سرشت انسان، خوب یا بد؟
نیکی در انسان ذاتی است
مطالعات جدید روانشناسی رشد حاکی از آن است که نیکی در انسان ذاتی است. کودکان در سنی پایینتر از آنچه قبلا تصور میشد، قابلیت تشخیص خیر و شر را دارند.
- آیا اخلاقیات در انسان ذاتی است یا آن را از جامعه یاد میگیریم؟
- آیا انسان ذات پاک و نیک نهاد دارد، یا خبیث و بدذات به دنیا میآید؟
- آیا گرایش به شر در سرشت انسان وجود دارد؟
ناخوداگاه جمعی همۀ ما انباشته از مفاهیم خیر و شر است. این دوگانه، نفوذی فراگیر در زندگی ما دارد. تقریباً همۀ ما خود را خیرخواه میدانیم و ابتداییترین واکنش ما به شر این است که آرزو میکنیم از شر بعضی چیزها و آدمها خلاص شویم.
ارسطو معتقد بود اخلاق، اکتسابی است، و ما به صورت موجوداتی فاقد اخلاقیات به دنیا میآییم. نظریه اخلاقى ارسطو بر گزینش عقلانى و آزادانه تأکید دارد. جان لاک هم معتقد بود، نوزادان از لحاظ اخلاقی مانند لوح سفید هستند.
روسو معتقد بود که بدون فساد ناشی از حرص و آز و نابرابری ناشی از نظام طبقاتی جامعه، انسان موجودی مهربان و پاک است. انسان از بدو تولد، صاحب یک خوبی طبیعی است و هر عمل بدی که انجام می دهد، ناشی از شرایط اجتماعی مخرّب است، نه ناشی از چیزی در ذات خود او.
انسان گرایان(مانند مزلو و راجرز) می گویند: انسان، استعداد خوب بودن و خوب شدن را دارد و اگر محیط اجتماعی یا تصمیم های نادرست خودش، دخالت نکنند، خوبی و نیکی خودش را نشان خواهد داد.
رفتارگرایان(مانند واتسون و اسکینر) معتقدند: انسان دارای شخصیتی خنثی می باشد و ذاتا خوب یا بد نیست؛ بلکه محیط او را می سازد.
معروفترین دیدگاههای متضاد مربوط به توماس هابز و فروید است. هابز انسان را “هرزه و وحشی” توصیف میکند که برای کامیابی نیازمند جامعه و قوانین است تا بر غریزههای او فرمانروایی کند. هابز، جبرگرا بود و بین انسان و حیوان تمایز دقیقى نمى گذاشت. او مى گفت اختیار و اراده، هیچکدام در انسان مهمتر از سایر مخلوقات زنده نیست. اراده انسان، مثل سایر موجودات، محدود است.
فروید اعتقاد داشت که آدمی همچون سردابی تاریک است که همواره در تعارض و تنش به سر میبرد. وی جنبههای اندکی را در انسان، خوب یافت. فروید، معتقد بود، ریشه مشکلات ما در درون خود ماست و ما درک تیره و تارى از آنها داریم. در درون ما غرایزى ناخودآگاه وجود دارد. وی سائق(غریزه) را بر عقل ترجیح مى داد و عقل را پیرو سائق ها مى دانست. بنابراین معتقد بود، جامعه و تمدن به سرکوب کردن غرایز نیاز دارد.
فروید، قدرت زندگى انسان را ناشى از سائق ها مى دانست. عقل مى تواند احساسات و عواطف را کنترل کند؛ اما هرگز نمى تواند بر آنها حاکم بشود. وی معتقد بود، نپذیرفتن قدرت تأثیر تمایلات جنسى موجب تنش، اضطراب و اختلال روانى مى گردد. او مى گوید: من(Ego) در ارتباطش با نهاد(id) به کسى مى ماند که بر اسبى سوار باشد که باید قدرت اسب را کنترل کند.
منشأ شر برخلاف آنچه همگان میپندارند، خشونت نیست، بلکه رنج ناشی از جهل زیسته است که به پریشانیهایی چون خودشیفتگی، ملال، ریاکاری، خیانت، اهریمنسازی از دیگران و جزماندیشی میانجامد.
نیکی در انسان ذاتی است
مطالعات جدید روانشناسی رشد حاکی از آن است که نیکی در انسان ذاتی است. کودکان در سنی پایینتر از آنچه قبلا تصور میشد، قابلیت تشخیص خیر و شر را دارند.
در پژوهشی به نام “کودکان: دنیای شگفتانگیز آنها”، بررسی شد که آیا کودکان ترجیحی به رفتار خوب دارند و اگر پاسخ مثبت است از چه سنی.
برای انجام این کار، یک نمایش عروسکی برای کودکان زیر یک سال گذاشتند که در آن شکلهای مختلف با رنگهای متفاوت به وضوح نقش اخلاقی خوب یا بد داشتند. در این نمایش، دایره قرمزی نشان داده میشود که برای بالا رفتن از تپه مشکل دارد، و مربع آبی (بد) سعی میکند او را به پایین هل دهد. در عین حال مثلث زرد (خوب) سعی میکند با هل دادن دایره قرمز به بالا، به او کمک کند.
پس از نمایش از بچهها پرسیدند با کدام شکل میخواهند بازی کنند: با دایره آبی بد یا مثلث زرد خوب. همانطور که احتمالا حدس زدهاید همه دومی را انتخاب کردند، مثلثی که سعی داشت کمک کند و نوعدوستی به نمایش گذاشت. این انتخاب برای نوزادانی که تنها هفت ماه داشتند هم صدق میکرد.
در مطالعهای دیگر در مرکز شناخت کودکان دانشگاه ییل در سال ۲۰۱۰ ، از این هم فراتر رفتند تا ثابت کنند، کودکان عروسکها را به خاطر رفتارشان انتخاب میکنند و نه عوامل دیگر( مانند ترجیح ذاتی یا آشنایی با یک رنگ یا شکل خاص). وقتی نمایش با نقشهای مخالف مجددا پخش شد، نوزادان همچنان اکثرشان شکلی که نقش کمکرسان داشت را انتخاب کردند.
در پژوهشی دیگر در دانشگاه کیوتو در سال ۲۰۱۷ ، برای کودکانی ۶ ماهه، ویدیوهایی پخش کردند که شخصیتهایی شبیه به پک-من(Pac-Man) داشتند، یک قربانی، یک زورگو که وحشیانه به قربانی حمله میکرد و او را به دیوار میکوبید، و یک مامور وجود داشت.
مامور، در برخی مواقع سعی میکرد با قرار دادن خود بین قربانی و زورگو به قربانی کمک کند و بعضی وقتها هم خود فرار میکرد. بعد از تماشای ویدیو، کودکان باید شخصیت مورد علاقهشان را انتخاب میکردند و بیشتر آنها مامور مداخلهگر که سعی کرده بود قربانی را نجات دهد، انتخاب کردند.
برخی مطالعات دیگر نیز نشان دادهاند کودکان رفتارهای نوعدوستانه از خود بروز میدهند. به عنوان مثال در “مطالعه مادر بزرگ” از دانشگاه هاروارد، نوزادانی که نمیدانستند تحت نظر هستند، همچنان از خود رفتار محبتآمیز نشان دادند و سعی داشتند به دیگران کمک کنند. این مطالعه میگوید این رفتاری اکتسابی نیست که ناشی از فرار از تنبیه باشد.
با وجود اینکه این مطالعات نمیتوانند به طور کامل دیدگاههای بدبینانه فروید و هابز به طبیعت انسان را رد کنند، اما به نظر میرسد که کودکان به طور طبیعی گرایش به نوعدوستی دارند.
برای مطالعه بیشتر به کتاب سرشت شر، دارل کوئن، ترجمه: بهار رهادوست، مراجعه کنید.