دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

استفن میچل: مدل ارتباطی منسجم

شخصیت انسان در چارچوب ماتریس ارتباطی شکل می گیرد.

از دیدگاه میچل نظریه سائق به رغم برخورداری از وحدت مفهومی و جامعیت، منسوخ و ناکارآمد است. او بر جنبه های تعاملی رابطه روان کاوانه تاکید می کند.

مدل ارتباطی منسجم

روانکاوی از نخستین اندیشه های فروید تاکنون، با تغییراتی گسترده مواجه بوده است و از دیدگاه میچل نظریه سائق به رغم برخورداری از وحدت مفهومی و جامعیت، منسوخ و ناکارآمد است.

میچل در کتاب مفاهیم ارتباطی در روانکاوی(۱۹۸۸)، با بسط چارچوبی جامع، برخی حیطه های عمده روان کاوی همچون جنسیت، نوزادمنشی و نارسیسیزم را در چشم انداز ماتریس یا قالب ارتباطی مورد بررسی قرار می دهد. او بر جنبه های تعاملی رابطه روان کاوانه تاکید می کند و معتقد است روان کاوی فرایندی است مستلزم بیم ها و امیدهای طرفین شرکت کننده در درمان.

ماتریس ارتباطی

ماتریس ارتباطی، اصلی سازمان بخش و چارچوبی برای تاویل داده های بالینی است. ماتریس ارتباطی، خود، موضوع و الگوهای تبادلی را در بر می گیرد.

سائق

نزد میچل، سائق ها یا غرایز جنسی و پرخاشگری جنبه بدوی دارند و انسان را به گذشته حیوانی خویش پیوند می دهند. وی برای وضوح و عینیت بیشتر، کل این دیدگاه را در قالب عبارت استعاره حیوان وحشی خلاصه می کند.

تحلیل گر ارتباطی مفهوم سائق را با دیدگاهی جایگزین می کند که در آن تمام فعالیت های انسانی در ماتریس ارتباطی درهم تنیده اند. نظریاتی از این نوع، ماهیت اجتماعی انسان را جایگزین مفاهیم بیولوژی در مدل کلاسیک می کنند.

میدان تعاملی

تحلیل گران ارتباطی واحدهای ذهن را به عنوان شکل بندی های ارتباطی در نظر گرفته و واحد بررسی در روان تحلیلی را از ساختار روان شناختی بیمار به حیطه تعاملی تغییر می دهند.

ذهن از پیکربندی های ارتباطی تشکیل شده است. در واقع، ماهیت اصلی هستی انسان عبارت است از جستجو در پی شیوه های بی شمار پیوند خواه برای کسب امنیت و لذت و یا وابستگی. شخصیت انسان در چارچوب ماتریس ارتباطی شکل می گیرد.

پست های مرتبط

میدان تعاملی گستره ای است که افراد در درون آن ارتباط برقرار می کنند، در حفظ پیوندها می کوشند و یا خود را از دیگران متمایز می کنند. امیال، لذت جنسی و تجارب بدنی، همگی در بافتی ارتباطی معنا می یابند.

جنسیت 

در مدل سائق محور، جنسیت فرد در کانون شخصیت جای دارد. بر این اساس، تمایلات و آرزوهای روانی-جنسی رفتار را بر می انگیزد و احساس خود یا هویت را نزد فرد شکل می دهند. در این مدل مهار و هدایت غرایز جنسی جنبه محوری دارد، و جایگاه تثبیت لیبیدو، تیپ های منش، را تعیین می کند.

بر مبنای مدل ارتباطی حفظ هویت و احساس پیوستگی دلمشغولی عمده آدمی است و تجارب جنسی زمانی معنا و اهمیت می یابد که در این راستا باشد. در این مدل، استقرار و حفظ الگوهای ارتباطی، ساختار اصلی تجربه انسانی محسوب می شود.

مدل ارتباطی، مقولاتی متفاوت را برای سازمان دهی تجارب انسانی عرضه می کند. برای نمونه، برقراری روابط مستحکم با سایرین، خواه واقعی یا خیالی، از دید این مدل جنبه بنیادین دارد. فراوانی استعارات موجود در انواع مختلف الگوهای ارتباطی، همچون درآمیختگی، تمایزیابی، تسلط و کنترل شاهد این مدعاست.

در نظریه سائق پیوند میان جنسیت و موضوع های آن از هم گسسته است، ولی در مدل ارتباطی پیوندهای میان جنسیت و موضوع های آن مورد تاکید قرار می گیرد.

از دید مدل ارتباطی، نوروز نتیجه طبیعت ذاتی و حیوانی آدمی نیست، بلکه بیشتر پیامد دوپاره سازی، اضطراب و فقدان انسجام در جریان جستجو و حفظ ارتباط با دیگران است. فقدان رابطه جنسی در قالب فشار جنسی فزاینده ای تجربه می شود که بیشتر با اضطراب در آمیخته است تا برانگیختگی.

رفتار جنسی صرفا تلاش برای کاهش تنش نیست، بلکه تلاشی حاد برای اطمینان از عدم رهاشدگی و خیانت است. حتی عمل خود ارضایی را می توان در چارچوب ارتباطی و نوعی گریز از تعارضات ناشی از ترس رهاشدگی و اطمینان یابی تعبیر کرد. خود ارضایی موجب تسکین فرد می شود و پیام بین شخصی آن این است که من می توانم حالات خود را تنظیم و خود را ارضا کنم و از ارتباط با دیگری و اتکا به او جهت ارضای نیازهای خویش بی نیازم. استمناء بی اختیار ناشی از احساس آسیب پذیری بین شخصی است.

مدل ارتباطی

نوزادمنشی

میچل مفهوم نوزادمنشی را مورد باز اندیشی قرار داد. این مفهوم به نقش محوری رشد اولیه در شکل گیری فرد اشاره می کند. به بیان دیگر، تجارب مشکل آفرین اولیه در دوران خردسالی، در رفتار فرد بزرگسال تاثیر گذار است.

از منظر میچل برخی از نظریه های ارتباطی در چارچوب مدل وقفه رشد قرار می گیرند. در مدل وقفه رشد، کاستی ها و نقصان های هیجانی غالبا به اوایل زندگی باز می گردند. این تجارب و نیازهای اولیه تا دوران بزرگسالی تداوم می یابند و در قالب تعابیری همچون نوزادمنشانه، پیش ادیپی یا رشد نایافته توصیف می شوند.

واقعیت این است که مشکلات بعدی در زندگی فرد مستقیماً پیامد علی مشکلات و محرومیت های اولیه نیستند، بلکه ترکیبی پیچیده از تاثیر تجارب اولیه و واکنش های فرد به تعارضات و استرس های بعدی در زندگی هستند.

نزد میچل، دیدگاه تعاملی در خصوص پیوستگی رشد نمایانگر مشابهت در مشکلات و مسائلی است که آدمی در سراسر چرخه زندگی خود با آن ها دست به گریبان است. ارتباط «خود» با دیگران مستلزم دیالکتیکی پایدار میان دلبستگی و تعریف «خود»، میان پیوند و تمایزیابی است. محیط بین شخصی در فرایند تکوین «خود» نقش حیاتی ایفا می کند. نخستین تجارب، با اهمیت و معنا دارند زیرا نخستین بازنمایی های الگوهای تعاملات خانوادگی اند که مکرراً به طرق مختلف در مراحل مختلف رشد تکرار خواهند شد.

خود

از دید میشل، دو دیدگاه در باب خود وجود دارد:

خود چندلایه : پایدار و پیوسته است و بر پایه استعاره فضایی شکل می گیرد. بر اساس این استعاره ذهن یک مکان و خود چیزی در آن مکان است.

خود چندگانه : سیال و ناپیوسته است، در تعاملات متقابل میان شخص و دیگران درگیر است و در بافتی ارتباطی ریشه دارد. این خود بر پایه استعاره زمانی شکل می گیرد. خود آن چیزی است که فرد در طول زمان انجام می دهد و تجربه می کند.

میچل مفهوم خود چندگانه و سیال را جایگزین مفهوم خود چندلایه و پایدار می کند. در نظریه های روابط موضوعی تاکید بر خود چندگانه است. خود در این معنا، ناظر است بر سازمان دهی ذهنی معانی ای که فرد در گذر زمان و با پرورش ایده ها و احساسات می آفریند.

منبع : درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود. مایکل سنت کلر. علیرضا طهماسب. نشر نی.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها