیت و ساختارهای آن یعنی اید، ایگو و سوپر ایگو را شکل می دهد. نوزاد با محیط اطراف خود در تعامل است و از طریق فرایندهای ادراک و حافظه، تعاملات خود با افراد محیط را درون فکنی می کند. قدیمی ترین و ابتدایی ترین سطح روابط شیء درونی شده، درون فکنی یا بلعیدن کامل شیء است که تعامل شیء و خود را ایجاد می کند.

در این مرحله، بازنمایی های خود و موضوع هنوز از هم قابل تفکیک نیستند؛ و احساسات ابتدایی و شدیدند. احساسات با «گرایش های عاطفی» از اهمیتی ویژه برخوردارند. در صورتی که کودک تجربه ی لذت بخش دهانی(مانند فعالیت مکیدن در رابطه مهر آمیز کودک –مادر به هنگام تغذیه) داشته باشد، گونه ای کامیابی غریزی وجود خواهد داشت که بر اساس آن انگاره های کودک از خود و موضوع مادر با احساس لیبیدویی مثبت همراه خواهد شد. کل این واحد به هم پیوسته (یعنی خود – مادر – احساس خوب) به منزله یک موضوع درونی خوب، درون فکنی می شود. اگر تعامل کودک – مادر (و یا تعاملات محیطی اصلی) با پرخاشگری و ناکامی توام باشد، گونه ای موضوع درونی بد (یعنی خود – مادر – احساس بد) در کودک درون فکنی می شود.

شدت و نوع احساسات حاضر در خلال فرایند درون فکنی بر نحوه در آمیختگی انگاره های خود و موضوع و همچنین نحوه‌ی سازمان یابی بعدی ساختارهای شخصیت تاثیر می گذارد. درون فکنی بر زمان و چگونگی شکل گیری ایگو نقش اساسی دارد.

همسان سازی (identification)

همسان سازی دومین سطح درونی سازی و شکل کامل تری از درون فکنی است. این فرایند در اواخر اولین سال زندگی آغاز شده و طی دومین سال ادامه می یابد. زمانی که کودکان از لحاظ شناختی رشد می کنند، توانایی در نظر گرفتن خود و مادرشان به عنوان افرادی که نقش های اجتماعی خاصی دارند، کسب می کنند. همسان سازی یا به عبارتی، پذیرش نقش های اجتماعی، فقط زمانی ظاهر می شود که کودک به لحاظ ادراکی و شناختی به حدی از رشد یافتگی رسیده باشد که جنبه های گوناگون نقش های تعاملی با دیگر انسان ها را دریابد. مفهوم نقش، بیان گر وجود کارکردهای شناخته شده اجتماعی است. برای نمونه، هنگامی که مادری به کودک خود لباس می پوشاند، نقش یک والد، یعنی کمک کردن، آموختن و مانند آن را به اجرا در می‌آورد.

همسان سازی مستلزم نوعی رابطه موضوعی بالفعل است که در آن، فرد خود را در مقام یک سوژه در تعامل با شخص دیگر تجربه می کند. کرنبرگ همانندسازی را این گونه تعریف می‌کند: ترکیبی از یک تصویر موضوعی در نقش اجتماعی ویژه با یک تصویر از خود در نقشی مکمل.

پست های مرتبط

هویت یابی ایگو (Ego Identity)

هویت یابی ایگو سومین و بالاترین سطح فرایند درونی سازی است. سازماندهی از جانب ایگو در این مرحله، به تثبیت و تحکیم ساختارهای ایگو می انجامد و کودک به احساس تداوم خود دست می یابد. خودی که به منزله یک انگاره ذهنی، به واسطه درون فکنی ها و همسان سازی ها سازمان می یابد. به گفته کرنبرگ، در این مرحله، روابط موضوعی درونی شده در قالب دنیایی از بازنمایی ها سازمان دهی می شوند و بدین ترتیب جهان بیرونی را به گونه ای درونی باز می نمایند.

شکل گیری هویت، بدین معناست که همسان سازی های انتخابی، طی زمان جایگزین همسان سازی های اولیه می شوند. در فرایند همسان سازی انتخابی، تنها جنبه هایی از روابط موضوعی که با شکل گیری هویت فرد هماهنگ اند، درونی می شوند. این همسان سازی های جانبدارانه با افرادی صورت می گیرد که شخص به شیوه ای واقع گرایانه به آنها عشق می ورزد و تحسین شان می کند.

این مفهوم کرنبرگ دقیقا با مفهوم اریک اریکسون از هویت همخوانی دارد. هویت خود منسجم، سایر خود انگاره ها را سازمان دهی می کند، به فرد امکان می دهد انگاره شی ها را با ثبات تر در نظر بگیرد و روابط میان فردی پایدار را تسهیل می کند. هویت خود، عالی ترین سطح سازمان خود است و به رشد خودِ منسجم و فراخودی که به صورت پخته عمل می کند منجر می شود. فقدان هویت خود باثبات به تداوم خود چندپاره و اختلال های روانی گوناگون منجر می شود.

کرنبرگ باور دارد که بیماران روانی می توانند در گروه های سالم(محیط های مساعد)، خوب عمل کنند، درست به همان صورتی که افراد سالم در گروه ها و سازمان های بیمار، برخی از انواع آسیب روانی را نشان می دهند.

منبع : درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود. مایکل سنت‌کلر. ترجمه : طهماسب و علی آقایی. نشر نی.

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محسن
۱۴۰۳/۰۲/۱۶ ۲۰:۰۱

دیدگاه بسیار جالبی بود