توماس آگدن و روابط موضوعی
روانکاوی توماس آگدن
از دید توماس آگدن، روانکاوی علم طبیعی نیست. در بهترین حالت علم اجتماعی است و شاید نزدیکتر به تجربهی ادبی یا تجربهای در زبان باشد.
اصل و ریشه نظریه روابط موضوعی، مانند تمام مفاهیم اصلی روانکاوی، به فروید بازمیگردد. نظریه روابط موضوعی گسترهای از نظریه و درمان است که از روانکاوان کلاینی گرفته تا روانکاوان مستقل، هر یک جداجدا، به آن پرداختهاند. در این مطلب با توماس آگدن آشنا می شویم.
مؤلفههای اصلی روابط موضوعی در ۳ گزاره خلاصه می شوند:
- شخصیت و وجوه روانیِ آدمها از رابطه ساخته میشود و در بستر ماتریسی از ارتباط تحول و تکامل مییابد، کسی که از رابطه محروم بماند شاید بقای جسمی خود را ادامه دهد ولی از ظرفیت کامل زیستن بی بهره است.
- نیاز به ارتباط حیاتی است و چیزی جای آن را نمیگیرد؛
- سوم، نظریههای روابط موضوعی با نظریههای بین شخصی (Interpersonal) یکی نیستند. در روابط موضوعی فرایندهای ناهشیار جایگاهی بنیادین دارند.
رهیافت روابط موضوعی، تحولی در روانکاوی بریتانیایی است که در آن وجوه ناهشیار رابطه نقشی محوری دارد. انسان در مقام موجودی اجتماعی در بطن ماتریس ارتباط رشد و تحول پیدا می کند و بیش از هرچیز، رابطهجو است نه لذتجو. ارضای نیازهای جسمانی برای بقای جسمانی ضروری است، اما شیوه رابطه ما با خویش و دیگران هسته چیزی است که هر یک از آدم ها را به موجوداتی انسانی بدل میکند.
توماس آگدن(Thomas Ogden)، روانکاو آمریکایی، با شرح و تأویل آرای کلاین و بیون و وینیکات و تاثیر آنها بر درمان روانکاوی کار خود را آغاز کرد و سهمی عمده در بسط و فهم عمیقتر مواضع دوگانه کلاین و ایده وینیکات در باب وضعیت متناقض انسانی داشت. از جمله ابداعات نظری و ارزشمند توماس آگدن میتوان به موضع اُتیستیک-مجاور، ضلع سوم روانکاوی، گونههای تفکر و خیال پروری اشاره کرد.
موضع اُتستیک – مجاور
توماس آگدن موضعهای دوگانه ملانی کلاین، یعنی موضع پارانویید- اسکیزویید و موضع افسردهوار را در فرایند رشد به عقب بُرد و آن را موضع اُتستیک – مجاور نامید. او در این باره مینویسد: ” ایدهی اُتستیک- مجاور یعنی شیوهای از خلق تجربه که ابتدایی تر از موضعهای پارانویید- اسکیزویید و افسردهوار است اما ماهیتی همسنگ آنها دارد. این وضعیتِ ذهنی تقریباً به تمامی تجربهای با محوریت حس است که در آن نه درون هست و نه بیرون، و فقط سطوح و محیط در میان است.” (آگدن، ۲۰۰۶)
ضلع سوم روانکاوی
اصطلاح ضلع سوم روانکاوی به عنصر بیناذهنیای اشاره دارد که حاصل برهمکنش ذهن بیمار و روانکاو در سطح هشیار و ناهشیار است. به باور آگدن رابطهی درمانی هویتی مستقل دارد که بر جلسهی درمان تاثیر میگذارد و در این تاثیر از دو عنصر دیگر یعنی بیمار و روانکاو کم اهمیتتر نیست.”زندگی و مردگیِ لحظه لحظه جلسه روانکاوی احتمالاً مهمترین شاخص فرایند درمان است.” (آگدن، ۱۹۴۴)
روانکاو و بیمار، هر یک از ضلع سوم روانکاوی درک خاص خود را دارند و البته ضلع سوم روانکاوی بیشتر از ناهشیار و هشیار بیمار سرچشمه میگیرد تا درمانگر. ضلع سوم روانکاوی ارتباطی تنگاتنگ با رویا و خیال پروری و همانندسازی فرافکنانه دارد.
سه گونهی تفکر
به باور آگدن روان کاوی معاصر عرصه تفکر درباره تفکر است. مهم این است که آدمی چگونه می اندیشد تا اینکه به چه می اندیشد.
- تفکر جادویی
- تفکر رویاگون
- تفکر دگرگون ساز
مقصود از تفکر جادویی، تفکری است مبتنی بر فانتزیِ قدرت مطلق در خلق واقعیت روانی که فرد آن را واقعیتر از واقعیت عینی و خارجی میپندارد. همچون شیوهی تفکری که در دفاعهای مانیک میتوان دید. در این تفکر، واقعیتِ برساخته به جای واقعیتِ خارجی مینشیند و بدین سان، ساختار دنیای درونی حفظ میشود. این نوع تفکر جلوی رشد روانی را می گیرد. این نوع تفکر خودمحورانه است.
تفکر رویاگون به تفکری اشاره دارد که در فرایند رویابینی رخ میدهد. این شگفتانگیزترین و عمیق ترین شیوهی تفکر آدمی است که هم در دنیای بیداری روی میدهد و هم در عالم خواب. این تفکر به رشد اصیل روانی می انجامد.
تفکر دگرگون ساز، گونهای از تفکر رویاگون است که در آن آدمی شیوهی نظمدهی تجارب خود را از اساس دگرگون میکند.
خیال پروری
از دید آگدن خیالپروری حالتی ذهنی است، حال آنکه دیگر پیروان بیون خیالپروری را کارکردی روانکاوانه به شمار میآورند، که خودانگیخته و به شکل تصور یا نموداری عاطفی پدیدار میشود. آنچه او خیال پروری میخواند از دید بسیاری همان تداعی آزاد است. آگدن میگوید خیال پروری محصول تعاملی بیناذهنی و ناهشیار(اما نامتقارن) است، که او آن را ضلع سوم روانکاوی بیناذهنی مینامد.
منبع : ماتریس ذهن . تامس آگدن . ترجمه علیرضا طهماسب