ارنست جونز – ارنست کریس
ارنست جونز (Ernest Jones ، ۱۸۷۹ –۱۹۵۸)
ارنست جونز در یک دهکده کوچک در ناحیه ولز به دنیا آمد. او مسیری متفاوت از همکاران اهل اروپای مرکزی خود به سوی روانکاوی طی کرد. تحت تأثیر فرهنگ آنگلوساکسون، فردی جاه طلب و متکبر بود و در عین حال او به یک ویژگی عصبی ناشی از تمایلات خودتخریبی در خود اشاره می کند که مانع احساس شادمانی از موفقیت هایش می شد. برای او موفقیت به معنی عدم وفاداری به ریشه هایش بود.
پس از فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی به عصب شناسی جلب شد و چنانکه در شرح حال خود می نویسد هیچ راه حلی را برای پی بردن به ماهیت انسان بدون توجه به طبیعت بیولوژیک وی معتبر نمی شناخت. در ابتدا می پنداشت که از طریق عصب شناسی می تواند به این هدف برسد. در جریان یک سوء تفاهم متهم به سوء استفاده جنسی شد و اگرچه در دادگاه بی گناهی وی روشن گردید، تأثیر این واقعه تلخ بر او چنان بود که در ۱۹۰۸ تصمیم گرفت به کانادا مهاجرت کند. تا آن زمان جونز تا حدی با روانپزشکی آشنا شده و در کلینیک کرپلین در مونیخ به مطالعه بیماری های عصبی به همراه آلزایمر پرداخته بود. در بازگشت از کانادا در سوئیس به دیدار یونگ رفت و در اولین کنگره روانکاوی با فروید ملاقات کرد. او به شدت تحت تأثیر شخصیت فروید قرار گرفت و در ملاقات هایی که با روانکاوان دیگر داشت به این نتیجه رسید که هدف خود را باید در روانکاوی جستجو کند.
چهار سال اقامت در کانادا با توجه به نوشته هایی که از خود به جا گذاشت، سالهایی پر بار برای او بودند. او این را به فضای سنگین حاکم بر آنجا و جو خشک و ویکتوریایی دور و بر خود نسبت می دهد. فضایی همچون سالهای کودکی او ملال آور، یکنواخت و خسته کننده. او در کانادا با رهبران روانپزشکی آمریکا آشنا شد و نگرش آنها را نسبت به روانکاوی مثبت تر از همتایان انگلیسی شان یافت. در انگلیس عصب شناسی در اوج قدرت قرار داشت و روانپزشکی به عنوان زایده ای از آن به حساب می آمد. در آمریکا این وضعیت بر عکس بود. جونز نقش فعالی در سازماندهی انجمن روانکاوی آمریکا به عهده گرفت. در بازگشت، انجمن روانکاوی بریتانیا را تأسیس کرد و به مدت بیش از بیست سال رهبر و موتور محرکه آن ماند. او همچنین، به عنوان سردبیر نشریه بین المللی روانکاوی ایفای نقش کرد.
به استثنای شرح حال فروید، آثار دیگر جونز را مقالات کوچک تشکیل می دهند که بیشتر آنها در مورد کاربردهای روانکاوی در ادبیات، هنر، مردم شناسی و فرهنگ عامه هستند. به علت نثر قوی وی آثار او در شناساندن مفاهیم پیچیده روانکاوی به افراد غیر متخصص کمک کننده هستند. جونز در ۱۹۵۸ اندکی پس از به پایان رساندن اثر سه جلدی شرح حال فروید به علت حمله قلبی درگذشت.
ارنست کریس (Ernst Kris ، ۱۹۰۰-۱۹۵۷)
ارنست کریس تجزیه و تحلیل موشکافانه ای از روندهای ذهنی نیمه آگاه انجام داد. اگرچه فروید احتمالاً نظریه های خود را در مورد مفهوم نیمه هشیار ابراز نکرد، اما نظرات آخر عمر وی در مورد این پدیده که شامل قسمتی از ذهن می باشد که به راحتی به آگاهی دسترسی دارد فاقد در نظرگیری این مطلب است که تمامی ایده ها و افکاری که می توانند وارد آگاهی شوند به سهولت مساوی و یکسان اینکار را انجام نمی دهند. بعضی مستلزم کوشش قابل توجهی بوده و بعضی همراه احساسات ناخوشایند هستند. کریس تأکید می کند که محتویات نیمه هوشیار طیف وسیعی را از صورت بندی های منطقی تا تصاویر ذهنی رویاگونه و فانتزی ها شامل می شوند.
فانتزی و خیال به نظر وی برای خدمت به نهاد مورد استفاده قرار می گیرد و موجب خالی شدن بار لیبیدو و انرژی پرخاشگری می گردد. در حالیکه افکار و عقاید در خدمت ایگو هستند.
تصاویر ذهنی یا خیال پردازی در مرز میان خواب و بیداری زمانی که دفاع های ایگو خیلی محکم نیستند می توانند رخ دهند و از سوی دیگر می توانند مرحله اولیه روندی که منجر به یک آفرینش خلاق شوند باشند و اساسی برای خلاقیت علمی و هنری تشکیل دهند. زمانی که این فعالیت های مهاری ایگو دوباره تجدید سازمان یافت این ایده ها از حالت شخصی درآمده و توسط ایگو به صورتی ترجمه می شوند که دارای قابلیت ارتباط با دیگر افراد جامعه باشند و این در واقع یک واپس روی کنترل شده توسط ایگو است.
مفهوم خنثی سازی (Neutralization) انرژی سایق ها اجازه درجه بندی اعمال اولیه و ثانویه را می دهد. هر چه یک ایده از سایق های ابتدایی ستیزه جویی و جنسی دورتر باشد احتمال اینکه بوسیله ایگو پذیرفته و استفاده شود بیشتر است اما صرف نظر از درجه خنثی سازی، ایگو ممکن است از روندهای اولیه استفاده کرده و بوسیله آن مقهور نشود و عمل سازمان دهنده ایگو شامل کنترل واپس روی است.
منبع : روانکاوی در گذر زمان / علی فیروز آبادی