دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

سلسله مراتب تفکر

سلسله مراتب بلوغ فكری و ذهنی

یکی از نشانه‌های خرد، آگاهی از موعد رهاسازی تعدادی از ارزشمندترین باورها و برخی از محبوب‌ترین بخش‌های هویت خودتان است.

سلسله مراتب تفکر

بسیاری از ما به دانش و تخصصمان افتخار می‌کنیم و تلاش می کنیم پای باورها و عقایدمان بمانیم. در یک دنیای باثبات، چنین طرز فکری منطقی خواهد بود و ثبات عقیده‌ ما، برای ما احساس امنیت بیشتری ایجاد می کند. اما واقعیت اینجاست که دنیای ما به‌سرعت تغییر می‌کند و ما دیگر نمی توانیم به تمام شدن تاریخ مصرف باورها، دانش و طرز تفکرمان بی تفاوت بمانیم.

بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نخواهند بود که نمی توانند بخوانند و بنویسند، بلکه کسانی هستند که نمی دانند چگونه آموخته های قبلی خود را دور بریزند و دوباره یاد بگیرند(الوین تافلر).

جدیدترین کتاب آدام گرنت(Adam Grant) با عنوان دوباره فکر کن(۲۰۲۱)، دربارۀ «قدرت دانستنِ چیزهایی که نمی‌ دانیم» صحبت می‌ کند. در این کتاب با داستان زندگی شخصیت‌هایی آشنا می‌ شویم که توانسته‌اند با اندکی تغییر در شیوه اندیشیدن، جهش بزرگی در مسیر زندگی‌شان بردارند.

کتاب دوباره فکر کن(Think Again) که از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز در سال ۲۰۲۱ به شمار می‌آید، به شما در مورد رها کردن عقاید و تفکرات منسوخ گذشته کمک کرده و می‌آموزد که چگونه می‌توانید با وجود اشتباه کردن در زندگی، بهتر عمل کنید.

مجادله‌ مسالمت‌ آمیز

توانایی مجادله‌ مسالمت‌ آمیز و مفید، صرفا ما را متمدن‌تر نخواهد کرد؛ بلکه عضلات ذهنمان را هم ورزیده‌تر می‌کند. در یک مطالعه‌ی کلاسیک، علی‌رغم دوست‌داشتنی‌‌تر بودنِ معمارهای خلاق نسبت به همتایان کاربلد، میزان ابتکار آن‌ها کمتر از معمارانی بود که اختلافات خانگی بیشتری را تجربه کرده بودند. اغلب آن‌ها در خانواده‌هایی بزرگ شده بودند که یک محیط «پرتنش اما امن» داشتند. کما اینکه رابرت آلبرتِ روانشناس می‌گوید: خلاق‌های آینده از خانواده‌هایی می‌آیند که نه محیطی سازگار و هماهنگ بلکه فضایی آکنده از «تردید» دارند. هرچند والدین آن‌ها توهین‌های رکیک یا رفتارهای شنیع نداشتند، اما بدون هیچ‌ گونه واهمه‌ای اختلافات شان را مطرح می‌ کردند.

به‌ جای توصیه به بچه‌ها که نباید در حضور بزرگ‌ترها حرف بزنند، آن‌ها را تشویق می‌ کردند که از خودشان دفاع کنند. بچه‌ها یاد گرفتند که حرف‌هایشان را بزنند، و نظرات دیگران را بپذیرند. دقیقا همان اتفاقی که برای ویلبر و اورویل رایت افتاد. وقتی برادران رایت گفتند که با هم فکر می‌کنند، منظور اصلی‌شان این بود که با هم می‌جنگند. مباحثه، کسب‌ و کار خانوادگی آنها بود. هرچند پدر آن‌ها اسقف یک کلیسای محلی بود، اما کتاب آتئیست‌ها را هم در کتابخانه‌اش داشت و از فرزندانش می‌ خواست که این کتاب‌ها را بخوانند و درباره‌ آن‌ها بحث کنند. جرأت مبارزه برای ایده‌ها و انعطاف‌ پذیری برای شکست در یک مباحثه را آموختند، آن‌ هم بدون اینکه چیزی از اراده‌شان کم شود.

باهوش‌ها، سخت‌تر شکست می‌خورند

بر اساس تعاریف مرسوم، هوش همان قابلیت تفکر و یادگیری است. تصور غالب این است که هر چقدر باهوش‌تر باشید، توانایی حل مسائل پیچیده‌تری را دارید و سریع‌تر از دیگران به راه‌حل می‌رسید. اما در دنیای پیچیده امروزی، مجموعه‌‎ دیگری از مهارت‌‎های شناختی وجود دارد که شاید بیشتر از هوش اهمیت داشته باشند:

  1. قابلیت تجدیدنظر
  2. فکر کردن دوباره
  3. فراموش کردن آموخته‌های پیشین.
پست های مرتبط

تحقیقات نشان می‌دهد که هرقدر نمره‌ بالاتری در تست هوش داشته باشید، احتمالش بیشتر است که اسیر کلیشه‌ها شوید، زیرا الگوها را سریع‌تر از دیگران تشخیص می‌دهید؛ آزمایش‌های اخیر نشان می‌دهند که هرقدر باهوش‌تر باشید، کشمکش بیشتری با به‌روز رسانی باورهایتان خواهید داشت.

اغلب ما اختلاف نظر را به جای یک فرصت برای یادگیری، تهدیدی برای منافع خود می‌دانیم. تلاش می‌کنیم خودمان را با افرادی وفق دهیم که با نتیجه گیری‌های ما موافق هستند، در حالی که باید به سمت افرادی برویم که روند فکری ما را به چالش می‌کشند.

تغییر رأی

با عنایت به پیشرفت‌ها در زمینه‌ی فناوری و دسترسی به اطلاعات، شاهد افزایش دانش، آن هم با نرخی بسیار فزاینده هستیم. میزان اطلاعات و دانش دریافتی روزمره‌ هر شخص در سال ۲۰۱۱، تقریبا ۵ برابر بیشتر از ۲۵ سال قبل آن بود. در سال ۱۹۵۰، تقریبا ۵۰ سال طول می‌کشید تا دانش پزشکی دو برابر شود. در سال ۱۹۸۰، بازه‌ دو برابر شدن دانش پزشکی به هفت سال رسید و در ۲۰۱۰، به سه‌ونیم سال؛ افزایش سرعت تغییرات، یعنی اینکه باید راحت‌تر از همیشه باورهایمان را زیرسوال ببریم.

ما، لزوم تجدیدنظر از سوی دیگران را به سرعت تشخیص می‌دهیم. هر وقت از یک تشخیص پزشکی خوشمان نیاید، به راحتی نظر متخصصان را زیر سوال می‌بریم اما متاسفانه وقتی پای دانش و عقاید خودمان در میان باشد، عموما ترجیح می‌دهیم حس حقانیت داشته باشیم تا اینکه واقعا مطمئن شویم که حق با ماست. باید عادت تغییر رأی و تجدیدنظر درباره‌ی افکار خودمان را توسعه دهیم.

یک عینک متفاوت

آدام گرنت می‌ گوید فرض کنید همین الان سوالات یک آزمون چند گزینه‌ ای را تمام کرده‌اید و نسبت به یکی از پاسخ‌هایتان تردید دارید. هنوز مقداری وقت هست، آیا باید روی نظر اولیه خود بمانید یا جواب‌تان را تغییر دهید؟

اگر دانشمند(عالم) باشید، پس تجدیدنظر یکی از مبانی اصل شغل‌تان خواهد بود. حقوق می‌گیرید که همواره مراقب محدودیت‌های ادراک‌تان باشید. از شما انتظار می‌رود که نسبت به دانسته‌هایتان تردید کنید، درباره‌ی نادانسته‌هایتان کنجکاو باشید و با بهره‌ گیری از داده‌های جدید، دیدگاه‌هایتان را به‌ روز کنید. در همین قرن گذشته، به‌ کارگیری اصول علمی موجب پیشرفت‌های قابل توجهی شده است؛ دانشمندان زیست‌ شناس پنیسیلین را کشف کردند؛ دانشمندان موشکی، ما را به ماه فرستادند؛ دانشمندان علوم کامپیوتر اینترنت را ساختند.

دانشمند بودن یک حرفه نیست. بلکه یک چارچوب ذهنی است؛ طرز فکری که با موعظه‌گری، بازپرسی و سیاسی‌بازی فرق دارد. وقتی در پی حقیقت باشیم، طرز فکر دانشمند را اتخاذ می‌کنیم: آزمایش‌هایی انجام می‌دهیم تا فرضیات‌مان را بیازماییم و به دانش برسیم. ابزارهای علمی صرفا مختص افرادی نیستند که روپوش آزمایشگاهی پوشیده‌اند، و بهره‌گیری از آن‌ها هم مستلزم سال‌ها تلاش پای میکروسکوپ نیست. همان‌قدر که فرضیات در آزمایشگاه‌ها کاربرد دارند، در زندگی ما هم نقش ایفا می‌کنند. آزمایش‌ها می‌توانند الهام‌بخش تصمیمات روزمره‌مان باشند.

سلسله مراتب تفکر

از نظر آدام گرنت سلسله مراتب تفکر ۵ مرتبه دارد:

  1. رهبر متعصب : حق همیشه با من است و من هیچ وقت اشتباه نمی کنم. در این حالت فرد تفکرات و ذهنیات خودش رو تقدیس می کند و تا حد کتاب مقدس بالا می برد.
  2. سیاستمدار : حق با ماست و طرف مقابل اشتباه می کند. در این حالت فرد از تفکرات خودش تعریف و تمجید می کند و به بدگویی و انتقاد از طرف مقابل می پردازد.
  3. فرد مخالف(نظریه پرداز مخالف) : شما همتون دارید اشتباه می کنید. در این حالت فرد در نظرات و رفتار دیگران دنبال ایراد می گردد و دائم تیکه می اندازد اما محدودیت های شناختی و قضاوتی خودش را نمی بیند. فرد نقد نمی کند، نِق می زند.
  4. متفکر انتقادی : این موضوع می تواند موضوع درستی نباشد. در این حالت فرد منابع مختلف و متنوع اطلاعاتی را بررسی می کند و به اعتبار و روایی انها شک کرده و انها را نقد می کند. به عبارتی فرد به راحتی هر مطلب و نوشته ای را قبول نمیکند و ان را وحی منُزَل نمی داند.
  5. در حال یادگیری (عالم) : بشر حتمی الخطاست و اشتباه از من هم سر می زند. در این حالت فرد به جستجو و کاوش آرا و نظرات مخالفین و دگراندیشان می پردازد و قوت و قدرت منطق و شواهد انها را سبک سنگین می کند. فرد هم به خودش و هم به دیگران آگاه هست.

نادانی بیش از دانش موجب اعتماد به‌ نفس می شود.

منبع : دوباره فکر کن(Think Again)، اثر آدام گرنت

۴.۱ ۲۷ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

3 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Lona
۱۴۰۰/۱۰/۲۱ ۱۷:۴۳

ممنون
قسمت رای دهی تا روش انگشت بزنیم رای میده و مشخص نیست کدوم طرف صفر و کجا بهترین امتیازه. باعث شده چند بار رای اشتباه بدم

A L I
۱۴۰۱/۰۳/۲۲ ۲۲:۰۲

برای تمامی مطالب و نوشته ها رفرنس بگزارید!
با تشکر

حاجی واحدی
۱۴۰۱/۰۸/۱۷ ۱۹:۴۰

خیلی جالب بود در مورد دوباره فکر کن پذیرش ایرادات فکریمون می‌تونه چقدر زندگی رو اسونتر کنه وحتی لذت‌بخش تر