نافرمانی مدنی چیست؟
مبارزه مدنی می تواند استبداد را به زانو در آورد.
نافرمانی برای یک جامعه انسانی ضروری است، هم برای تضمین حفظ نوع بشر و هم برای اینکه یک فرد بتواند احساس واقعی خود را بازیابد.
نافرمانی مدنی (Civil Disobedience) روش مقاومت بدون خشونت برای اعتراض به سیاستهای حکومتها میباشد. در این روش با بیاعتنایی به قوانین حکومتی، سعی در تضعیف قابلیت اجرای قانون که یکی از مهمترین پایههای قدرت هر حکومتی است میشود. این روش در جنبشی به رهبری مهاتما گاندی، جنبش ضد نژادپرستی در آفریقای جنوبی و جنبشهای صلح طلب مورد استفاده قرار گرفت.
نافرمانی مدنی یعنی هر اقدام قانونشکنانه آشکار و عمدی که با هدف جلب توجه همگان به نامشروع بودن برخی قوانین یا نادرستی آنها از جنبه اخلاقی و عقلانی، صورت گیرد. استراتژی نافرمانی مدنی یا عدم اطاعت از حکومت، بویژه توسط مهاتما گاندی برای کسب استقلال هند از دولت امپراتوری بریتانیا مورد استفاده قرار گرفت. روش گاندی مبتنی بر تمرد از قوانین کشوری، نپرداختن مالیاتها، قبول نکردن پستهای دولتی، تحریم انتخابات، عدم همکاری با ماموران انگلیسی و تحریم اجناس ساخت بریتانیا بود.
قوانین مدنی مهاتما گاندی:
- یک فرد عضو مقاومت هرگز عصبانی نمیشود.
- او از عصبانیت مخالفش رنج میبرد.
- اگر یکی از مخالفان یکی از اعضا را ترور کند، او انتقام نمیگیرد
- اگر مأموران حکومتی بخواهند فردی از گروه مقاومت را دستگیر کنند او خود را داوطلبانه تسلیم میکند.
- اگر یک عضو مقاومت امانتدار اموال کسی است که حکومت قصد ضبط آن را دارد، باید تا پای جان برای حفظ آن مال تلاش کند.
نافرمانی مدنی همیشه نقطه آغازی دارد و آن نقطه آغاز، تمرد چند فرد خاص از قانون یا قوانینی است که مقبول بخش قابل توجهی از مردم نیست، ولی کسی هم جرات تمرد از آنها را ندارد. فرد یا افرادی که این سرپیچی از قانون را شروع میکنند، ممکن است الهامبخش دیگران شوند و آنها را به وادی نقض قوانینی سوق دهند که از سوی افکار عمومی عادلانه قلمداد نمیشوند.
مثلا رزا پارکس در ۱ دسامبر ۱۹۵۵ از دادن صندلیاش در اتوبوس به یک مرد سفیدپوست خودداری کرد و در نتیجه بازداشت و جریمه شد. وی در تاریخ آمریکا جایگاه ویژهای دارد و اقدام اعتراضآمیز وی علیه مقررات نژادی نقطه آغاز نمادین جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا قلمداد میشود. خودداری رزا پارکس از واگذاری صندلیاش در یک اتوبوس شهری به یک مرد سفیدپوست و بازداشت متعاقب وی به تحریم گسترده شبکه ترابری همگانی توسط سیاهان منجر شد و به اعتراضات گستردهتر دامن زد.
مخالفان نافرمانی مدنی، حتی اگر ذاتا اعتقادی به قانون نداشته باشند، برای نامشروع جلوه دادن این استراتژی، بر ضرورت قانونگرایی پافشاری میکنند. اما چنین تاکیدی وقتی موجه است که قانون تغییرپذیر باشد. قانونی که قرار نیست به هیچ وجه تغییر کند، در حقیقت قانون نیست؛ زیرا در جهان مدرن، قانون به معنای دقیق کلمه، باید برآمده از اراده ملت باشد و ضمنا نسلهای بعدی در هر ملتی، میتوانند قوانین مصوب نسلهای قبلی را تغییر دهند.
از دید هانا آرنت، نافرمانی مدنی نمونهای از حفظ قدرت سیاسی در فضای عمومی است. وقتی شهروندان در کنار هم به قانون ظالمانه اعتراض میکنند، یعنی در میان آنها قدرت سیاسی وجود دارد.
هانا آرنت بین قدرتِ مشروع و نامشروع تمایز قائل میشود: قدرتِ مشروع امریست که بین شهروندان وجود دارد، چون آنها با هم در عمل سیاسی شرکت دارند، اما قدرتی که حاکمان با استفاده از ترور و خشونت اِعمال میکنند را نامشروع میداند. او میگوید: «وقتی مردم در کنار هم فعالیت میکنند، قدرت در بینشان تولید میشود، و بهمحض این که مردم متفرق میشوند، قدرت هم از بین میرود». یعنی وقتی گروهی از انسانها برای کسب هدفی سیاسی حرکت میکنند، میان آنها قدرت سیاسی وجود دارد چون با هم برای حصول یک آرمان سیاسی همکاری میکنند.
وقتی شهروندان متوجه میشوند حکومت مشروعیت ندارد، احیای فضای گفتمان سیاسی ابزاری موثر برای شهروندان است. وجود گفتمان عمومی نیرومند به اشکال مختلف باعث میشود تعریفِ پارامترهای مناقشه در دست رژیمِ حاکم نباشد؛ خصوصا اگر حکومت بخواهد مشروعیت مخالفان را با استفاده از رسانه و مطبوعات از بین ببرد. گفتمان عمومی راهیست برای مقابله با دروغپردازیهای رهبران سیاسی که میخواهند قدرت خود را حفظ کنند.
حاکمان مستبد و نافرمانی مدنی
هرگاه دیکتاتوری، سایه شوم و سیاه استبدادی خود را بر سر مردمش بیفکند، بطور طبیعی با واکنش های مردمی که از رنج های خیره سری حاکمان به ستوه آمده اند، مواجه می شوند. هرگاه استبداد تلاش کند تا همه ارکان جامعه و ابعاد زندگی مردم را تحت کنترل خود گرفته و ضرورت احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی را انکار نماید، استبداد رای خود را با اقتدار گرایی می آمیزد. در این شیوه زمامداری، نه تنها حاکمان بلکه مردم نیز(گروه های وابسته) به سوی تمایلات روانشناختی سادیستی و مازوخیستی کشیده می شوند.
اگر اقتدارگرایان از طریق آیین های قدرتمند مانند مذهب و زبان حزبی خاص خود (مانند سوسیالیسم ملی آلمان نازی) بتوانند بخش بزرگی از جامعه را تحت کنترل خود قرار داده و با تلاش برای سلطه بر افکار و اندیشه های مردم، حکومتی یک دست به وجود آورند، ویژگی تمامیت خواهی به اقتدارگرایی و استبداد رای نیز افزوده می شود. هرگاه همه هرم های قدرت در خدمت رهبران خود خوانده مذهبی قرار گیرد، تمامیت خواهی ویژگی دیگری نیز به خود می گیرد که می توان آن را فاشیست مذهبی خواند.
هنوز مقاومت مدنی موثرترین روش ها برای به زانو در آوردن حاکمان مستبد است. علی رغم سبعیت دیکتاتورها در سرکوب مردم، مبارزه مدنی در اکثر موارد از مبارزات مسلحانه موثرتر بوده است.
آقای جین شارپ (استاد دانشگاه هاروارد)، که پدر فکری مقاومت مدنی است، در آثارش، مبارزه مدنی را به عنوان موثرترین روش مبارزه برای آزادی خواهان توصیه کرده است. شارپ در کتاب از دیکتاتوری به دمکراسی، اصول و قواعد مبارزه مدنی را توضیح داده است. هر چند این کتاب حدود ۲۲ سال از انتشار آن گذشته است، هنوز برای مبارزان آزادی خواه حاوی نکات ارزشمندی است. می بایست خاطر نشان ساخت که مبارزه مدنی با رفتار غیر خشن انفعالی متفاوت است.
منظور از مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز، انجام اقداماتی ظریف و آگاهانه از سوی شهروندان در مقابله با دیکتاتوری است، به گونه ای که دست دیکتاتور را برای سرکوب مردم به این بهانه که آنها خشونت طلب بوده و یا اموال عمومی را دچار آسیب ساخته اند، می بندد.
برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
- تاکتیک های مقاومت مدنی در سده ۲۱
- کتاب روانشناسی اجتماعی نافرمانی اثر اریک فروم
- کتاب سخنی در نافرمانی اثر اریک فروم