دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

موضوع درونی از دید کلاین

تشکیل ایگو و سوپر ایگو از دید ملانی کلاین

نزد کلاین، آشفتگی و اختلال از درون یعنی از غرایز کودک سرچشمه می گیرد و منشا بدی و ترس درون کودک است.

ملانی کلاین و آنا فروید

کلاین به جای اصطلاح بازنمایی موضوع، بیشتر از اصطلاح موضوع درونی استفاده می کرد، با این توجیه که بازنمایی موضوع، با رسیدن کودک به مراحل بالاتر رشد و متمایز شدن او از موضوع مطرح می شود. نظریه پردازان بعدی مانند کوهوت، اصطلاح موضوع خود را برای اشاره به همین وضعیت در آمیختگی تجربه خود با تجربه موضوع مطلوب به کار برده اند. موضوع درونی کلاین اصطلاحی متناظر با موضوع خود است.

دنیای درونی روابط موضوعی از دید کلاین

نوزادان با معطوف ساختن احساسات و انرژی خود به سمت بیرون و منسوب کردن این کیفیات به موضوع ها، نخستین روابط موضوعی خود را خلق می کنند. بنا به نظر کلاین، موضوع های اولیه وجوه جدا شده خود یا احساساتی هستند که در موضوعی بیرونی فرافکنی شده و سپس به منزله موضوعی درونی، مجددا به درون بازگردانده شده اند.

درون فکنی و فرافکنی میان موضوع های درونی و بیرونی، و نیز میان غرایز درونی و محیط پیوند نزدیکی برقرار می سازند. درون فکنی دنیایی درونی برپا می سازد که تا حدودی دنیای بیرون را منعکس می کند؛ فرافکنی های احساسات درونی، ادراک کودک از دنیای بیرون را رنگ می بخشد. نوزادان در تلاش برای دفاع از خود، از طریق فرایندهای خیال پردازی می کوشند جهان درونی خود را بر جهان خارج تحمیل و سپس آن جهان را درونی سازی کنند. با این کار در حقیقت نوزاد، جهانی خاص خود خلق می کند (Klein 1948).

موضوع های درونی، ترکیبی از خود و موضوع های بیرونی اند. موضوع بیرونی نه به خودی خود، بلکه تنها از این حیث اهمیت دارد که چگونه فرافکنی ها را تعدیل می کند. بر این اساس سایه ایگو (یا «خود») بر موضوع می افتد. در تعبیر روانکاوی سنتی، موضوع متضمن نوعی بازنمایی موضوع است که در آن غریزه انگاره بیرونی را تعدیل و دگرگون کرده است. این بازنمایی موضوع بیش از آنکه بازتاب اید باشد، جهان خارج را بازتاب می دهد.

در رویکرد روابط شی، وقتی از درونی سازی(Internalization) صحبت می شود یعنی اینکه، فرد جنبه هایی از محیط بیرون را جذب یا درون فکنی می کند و بعد آنها را در چارچوبی که از لحاظ روان شناختی معنی دار است، سازمان می دهد. در نظریه کلاین، سه درونی سازی مهم، من(Ego)، سوپر ایگو و عقده ادیپ وجود دارد.

ایگو

کلاین معتقد بود که من یا خودپنداره فرد، خیلی زودتر از آنچه فروید فرض کرده بود به پختگی می رسد. گرچه فروید معتقد بود من هنگام تولد وجود دارد، اما کارکردهای روانی پیچیده را تا تقریبا ۳ یا ۴ سالگی به آن نسبت نداد. از نظر فروید، کودک خردسال تحت سلطه نهاد(اید) قرار دارد.

کلاین عمدتا نهاد را نادیده گرفت و نظریه خود را بر پایه توانایی اولیه ایگو در درک کردن هر دو نیروی مخرب و محبت آمیز و کنترل آنها از طریق دوپاره سازی، فرافکنی و درون فکنی قرار داد. ایگو به واقع از زمان تولد حضور دارد.

کلاین(۱۹۵۹) معتقد بود که گرچه ایگو هنگام تولد عمدتا سازمان نیافته است، با این حال به قدر کافی قوی هست که اضطراب را احساس کند، از مکانیزم های دفاعی استفاده کند و روابط شی اولیه را به صورت خیالی و واقعی برقرار نماید. ایگو با اولین تجربه کودک در ارتباط با تغذیه شروع به رشد می کند. کودک هر دو پستان خوب و بد را درون فکنی می کند و این تصورات، هسته اصلی گسترش بیشتر ایگو را فراهم می آورد. تمام تجربیات، بر حسب اینکه چگونه با پستان خوب و بد ارتباط داشته باشند، ارزیابی می شوند.

پست های مرتبط

با این حال قبل از اینکه ایگو یکپارچه نمایان شود، ابتدا باید تقسیم شود. کلاین معتقد بود که کودکان ذاتا برای یکپارچگی تلاش می کنند، اما در عین حال، مجبورند به نیروهای متضاد مرگ و زندگی رسیدگی کنند که این در تجربه آنها با پستان خوب و پستان بد انعکاس می یابد.

من نو شکفته برای اجتناب از گسیختگی، باید خویشتن را به من خوب و من بد تقسیم کند. من خوب در صورتی وجود دارد که کودکان از شیر و محبت سیراب شوند، من بد در صورتی تجربه می شود که آنها شیر و محبت دریافت نکنند. وقتی کودکان رشد می کنند، برداشت آنها واقع بینانه تر می شود.

سوپر ایگو

برداشت کلاین از سوپر ایگو، دست کم از سه نظر با فروید تفاوت دارد.

  1. اول اینکه فرامن خیلی زودتر نمایان می شود
  2. دوم اینکه پیامد عقده ادیپ نیست 
  3. سوم اینکه خیلی خشن تر و ظالم تر است.

کلاین (۱۹۳۳) از طریق روان کاوی کودکان خردسال، به این تفاوت ها رسید.

سوپر ایگو محصول حرص دوران نوزادی است که در پستان بد ناکام کننده و متوقع فرافکنی و سپس به موضوع آزارگر درونی بدل می شود.

فروید معتقد بود، فرامن از دو زیر سیستم تشکیل می شود. خود آرمانی که احساس های حقارت را ایجاد می کند و وجدان که به احساس گناه منجر می شود. کلاین قبول دارد که فرامن پخته تر، احساس گناه و حقارت ایجاد می کند، اما تحلیل کودکان خردسال باعث شد که او باور کند فرامن اولیه به جای احساس گناه، وحشت تولید می کند.

از نظر کلاین، کودکان خردسال می ترسند بلعیده و قطعه قطعه و تکه پاره شوند، ترس هایی که به شدت با مخاطرات واقعی تناسب ندارند. خود کودک برای کنترل این اضطراب، لیبیدو (زیست مایه) را علیه غریزه مرگ بسیج می کند. با این حال، غرایز زندگی و مرگ نمی توانند به طور کامل تفکیک شوند، بنابراین خود مجبور می شود از خودش در برابر اعمال خویش دفاع کند. این دفاع اولیه خود، شالوده رشد فرامن را تشکیل می دهد که خشونت شدید آن، واکنشی است به دفاع پرخاشگرانه من(Ego) علیه تمایلات مخرب خودش.

فرامن خشن و ظالم، مسبب بسیاری از گرایش های ضد اجتماعی و تبهکارانه در بزرگسالان است.

کلاین فرامن کودک ۵ ساله را خیلی شبیه روش فروید توصیف می کند. فرامن در ۵ یا ۶ سالگی، اضطراب کم، اما احساس گناه زیادی را برانگیخته می کند. در حالی که فرامن به تدریج به صورت وجدان معقول در می آید، مقدار زیادی از خشونت خود را از دست می دهد. با این حال، کلاین نظر فروید را در این باره که فرامن پیامد عقده ادیپ است، رد کرد. به جای آن، تاکید کرد که فراخود همراه با عقده ادیپ رشد می کند و سرانجام بعد از اینکه عقده ادیپ حل می شود، به صورت احساس گناه معقول در می آید.

منابع :

  1. درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود. مایکل سنت کلر. علیرضا طهماسب.
  2. درآمدی بر آراء ملانی کلاین. هانا سیگال. مهیار علینقی
۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها