دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

جهان تصادفی ما

چرا فکر می‌کنیم هر اتفاقی دلیلی دارد.

علم به ما می‌گوید که جهان از اساس بی‌هدف و تصادفی ایجاد شده است. این جهان در بسیاری مواقع به اشتباه پوچ، بی‌انگیزه و عاری از اخلاق و معنا تعبیر می‌شود

جهان تصادفی

بسیاری از آدم‌ها در جریان زندگی، وقتی با اتفاقات مختلف روبه‌رو می‌شوند، آن را به یک دلیل مرتبط می‌دانند. برای آدم‌ها هر چیزی معنایی دارد. بسیاری معتقدند زندگی‌شان توسط یک نیروی برتر هدایت می‌شود. آنها به دنبال ردپایی از این راهنمایی‌ها در اتفاقات زندگی خود هستند. گستردگی این اعتقاد آنقدر زیاد است که عموما ما چنین باوری را عجیب و غریب نمی‌دانیم. چنین برداشتی، می‌تواند قانع‌کننده باشد و با غرایز و تمایلات ما سازگار است.  

از نظر روان‌شناسی بالینی این نوع تفکر می‌تواند اثرات مهمی(چه مثبت و چه منفی) در انگیزه انسان‌ها داشته باشد. این رویکرد در عین حال که می‌تواند اطمینان‌بخش و آرام‌بخش باشد، قابلیت ایجاد سرخوردگی، غم، اندوه و احساس تنهایی نیز دارد. چنین تفکری می‌تواند در هنگام وقوع اتفاقی تلخ به پرسش ویرانگر «چرا من؟» منجر شود.

برای بسیاری از روان‌شناسان دشوار است که رفتار و واکنش مراجعانی که معتقد به مذهب یا عالم ماورا هستند را پیش‌بینی کنند. به عبارتی، پیش‌بینی اینکه اعتقادات ماورایی یا مذهبی باعث می‌شود فرد چه واکنشی به یک واقعه تلخ داشته باشد، دشوار است. آیا آنها دچار سرخوردگی می‌شوند؟  آیا آنها ایمان قوی‌تری پیدا می‌کنند؟

در حالی که اعتقاد به تصادفی بودن حوادث در زندگی اگرچه می‌تواند موجب نگرانی شود، اما در نهایت انسان را از نظر احساسی و هیجانی درگیر نخواهد کرد.

شهود و غریزه ما با جهانی که دانش و علم ترسیم می‌کند در تضاد است.

علم می‌گوید جهان خود به خودی و بی‌هدایت ایجاد شده است. هیچ نقشه و هدفی برای جهان وجود ندارد. هیچ چیزی به هیچ دلیلی اتفاق نمی‌افتد مگر اتفاقاتی که با عوامل هوشمند (مانند انسان‌ها) رخ بدهند. در همین نقطه است که این تصور برای عده‌ای ایجاد می‌شود که اتفاقات تصادفی، چندان هم تصادفی نیستند و برنامه‌ریزی شده‌اند. دلیل این استدلال این است که انسان موجودی هوشمند است که می‌خواهد اعمال دیگر موجودات هوشمند را تفسیر کند.

مغز انسان همواره به دنبال الگو است. ما به عنوان حیواناتی اجتماعی چنان تکامل پیدا کرده‌ایم که اقدامات هدفمندانه و از روی قصد دیگران را تشخیص دهیم. این توانایی به دلیل ارزشی که در بقای ما از طریق مکانیزم انتخاب طبیعی داشته در نسل‌های بعدی گسترش پیدا کرده است. این توانایی ذهنی برای تشخیص الگو و تشخیص رفتارهای عمدی چنان در انسان مدرن گسترده شده است که گاهی ما الگوهایی در داده های بی‌معنی و اتفاقات تصادفی می‌بینیم. در نهایت این مساله می‌تواند منجر به این تصور در انسان‌ها شود که اتفاقات توسط نیروهایی فراطبیعی کنترل می‌شوند.

به علاوه مغز داستان پرداز ما (به خصوص نیمکره چپ) که علاقه طبیعی به داستان‌های پیوسته و یکپارچه یعنی داستان‌هایی با یک خط سیر و یک پایان لذت بخش دارد، می‌خواهد دلایلی برای اتفاقات پیدا کند، آنها را به هم مرتبط کند و به دنبال دلیلی کلی برای آنها باشد. اتفاقات تصادفی برای مغز ما اصلا خوشایند نیستند. ما می‌خواهیم برای آنها دلیلی بتراشیم و از آنها فرار کنیم.

سوگیری شناختی و خطای استنباطی باعث می‌شوند انسان در مواردی که الگویی برای آنها وجود ندارد، الگویی در نظر بگیرد و پشت هر چیزی هدفی تعیین کند. این مساله در چندین اختلال روانی دیده شده است.  

اختلالات روان‌شناختی به ما کمک می‌کنند تا رفتارهای انسانی و عادت‌های شناختی انسان را بشناسیم. در روان‌پریشی فرد تمایل دارد باورهای غلط و هذیانهایش را توسعه دهد. این باورها می‌توانند طیفی از اعتقادات قابل قبول و عادی تا اعتقادات عجیب و غریب باشند. شایع‌ترین نوع آن هذیانی است که به آن خود‌ ارجاعی (self-referential)  می‌گویند.

این هذیان شامل باوری است که در آن فرد گمان می‌کند حوادث، اقدامات یا اشیا غیر مرتبط به طریق شخصی با او در ارتباط هستند. اینگونه بیماران دائما فکر می‌کنند هر چیزی به یک دلیل خاص اتفاق می‌افتد. این افراد علایم و پیام‌های نهانی را تشخیص می‌دهند و دائما می‌گویند این‌ رویدادهای خاص نمی‌توانند تصادفی باشند. فرد با چنین اختلالی گمان می‌کند همه این اتفاقات به او اشاره دارد. این اشاره‌ها معمولا خود را به شکل هذیان توطئه علیه فرد(paranoid) یا بزرگ‌نمایی(grandiose) نشان می‌دهند. اینگونه بیماران انواع شواهدی که از نظرشان غیرقابل انکار است را برای اثبات ادعای خود معرفی می‌کنند.

مشکل این بیماران آن است که به دنبال ربط دادن چیزهای بی‌ربط به هم هستند. به این ترتیب اتفاقات عادی بدون هیچ دلیل منطقی (فقط به این دلیل که در راستای اتفاقات بی‌ربط دیگر رخ داده‌اند)، بسیار مهم و حاوی معنا می‌شوند.

همه ما وقتی چیزی یا اتفاقی برایمان معنادار شود بیشتر به آن توجه می‌کنیم. به عنوان مثال زنی که باردار است یا در تلاش برای بارداری است ممکن است ناگهان چنین تصور کند، تبلیغات تلویزیونی در مورد کودکان افزایش پیدا کرده است یا در زندگی روزمره هرجایی که او پا می‌گذارد به نوعی به کودکان یا بارداری مرتبط می‌شود. در واقع توانایی واقعیت سنجی(reality-testing) متوقف می‌شود، یعنی زن باردار فکر می کند شخصی در اتاق فرمان تلویزیون فقط به خاطر او این تبلیغات را پخش می کند.

علم تاحدی مکانیزم مغزی این هذیان ها را شناخته است. به احتمال زیاد این مساله با فعالیت بیش از حد دوپامین به عنوان یک انتقال دهنده عصبی مرتبط است. دوپامین یک عامل موثر در ایجاد انگیزه و توجه در مغز است. شخصی که دچار فعالیت بیش از حد دوپامین است، ممکن است چیزهای بی ربط زیادی را با خود مرتبط ببیند. مثلا فرد روانپریش، ممکن است اگر یک مدل ماشین خاص را به فاصله ۲ دقیقه، ۲بار در خیابان ببیند، آن را نشانه‌ای از آن بداند که کسی او را تعقیب می‌کند. بسیاری از مواد مخدر نیز باعث افزایش سطح دوپامین می‌شوند. به همین دلیل داروهای ضد روان‌پریشی معمولا سعی می‌کنند سطح دوپامین را کاهش دهند.

هذیان ها معمولا نسخه‌های بزرگ شده خطاهای شناختی‌ هستند. خطاهای شناختی در انسان نرمال هم وجود دارد.

علم به ما می‌گوید که جهان از اساس بی‌هدف و تصادفی ایجاد شده است. نگرانی بسیاری از ما این است که اگر جهان بی‌هدف است پس ما هم هدفی نداریم. برای ما بسیار عجیب است، با این همه پیچیدگی که در دور و بر خود می‌بینیم، در نهایت می‌تواند بی‌هدف باشد.

جهان تصادفی(random world) بر اساس شواهد علمی و خلاف غریزه ما، جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. این جهان در بسیاری مواقع به اشتباه پوچ، بی‌انگیزه و عاری از اخلاق و معنا تعبیر می‌شود. جهان، تصادفی است اما پوچ (nihilistic) نیست.

جهان‌بینی علمی(scientific worldview) بر پایه جهانی خود به خودی و تصادفی می‌تواند هیجان‌انگیز باشد. این جهان‌بینی می‌تواند به ما کمک کند که جامعه‌ای بهتر، فقط بر اساس ارزش‌های انسانی بسازیم.

References

  • ۱. Shermer, Michael. “Patternicity: Finding Meaningful Patterns in Meaningless Noise.” Scientific American, ۲۰۰۸
  • ۲. Shermer, Michael. “Agenticity. Why People Believe That Invisible Agents Control the World.” ۲۰۰۹
  • ۳. Kapur, S. “Psychosis as a State of Aberrant Salience: A Framework Linking Biology, Phenomenology, and Pharmacology in Schizophrenia.” American Journal of Psychiatry. ۲۰۰۳

منبع : www.psychologytoday.com/why-we-think-everything-happens-reason

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پرهام
۱۳۹۸/۰۲/۲۲ ۰۹:۵۲

مطلب فوق‌العاده‌ای بود و چه زیبا به اتمام رسید.
ولی به نظرم شاید بهتر باشه باز هم به این موضوع بسیار مهم پرداخته بشه، همراه با مثال‌های بیشتر.