عصر اعتیاد
چگونه عادت های بد، کسب و کار بزرگ شدند؟ چگونه سرمایهداری مغز ما را به گروگان میگیرد؟
اعتیاد یک برساختۀ اجتماعی و شخصی است، که بر ما سلطه مییابد، زندگیمان را مختل میکند، و زمانی تبدیل به اعتیاد میشود که آن را اعتیاد بشماریم.
زندگی در دنیای امروز چنان فرسودهکننده و ملالآور است که هر کسی برای اینکه بتواند ادامه بدهد، باید راهی برای خوشحالکردن خودش پیدا کند. از یک فنجان قهوه بگیرید، تا سریالدیدن، سیگار کشیدن، ور رفتن با شبکههای اجتماعی، یا امتحانکردن انواع و اقسام مسکنها، محرکها یا مخدرهای قویتر. عادتهایی که در ظاهر بیضرر و عادیاند، اما قابلیت آن را دارند که ما را در دام خودشان فرو بکشانند. دنیای امروز، دنیای اعتیاد است، اما سؤال اصلی این است: آیا تقصیرها گردن ماست؟
دسترسپذیری، بهصرفگی، تبلیغ، گمنامی و بیهنجاری؛ اینها پنج سیلندر موتور اعتیاد دسته جمعیاند. این را دیوید کورترایت در کتاب جدیدش مینویسد، موضوع کتاب عصر اعتیاد عادتهای بدیاند که به کسبوکارهای بزرگ تبدیل شدهاند. همۀ ما، همیشه، دست به کارهایی میزنیم تا خُلقمان را تعدیل کنیم و یک ذره دوپامین جایزه بگیریم، تا بتوانیم با زندگی کنار بیاییم. همان فنجان قهوه، یا موسیقیای که همیشه در ماشین یا خانه یا هدفون مشغول پخش است، یک بستنی یا یک وعدۀ غذایی، جوابدادن در توییتر یا پستگذاشتن در اینستاگرام؛ اینها حس خوبی به ما میدهند، یا اگر هم نه، حداقل طبیعیاند. وقتی کافی باشد که فقط یک دکمه را فشار بدهی تا حس واقعاً خوبی پیدا کنی، چه میشود؟
پیش از آنکه علم به ما بگوید چقدر شکنندهایم و سیستم لیمبیک ما چقدر در معرض سوءاستفاده است، خودمان میدانستیم که ارادهها چقدر ضعیفاند و دستپروردۀ عادتند. ما باید به دنبال میانهوری در لذات زندگی باشیم، نه افراط ها. اکنون بین اراده فردی و سُستی معلقیم. خرید انواع و اقسام لذت را با آغوش باز پذیرفتهایم. مواد، در وسیعترین معنای ممکن، در زندگی ما موجود است. آدمها تشنۀ همان دوپامین هستند و بس؛ در جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، همهچیز چنان طراحی شده که همواره به ما دوپامین بدهد. کورترایت این وضع را سرمایهداری لیمبیکی مینامد: «سرمایهداری لیمبیکی یعنی آن نظام کسبوکاری که از حیث فناورانه پیشرفته است اما از لحاظ اجتماعی پسرفت دارد. در این نظام سرمایه داری(اغلب با یاری حکومتهای همسو و سازمانهای مجرمانه) مشوّق مصرف اضافه و اعتیادند.
کتاب کورترایت، داستان بشریّت را میگوید که در یک تعارض زیربنایی میان اصل هورمسیس(hormesis، کم خوب است، زیاد بد است) و منطق سرمایهداری بازار آزاد گرفتار شده است. اینکه آدمها میخواهند همه چیزی را بخرند و بفروشند، و چقدر اساساً بر عهدۀ خودشان است. علیرغم تحولات انقلاب صنعتی، پیش از طوفان جنگ جهانی دوم مقاومت اندکی در برابر رهاکردن اخلاقیات عمومی وجود داشت. پس از جنگ که بساط نظمهای سابق برچیده شد و تولید انبوه برای جامعۀ انبوه قوام یافت، نظم لیبرال به هژمونی جهانی تبدیل شد و سرمایهداری لیمبیکی هم جهانی شد.
سرمایهداری لیمبیکی برادر دوقلوی سرمایهداری است، قُل دومی که از یک نقطۀ عطفِ تاریخی به قُل اول خود متصل است، از آن بُرههای که علم و فناوری تبدیل کالا به رذیلت را ممکن کردند. یعنی خوراکهای فکری و تلفنهایی که طراحی شدهاند تا از قلاب جدا نشوید. همچنین علم و فناوری، تبدیل رذیلت به کالا را هم میسّر کردند؛ فاصلهتان با هرزهنگاری فقط یک کلیک است. همچنین قوّت و پیچیدگی مخدّرها هم افزایش یافت. ترازویی نمانده که مقیاسمان باشد، و متعاقباً امکان میانهروی بهخاطر کمبود منابع که همیشه به صورت پیشفرض وجود داشته از میان رفته است. بر طبق نظریه داروین، اعتیادها از جنس اثر لیندی (Lindy Effect) هستند، یعنی آنچه خوب است دوام میآورد، و آنچه دوام بیاورد بیشتر دوام خواهد آورد. در عصر اعتیاد هیچچیز به اندازۀ میل به دوپامین دوام نمیآورد.
کورترایت میگوید که واژۀ اعتیاد، محل مناقشه است و تفسیرهای مختلفی دارد. با اینحال، این کلمه برای اشاره به روندهای رفتاری اجبارگر، شرطی شده، بیبرگشت و آسیبزا مفید است. اعتیاد در یک ماتریس ارزیابی تعریف میشود که تجربۀ فردی را با واقعیتهای دنیای شیمیایی و انتظارات اجتماعی ترکیب میکند. در عصر امروزی اعتیاد، مواد و رفتارهای بالقوه اعتیادآور چند برابر شدهاند. بهعلاوه، اعتیادهای دیگری هم هست، از قبیل اعتیاد به رسانههای اجتماعی و بُرنزهکردن پوست و خرید و نتفلیکس. مشخصۀ این عصر آن است که تعریف رذیلت هم رقیق شده است.
طی صد سال، سه انقلاب در فناوری و سکس رُخ داده است. اولی، روشهای جلوگیری از بارداری، سکس را از تولیدمثل جدا کرد. دومی، پورنوگرافی دیجیتال بود که سکس را از تماس فیزیکی میان افراد جدا کرد؛ و سومی، دوری آنلاین و محوشدن شخص که سکس را از عشق و هدف متعارفش یعنی ازدواج جدا کرد. وقتی سکس، ارزان، سریع و همیشه موجود باشد، چرا زحمت دستهگل، قرار شام و حلقۀ نامزدی را به خودمان بدهیم؟
پورنوگرافی، آن چیزی که روزگاری در جمع رفقای همسنوسال در تماشاخانههای تاریک مصرف میشد، به چیزی تبدیل شده که همهجا، در هر زمان روی دستگاههای متصل به شبکه موجود است؛ همان دستگاههایی که تقریباً همۀ ما تمام روز با خودمان این سو و آن سو میبریم. گمنامی، دسترسپذیری و بهصرفگی هرگز چنین سهل و آسان نبودهاند.
میکا میدوکرافت
منبع: American Conservative
نتیجه گیری
نظام سرمایهداری لیمبیکی برای مصرفی بار آوردن مردم، مغز آنها را فقط برای لذت از نیازهای کاذب و گذرا به گروگان میگیرد و آنها را با دست خود در فردیت خویشتن به بند میکشد.
دیوید کورترایت، پژوهشگر کالج هاروارد، در کتاب «عصر اعتیاد: چگونه عادات بد تجارت بزرگ راه میاندازند»(۲۰۱۹)، به چگونگی بهرهبرداری این نوع سرمایهداری لیمبیک، در گروگانگیری مدارهای کوتاه و سریع لذتجویی مغز از طریق تکنولوژی دیجیتال میپردازد. او تنها از عصر اعتیاد که بیشتر دامن جوانان را میگیرد، صحبت نمیکند، بلکه از عصر اعتیاد مهندسیشده میگوید که بعد از پایان جنگ سرد، شروع شده است. هدف سرمایهداری نوین به زندانکشیدن مغزها و معتادکردن اکثر آدمهای مصرفکننده به خوشیهای زودگذر و تمکین به وسوسههای مدرن است. در این میان، گسترش مصرفگرایی از غذاهای فوری لذیذ گرفته تا بازیهای کامپیوتری، گوشیهای موبایل و… از طریق اداره جوامع با تکیه بر ابرماشینهای هوشمند انجام میشود.
اینترنت قرار بود شبکهای ارتباطی بین همه مردم جهان ایجاد کند و مایه تعامل و تعاون بین آنها باشد، بساط دیکتاتوریهای ریز و درشت را برچیند و به تعمیم دموکراسی کمک کند؛ اما چنین نشد. شبکههایی اجتماعی مانند توییتر و فیسبوک نیز در جهت تعمیم سودآوری سریع و سیریناپذیر سرمایه داری، از طریق ایجاد نیازهای کاذب و تقویت مدارهای لذتجویی زودگذر مغز در اکثریت جامعه بهکار گرفته شد. در این میان، بدیهی است که جمعآوری و آنالیز اطلاعات کلان از شخصیترین رفتار افراد و فروختن آنها به حاکمان به منظور تقویت پایههای تبعیض و بیعدالتی به کار گرفته شود. همینطور تمایل به اینترنت ملی در کشورهایی مانند روسیه و چین و ایران، بهدلیل تعمیم دموکراسی و گردننهادن به خواستههای متنوع تودههای مردم نیست، بلکه هدف کنترل گردش اطلاعات بهمنظور تأمین حاکمیت سرمایهداری نوین به اشکال مختلف است.
اصول حاکمیت جهانی سرمایه، در تمامی کشورها با کمک تکنولوژی دیجیتالی و شبکههای اینترنتی وابسته، فرای مذهب و باور غالب جامعه، خود را با سیاستهای محلی منطبق میکند تا به سودهای دلخواه برسد. شبکههای اجتماعی میتوانند در جنبشهای اجتماعی با به کارانداختن مدارهای کوتاه و سریع هیجانی مغز، توجه و تمرکز را به گروگان گرفته و این تحرکات اجتماعی را به سود سرمایهداری به بیراهه بکشانند. باید هوشیار بود و گول نخورد. تکنولوژی دیجیتالی در کنترل غول سرمایهداری امروز درپی آن است که توجه ناآگاه مغز ما را با گرفتارکردن آن در مدارهای کوتاه لذت و ترس آنی به گروگان بگیرد و ما را در این محفظه تنگ زندانی کند تا از تواناییهای خیالانگیز، خلاقانه، اندیشمندانه و رهاییبخش مغزمان محروم شویم.
ما باید یاد بگیریم که از تکنولوژی دیجیتالی برای اهداف رهاییبخش از چنبره سودجویی ناعادلانه نظام سرمایهداری جهانی استفاده کنیم. البته که این مهم آسان نیست. اولین قدم، آگاهی به شرایط موجود اسارت در چنبره سرمایهداری نوین است. پیدا کردن راههای مقاومت و مبارزه بسیار سخت است و به همت همگانی و برنامهریزی طولانی نیاز دارد.
عبدالرحمن نجلرحیم – مغز پژوه
عالی بود
از تلاش شما سپاسگذارم جناب