دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نظریه روابط ابژه و روانشناسی خود

منظور از روابط ابژه، روابط بین فردی است.

نظریه روابط موضوعی، بر روابط ما با دیگران متمرکز است. بر اساس این نظریه، مهارت های ارتباطی ما به شدت در روابط اولیه ما با والدین به خصوص مادرمان، ریشه دارد.

نظریه روابط ابژه

واژه ابژه که در ابتدا توسط فروید ابداع شد، در آغاز صرفا به برآورده شدن یک نیاز اشاره داشت. به طور گسترده تر، ابژه به شخص یا موضوعی مهم اشاره دارد که موضوع یا هدف احساسات یا سائق های دیگری قرار می گیرد. فروید در ابتدا مفهوم ابژه را در مبحث سائق های غریزی و در بافت رابطه اولیه مادر- کودک به کار برد. روابط ابژه به روابط بین فردی اشاره دارد و نشان دهنده رسوباتی از روابط گذشته است که تعاملات فعلی فرد را شکل می دهد.

روانکاوی همواره تاثیرات گذشته فرد را در رفتار و روابط فعلی او مورد بررسی قرار می دهد. به طور مثال، روانکاوی به بررسی موضوع انتقال در درمان می‌پردازد؛ به این معنا که چطور بیمار جنبه‌هایی از روابط گذشته اش را به رابطه فعلی اش با درمانگر انتقال می دهد. روانکاوی به بررسی موضوعات ارتباطی از نقطه نظر سنتی مانند رابطه کودک با والدین در طی دوره ادیپ نیز پرداخته است.

برخی محققین رابطه را از این نقطه نظر مورد توجه قرار داده اند که چگونه روابط باعث شکل گیری شخصیت می شوند. رویکرد این نویسندگان نسبت به رابطه و ساختار شخصیت و رشد آن به نوعی با مدل کلاسیک فرویدی تفاوت دارد. تقریباً تمام کسانی که از مدل کلاسیک فرویدی جدا شده‌اند به عنوان نظریه پردازان روابط ابژه و روانشناسی خود طبقه‌بندی می‌شوند.

ملانی کلاین در وین متولد شد اما به لندن نقل مکان کرد. در دهه ۱۹۳۰، او و فربیرن که اهل ادینبورگ اسکاتلند بود تحت تاثیر یکدیگر قرار گرفتند و اثری را منتشر کردند که جریان های متفاوتی از تئوری های روابط ابژه را راه اندازی کرد. دونالد وینیکات یک پزشک متخصص اطفال در لندن بود که به کار روانپزشکی اطفال مشغول بود، او اثرات بسیار فوق العاده و اصیلی را که به طور معناداری از کار روانکاوان دیگر متفاوت بود، تولید کرد. مارگارت ماهلر در هانگری متولد شد، در وین آموزش دید و سپس به نیویورک مهاجرت کرد. وی در شهر نیویورک تحت تأثیر ادیث یاکوبسن آلمانی نیز قرار داشت. اتو کرنبرگ یک وینی دیگر بود که در رشته پزشکی و روانپزشکی در شیلی تحصیل کرده بود. کتاب ها و مقالات او که از ایده های مطرح شده تا آن زمان تاثیر پذیرفته بود، در دهه ۱۹۷۰ انتشار یافتند. هاینز کوهات، متولد وین و دارای گواهینامه های عالی روانکاوی، بیشتر کار حرفه ای اش را در شیکاگو ادامه داد. او در دهه ۷۰ در اوج کار حرفه ای اش کتاب هایی را در زمینه روانشناسی خود منتشر کرد که موجب آشفتگی در جامعه روانکاوی شد و جریان تفکر روانکاوانه را تغییر داد.

روابط ابژه، به بررسی رشد اولیه و تفاوت ساختارهای روانشناختی(تصویرهای درونی از خود و دیگری) و اینکه چگونه این ساختارهای درونی در موقعیتهای بین‌فردی تظاهر می یابد، می پردازد. تمرکز این تئوری ها بر روابط اولیه زندگی و تاثیرات ماندگار آن است؛ یعنی محتویات رسوب کرده در روان فرد. این رسوبات باقیمانده از روابط گذشته و این روابط ابژه درونی شده است که به ادراکات فرد و روابط او شکل می دهد. افراد نه با یک دیگری واقعی بلکه با یک دیگری درونی شده و یا یک بازنمایی روانی که می تواند یک نسخه تحریف شده از شخص واقعی باشد، تعامل دارند.

رویکرد روانشناسان خود (هاینتس کوهات و پیروان او) نسبت به خود و ساختارهای آن، با نظریه پردازان روابط ابژه یا مدل سنتی فرویدی تفاوت دارد. روانشناسان خود به بررسی این موضوع می پردازند که چگونه روابط اولیه می تواند به شکل گیری خود و ساختارهای آن بیانجامد، و از اینرو آنها بیشتر بر خود تاکید دارند تا ایگو یا بازنمایی های خود و یا غرائز.

مثالی از تفاوت روانکاوی کلاسیک با روابط ابژه و روانشناسی خود

جهت روشن کردن تفاوت بین این سه رویکرد متفاوت می توانیم مثالی بزنیم که در آن هر یک از این سه مدل نظری در مورد یک کیس مورد بررسی قرار می گیرد. در نظر بگیریم که زهرا جهت حل مشکلاتش با علی نزد درمانگر می آید. یک فرویدی سنتی ممکن است سرکوبی غرایز جنسی زهرا و احساسات ادیپال حل نشده او نسبت به والدینش را مورد بررسی قرار دهد. این درمانگر یا روانکاو مشکلات زهرا را به لحاظ دفاع ها و تعارضات بین ساختارهای ایگو و اید تحلیل می کند.

درمانگری که با دیدگاه روابط ابژه کار می کند، مشکل زهرا را از نقطه نظر محرومیت های اولیه ناشی از فقدان مادر مورد توجه قرار می دهد. احتمالاً این فقدان سبب شده زهرا از مکانیزم دفاعی دوپاره سازی استفاده کند و از این طریق بعضی از زنان را ایده آل سازی کند(همانند مادر رویایی اش) و زنان دیگر را «کاملاً بد» در نظر بگیرد(خواهران ناتنی و مادر ناتنی). او با وجود شناخت کمی که از علی دارد او را ایده آل سازی می کند. این ازدواج مبتنی بر تصاویر درونی تحریف شده از خود و دیگری با مشکلاتی روبرو می شود؛ دیر یا زود با علی به عنوان یک شخص واقعی با تمام نقص های انسانی اش مواجه خواهد شد. از دیدگاه تئوری روابط ابژه مشکل اصلی، ناهمخوانی بین دنیای درونی زهرا و اشخاص و موقعیت های دنیای واقعی است.

درمانگر یا روانکاوی که با چارچوب روانشناسی خود کار می کند به تجربه ای توجه می کند که زهرا از خودش در درمان داشته، همانطور که این تجربه در انتقال نسبت به درمانگر تظاهر پیدا می کند. تحلیل انتقال او یک خود ضعیف را آشکار می‌کند که نیاز به یک سوژه قدرتمند و ایده‌آل دارد. جستجوی زهرا برای چنین ابژه ای، فقدان عزت نفس او و نیاز او به تایید شدن توسط چنین ابژه ایده‌آلی را نشان می دهد، این ابژه می تواند یک مادر رویایی، علی و یا درمانگر باشد. او نیاز دارد که با علی ایده آل سازی شده یکی شود تا بتواند احساس خوب بودن را تجربه کند. زهرا بواسطه تماس با احساسات خشم و پوچی درونی اش یا درمانگر را ایده آل سازی می کند و یا او را به شکل یک نامادری می بیند.

این سه مدل به موضوعات یکسان از دیدگاه های متفاوت نگاه می کنند. مدل فروید از شخصیت به بررسی ساختار شخصیت و چگونگی شکل گیری آن می پردازد. در مفهوم پردازی شخصیت، صرفا عناصر شخصیت مانند اید، ایگو، و سوپر ایگو  مورد بررسی قرار می گیرند و این مدل از تجربه فرد در مورد خودش فاصله بسیار دارد. فروید رشد را بر حسب غرائز در نظر می گرفت و معتقد بود که بیشترین چالش رشدی در بحران ادیپ وجود دارد. او علت اختلال روانی را عمدتاً در تعارضات بین بخش های مختلف یا ساختارهای شخصیت همانند تعارض بین غرائز جنسی و خواسته های ایگو می دانست.

بر خلاف فروید، نظریه های روابط ابژه و روانشناسی خود بر رشد اولیه و پیش ادیپال تاکید دارند. بطور کلی این تئوری ها آسیب روانی را از لحاظ وقفه رشدی مورد توجه قرار می دهند تا تعارضات ساختاری. وقفه رشدی به ساختارهای شخصیتی ناکامل و عدم یکپارچگی شخصیت منجر می شود. به طور خلاصه یک آسیب اولیه در رابطه به روابط ابژه فرد یا ساختارهای خود او آسیب وارد می کند.

تمام تئوری های روانکاوانه بر این موضوع متمرکز هستند که چگونه گذشته بر حال تاثیر گذار بوده و چگونه دنیای درونی بیمار تحریف می‌شود و بر تجربیات بیرونی او تاثیر می‌گذارد. اما تمرکز متفاوت و تاکید مکاتب مختلف روانکاوی، رویکردهای متفاوتی را نسبت به روان درمانی ایجاد کرده است.

به طور مثال، هنرپیشه مشهوری را در نظر بگیرید که بارها با زنان بسیار زیبا ازدواج کرده و طلاق گرفته است. مدل کلاسیک فرویدی مشکل این مراجع را از نظر تعارضات حل نشده ادیپال و یا کشمکش بین غرایز جنسی، ایگو، و سوپر ایگو مورد توجه قرار می دهد. از دیدگاه نظریه پردازان روابط ابژه، دنیای درونی این هنرپیشه از بازنمایی های تحریف شده و ایده آل سازی شده از زنان تیمارگر انباشته شده است؛ او دنیایی فانتزی را خلق می‌کند که نهایتا روابطش را با زنان واقعی مختل می‌کند. او بازنمایی های تحریف شده ای از خودش و زنان دارد و یک احساس نیاز و اشتیاق شدید به مراقبت شدن از طرف این زنان ایده‌آل سازی شده را تجربه میکند. او با فرافکنی فانتزی هایش، انتظار دارد که هر زنی که انتخاب می کند بتواند نیازهای برآورده نشده اش را برآورده کند، اما این ناهمخوانی دردناک بین دنیای درونی او و زنان واقعی زندگی‌اش، به ناکامی، جدایی های متعدد، و روابط جدید منجر می شود.

طرفداران روانشناسی خود، به حالت های نمایشی و خود بزرگ بینی مراجع توجه می کنند، بدین معنا که او بطور ناهشیار به دنبال یک ابژه همه توان است که فقدان عزت نفس او را جبران کند. نظریه روابط ابژه و روانشناسی خود هر دو بر روابط اولیه با ابژه های درونی (self object) تاکید دارند.

تمام نظریه پردازان روانکاوانه و درمانگران برای دنیای درونی فرد اهمیت قائلند؛ اما هر یک از آنها این دنیای درونی را به شیوه متفاوتی توضیح می‌دهند و به دلیل جهت گیری نظریه شان به جنبه های متفاوتی از آن تاکید دارند. این تئوری های روانکاوانه منجر به درک بالینی در این مورد می شود که چگونه دنیای درونی فرد می‌تواند مشکلاتی را در زندگی و روابط واقعی فرد ایجاد کند.

منبع : درآمدی بر تئوری های روابط ابژه و روانشناسی خود. نویسنده: مایکل سنت کلر

۲.۸ ۱۲ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

7 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Lona
۱۴۰۰/۰۴/۱۷ ۱۰:۲۸

میشه یه کم توضیح بدید که دونستن گذشته و علت رفتارا چه فایده ای داره؟
راستش من بیشتر درمان شناختی رفتاری رو میپسندم اما واقعا نمیفهمم روانکاوی چطوری کار میکنه
اینکه آدم بدونه چرا یه کاری رو میکنه در بیشتر اوقات منجر به این نمیشه که دیگه اون کارو نکنه؟

امیر
پاسخ به  Lona
۱۴۰۰/۰۴/۲۰ ۱۳:۴۰

سلام
تصور بفرمایید با شکل گیری مجموعه نرون های جدید و سیناپس های آنها؛ حافظه جدیدی ساخته خواهد شد.با در نظر گرفتن وجود نیاز های روانی در کنار نیاز های جسمانی و مسیر روانکاوی در ایجاد شناخت و تشکیل مجموعه دانش جدید؛ نیاز های قبلی روانی در موردی خاص قابل رفع خواهد بود.لذا تغییر رفتار نیز میسر می گردد.

لونا
پاسخ به  امیر
۱۴۰۰/۱۲/۱۵ ۲۰:۵۰

یه جوری نوشتی انگار از جایی کپی کردی
خب ساختن نرون که مربوط به درمان شناختی رفتاریه. یعنی تمرین میکنی رفتارت تغییر میکنه نرون جدید ساخته میشه. خب روانکاوی چرا باید نرون جدید ایجاد کنه؟

مهدی نظری
۱۴۰۰/۰۷/۰۹ ۱۷:۱۶

من عاشق سکس گروهی هستم هیچ مشکلی هم ندارم خیلی هم لذت میبرم

مهدی نظری
۱۴۰۰/۰۷/۰۹ ۱۷:۱۹

من خیلی با دوتا زن بیشتر حال میکنم و میگذارم آنها هم هرکاری بخان با من انجام بدن حالی که ازعقب بامن میکنن باچیزی عوض نمیکنم. ۱۵سالی میشه سکس گروهی انجام میدم

لونا
پاسخ به  مهدی نظری
۱۴۰۰/۱۲/۱۵ ۲۰:۴۸

الان این چه ربطی به مبحث داشت؟:|

لونا
پاسخ به  مهدی نظری
۱۴۰۰/۱۲/۱۵ ۲۰:۵۱

ما که تو یکیشم موندیم