دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

غریزه مرگ و زندگی

غریزه مرگ زیربنای اعمال تهاجمی است

غریزه را می توان این گونه تعریف نمود: توانایی ذاتی و غیر اکتسابی که برای ارضای نیازهای اساسی، رفتارهای ویژه ای را شکل می دهد.

زیگموند فروید

غرایز (Instincts) نیروی اصلی شخصیت هستند، نیروهای برانگیزاننده ای که رفتار را سوق می دهند و جهت آن را تعیین می کنند. غرایز شکلی از انرژی هستند؛ محرک های غرایز درونی است. هنگامی که یک نیاز، (مثل گرسنگی) برانگیخته می شود، حالتی از برانگیختگی فیزیولوژیکی یا انرژی را تولید می کند. ذهن این انرژی بدنی را به میل تبدیل می کند که این میل یعنی بازنمایی ذهنی نیاز فیزیولوژیکی، همان غریزه یا نیروی سوق دهنده است که فرد را برای رفتار کردن به شیوه ای که نیاز را برآورده می سازد، برانگیخته می کند.

هر غریزه ۴ ویژگی دارد:

  • ۱- هدف غریزه (aim): هدف یک غریزه جستجوی لذت، کاهش تنش، رفع برانگیختگی و ارضای نیاز است. حالت کاهش تنش به تعادل حیاتی منجر می گردد، یعنی حفظ توازن و آرامش. هر چند هدف غریزه که کاهش تنش است ثابت می ماند اما راه های متفاوتی برای دستیابی به آن وجود دارد.
  • ۲- منبع غریزه (Source): کمبود یا تنش در ناحیه ای از بدن است مثل کمبود غذا.
  • ۳- شی یا موضوع غریزه (object) : یعنی اشیا(اشخاص) یا چیزی که کمبود بدنی را کاهش می دهند؛ مثل غذا در حالت گرسنگی
  • ۴- نیروی محرک (impetus) : شدت کمبود جسمی را تعیین می کند. مقدار نیرویی است که غریزه به کار می گیرد و می تواند خفیف یا شدید باشد.

مکتب روانکاوی در میان شاخه های مختلف روانشناسی بیش از همه در تبیین غرایز کوشیده است. به عقیده فروید، همه جنبه های شخصیت انسان از غرایز بیولوژیک مشتق شده است. نظریه فروید، هدونیستیک است. هدونیسم(Hédonisme)، مکتبی فلسفی است که یافتن لذت و شادی جویی را هدف و ارزش غایی می‌داند. واژه هدونیسم از واژه یونانی هدونی به معنای شهوت، گرفته شده‌ است. پیروان این فلسفه معتقدند فرجام و هدف از زندگی تنها کسب لذت و خوشگذرانی است. لذت گرایی روانشناختی بیان می کند که رفتار ما به تمایل به افزایش لذت و کاهش درد اطلاق می شود.

فروید برای اشاره به محرک درون فرد، واژه آلمانی Trieb را به کار برد. این واژه معمولا به غریزه ترجمه شده است، اما بهتر است آن را سائق یا تکانه بنامیم. بنابراین غریزه نوعی سائق یا تکانه درونی است که به صورت نیروی انگیزشی مداوم عمل می کند.

غریزه زندگی و مرگ (Allan Gilbert)

انواع غرایز از دید فروید

  • ۱- غریزه زندگی (اروس) : در خدمت بقای فرد و نوع بوده و جهتشان به سمت رشد و نمو است. این غرایز در خدمت ارضای نیازهایی مثل آب، غذا و هوا و امور جنسی عمل می کنند.
  • ۲- غریزه مرگ (تاناتوس) : این غریزه ما را به تخریب، تسخیر، قتل، خصومت، جنایت و جنگ وا می دارد. هدف غریزه ویرانگری، برگرداندن ارگانیزم به حالت غیر ارگانیک است.

فرضیه فروید درباره غریزه مرگ یکی از مهم ترین مبانی شناخت مفهوم مرگ را به دست می دهد. تاناتوس واژه ای که فروید از آن برای نامگذاری غریزه مرگ استفاده کرد، در اساطیر یونان به فرشته مذکر بالداری گفته می شد که مجسم کننده مرگ بود. نیروی این غریزه متوجه تخریب یا به پایان رساندن حیات است. فروید معتقد بود تمام رفتارهای انسان از بازی پیچیده میان این غریزه با غریزه زندگی(اروس) و تنش و کشمکش دائم میان آنها زاده می شود.

فروید در کتاب «فراسوی اصل لذت جویی» می گوید: «در حیات ارگانیک، غریزه به معنی تمایلی ذاتی برای اعاده حالت اولیه چیزها و بازگشت به آن حالت است. به نظر فروید آنچه حیات می خواهد و باید به آن نائل شود، بازگشت به نقطه ای است که هستی زنده از آنجا عزیمت کرده است یعنی بازگشت به طبیعت غیر ارگانیک و فاقد حیاتی که قبل از ارگانیسم زنده وجود داشت.»

پست های مرتبط

فروید به خاطر همین بازگشت به حیات غیر ارگانیک معتقد بود هدف زندگی، مرگ است. (شوپنهاور هم همین دید را داشت). به عقیده فروید اگر بپذیریم که در گذشته دور، حیات از ماده بی جان به وجود آمده باشد، باید در همان زمان، غریزه ای با هدف باز آفرینی حیات غیر آلی اولیه و نابودی حیات پا به ظهور گذاشته باشد. پس این غریزه مظهر نیرویی است که در تمام فرآیندهای حیاتی حضور دارد و در جهت نیل به سکون و مرگ عمل می کند.

به نظر فروید هدف غریزه زندگی، پیوند، تکامل و وحدت بخشیدن به ارگانیسم، و هدف غریزه مرگ تجزیه، قطع و جدا کردن هرگونه رابطه و ویران کردن همه چیز است. لذا می توان گفت دوام و بقا توسط غریزه زندگی تامین می شود که در تولد و پیدایش متجلی می شود. اما در ژرفای حیات گرایش و میل بازگشت به ماده بی جان قرار گرفته که ناشی از شرایط به وجود آمدن حیات است، پس به عقیده فروید در درون انسان و در میان نیروهای متضاد مرگ و زندگی کشمکش ابدی وجود دارد.

این فکر در طول جنگ جهانی اول در ذهن فروید شکل گرفت و پیش از آن او غریزه زندگی را به تنهایی برای تغذیه و شخصیت کافی می دانست. اما تخریب و ویرانگری وصف ناپذیر موجود در جنگ این تصور را از میان برد و او نتیجه گرفت که غرایز ارتقا بخش به زندگی توسط غرایز قدرتمند مرگ محدود می شوند. تهاجم و پرخاشگری به مثابه غریزه ای ویرانگر، در میان غرایز مرگ از همه مهم تر است.

فروید معتقد بود غرایز زندگی به صورت رفتارهای جنسی بیان می شوند، حال آنکه غرایز مرگ زیربنای اعمال تهاجمی را تشکیل می دهند. نیروی غرایز مرگ در داخل ارگانیسم به وجود می آیند و باید تخلیه شوند؛ خواه این تخلیه به صورت تهاجم آشکار به طرف دنیای بیرون انجام گیرد یا به سوی جهان درون و به شکل اعمال خود ویرانگرانه صورت پذیرد.

لیبیدو

فروید نیروی اصلی که غرایز زندگی بر اساس آن عمل می کنند را لیبیدو نامید. لیبیدو آن قسمتی از انرژی روانی است که ارضایش را صرفا در فعالیت های جنسی جستجو می کند و از نظر فروید مهمترین غریزه زندگی است. لیبیدو این توانایی را دارد که با اشیا پیوند خورده و بر آنها متمرکز شود که آن را نیروگذاری روانی(Cathexis) می گویند. فروید برای توضیح لیبیدو قطار بخار را مثال می زند و می گوید بخار قطار همان لیبیدو است.

غریزه جنسی

فروید غریزه جنسی را نه صرفاً به معنای شهوت بلکه منشاء تمام رفتارها، اندیشه ها و فعالیت های لذت بخش از قبیل تفکر، تخیل، خواب دیدن در نظر می گرفت. اگر چه پدیده جنسی در مرحله اول متمرکز بر مناطق شهوت زا مثل اندام های تناسلی است ولی به کل بدن گسترش می یابد. هدف اصلی غریزه جنسی صرفا لذت جویی است. غریزه جنسی می تواند فعال، نافعال و بازداری شده باشد.

غریزه جنسی می تواند به شکل خودشیفتگی، عشق، سادیسم و مازوخیسم ظاهر شود:

  1. اولین حالت خودشیفتگی است. در نوباوگان لیبیدو در ابتدا انحصارا صرف من(ایگو) آنها می شود، این حالت که جنبه عمومی داشته را خودشیفتگی نخستین نامیده اند. ولی در فرآیند رشد و توسعه ایگو، کودکان معمولا خودشیفتگی نخستین را رها کرده و به دیگران علاقه مند می شوند که این را خودشیفتگی ثانوی می گویند. به قول فروید، لیبیدوی خودشیفته از آن پس به لیبیدوی شیء تبدیل می شود؛ اما هنگام بلوغ نوجوانان معمولا لیبیدوی خویش را به ایگو برمی گردانند و به ظاهر خودشان و سایر تمایلات شخصی دل مشغول می شوند. این خودشیفگی ثانوی همگانی نیست، بلکه حالت ملایم علاقه به خود است که تقریبا در همه شایع است.
  2. دومین حالت عشق است و زمانی به وجود می آید که لیبیدو در شی یا فرد دیگری صرف گردد. هنگام نوباوگی، کودکان هر دو جنس نسبت به مادر احساس عشق جنسی پیدا می کنند؛ البته، معمولا این عشق جنسی به اعضای خانواده سرکوب می شود و نوع دوم عشق را به وجود می آورد. فروید این نوع دوم عشق را هدف منع شده(aim-inhibited) نامید. زیرا هدف اصلی کاهش تنش جنسی، منع یا سرکوب شده است. عشق به خواهر و برادر یا والدین از نوع هدف منع شده است.
  3. سومین حالت سادیسم و مازوخیسم است. این دو برعکس خودشیفتگی و عشق که صرفا غریزه زندگی هستند، سهمی از غریزه مرگ نیز دارند. در واقع عملکرد همزمان غریزه جنسی و ویرانگری را با یکدیگر نشان می دهد. سادیسم(دیگر آزاری) عبارت است از نیاز به لذت جنسی از طریق زجر دادن یا تحقیر کردن دیگری. مازوخیسم عبارت است از لذت جنسی از طریق زجر کشیدن یا تحقیر شدن توسط خود یا دیگری. مازوخیسم مانند سادیسم نیازی معمولی است ولی در صورتی انحراف محسوب می شود که اروس خدمتگزار غریزه ویرانگری شود؛ این دو زمانی انحراف محسوب می شوند که افراطی بوده و ویرانگری نسبت به لذت بخشی در درجه اول اهمیت باشد.  چون مازوخیست ها می توانند خودشان خویشتن را زجر دهند، برای ارضای نیازهای مازوخیستی به دیگران وابسته نیستند. از سوی دیگر سادیست ها باید فرد دیگری را بیایند تا او را زجر دهند یا تحقیر کنند، به همین علت بیشتر مازوخیست ها به دیگران وابسته اند.

انتقادات 

فرضیه فروید در مورد غریزه مرگ منتقدان زیادی دارد. این فرضیه بیشتر برای توجیه روان رنجوری ها و روان پریشی ها به کار رفت و از آن در تفسیر ارتباط میان مرگ و ترس ناشی از آن استفاده شد. عده ای از روانکاوان در برابر این فرضیه با تردید و اعتراض واکنش نشان دادند. پیش از طبقه بندی غرایز به دو دسته، باید منتظر ماند تا از پژوهش های فیزیولوژیک اطلاعات موثق تری درباره منشاء غرایز به دست آید. همچنین پرخاشگری می تواند در پاسخ به ناکامی ایجاد شود و فاقد هدف های غریزی باشد. برخی روانکاوان هم منکر وجود غریزه مرگ هستند.

منابع :

  • نظریه های مشاوره و روان درمانی / عبدالله شفیع آبادی ، غلامرضا ناصری / مرکز نشر دانشگاهی
  • روانشناسی بالینی / جری فیرس / مترجم : مهرداد فیروزبخت / انتشارات رشد
  • نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. جرالد کوری، ترجمه یحیی سیدمحمدی
  • روانشناسی ژنتیک۲ / منصور و دادستان
  • نظریه های شخصیت/ حمزه گنجی
۴ ۷ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرزین راد
۱۴۰۱/۰۶/۰۱ ۱۰:۲۹

با تشکر
از این مطالب مختصر و مفید استفاده کردم