دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

اختیار یا توهم اراده آزاد

آیا اختیار یا انتخاب، توهم است؟

سام هریس، معتقد است که توهم اراده آزاد می تواند زیانبار باشد زیرا ما را دچار سردرگمی و تشتت فکری برای تشخیص میان فانتزی و واقعیت می کند.

اراده آزاد

یکی از مهم ترین باورها در مورد انسان، اختیار یا اراده آزاد آنهاست. شاخه ای از فلسفه به نام اگزیستانسیالیسم به طور کامل به این مقوله می پردازد. به عقیده ی اصالت وجودی ها، انسان موجودی آزاد است که باید مسئولیت خودش و تصمیماتش را بر عهده بگیرد. آزادی و انتخاب، دو رکن اصلی ماهیت انسان هستند.

آیا اختیار یا انتخاب، توهم است؟ جواب به سادگی یک بله یا خیر نیست. این سوال پر از نادانسته‌هایی است که بدون آنها قادر به جواب قطعی دادن نیستیم.

شاید ما خودمان را فریب می‌دهیم و توهم اراده آزاد داریم. ما احساس اراده آزاد داریم، یعنی چیزی که انسان پس از انجام کاری به اعمال خود نسبت می‌دهد. ما داستانهایی می‌سازیم تا بتوانیم مالکیت اعمالی را که به دلایلی اتفاق می یفتند، به خودمان نسبت دهیم.

مغز ما پیش از آنکه حتی از تصمیماتمان مطلع شویم، برای ما تصمیم‌گیری می‌کند. دانشمندان می‌توانند شما را با سیم به کامپیوتر متصل کنند و انتخابی که قرار است انجام دهید را چندین ثانیه پیش از آنکه حتی خودتان از تصمیمتان مطلع باشید، پیش بینی کنند.

در آزمایش بنجامین لیبت(Benjamin Libet) به نوعی تصمیم گیری آگاهانه زیر سوال می‌رود. در آزمایش لیبت، مغز اول سیگنال حرکتی را تولید می‌کند بعد ما می‌فهمیم که می‌خواهیم کاری را انجام بدهیم. ما خیلی از تصمیم‌هایمان را ناآگاهانه می‌گیریم. آخرین باری که رانندگی کردید را در نظر بگیرید. طبیعتاً با خودتون فکر نکردید که، ماشین جلویی ترمز کرد پس منطقیه که من هم سرعتم رو کم کنم، شما فقط انجامش دادید. 

زبان که ارتباط تنگاتنگی با خودآگاهی دارد، در بسیاری از مواقع برای معنا بخشیدن به تصمیماتی کاربرد دارد، که قبلاً گرفته شده است. حتی حرف زدن هم که یکی از عالی ترین کارکردهای شناختی ماست، خیلی وقت‌ها بدون خودآگاهی انجام می‌شود.

رابطه آگاهی با خودآگاهی چیست؟

آگاهی(Consciousness)، یک نمود رو به بیرون است. ما آگاهیم که هوا گرمه، یا چه چیزهایی در اطرافمان وجود دارد. اما خودآگاهی(Self Consciousness)، نگاه رو به درون است، یعنی ما از وجود خودمان آگاهی داریم. خودآگاهی شناخت خود در رابطه اش با بقیه چیزهاست. خودآگاهی به نوعی یک تجربه شخصی است. 

ما بقیه انسان‌ها را هم مشابه خودمان، دارای آگاهی می‌دانیم. یک فرضیه می گوید، خودآگاهی به این دلیل به وجود امد که کمک کند ما خودمان را جای بقیه بگذاریم تا بهتر تصمیم گیری کنیم. اما نمی توانیم بفهمیم که آیا دوست من رنگ زرد را همانند من درک می‌کند یا نه. یا یک فرد نابینا چه ادراکی نسبت به جهان دارد.

استانیسلاس دِهانه، عصب شناس و نظریه پرداز در زمینه خودآگاهی، ابراز می دارد که آگاهی نتیجه دو تحول تو در توست، ۱- گسترش ارتباطات در پستانداران  ۲- زبان تفکر، که مختص انسان هاست. توانایی بیان نظرات در انسان، باعث می شود از قید اعمال مکانیزه و خودبه خودی رها شود و به تلاش برای دستیابی به اهدافی بالاتر از بقا و تولید مثل بپردازد.

پست های مرتبط

چطور ذهن ما کار می کند؟

از طرفی یک سری داده از محیط به سیستم اعصاب محیطی‌ و مرکزی ما وارد می شود، از طرف دیگر، یک پایگاه دانش (Knowledge Base) در حافظه ما وجود دارد. این مدل دائم به روز می شود، یعنی آخرین اطلاعاتی که ما نسبت به جهان اطرافمان داریم، توسط داده های خام حواس و فکر کردن راجع به انها به روز می شود. برای مثال شاید شما در یک اتاق پشت میز کارتان نشسته باشید، در این حالت دیدی نسبت به پشت سرتان ندارید ولی ته ذهنتان یک ایده کلی دارید که پشت سرتان چی هست.

شما وقتی اولین بار وارد اتاقی می‌شوید، به سرعت سعی می‌کنید یک مدل ذهنی از آن بسازید. حواس ما دقیق نیستند و این نوع پردازش احتمالاً با خطا همراه است. ما به دنبال الگوها و قالب‌های آشنا می‌گردیم. آدم‌ها، صندلی‌ها، لیوان و چیزهایی که می‌شناسیم، تا سریعتر این مدل رو بسازیم.

یک قسمت ناخودآگاه هم داریم که ناشی از اطلاعات درون حافظه ضمنی(IMPLICIT) است که به آن آگاهی نداریم. این قسمت تاثیر زیادی دارد، چون مغز خودش را تنظیم می کند تا کمترین رنج و بیشترین لذت را ببرد. اثرات موضوعات مختلف روی ناخودآگاه ما به اندازه کودکی، حساس نیست.

در هر لحظه به خاطرات ما چیزهای جدیدی اضافه می شود. مدل ذهنی ما پیوسته در حال تغییر است. با همه این‌ها ما خودمان را یک فرد واحد می دانیم نه مجموعه‌ای از تجربه‌ها. شاید به این دلیل که سعی می‌کنیم برای هر چیزی یک معنایی پیدا کنیم.

آزمایش بنجامین لیبت

تصور کنید که به یک ساعت روی یک کامپیوتر نگاه می‌کنید، که عقربۀ آن به سرعت حرکت می‌کند، و از شما خواسته شده تا دکمه‌ای به تصمیم خودتان در هر نقطه‌ای که دلتان می‌خواهد فشار دهید. شما باید در لحظه‌ای که تصمیم دارید انگشتتان را حرکت دهید، به محل قرارگیری عقربه روی صفحۀ ساعت توجه کنید. در تمام مدت، فعالیت الکتریکی مغز شما با استفاده از یک الکتروانسفالوگرام (EEG) تحت نظر قرار دارد.

این آزمایش را بنجامین لیبت، عصب‌شناس آمریکایی، در سال ۱۹۸۳ انجام داد. لیبت با استفاده از زمانی که شرکت‌کننده متوجه ساعت می‌شد و زمانی که دکمه را فشار می‌داد، زمان دقیق تصمیم خودآگاه را محاسبه کرد. سپس زمان تصمیم را با زمانِ جهشی که در فعالیت مغزی نشان داده بود، مقایسه کرد. او دریافت که فعالیت مغزی به طور میانگین، ۳۰۰ میلی‌ثانیه پیش از آنکه افراد نسبت به تصمیم‌گیری آگاه شوند، صورت می‌گیرد. این تغییر در فعالیت مغز که قبل از تصمیم‌های آگاهانه صورت می‌گیرد، پتانسیل آمادگی نامیده می‌شود. بنابراین مغز پیش از آنکه ما تصمیم به انجام کاری بگیریم، خود را برای انجام آن آماده می‌کند.

آزمایش‌های لیبت ساده بودند، اما یافته‌هایش توسط پیروانش مبنای کارهای بیشتر قرار گرفتند. در سال ۲۰۱۰، عصب‌شناسان از دانشگاه‌های UCLA، و هاروارد آزمایش لیبت را تکرار کردند، منتها این بار الکترودهایی در مغز نصب نمودند تا فعالیت نورون های مشخصی را ثبت کنند. آنها پتانسیل آمادگی‌هایی را ثبت کردند که ۱.۵ ثانیه قبل از تصمیم شکل گرفته بودند.

نتیجه گیری

هم عصب‌شناسان و هم فلاسفه به این موضوع واقفند که ما ربات‌هایی نیستیم که نقش‌های از پیش‌ تعیین‌شده‌ای را ایفا کنیم. ما می‌دانیم که مغز برای تطبیق با تجربۀ بی‌نهایت غنیِ انسان بودن، فرآیندهای بسیار پیچیده‌ای دارد و پژوهش‌های فعلی، در حال کاویدن گوشه‌ ی کوچکی از همۀ اینهاست. تصمیم‌گیری راجع به فشار دادن یک دکمه، یک چیز است و تصمیم‌گیری راجع به ازدواج با یک فرد، به کل چیز دیگری است.

استیون هاوکینگ در کتابش به نام تاریخچه‌ی مختصری از زمان(Brief History of Time) می‌گوید: اگر قادر به اندازه گیری دقیق وضعیت کنونی جهان نباشیم، پیش بینی اتفاقات آینده امکان‌ پذیر نیست. چگونه جبرگرایی یا قطعیت امکان‌پذیر است اگر نتوانیم وضعیت قطعی جهان را آنگونه که هست اندازه بگیریم؟ چگونه ممکن است الکترون‌ها تاثیری بر روی اختیار داشته باشند؟ اگر همه چیز تصادفی باشد آنگاه می‌توان همچنان از انتخاب صحبت کرد؟

سام هریس، معتقد است که توهم اراده آزاد می تواند زیانبار باشد زیرا ما را دچار سردرگمی و تشتت فکری برای تشخیص میان فانتزی و واقعیت می کند. باورها و تجارب ما، هویت ما هستند که به ما قدرت و آزادی می دهند. گاهی توهم رضایتبخش تر است.

برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:

  1. اراده آزاد / تامس پینک / مترجم جواد دانش
  2. آگاهی / سوزان بلک‌مور / مترجم رضا رضایی

۲.۸ ۶ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

4 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پورحیدر
۱۳۹۹/۰۱/۳۰ ۱۷:۵۸

با سلام خدمت شما،اگر چه که اینجانب به حاکمیت ناخودآگاهانه جبر مطلق بر وجود انسان اعتقاد دارم و جناب دکتر تقی کیمیایی اسدی ،متخصص مغز و اعصاب و نویسنده چندین کتاب علمی نیز در کانال تلگرامی و جاهای دیگری که سخن گفته اند بر این موضوع و عدم داشتن مسئولیت اخلاقی انسان تاکید داشته اند،

Muhammad
پاسخ به  پورحیدر
۱۴۰۱/۰۷/۱۰ ۱۴:۴۱

دکتر تقی کیمیایی اسدی شخصی بسیار متعصبی هستند و اطلاعات شون هم از علم دنیا خیلی عقب تره …کلا آپدیت‌ش مال ۲۰ سال پیشه .دقت کنید با کسی هم جرئت مباحثه و مناظره نداره و فقط یک طرفه نظراتشو بیان می‌کنه .حتی توی کانال تلگرامش ری اکشن و کامنت رو بسته تا مخالفینش نتونن نقدش کنن

Rmin
۱۴۰۰/۰۲/۲۰ ۰۱:۵۶

عالی بود

faram
۱۴۰۰/۰۶/۱۶ ۱۰:۴۴

واقعا مطلب بسیار زیبا و جالبی بود و عکس اول مقاله واقعن زیباست. لطفا عکس اصلی رو میتونید راهنمایی کنید من اونو داشته باشم