دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

ترس از فروید

چه کسانی از زیگموند فروید می‌ترسند؟

روش روانکاوانه‌ فروید نه تنها یک روش درمانی قدرتمند است، بلکه ابزاری کارآمد برای مطالعه روان انسان است.

فروید

زیگموند فروید مردم را رنجیده‌ خاطر می‌کند. قضاوت عموم مردم درباره فروید، حتی کسانی که افرادی تحصیل کرده هستند، این است که می‌توان او را به زباله‌دان تاریخ انداخت و عقایدش را که منقضی شده‌اند، فراموش کرد. البته هنوز تئوری‌های فروید مدافعان زیادی دارد، اما نگرش عمومی به او منفی است. به مدت چند دهه، فروید نمادی مشهور برای تمایلات ناخودآگاه و جنسی است. فروید به عنوان چهره‌ای منزوی، با ایده‌های دیوانه‌وار درباره‌ نحوه‌ کارکرد ذهن، شناخته می شود.

زیگموند فروید واضع روانکاوی و یکی از مهمترین اندیشمندان قرن بیستم است. او نظریه‌پردازی جسور و خلاق بود. این جسارت در زمان خود فروید در ابتدا با مقاومت‌هایی روبرو شد. ولی بعدها با استمراری که او در کشفیات و ارائه‌ی این یافته‌ها داشت، موجب شد که کم‌کم نظر جامعه‌ی علمی آن زمان و دهه‌های بعد از او به نظریات فروید بیشتر جلب شود. فروید که اندیشمندی پرکار و خستگی‌ناپذیر بود، از ابتدای شروع فعالیت حرفه‌ایش تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۹ در ۸۳ سالگی ده‌ها مقاله و کتاب نوشت و ایده‌های درخشانی ارائه داد.

ناخودآگاه در واقع عظیم‌ترین کشف فروید بود. با کشف ناخودآگاه در واقع درهای جدید به روی بشر گشوده شد. البته ناخودآگاه کشف فروید نبود و پیش از او نیز فلاسفه به آن اشاره کرده بودند، ولی فروید بود که توانست ناخودآگاه را به صورت گسترده‌ای توصیف کند و سازوکار آن را واکاوی کند. فروید می‌گفت زندگی روانی فراتر از آن چیزی است که ما نسبت به آن آگاهی داریم. او می‌گفت «ایگو در خانه‌ی خود ارباب نیست» به این معنا که چیزهایی هست که خود فرد از آن آگاه نیست. بخش عمده‌ای از ذهن ما ناخودآگاه است و این بخش فقط با روانکاوی قابل دسترس است.

امروزه هیچ نوروساینتیستی منکر ناخودآگاه نیست و نمی‌گوید که ما حافظه‌های ضمنی(Implicit memories – حافظه‌ خارج از آگاهی) نداریم. هیچ کسی که در این رشته کار می‌کند علیه سائق های اولیه هیجانی(primal emotional drives) در انسان بحث نمی‌کند. پرسش اینجاست که آیا پژوهش‌های جدید، روان را شبیه مدلی که فروید طرح کرده است نشان می‌دهند یا خیر؟ برخی پاسخ مثبت می‌دهند و برخی پاسخ منفی.

آنچه مسلم است این است که فروید، به همان سرعتی که پیش از این رد می‌شد، رد نمی‌شود. در سال های اخیر عصب‌روانکاوی که رشته‌ای جدید است، متولد شد و سعی کرد دو رشته‌ی روانشناسی و زیست‌شناسی را گرد هم آورد تا به یکی از رویاهای فروید جامه‌ی عمل بپوشاند. در سال ۱۸۹۵، فروید، نگارش پروژه خود در روانشناسی علمی را آغاز کرد، نظریه‌ای درباره‌ی ذهن که در فرایندهای نورونی ریشه داشت. او هرگز کارش را به پایان نرساند؛ چرا که دریافته بود به قدر کافی درباره‌ی عملکرد مغز نمی‌داند تا چنین نظریه‌ای را امکان‌پذیر کند، اما امیدوار بود که در آینده چنین امکانی فراهم شود.

فرویدپیش‌بینی فروید درباره نظریه‌ قدرت حافظه(LTP – long term potentiation)، تقویت طولانی مدت انتقال‌دهنده‌ی سیناپسی در مغز که مرتبط با حافظه و یادگیری است. فروید در این پروژه معتقد است حافظه در مغز به مثابه تغییری دائمی در پی یک رویداد در یک سطح سلولی و سیناپسی بازنمایی می‌شود، (یک پیش‌بینی اولیه برای ویژگی‌های LTP).  اما زیگموند در کل آثارش، معتقد بود که حافظه‌ها ثابت نیست، بلکه در هر لحظه بازسازی می‌شوند، چیزی که به طور گسترده در بین محققان حافظه صادق است.

تنها زمان می‌تواند بگوید که فروید درباره‌ی کارکرد ذهن چه چیزهایی را درست گفته است و چه چیزهایی را غلط. برای نمونه، تعداد بسیار کمی از روانکاوان هنوز غریزه مرگ فروید را می‌پذیرند و هیچ دانشمندی آن را نمی‌پذیرد. به نظر می‌رسد وی در این یک مورد فرصت را از دست داده است، اما او اغلب اعتراف کرده است که ایده‌هایش نظری هستند و ممکن است در آینده توسط علم تغییر کنند.

منبع : psychologytoday.com

۲ مورد از یافته های فروید:

گفتگو درمانی

پست های مرتبط

با گذشت زمان فروید متوجه شد که همه‌ علائم روان‌رنجوری پیام‌هایی هستند که محتوای واپس‌رانده‌شده (ناخودآگاه) دارند. این باعث شد که او «درمان گفتارمحور» را بنا و توسعه دهد. این روش درمانی تعامل بین بیمار و درمانگر را متحول کرد. فروید در طول هفته بیماران خود را ملاقات می‌کرد و در حالی که بیماران روی کاناپه دراز می‌کشیدند، به آنچه می‌گفتند به‌دقت گوش می‌داد و تفسیر می‌کرد. بیماران او که فروید از آنها درخواست کرده بود هر چه به ذهن‌شان می‌آید را بگویند، تداعی‌هایی را به فروید ارائه می‌کردند که مربوط به تجربیات سرکوب‌شده‌ی دوران کودکی، آرزوها و فانتزی‌هایی بود که همین تجارب منجر به تعارض‌های ناخودآگاه شده بودند. زمانی که این تجارب سرکوب‌شده‌ی ناخودآگاه، به ساحت خودآگاه می‌آمدند و تحلیل می‌شدند، علائم از بین می‌رفتند.

نقش مهم تجارب کودکی

تجربیات اولیه‌ی کودکی ملغمه‌ای از خیال و واقعیت است. این تجربیات با آرزوهای پرشور، انگیزه‌های رام نشده و اضطراب‌های کودکانه مشخص می‌شوند. برای مثال، گرسنگی میل به بلعیدن همه چیز را برمی‌انگیزد، در عین حال ترس از بلعیده شدن توسط دیگران را نیز برمی‌انگیزد. جدا شدن از یک مراقب مهم می‌تواند منجر به درماندگی و تنها ماندن شود. دوست داشتن یکی از والدین ممکن است خطر از دست دادن عشق والد دیگر را به همراه داشته باشد. بنابراین آرزوها و ترس‌های اولیه منجر به تعارض‌هایی می‌شوند که سرکوب شده و در نتیجه بخشی از ناخودآگاه می‌شوند.

انسان ها از علم ۳ بار ضربه محکمی خورده اند:

۱- نخست کپرنیک نشان داد زمین به دور خورشید می چرخد و به این ترتیب انسان ها از جایگاه مرکزی شان در کیهان محروم شدند.

۲- سپس داروین نشان داد ما محصول تکاملیم و مکان ممتازمان در میان جانداران از ما سلب شد.

۳- سرانجام فروید با آشکار کردن نقش برتر و مسلط ناخودآگاه در فرآیند های روانی نشان داد، خودمان حتی سرور خانه خودمان نیستیم. وی نشان داد رفتار ما عمدتا تحت تاثیر غریزه است. او نشان داد انسان ها، حیواناتی منطقی هستند. امروزه به نظر می رسد پیشرفت های علمی حقارت بیشتری را به ارمغان آورده اند؛ ذهن صرفاً یک ماشین پردازش داده هاست و احساس آزادی و استقلال ما تنها یک توهم است.

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها