در باب لذات جسمانی
آیا میان لذات برتر و فروتر تمایزی وجود دارد؟
نکتهی مهم این است که چگونه لذت میبریم. لذتهای برتر و فروتر دو مقولهی جدا از هم نیستند، بلکه یک طیف پیوستاری را تشکیل میدهند.
خوشی و لذت را در سرتاسر جهان جزو ارزشمندترین داراییهای انسان بر میشمارند. آیا فرقی میکند لذتهایمان روحانی باشند یا جسمانی، خردمندانه باشند یا ابلهانه؟
فایدهگرایی(Utilitarianism)، بهعنوان مکتبی فلسفی، اصل لذت را در کانون ملاحظاتش قرار میدهد و کردارها را تا آنجایی درست میشمارد که موجب افزایش خوشی و کاهش رنج و درد گردند. حتی فایدهگرایان هم بر سر اینکه آیا لذتها باید رتبهبندی شوند یا خیر، توافق ندارند. جرمی بنتام(Jeremy Bentham) معتقد بود که همهی خوشیها کیفیتی برابر دارند.
با کنار گذاشتن پیش داوریها، میبینیم که ارزش بازی های کودکان و فنون و علوم و شعر و موسیقی یکی است (جرمی بنتام).
شاگرد بنتام، جان استورات میل(John Stuart Mill) با او مخالفت میکند و در کتابش فایدهگرایی(۱۸۶۳) میگوید: بهتر است انسانی ناخشنود باشیم تا خوکی خشنود؛ بهتر است سقراطی ناخشنود باشیم تا ابلهی خشنود.
استورات میل بر آن بود تا تمایزی بین لذات برتر و فروتر ترسیم کند. لذتهای برتر به تواناییهای منحصرا انسانی متکیاند که از عوامل شناختی پیچیدهتر برخوردارند و قابلیتهایی همچون تفکر منطقی، خودآگاهی و زبان را میطلبند. در مقابل، لذتهایی فروترند که فقط مستلزم ادراک حسیاند. هم انسانها و هم حیوانات دیگر از آفتابگرفتن، خوردن غذایی خوشمزه و برقراری رابطهی جنسی لذت میبرند. اما فقط انسانها هستند که به کارهای هنری و فلسفی میپردازند.
میل نخستین کسی نبود که چنین تمایزی را پیش نهاد. ارسطو نیز یکی از اندیشمندان متعددی بود که میپنداشت حواس لامسه و چشایی، پست و حیوانی هستند. لذت غذا خوردن چیزیست که حیوانات هم در آن سهیمند و در نتیجه ارزش پایینتری از لذتهایی دارد که ذهن پیشرفته انسانی را به کار میگیرند.
برخی همچنان جانب بنتام را میگیرند و استدلال میکنند ما آنقدرها هم که فکر میکنیم معقول و فرهیخته نیستیم و بهتر است ما نیز، بنا بر خصوصیات زیستی و رانههای حیوانیمان، حیوانبودن خودمان را بپذیریم.
شاید اصلا پرسشمان اشتباه باشد. کل این بحث بر پایهی این پیشفرض بنا شده است که میان امور عقلانی و جسمانی، یا انسانی و حیوانی، مرزی روشن وجود دارد. باوری که دیگر قابل دفاع نیست. امروزه فلسفه دوگانه انگارانی(Dualists) که معتقد است ما از ذهنی غیرمادی و بدنی مادی ساخته شدهایم، مردود است.
شواهد علمی انبوهی داریم که اهمیت عوامل زیستی-شیمیایی (هورمونها و انتقال دهنده های عصبی) را در شیوهی رفتار و اندیشهمان نشان میدهند. با این حال، مفروضات دوگانه انگارانه همچنان بر اندیشهمان سایه افکنده است. تفاوت بین بدن و ذهن، یک ادراک ساختگی است.
حال اگر این باور را جدی بگیریم که قلمروهای فیزیکی و ذهنی جدایی ناپذیرند و ما موجوداتی سراسر جسمانی هستیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه تأثیری بر باورهایمان دربارهی لذت خواهد گذاشت؟
بالاترین لذت نبودن درد است. آنچه درد را برطرف میکند، خردمندی است. خردمندی این است که ما خود را از شر پرخوری، خرافات مذهبی و ترس از مرگ برهانیم، و از رقابت، حسادت و شهرتطلبی بپرهیزیم و فقط به فکر تحصیل آرامش خود باشیم (اپیکور).
غذا خوردن و رابطهی جنسی
برخی غذا خوردن و رابطهی جنسی را مظهر لذات فروتر محسوب میکنند، اما این طور نیست. همهی حیوانات با استفاده از حواس بویایی و چشایی غذا میخورند. تعیین خوشمزه بودن غذا نیازمند فرایندهای شناختی پیچیدهای نیست. برخی فیلسوفان لذتبردن از خوردن غذا را چیزی بیش از برآورده کردن نیازی بدوی نمی دانند. مثلا افلاطون معتقد بود که آشپزی هیچوقت نمیتواند به هنرها بپیوندد، زیرا در آن هیچگاه سرشت یا دلیل لذتی که فرد خود را در آن غوطهور میکند، جستجو نمیشود.
بین تغذیهی حیوانی محض (یعنی خوردن غذا برای تجدید نیرو) و غذا خوردن انسانی (که میتواند فراتر از بر آورده کردن ابتداییترین امیال جسمانیمان باشد) تمایزی است. حیوانات تغذیه میکنند؛ آدمی غذا میخورد؛ فقط انسان خردمند است که میداند چگونه غذا بخورد.
گردآوری مواد لازم برای غذا با اندیشیدن همراه است، چون چیزی را که میخریم به برنامهریزی نیاز دارد. آشپزی یعنی شناخت مواد غذایی، به کارگیری مهارتهای پخت و پز، تعادل طعمها و بافتهای گوناگون غذا، توجه به مواد مغذی. غذا خوردن، در بهترین حالت، همهی این موارد را گرد هم میآورد و بر درک زیباییشناختی از نتیجهی نهایی میافزاید.
غذا خوردن نشان میدهد که تفاوت میان لذتهای برتر و فروتر در این نیست که از چه چیزی لذت میبرید، بلکه در آن است که چگونه از آن لذت میبرید.
بلعیدن غذا مثل خوکها در آبشخور نوع فروتری از لذت است. آمادهسازی و خوردنش بهواسطهی توانایی تفکر و شناخت، آن را به لذتی برتر تبدیل میکند. مثلا کسی که در منزل آشپزی میکند، به این می اندیشد که مهمانانش بهاحتمال زیاد از چه غذایی لذت خواهند برد. عاملی که این لذات را به لذتهایی برتر تبدیل میکند این است که پیچیدهترین تواناییهای انسانی را به کار میگیرند.
برخی مواقع، برترین لذتها صرفا برای خودستایی است. مثلا کسی که به اُپرا میرود تا در لباسی نو دیده شود، لذات برتر مربوط به موسیقی را تجربه نمیکند، بلکه در لذت فروتر خودستایی، خوش میگذراند.
رابطهی جنسی را هم میتوان در حالات برتر و فروترش باز شناخت. حیوانات جفتگیری میکنند، انسانها عشقبازی میکنند. عشق بازی انسانی، سرشار از شور و هیجانِ و برانگیختگی و اوج لذت جنسی است. رابطهی جنسی انسانی شدیداً به موقعیت و مناسبت آن وابسته است. رابطه جنسی می تواند یک رابطهی راستین میان دو نفر(هرچند مختصر) باشد یا صرفا ارضای نیاز شهوانی(در اولی لذتی برتر و در دومی لذتی فروتر است).
نتیجه گیری
استورات میل درست میاندیشید که لذتها دو گونهی برتر و فروتر دارند، اما در اشتباه بود که گمان میکرد ما میتوانیم بر اساس چیزی که از آن لذت میبریم میان این دو تمایز بگذاریم. نکتهی مهم این است که چگونه لذت میبریم. لذتهای برتر و فروتر دو مقولهی جدا از هم نیستند، بلکه یک طیف پیوستاری را تشکیل میدهند.
شاید تمایز ساختگی لذتهای برتر – فروتر از این نکته بر آید که برخی چیزها نسبت به برخی دیگر، پذیرای ادراک غنیتری هستند. معمولا لذت بردن از هنر، ذهن آدمی را بهکار میگیرد، اما غذا خوردن مانند حیوانات است. تداعی این دو امر با نوع لذت بردنشان باعث شده که به اشتباه برایشان سرشتی متمایز در نظر بگیریم.
همچنین، این اشتباه از دیدگاهی نادرست دربارهی سرشت انسان پرده بر میدارد. دیدگاهی که بر اساسش جنبههای عقلانی و معنوی، از ما یک انسان میسازند و در مقابل، بدنهایمان همچون کالبدهایی شرم انگیز انگاشته میشود. باید یاد بگیریم از امور جسمانی چنان لذتی ببریم که قلب و ذهن و حواس پنج گانهمان را در بر گیرد. می توانیم این توهم را که ما ارواحی زندانی شده در بدنمان هستیم، کنار بگذاریم و یاد بگیریم که انسانهایی کامل شویم.
ما نه فرشتگانی هستیم که فراتر از لذات جسمانی سیر کنیم و نه دیوهایی که بردهوار اسیر لذات شهوانی باشیم. ما آمیزهای یکپارچه از جسم و ذهن هستیم که در همه ی کنشهایمان از قلب، ذهن، بدن و روحمان مایه میگذاریم.
انسان یک موجود اجتماعی است و با تعلیم و تربیت، رشد میکند. هدف نهایی ما باید اصل فایدهمندی در سطح اجتماعمان باشد، یعنی بیشترین خوشی و لذت برای بیشتر افراد جامعه.
منبع : Is there any real distinction between ‘high’ and ‘low’ pleasures
بسیار زیبا و ظریف و دقیق. این دقت نظر در تفکیک و تمایز واقعاً شگفت انگیز بود برام. احساس میکنم چکیدهی پنج هزار سال فلسفه رو یکجا خوندم. سنگین و زیبا.
حالا هنگ نکنی جوون مرد😂😂😉
مرسی عالی بود اقایی نور بخش💙
لذت مادی در تعارض با لذت روحی و معنوی نیست . اما اگر به روش درست به این لذت رسیده باشیم مثلا اگر کسی با ضایع کردن حق دیگران ثروتی به دست بیاره، به هر حال کم یا زیاد از درون احساس ناراحتی می کنه مگه اینکه براش عادی شده باشه. اگر همه چیز جسمانی بود بی گمان این احساس پیش نمیامد.
جسم باید با عقل و تصمیم درست به کار گرفته بشه نه مثل یک حیوان که لزوما به دنبال چیزی هست که جسمش می خواهد. همین تفاوت انسان و حیوانات هست . گاهی اوقات شما با انجام یک کار خوب یا کمک به دیگران احساس شادی می کنید
آیا اون موقع جسم شما لذت می بره یا این لذتی بالاتر از ماده هست؟