نظریه یادگیری (پاولف، واتسون و اسکینر)
شرطی سازی کلاسیک یک نوع یادگیری همخوان یا تداعی است.
در شرطی سازی کلاسیک جانور یاد میگیرد که بین یک محرک بیاثر، با یک پاداش یا تنبیه کردن، ارتباط برقرار کند.
این سه نظریه پرداز مخالف جریان سنت رشد گرایی هستند. سنت رشد گرایی بر این اصل استوار شده اند که موارد اصلی رشد تحت کنترل نیروهای درونی ، یعنی رسش زیستی یا ساختار سازی خود شخص از تجربه ، قرار دارد. این سه نظریه پرداز پیرو سنت لاک هستند و بر فرایند هایی تاکید دارند که رفتار فرد را از بیرون ، یعنی از محیط خارجی شکل میدهد .
پاولف و شرطی سازی کلاسیک
مفاهیم اساسی :
۱.پارادایم شرطی سازی کلاسیک :در یک آزمایش معمولی سگی در یک اتاق تاریک بسته شده است وچراغ روشن میشود ، بعد سی ثانیه مقداری غذا در دهان سگ گذاشته میشود و بازتاب ترشح بزاق فرا خوانده میشود این فرایند چند بار تکرار میشود و هر بار ارائه همراه با نور میشود بعد از مدتی نور که در ابتدا با ترشح بزاق ارتباطی نداشت ،خودش پاسخ (ترشح بزاق ) را فرا میخواند .سگ شرطی شده و به نور پاسخ میدهد. بر اساس گفته پاولف ارائه غذا یک محرک غیر شرطی (US) بود ، زیرا نیازی نبود که برای ترشح بزاق در حیوان برای غذا اورا شرطی کند . در مقابل ، نور یک محرک شرطی (CS) بود زیرا اثر آن نیاز به شرطی شدن داشت .ترشح غذا در برابر غذا ، بازتاب غیر شرطی (UR) و ترشح بزاق به نور بازتاب شرطی (CR) نامیده شد. خود این فرایند نیز شرطی سازی کلاسیک خوانده شده است.
نکته : تحقیقات نشان دادند شرطی سازی وقتی به سریعترین شکل ممکن روی میدهد که CS در حدود نیم ثانیه قبل US ارائه شود.
۲.خاموشی: اگر محرک شرطی چندین بار بدون ارتباط با CS ارائه شود خاموشی صورت میگیرد .
۳.بهبودی خود به خودی:یک بازتاب شرطی اگر چه ظاهرا خاموش شده است ،اما معمولا مقداری بهبودی خود به خودی را از خود نشان میدهد. اگر فرایند خاموشی پاسخ بدون همراهی محرک شرطی و محرک غیر شرطی ادامه یابد، اثر بهبودی خود به خودی ناپدید خواهد شد.
۴.تعمیم محرک: پاسخ به دامنه ای از محرک ها ی مشابه بدون اینکه شرطی سازی های بعدی رخ داده باشند تعمیم می یابد. توانایی تعمیم به درجه شباهت آن محرک با محرک شرطی اصلی بستگی دارد. پاولف اعتقاد داشت ما به دلیل فرایند فیزیولوژیکی زیر بنایی که انتشار نامیده میشود تعمیم را مشاهده میکنیم .
۵.تمیز: تعمیم اولیه به تدریج به فرایند تمیز منجر میشود. میتوان با ارایه زنگ و بدون همراهی غذا فرایند تمیز را برای صدا های مختلف ایجاد نمود.
۶.شرطی شدن در سطح بالاتر :هنگامیکه یک سگ به مقدار زیادی به یک محرک شرطی شد ، آنگاه میتوان از این محرک شرطی به تنهایی برای ارتباط با محرک خنثی دیگری استفاده نمود.
نکته: پاولف اولین فردیست که نظریه یادگیری بر پایه علمی محکمی قرار داد.
واتسون
واتسون معتقد بود در روانشناسی باید ” اصطلاحاتی مانند هشیاری ،حالت های ذهنی ، محتوا ، شواهد درون نگرانه و تصویر سازی و مانند آن ” را کنار گذاشت و به جای آن ، هدف روانشناسی باید پیش بینی و کنترل رفتار باشد. بویژه این که روانشناس باید تنها محرک ها پاسخ ها وشکل گیری عادت ها را مطالعه نماید. بدین طریق است که روانشناسی ، علمی مانند سایر علوم طبیعی خواهد شد.
مفاهیم اساسی
۱.محیط گرایی : وی رفتار گرا و محیط گرا بود.جمله معروف وی : ” به من یک دوجین نوزاد صحیح و سالم و منحصر به دنیای خودم بدهید ، تا آنها را پرورش بدهم تضمین میدهم هر یک را بطور تصادفی انتخاب کنم و اورا بدون توجه به استعدادها آمادگی ها و تمایلاتشان و نژاد اجدادیشان طوری آموزش دهم که یک مهندس ،وکیل و یا هنرپیشه شوند و یا حتی دزدو گدا تبدیل شود.”
۲.مطالعه هیجان ها: یکی از علایق اصلی واتسون مطالعه شرطی سازی هیجان ها بود. او ادعا می کرد در هنگام تولد سه هیجان ناپخته وجود دارد :ترس، خشم ،عشق .
ترس :هنگامیکه نوزاد به یکباره پرتاب میشود ترس را تجربه میکند. فقط دو محرک غیر شرطی وجود دارد که ترس ایجاد میکند: صدای بلند و از دست دادن تکیه گاه
خشم : ابتدا یک پاسخ نا آموخته به محدود شدن بدن است که با افزایش سن تغییر می کند.
عشق :که در ابتدا پاسخی خود کار بر اثر لمس کردن پوست ، غلغلک دادن ، آرام تکان دادن ، نوازش کردن ، فرا خوانده میشود.کودک به لبخند زدن غان و غون کردن که محبت آمیزو خوشایند اند پاسخ میدهد (اگر چه واتسون با فروید هیچ ارتباطی نداشت ،اما متوجه شد این چنین پاسخ هایی بطور اختصاصی بوسیله تحریک قسمت هایی از بدن مانند نوک سینه ، لب ها، اندام های جنسی که بدلیل نبود کلمه بهتر مناطق تحریک زا نامیده میشوند ، به سادگی ایجاد میشوند)
نکته :وی در باره نحوه رشد پاسخ ها مطالب زیادی نگفته است .نکته قابل توجه درمورد کار آزمایشگاهی او ، آزمایش اصلی وی در مورد شرطی سازی ترس در یک کودک ۱۱ ماهه بنام آلبرت بود.
کاربرد های علمی : یکی از نوآوری های کاربردی وی در زمینه شرطی سازی ترس بود.او با توصیه های لازم به همکارش جونز روش شرطی زدایی از ترس را مطرح نمود که امروزه مدل نهایی آن حساسیت زدایی منظم در اصلاح رفتار است.
نکته : وی در زمینه تربیتی اصرار داشت تا والدین از در آغوش گرفتن ،بوسیدن اطفال خود داری کنند زیرا در این حالات کودکان چهره والدین را با پاسخ های اغماض کننده تداعی میکنند و هرگز یاد نمیگیرند که از والدین دور شوند و خودشان به برسی جهان بپردازند. بعدها بالبی ،اسپاک نظر وی را تحت تاثیر قرار داده و توصیه کردند والدین انعطاف پذیر باشند.
ارزشیابی :
این نظریه محدودیت هایی نیز دارد،یکی اینکه محققان متوجه شدند شرطی کردن پاسخ نوزادان بسیار سخت تر از چیزیست که واتسون گفته است . همچنین بنظر میرسد یکی دیگر از محدودیت ها ، نوع محرک های شرطی باشد که انسان می توانند آن ها را بیاموزند. ( ممکن است برای تداعی بعضی محرک ها با بعضی از پاسخ ها با محدودیت زیست شناختی رو برو باشیم .)بنظر می رسد که شرطی سازی کلاسیک به بعضی از انواع پاسخ ها محدود است ، ظاهرا بهترین کاربرد شرطی سازی کلاسیک مربوط به بازتاب ها و پاسخ های ذاتی است.
اسکینر و شرطی سازی کنشگر
وی در سال ۱۹۴۸ اولین رمان خود را به نام والدون دو که جامعهء آرمانی بر اساس اصول شرطی سازی توصف می کرد انتشار داد. وی رفتارگرا محیط گرا است و بر خلاف واتسون مدل اولیه شرطی سازی وی، پاولفی نبود.
مدل پاسخگر: وی معتقد بود پاسخ هایی که پاولف مطالعه کرد بهترین مثال از پاسخگر هاست.پاسخگرها ،پاسخ هایی هستند که بطور خود کار بوسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده میشوند.
نکته:اغلب پاسخگرها بازتاب های ساده اند.
مدل کنشگر: در رفتار کنشگر حیوان مانند سگ پاولف دست و پایش بسته نمیشود، بلکه روی محیط عمل میکند.وی گربه ها را در جعبه معما قرار داد هنگامیکه به گیره ضربه زدند غذا در یافت کردند این پیامد رفتار وقوع ضربه زدن به گیره را افزایش داد(پیامد رفتار خوش آیند).مهمترین شاخص یادگیری برای اسکینر اندازه گیری نرخ پاسخ دهی بود، هنگامیکه پاسخ ها تقویت شوند نرخ رخ دادن آنها افزایش می یابد.
نکته بسیار مهم : در شرطی سازی پاسخگر (پاولفی) محرک ها مقدم بر پاسخ اند و بطور خودکار آنها را فرا میخوانند. اما در شرطی سازی کنشگر محرک آغازگر همیشه شناخته شده نیست.موجود زنده رفتاری را مرتکب میشود که بوسیله محرک های تقویت کننده ای که بدنبل آن میایند ،کنترل میشود.
اصول شرطی سازی
تقویت و خاموشی: هنگامی که پیامد پاداش گونه روی دهد رفتار تقویت میشود.اگر به رفتاری توجه نشود (تقویت نشود) رو به خاموشی میرود.
تقویت کننده ها:
- تقویت کننده های اولیه :مانند غذا و رهایی از درد
- تقویت کننده های شرطی : مانند لبخند بزرگسالان ،جایزه ؛ اثر انها از همراه شدن با تقویت کننده های اولیه ایجاد شده .
فوریت تقویت: هنگامیکه رفتار را فورا تقویت میکنیم پاسخ را میتوان با سریع ترین نرخ ایجاد کرد.
تعمیم محرک و پاسخ : تقویت نه تنها بر یک پاسخ ویژه بلکه بر طبقه کلی آن پاسخ اثر میگذارد.
شکل دهی : رفتار کنشگر بصورت همه یا هیچ بدست نمی آید بلکه بتدریج وکم کم رخ میدهد. شکل دهی را روش تقریب ها نیز می نامند، زیرا تقویت به تقریب های هر چه بهترپاسخ دلخواه ، وابسته است.
زنجیره های رفتار:گرچه رفتار بصورت ذره ذره شکل میگیرد اما بصورت زنجیره ای از پاسخ های یکپارچه و طولانی نیز در می آید.
برنامه های تقویت : پیوسته و متناوب
الف.برنامه فاصله ای ثابت :بعد ازدوره زمانی مشخص پاداش در یافت میکند.نرخ پاسخ دهی در این برنامه پایین است . مثلا بعد هر پنج دقیقه پاداش داده میشود.
ب.برنامه فاصله ای متغیر: تقویت بعد فاصله زمانی متوسط داده میشود اما این فواصل نامشخص اند.
ج. برنامه نسبی ثابت : مثلا بعد هر پنج بار نوک زدن پاداش داده میشود.
د.برنامه نسبی متغیر: تعداد پاسخ هایی را که لازمه تا تقویت صورت گیرد ، تغییر میدهیم.پاداش ممکن است در هر زمانی صورت گیرد.
اگر میخواهیم یک رفتار دلخواه را آموزش دهیم بهتر است با تقویت پیوسته شروع کنیم موثرترین راه برای شروع یک رفتار است. برای دوام رفتار باید آنرا در نقطه ای به یک برنامه متناوب تغییر دهیم.
تقویت منفی و تنببیه: تقویت منفی یعنی رفتار با از بین بردن محرک نامطبوع نیرومند گردد.
تنبیه : در پی حذف رفتاریم. این روش فقط پاسخ را بطور موقت عقب می اندازد و در دراز مدت سریعتر از خاموشی باعث حذف پاسخ نمیشود. اسکینر توصیه میکرد به جای تنبیه از خاموشی استفاده کنیم.
وقایع درونی : افکار ،احساسات و سایق ها
افکار: گاهی گفته میشود اسکینر نظریه موجود زنده تهی را پیشنهاد داده است. وی هرگز دنیای درونی را انکار نکرد. مخالف بود که افکار را علت رفتار بدانیم. در نظر او هر رفتاری به علت تقویت هایی که قبلا دیده روی میدهد.
احساسات : اسکینر اعتقاد داشت همانطور که دارای فکریم احساس نیز داریم اما معتقد بود احساسات هم مانند افکار نمیتوانند علت رفتار باشند.
سائق ها: اسکینر معتقد بود ما نیازی به در نظر گرفتن سایق ها و حالات درونی نداریم.
اصل پریماک : او اظهار کرد ما تقویت را صرفا به عنوان احتمال رویداد یک پاسخ در نظر میگیریم. رفتاری که دارای احتمال رخداد بالا در لحظه ای خاص است میتواند به عنوان یک تقویت کننده برای رفتار با احتمال کم در روی دادن بکار رود.
رفتار ویژه گونه (خاص گونه)
پیروان اسکینر با رفتار ویژه گونه به عنوان مکان نگار یک پاسخ برخورد میکنند.مکان نگاری فقط جنبه توصیفی دارد و بخش مهم تجزیه و تحلیل ، یعنی روشی که تقویت رفتار را شکل میدهد و حفظ میکند شامل نمیشود.اسکینر معتقد است رفتار ویژه گونه نیز محصول پیامد های محیطی است.در مراحل تکامل به بقای گونه کمک نموده است.
ارزشیابی
بطور کلی بین اسکینر و نویسندگان پیرو سنت رشد حول سه محور اساسی اختلاف نظر وجود دارد.:
- ۱.رشد گرا ها اغلب درباره وقایع درونی صحبت میکنند.
- ۲.بین این دو گروه در مورد معنا و اهمیت مراحل رشد توافق وجود ندارد .اسکینر در مورد اعتبار مراحل به عنوان روش های معینی از فکر کردن و رفتار کردن تردید داشت.بدلیل این که معتقد ند محیط ، رفتار را بتدریج به شیوه ای پیوسته شکل می دهد.
- ۳.منبع تغیرات رفتاری از منظر سنت رشد گرا ها بطور خود به خود و از درون است .(گزل رسش درونی)
منبع : نظریه های رشد ، کرین ، ترجمه خوی نژاد و رجایی، انتشارات رشد ، ۱۳۹۳، فصل ۸.
سلام. میشه لطفا توضیح بدین که مدل اسکینر چطور از مدل پاولف استفاده کرد؟ مرجعی هستش که بتونم مطالعه کنم در این باره؟ ممنون اگر امکانش هست به آدرس ایمیلم بفرستین
درود
مدل اولیه شرطی سازی اسکینر، پاولفی بود. اسکینر معتقد بود، پاسخ هایی که پاولف مطالعه می کرد، بهترین مثال از پاسخ گرها (respondents) هستند . پاسخ گرها پاسخ هایی هستند که به طور خودکار به وسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده (elicited) می شوند . مثلاً خوردن غذا ، به طور خودکار ترشح بزاق را فرا می خواند.
اسکینر قبول داشت که پاولف کلید درک رفتار را به او داده است.
سلام من شهرام میرزاوند از خرم اباد هستم ۴۵سال سن دارم من در کنکور ارشد روان شناسی شرکت کردم درباره نظریه موجبیت دو گانه بندورا تحقیق می کردم لطفا یک مفاله درباره این مطلب تهیه کنید ممنون
درود
در نظریه شناختی- اجتماعی، انسان را می توان از طریق تعامل انسان و محیط تبیین کرد؛ فرایندی که بندورا آن را موجبیت دوگانه (Reciprocal Determinism) می نامد. انسان، هم نسبت به شرایط محیطی واکنش نشان می دهد و هم فعالانه آن را تفسیر کرده و بر موقعیت ها اثر می گذارد.
همان قدر که موقعیت ها انسان را شکل می دهد، انسان ها نیز موقعیت را انتخاب می کنند، و همان قدر که انسان از رفتار دیگران تاثیر می گیرد، در رفتار دیگران نیز اثر می گذارد.
به عبارت دیگر موجبیت دوجانبه ، در بر گیرنده عوامل فردی و اجتماعی در فرایند یادگیری است.
می توانید به کتاب روانشناسی یادگیری، پروین کدیور مراجعه کنید.
سلام تو رو خدا میشه جواب اینو بنویسید چه تفاوت و تشابهی بین نظریه رفتاری پاولف و واتسون و ثراندایک وجود دارد؟
درود
در نظریه شرطی سازی کلاسیک پاولفی : محرک غیرشرطی منجر به پاسخ شرطی می شود. ولی در نظریه شرطی سازی وسیله ای ثرندایک : یک محرک منجر به یک پاسخ می شود. در شرطی سازی کلاسیک، پاسخ فراخوانده می شود و غیر ارادی است ولی در شرطی سازی وسیله ای، پاسخ صادر می شود و ارادی و تحت کنترل است.
ثرندایک بر این باور بود که نتیجه رفتار است که موجب می شود رفتاری آموخته شود یا نه، از این رو رفتار را همچون وسیله ای برای دریافت پاداش یا تنبیه می داند. این نظریه ثرندایک به قانون اثر شهرت دارد. طبق قانون اثر، اگر در حضور محرکی رفتاری انجام بگیرد که به نتیجه مطلوبی بینجامد آن رفتار آموخته خواهد شد، یعنی در نتیجه پیامد مطلوب رفتار، پیوند بین محرک و پاسخ نیرومند می شود.
واتسون نخستین روانشناسی بود که کاربرد نظریه شرطی سازی پاولف را با انسان نشان داد. او معتقد بود که انسان به هنگام تولد به تعداد کمی بازتاب و هیجان مجهز است و از راه شرطی شدن کلاسیک این بازتاب های اولیه با محرک های زیادی تداعی می شود.
باسلام
با یک اکتنشن که js ها رو غیرفعال میکنه، متن را کپی کردم و حال بردم.
باتشکر از محتوای بسیار خوب شما.
درود . خوب کاری کردی . 🙂
سلام میشه لطفا بگید کاربرد نظریه ی پاولف در کلاس درس و مدرسه چیست؟
سلام وقت بخیر ی سوال داشتم ممنون میشم جواب بدین . درنظریه اسکینر چه تفاوتی بین بازگشت خودبه خودی و خط پایه ی رفتار وجود دارد؟
درود. وقتی که تقویت کننده را از موقعیت شرطی سازی کنشگر خارج کنیم، خاموشی ایجاد می شود و در پی آن پاسخ به میزان خط پایه (سطح کنشگر) برمی گردد.
در بازگشت خود بخودی، اگر پس از خاموشی،حیوان برای مدتی به درون قفس نگداری اش قرار داده شود و دوباره به موقعیت ازمایشی بازگردانده شود، باز هم برای مدتی کوتاه به فشار دادن اهرم خواهد پرداخت، بدون اینکه برای این کار مجددا تربیت شده باشد.
ممنونم بسیار عالی
سلام وقت بخیر ببخشید میشه بگین در مورد تقویت تعمیم یافته و تقلید تعمیم یافته چه تفاوتها و چه شباهت هایی دارن؟ (تقلید تعمیم یافته از نظر پائولف و تقلید تعمیم یافته از نظر بندورا)
جوابشو پیدا کردین؟
سلام وقت بخیر چ شباهت هایی بین تقویت تعمیم یافته و تقلید تعمیم یافته وجود دارد؟
درود
در تقویت تعمیم یافته، محرک ها از طریق همراه شدن مکرر با تقویت کننده های اولیه یا ثانویه تقویت می شوند. تقویت تعمیم یافته نوعی تقویت کننده ثانوی است که با بیش از یک تقویت کننده نخستین همراه بوده است. پول یک تقویت کننده تعمیم یافته است زیرا با بسیاری از تقویت کننده های نخستین همراه است. پول برای شخصی که از غذا محروم نیست نیز تقویت کننده است. بسیاری از محرک ها از نظر فرهنگی خاصیت تقویت کنندگی دارند. برای مثال، در رفتار انسان، ثروت، قدرت، شهرت، نیرومندی، و هوش در بسیاری از فرهنگ ها با ارزش هستند. اسکینر پنج تقویت کننده تعمیم یافته را مشخص کرده است: توجه، تأیید، محبت، اطاعت از دیگران و پول. در نتیجه برای شکل دادن رفتار در موقعیت های گوناگون می توان از این موارد استفاده کرد.
تقلید تعمیم یافته بدین صورت است که تقلید ممکن است به صورت عادت درآید. مثلا برادر کوچکتر ممکن است در رفتارهای دیگر، از برادر بزرگتر تقلید کند. میلر و دالرد این تمایل آموخته شده برای تقلید رفتار افراد را تقلید تعمیم یافته نامیده اند. تقلید در واقع نوع خاصی از تعمیم است.
رفتارگرایان تقلید را یک رابطه محرک – پاسخ می دانند، به این معنا که هر پاسخی یک محرک برای پاسخ دیگر به شمار می آید. کودکی که بر اثر درد و رنج (محرک) گریه می کند (پاسخ)؛ صدای خودش را می شنود(محرک سمعی) و همین باعث می شود بیشتر گریه کند. یعنی از طریق شرطی سازی واحدهای کوچک به تدریج بازتابی زنجیرهای از پاسخ هایی پیچیده تر به وجود می آید. به عبارتی تقلید یک طبقه از پاسخ های تعمیم یافته را تشکیل می دهد.
از دید بندورا، نظریه تقلید تعمیم یافته، همانند نظریه های دیگر تقلید، نامناسب است. بندورا، تقویت را برای یادگیری رفتارهای جدید از طریق مشاهده، ضروری نمی داند، ولی انتظار تقویت برای عملکرد رفتارهای جدید را لازم می داند.
سلام میشه تفاوت بین نظریه پاولف و اسکینر و سلیگمن رو بگین؟؟
سلام .ببخشین میشه راجب تفاوت تعمیم محرک و تمیز محرک در نظریه های پاولف و اسکینر توضیح بدین .البته با ذکر مثال
ممنون از لطف شما
درود
تعمیم محرک Stimulus generalization
پاولف، در آزمایشهای خود مشاهده کرد که پاسخ شرطی حیوان آزمایشی نه تنها به محرک شرطی بهکار رفته در آزمایشگاه داده میشود، بلکه هر محرک دیگری که با محرک شرطی اولیه شباهت داشت، میتوانست پاسخ شرطی را فراخواند. او این پدیده را، تعمیم محرک نامگذاری کرد. ویژگی مهم تعمیم محرک، آن است که پاسخ شرطی از محرکی که تقویت شده است به محرکات مشابهی که در جریان آزمایش حضور نداشتهاند، تعمیم مییابد. این پدیده فرد را قادر میسازد بدون نیاز به یادگیریهای مداوم پاسخ آموختهشده به یک محرک معین را، به محرکهای مشابه آن گسترش دهد.
تمیز محرک Stimulus discrimination
هرگاه موجود زنده بین دو محرک شرطی مشابه که یکی با تقویت همراه است و دیگری بدون تقویت است، تفاوت قائل شود، به آن محرکی که با تقویت همراه است، پاسخ دهد و به محرک دیگری که بدون تقویت است پاسخ ندهد، تمیز محرک صورت گرفته است. در تمیز محرک، موجود زنده یاد میگیرد به محرک معینی پاسخ دهد ولی به سایر محرکهای مشابه پاسخ ندهد که این عمل از طریق خاموشی و تقویت صورت میگیرد.
با عرض سلام و خسته نباشید…ممنون میشم اگه این سوال رو جواب بدین…((( اصول شرطی شدن چیست؟ )))
درود. در متن بالا توضیح داده شده
سلام…من به صورت خلاصه میخوام
تفاوت بین دیدگاه رفتارگرایی و شناختی و زیستی را بیان کنید
تفاوت درمان های رفتاری و شناختی و روانکاوی رابیان کنید
درود
درمان شناختی رفتاری رویکردی کوتاهمدت است. در رفتاردرمانی شناختی تمرکز بر زمان حال است. روانشناس تلاش میکند به حل مشکلات فردی در شرایط کنونی فرد بپردازد و به دنبال ریشهیابی و نگاهی به بحرانها و مشکلات گذشتهی فرد ندارد. اما روانکاوی رویکرد درمانی تحلیلی و بلندمدت است. روانشناس در رویکرد روانکاوی به دنبال این است که دریابد مشکلاتی که فرد اکنون به آن دچار است از کجا سرچشمه گرفته است. پس باید به ریشهیابی مشکلات او در گذشتهی فرد بپردازد.
به عقیده روانکاوان، مشکلات مراجعین بسیار پیچیدهتر هستند. درک احساسات و عواطف(نه از بین بردن آنها) در پس افسردگی و اضطراب راه بهتری برای کمک به مردم در راستای حفظ سلامتی روانی است. روانکاو تحت این انگاشت کار میکند که ذهن خودآگاه تنها یک تکهی کوچک از چیزی است که ما هستیم و این ذهن ناخودآگاه است که با مسائل و مقاومت ما نسبت به حل کردن آنها سر و کار دارد.
درمان شناختی رفتاری مبتنی بر علم و استاندارد خود، تبدیل به جریان اصلی در رواندرمانی شده است اما برخی افراد، مخصوصا آنهایی که مقاوم به تغییر هستند، به رویکردهای پویشی و روانکاوی بهتر پاسخ میدهند.
درمانهای شناختی ـ رفتاری عموما در انتقاد به رویکردهای روانتحلیلی و روانکاوی ایجاد شدهاند. به عنوان مثال آرون تی بک، نظریهپرداز اصلی رویکرد شناختی-رفتاری ابتدا روانکاو بود، سپس به دلیل محدودیتهای روانکاوی، درمان شناختی-رفتاری را پایهگذاری کرد.
طرفداران روانکاوی مطرح میکنند که درمان شناختی رفتاری سطحی است و از ایجاد تغییرات عمیق در بیماران ناتوان است. درمان شناختی رفتاری بسیار ساده است؛ این درمان با تکنیک هایش فقط سببساز تقویت مکانیسمهای دفاعی بیمار میشود، در حالیکه درمان روانکاوی سعی میکند بیمار را با عمیقترین سطح وجودی خود روبرو کند.
روانکاوان معتقدند که درمانگران شناختی رفتاری تنها نشانههای بیماری را کاهش میدهند نه علت آن را. به همین خاطر بعد از اینکه یک نشانه در بیمار بهبود پیدا میکند چیزی رخ میدهد که روانکاوها به آن جایگزینی نشانه میگویند. یعنی نشانه از بین رفته است اما علت زمینهساز آن بیماری نه تنها از بین نمیرود بلکه فقط از یک نشانه به نشانهی دیگر میرود.
از طرفی درمانگران شناختی رفتاری مطرح میکنند که درمان یک بیمار بدون کاوش خاطرات دوران کودکی نیز امکانپذیر است. کاوش خاطرات دوران کودکی تنها باعث به طول انجامیدن درمان میشود؛ آنها معتقدند درمان روانکاوی اثربخش نیست.
سلام میشه کاربرد تربیتی نظریه شرطی سازی کلاسیکو توضیح بدین ممنون
سلام. اگه میشه تفاوت و شباهت های نظریه یادگیری اسکینر.پاولف و ثورندایک رو بگید
سلام میشه تفاوت نظریه پاوروف و اسکنرو بگید
سلام میشه آفرینندگی در نظریه بندورا توضیح بدین؟
درود
آفرینندگی در نظریه بندورا : نوآوری حاصل از ترکیب کردن تأثیرات چند الگو یا حاصل از مشاهده یک الگوی واحد که استراتژی های غیرمعمولی را برای حل مسئله به کار می گیرد. بندورا، الگوپذیری را محرک آفرینندگی می داند و می گوید که دیدن خلاقیت مردم موجب خلاقیت بیشتر فرد می شود.
سلام میشه بگید تفاوت بین نظریه اسکینر وثرنداک چیه؟؟؟
درود.
اگرچه اسکینر و ثرندایک در کنترل رفتار به وسیله محرک و بی اثر بودن تنبیه هم عقیده بودند، اما در آزمایش های ثرندایک متغییر وابسته زمان صرف شده تا رسیدن به راه حل بود، در مقابل اسکینر نرخ پاسخدهی را به عنوان متغییر وابسته به کار می برد. تفاوت های دیگر بین شرطی سازی کنشگر اسکینر و شرطی سازی وسیله ای ثرندایک نشان می دهد این دو کلمه مترادف نیستند و دو رویکرد کاملا متمایز هستند.
میشه توضیح بدید گربه ذهن و فرایند ذهنی داره؟
درود. چون مغز دارند پس ذهن هم دارند. حیوانات آگاهی دارند ولی بیشترشان خود اگاهی ندارند. یکی از راههای تشخیص خود آگاهی در موجودات زنده تست آینه است. در این تست آینه ای در مقابل موجود زنده قرار داده میشود، برای مثال سگها خود را در آینه تشخیص نمیدهند و حتی ممکن است برای سگ درون آینه واق واق کنند. شامپانزهها، گوریلها، اورانگوتانها، بابونها، فیلها. دلفین ها، نهنگهای قاتل قادر به تشخیص خود در آینه هستند.