دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

مفاهیم اصلی نظریه ملانی کلاین

نبوغ ویژه کلاین در درک اهمیت بازی کودکان بود

کلاین نظریه فروید درباره غرایز بدون ابژه را مورد انتقاد قرار داد چرا که به نظر او هر خواسته یا غریزه به یک ابژه متصل است.

ملانی کلاین

ملانی کلاین در سی ام مارس ۱۸۸۲ در وین، در یک خانواده کلیمی به دنیا آمد. این سال مصادف با مرگ داروین است. در آن زمان فروید ۲۶ ساله بود، ملانی دارای ۲ خواهر و یک برادر بود که ملانی کوچکترین آنها بود. در دوره نوجوانی تصمیم گرفت که به تحصیلات پزشکی بپردازد اما وقتی هجده ساله بود، پدر وی درگذشت و کانون خانواده را بی سرپرست گذاشت. در ۱۹۰۲ نیز برادر او در سن ۲۵ سالگی بدرود حیات گفت. قبل از این واقعه خواهرش نیز درگذشته بود. مرگ این برادر و خواهر و پدر، تأثیر عمیقی در تشکیل رگه های افسردگی که در شخصیت کلاین رسوخ یافته بود بر جا گذاشت. 

ملانی کلاین در سن ۲۱ سالگی با فردی به نام آرتور استفان کلاین ازدواج کرد. این ازدواج با برنامه هایش برای تحصیل در رشته پزشکی تداخل داشت زیرا همسرش یک مهندس بود و مجبور به سفر بود، بنابراین ملانی در طول ۲ سال نامزدی اش به فراگیری رشته انسان شناسی پرداخت و همواره از اینکه نتوانسته بود پزشکی بخواند پشیمان بود.

دلبستگی غالب او در زندگی، کار و تلاش در جهت فراگیری روانکاوی بود. ارتباط علمی و سیاسی کلاین با محافل روانکاوی تحت تأثیر و حمایت سه تن از برجسته ترین و تأثیر گذار ترین همکاران فروید بود که عبارتند از فرنزی، آبراهام و جونز. کار ملانی کلاین با کودکان از زمانی که فرنزی روانکاوی کودکان را آغاز کرده بود، شروع شد. اولین کودکی که او به تحلیلش پرداخت پسر کوچکش اریک بود و کتاب رشد کودک (۱۹۲۱)  بر پایه این تجارب نگارش یافته است. 

نبوغ ویژه کلاین در درک اهمیت «بازی کودک» بود. ایده بازی با کودکان مسئله جدیدی نبود بلکه «هوگ هلموت» گاهی از این شیوه استفاده کرده و درباره آن نوشته بود. همانطور که آنا فروید نیز آن را بکار بسته بود با این همه هیچ تحلیل گری قبل از کلاین، به این درک مهم که بازی بتواند پایه و اساس و روشی برای تحلیل کودک به شمار بیاید دست نیافته بود.

اختلاف نظر بین ملانی کلاین و آنافروید در مورد روش آنالیز کودکان از دهه ۱۹۲۰ شروع شد و به یک گسست ایدئولوژیک عمده منجر شد. انجمن روانکاوی بریتانیا هنوز هم تحت تأثیر این اختلاف نظرها به ۳ گروه تقسیم شده است:

  1. طرفداران آنا فروید   
  2. پیروان ملانی کلاین 
  3. گروه میانه به رهبری وینی کات که هیچ طرفی را انتخاب نکردند.

طرفداران کلاین بیشتر روش ها و نوشته های او را که اساساً به پژوهش های اصیل فروید وفادار مانده است، به عنوان دنباله رو و کامل کننده مضامین فروید می دانند.

مفاهیم بنیادی در نظریه کلاین  

مفهوم غریزه:

فرضیه کلاین، بر اساس نظریه ی غریزی فروید استوار است، که در این رابطه «غریزه مرگ» به عنوان پایه اصلی این نگرش است. غریزه مرگ به صورت ترس از مرگ یا شکست بیان می شود و به عبارتی نوعی ترس از مورد آزار قرار گرفتن یا نابود شدن است. ترس از تکانه های تخریبی که در درون خود اوست. منبع اصلی اضطراب نوزاد در اینجا از عملکرد غریزه مرگ سرچشمه می گیرد، مفهومی که کلاین با فروید در آن شریک بود.

مفهوم ابژه:

کلاین نظریه فروید در مورد ابژه را تغییر داد. به نظر فروید سائق ها ( Drives) اساساً بدون ابژه (Object) هستند چرا که ارضاء بدوی است و چندان تفاوت نمی کند که ابژه ی ویژه یا مخصوص آن، چه باشد. اما از نظر کلاین سائق ها مستقیماً به طرف ابژه ها متمایلند. برای مثال نوزاد شیر را از سینه مادر طلب می کند و این امر فقط احساس لذت بردن در فرایند خوردن نیست. کلاین نظریه فروید درباره غرایز بدون ابژه را مورد انتقاد قرار داد چرا که به نظر او هر خواسته یا غریزه به یک ابژه متصل است.

مفهوم رابطه:

میل و ارضا تنها در رابطه معنی پیدا می کند. در فقدان رابطه هیچ چیز دارای معنی نیست. شخص در رابطه با دیگری (ابژه) آرزو یا خواسته ای دارد. این ابژه می خواهد شخص، حیوان، شیء یا حتی چیزی در درون خود شخص باشد .

خیال پردازی ( فانتزی):

زندگی درونی نوزاد را یک دنیای سراسر فانتزی در بر گرفته است. شکلی از فعالیت ذهنی که از آغاز تولد وجود دارد، در این دنیای ذهنی، فانتزی ها به عنوان جنبه هایی تصویری از غرایز جسمی و امیال، پاسخ های فعال نوزاد به صورت سائق ها و احساسات همراه می شوند. بدین ترتیب که گرسنگی شیرخوار، موقتاً با احساس درک سینه مادر و طعم شیر در دهان او، کنترل شده و فروکش می نماید.

تجارب شیرخوار از این دنیای خیالی هم بدنی(جسمی) است و هم ذهنی، در ابتدا این فانتزی ها و ابژه های درونی شده به نظر او کاملاً شفاف و واقعی می رسند. به طوری که نوزاد قادر نیست فرقی بین واقعیت و دنیای خیالی خودش قائل شود، گرچه هر ناراحتی و ناکامی او در رسیدن به سینه مادر به مثابه یک حمله شخصی به او تلقی می شود. در این مواقع شیرخوار با تقلید صدای مکیدن و با مکیدن انگشت خود رؤیای احساس مکیدن سینه واقعی را تجربه می کند.

فرضیات نظریه کلاین:

کلاین بازی را به عنوان نحوه ی بیان طبیعی و مرجع بر روش های دیگر در مورد کودک به کار می بندد. او در زمان خود تنها کسی نیست که به این فکر دست یافته است. برای شکل دادن به مفاهیم اولیه نظریه خود به نظریه پردازی درباره آنچه بین او و کودک می گذرد دست می زند و بازی را در جریان درمان به منزله معادل همخوانی های کلامی یا تداعی هایی که بزرگسال در تحلیل به دست می دهد در نظر می گیرد.

ملانی کلاین

زندگی هیجانی کودک شیرخوار:

از مشاهده مستقیم در این کار، کم استفاده کرده اما آن را از دایره ی فعالیت خود بیرون ننهاده و در این باره گفته است که:« حتی یک مشاهده تنگاتنگ کودک شیرخوار، مشاهده ای که بر اثر شناخت فزاینده ی نخستین فرآیندهای روانی که از روان تحلیل گری کودکان خردسال مشتق می شود برانگیخته شده باشد بایستی سرانجام به فهم بیشتر زندگی هیجانی کودک منجر شود». 

کلاین معتقد است که از بدو تولد یک من ابتدایی، رشد نیافته و فاقد انسجام وجود دارد که از همان بدو امر در معرض اضطرابی که بر اثر تعارض بین کشاننده ی زندگی و کشاننده ی مرگ ایجاد گردیده قرار گرفته است. کشاننده هایی که با کشاننده های لیبیدویی عشق و کشاننده های پرخاشگری مطابقت دارند. در حالی که دوگانگی غریزه مرگ و زندگی در نظام فروید به منزله یک فرضیه است و نسبتاً جنبه نظری دارد اما مستقیماً و به صورتی بسیار محسوس این دوگانگی اساس نظام کلاین را تشکیل می دهد. 

نظام فکری کلاین در چند برهه با تغییر جهت همراه می شود که شاه بیت این تغییر جهت در نظام انگیزشی اوست: در اولین مرحله، کانون اصلی هدف عبارت از کسب لذت جنسی و آگاهی است. در مرحله دوم تلاش برای تسلط یافتن بر موقعیت های اضطراب پارانوئیدی ( گزند و آسیب) است تا در مقابل خطرات نابودی و انتقام که حائز اهمیت ویژه است، اطمینان حاصل نماید. در مرحله سوم که مرحله سرنوشت سازی محسوب می شود انتقال نظریه کلاین از « مدل سائق / ساختار » به «مدل رابطه/ ساختار» صورت می گیرد. 

طرح دو جایگاه تکاملی:

کلاین در فرایند رشد به « روابط» توجه کرد و از واژه جایگاه برای بیان راههای متفاوت تجربه و رابطه کودک استفاده نمود. در بیان و شرح دو جایگاه مطرح می کند که اتفاقات در طول سال های اول زندگی با مجموعه ای از مکانیسم های خاص روانشناختی، روش های گوناگون رابطه با ابژه ها و به طور مشخص با اضطراب ها و دفاع ها همراه است.

این مفهوم جایگاه بیشتر یک مفهوم ساختاری است تا تقویمی، اصطلاح موضع به سازمان یافتگی من ربط پیدا می کند و پدیده های همراه با آن را توصیف می نماید:

  • ۱- حالت من که از حالت سازمان نایافته به طرف وحدت پیش می رود.
  • ۲- ماهیت روابط شیء که ابتدا جزیی، سپس کلی است.
  • ۳- دفاع های اختصاصی که به این پدیده ها می پیوندند.

سپس در مجموع جایگاه ( موضع) نشان دهنده ی مراحل بهنجاری است که برای تحول هر کودک ضرورت دارد. 

اولین جایگاه عبارت است از موضع پارانوئید – اسکیزوئید:

در طول اولین ماههای زندگی که تقریباً از بدو تولد تا ۴ ماهگی است اضطراب های شیرخوار از نوع پارانوئیدی است. اضطراب اصلی در این مرحله این است که شیء یا اشیاء آسیب رسان به درون من « ایگو » راه یافته و هم ابژه دلخواه و هم خود (Self) را در هم شکسته و ویران کند. یعنی در این مرحله اضطراب اصلی از نوع پارانوئیدی است و ایگو می ترسد که نابود شود، تکانه های تخریبی و آسیب رسان و اضطراب های دگرآزارانه غالب و برجسته هستند. تحمل ناکامی پایین است، نوعی احساس بی پناهی وجود دارد و دفاع ها از نوع اسکیزوئیدی است. 

دومین جایگاه عبارت است از موضع افسرده وار:

این موضع جانشین موضع قبل می گردد، به منزله اضطراب از دست دادن موضوع است و در نیمه دوم سال اول زندگی به صورت فعال جلوه گر می شود اما شدت آن در حدود شش ماهگی است و سپس راه افول را در پیش می گیرد.

کلاین در مقاله « نتایج تازه ای در باره بررسی روان پدیدآیی حالات آشفتگی- افسردگی» مفهوم موضع افسرده وار را وارد میدان می سازد. اضطراب از دست دادن شیء که نشانگر این موضع است در حدود شش ماهگی به قله می رسد و در شش ماهه دوم نخستین سال زندگی، فعال باقی می ماند. مکانیسم های روان گسیخته گونه، حضور خود را در صحنه حفظ می کنند اما در این سطح در آنها تغییر شکل به وجود آمده و از شدت آنها کاسته شده است.

قسمت اعظم تحول دوره اول کودکی از موضع افسرده وار سرچشمه می گیرد چرا که این موضع در حقیقت سازنده تحول است. 

عقده ادیپ :

حرکت دیگری که به هنگام موضع افسرده وار آغاز می شود و جزء کامل کننده ی آن به حساب می آید، آغاز تشکیل عقده ادیپ است. کلاین در این باره نیز با فروید تفاوت دارد چرا که او نخستین پریشانی های ادیپی کودک را در نیمه دوم سال اول زندگی قرار می دهد. در این زمان با ادراک بهتری از واقعیت برونی، تغییراتی در کودک به وجود می آید، او شروع به باز شناختن افراد جدا از خود می کند، افرادی که جنبه ی فردی خود را دارند و بین آنها روابطی وجود دارند و به خصوص درک می کند که رشته مهمی پدر و مادر وی را به یکدیگر می پیوندد.

ما، در این هنگام ، از نظر فروید هنوز در مرحله ی دهانی قرار داریم. کودک کشاننده های خود را به والدین خویش از راه فرا فکنی اسناد می کند. چنین وضعی موجب بروز احساس حسادت، غبطه و نیز احساس پرخاشگری در کودک می گردد. در خیال پردازی های او والدین از طریق کلیه ی وسائلی که در اختیار دارد مورد حمله واقع شده اند و حتی ممکن است آنها را مفهوم شده تصور کند اما این وقایع را از راه درون افکنی، جزیی از زندگی درونی خود می کند. 

به نظر می رسد که باید در نظام « کلاین » دو دوره را در نظر گرفت:

دوره نخست : اساسی ترین دوره با شش ماه دوم نخستین سال زندگی مطابقت می کند. در این دوره است که مکانیزمی که دفاع ناموفق بر آن متکی است جایگزین می گردد یعنی درون فکنی پایدار موضوع خوب.

دوره دوم : که چهار سال بعد را در بر می گیرد. تمام استعدادهای ادراکی- حرکتی و شناختی ( که تدریجاً متجلی می شوند) و کلیه تجربه های عاطفی(و در وهله اول ادیپی) کودک در خدمت تغییرات کیفی و کمی اضطراب های دیرینه و در آن میان اضطراب افسرده وار قرار داده می شوند. در اینجاست که نظام کلاین به نظریه فروید می پیوندد.

کار کلاین حرکت به سوی افق های فراتر از فروید بود. آثار او، گام های استوار در جهت تثبیت و گسترش نظریه روابط با ابژه بود او از مفاهیم و واژه های فرویدی، همانند غریزه، ساختار و ابژه استفاده کرد اما معانی و کاربرد آنها را به صورت هایی گاه مشخص و گاه مبهم ارائه کرد.

خلاصه نظریه کلاین

کلاین معتقد بود که افراد با دو سائق نیرومند، غریزه مرگ و غریزه زندگی به دنیا می آیند. کودکان علاقه زیاد به پستان خوب و بیزاری شدید از پستان بد را پرورش می دهند. فرد در تمام عمر می کوشد بین این تصورات روانی ناهشیار خوب و بد سازش برقرار کند. مهم ترین مرحله زندگی چندماه اول است، زمانی که روابط مادر و اشیای مهم دیگر، الگویی را برای روابط میان فردی بعدی تشکیل می دهد. توانایی بزرگسالان در عشق ورزیدن یا متنفر شدن، از این روابط شی اولیه سرچشمه می گیرد.

  • پستان خوب = مادر خوب = دنیای خوب                         
  • پستان بد = مادر بد = دنیای بد‌

منابع : 

  • ملانی کلاین، نظریه پرداز روابط با ابژه. مزینانی، ربابه. نشر دانژه.
  • روانشناسی ژنتیک ۲ از روان تحلیل گری تا رفتار شناسی. منصور – دادستان. انتشارات رشد.
  • درآمدی بر آراء ملانی کلاین. هانا سیگال. مهیار علینقی
۳.۹ ۸ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهشته عهدی
۱۴۰۱/۰۷/۰۸ ۱۵:۰۳

نظرات روانشناسان در هر مکتبی که باشند تا حدود ی شبیه هستند، در ابتدا اول تفاوتهای خاص مطرح شود تا علاقه در خواندن بقیه موارد ایجاد شود.
مطالب شما در این مورد عالی بود خسته نباشید.
آنا فروید ، کارن هورنای و ملانی کلاین
سه روانشناس خانمی که من میشناسم ،
تازه با نظرات کوهوت آشنا شدم برام تازه گی داشت والبته تا حد زیادی مورد تأییدم بود .