دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

مغز دوپاره و زبان

نیمکره چپ اداره گفتار و نوشتار و محاسبات ریاضی را برعهده دارد. نیمکره راست فقط زبان ساده را درمی‌یابد و توان اصلی آن در بازساخت فضایی و ادراک طرح‌هاست.

مغز دوپاره

برای دستیابی به تصاویر مشروح از مغز آدمی، بدون آزردن او فنونی ایجاد شده است : 

۱) CAT یا CT : پرتو باریکی از اشعه ایکس از مغز بیمار می گذرانند و میزان تشعشع گذر کرده اندازه گیری می شود. این روش امکان فراهم آوردن برش چند مقطعی از مغز را ایجاد می کند.

۲) MRI : روش مغز نگاری با تشدید مغناطیسی در تشخیص بیماری های مغز و نخاع دقیق تر است. ویژگی های شاخص تصلب چندگانه(MS) را نشان می دهد. شناسایی ناهنجاری های نخاع و پایه مغز نظیر وجود دیسک های فتقی و کژشکلی های مادرزادی امکان پذیر است.
۳) PET : برآورد سطح فعالیت عصبی نقاط مختلف مغز را امکان پذیر می سازد. مبنای این روش نیاز یاخته های بدن به انرژی جهت اجرای فرایندهای سوخت و سازی است. منبع اصلی انرژی یاخته های عصبی مغز نیز، قند است. بررسی درباره تفاوت های فعالیت عصبی در دو نیمکره مغز با PET میسر شده است.

ناقرینگی های مغز

در نگاه نخست، دو نیمهٔ مغز آدمی همچون تصویر آینه‌ای یکدیگر به‌نظر می‌رسند، اما بررسی دقیق‌تر حاکی از وجود ناقرینگی‌های چند است. اندازه‌گیری‌های مغز در کالبد‌گشائی نشان می‌دهد که نیمکره چپ تقریبا همواره بزرگتر از نیمکرهٔ راست است. علاوه بر این، در نیمکره راست رشته‌های عصبی درازی که مناطق بسیار دور از هم مغز را به‌هم ارتباط می‌دهند، فراوان است؛ حال آنکه در نیمکره چپ رشته‌های بسیار کوتاه‌تری فراوان است که ارتباط‌های بسیار زیادی را در یک منطقه محدود میسر می‌کنند (هیلیگ – ۱۹۹۳).

بیش از صد سال قبل در سال ۱۸۶۱ پل‌ بروکا، پزشک فرانسوی، مغز بیماری را بررسی کرد که گویائی خود را از دست داده بود. بروکا در ناحیه‌ای از منطقه پیشانی نیمکره چپ بیمار، درست بالای شیار جانبی، آسیبی را شناسائی کرد. این منطقه که در تولید گفتار نقش دارد اینک به‌ منطقه بروکا شهرت یافته است. تخریب منطقه قرینه آن در نیمکره راست معمولا اختلالی در گویائی ایجاد نمی‌کند. مناطق درگیر در فهم گفتار و توان نوشتن و درک نوشتار نیز معمولا در نیمکره چپ قرار دارند. به این ترتیب وقتی نیمکرهٔ چپ آدمی گرفتار سکته مغزی شود بیشتر احتمال اختلال گویائی می‌رود تا وقتی آسیب منحصر به نیمکره راست باشد.

در معدودی از مردمان چپ‌دست گاهی مراکز گویائی در نیمکره راست قرار دارند، اما در اکثر چپ‌دستان نیز، نظیر راست‌دستان، مرکز کارکردهای زبانی در نیمکره چپ است.

هرچند مدت‌ها پیش نقش نیمکره چپ در زبان شناخته شده بود، لیکن بررسی درباره نقش مستقل هر یک از دو نیمکره در عملکردهای زبان به‌تازگی میسر شده است. در افراد سالم، مغز به‌صورت کل یکپارچه‌ای عمل می‌کند، به این معنی که اطلاعات هر نیمکره فورا از راه نوار پهنی از رشته‌های عصبی ارتباطی به‌نام جسم پینه‌ای (Corpus Callosum) به نیمکره دیگر منتقل می‌شود.

در برخی انواع صرع این پل ارتباطی مشکل‌آفرین می‌شود، به این معنی که حمله صرعی یک نیمکره از جسم پینه‌ای می‌گذرد و در نیمکره دیگر انبوهی از نورون‌ها را به شلیک عصبی وا می‌دارد. برای جلوگیری از این گسترش حمله در برخی موارد شدید صرع، جراحان مغز جسم پینه‌ای را قطع کرده‌اند. این جراحی در برخی از موارد موفقیت‌آمیز بوده و منجر به کاهش حمله‌های صرعی شده است، علاوه بر این، اثرات نامطلوب جانبی هم نداشته است، به این معنی که عملکرد روزمره افراد جراحی شده به‌خوبی مردمانی بوده که نیمکره‌هایشان به‌هم اتصال دارند.

بررسی دوپارگی مغز 

با آزمون‌های بسیار اختصاصی توانسته‌اند تأثیر جداسازی دو نیمکره را بر کارکردهای ذهنی تعیین کنند. عصب‌های حرکتی هنگام بیرون آمدن از مغز به نیمه مقابل بدن می‌روند، چنانکه نیمکره چپ، سمت راست بدن و نیمکره راست، سمت چپ بدن را اداره می‌کند. این مطلب را نیز می‌دانیم که منطقهٔ تولید گفتار (منطقهٔ بروکا) در نیمکرهٔ چپ قرار دارد. وقتی چشم‌ها مستقیما به روبه‌رو تثبیت شود، تصویرهای سمت چپ نقطه تثبیت از هر دو چشم به نیمه راست مغز، و تصویرهای سمت راست نقطهٔ تثبیت به نیمه چپ مغز می‌روند. به این ترتیب هر نیمکره، نیمه‌ای از میدان بینائی را می‌بیند.. در مغزهای سالم محرک‌های وارد به‌هر نیمکره، به‌سرعت از راه جسم پینه‌ای به نیمکره دیگر می‌روند و در نتیجه مغز به‌صورت یک واحد عمل می‌کند.

هرگاه مستقیم به روبه‌رو چشم بدوزیم، محرک‌های واقع در سمت چپ نقطه تثبیت، به نیمکره راست و محرک‌های سمت راست نقطه تثبیت، به نیمکره چپ می‌روند. نیمکره چپ حرکات دست راست، و نیمکره راست حرکات دست چپ را اداره می‌کند. درون‌دادهای شنیداری نیز عمدتا تقاطع می‌کنند اما برخی صداها در همان نیمکره‌ای بازنمائی می‌شوند که گوش ثبت‌کننده قرار دارد. نیمکره چپ اداره گفتار و نوشتار و محاسبات ریاضی را برعهده دارد. نیمکره راست فقط زبان ساده را درمی‌یابد و توان اصلی آن در بازساخت فضائی و ادراک طرح‌ها است.

جسم پینه ای : اطلاعات هر نیمکره توسط نوار پهنی از رشته های عصبی ارتباطی به نیمکره دیگر منتقل می شود. جسم پینه ای در زنان در هم تنیدگی بیشتری دارد.

آزمایش دوپاره مغز

راجر اسپری (Sperry) پیشاهنگ کار در این زمینه، در سال ۱۹۸۱ به‌خاطر پژوهش‌هایش در علوم عصب‌نگر (neuroscience) جایزه نوبل دریافت کرد. وی در یکی از آزمایش‌هایش، فرد دوپاره مغزی را در برابر پرده‌ای که دست‌های فرد را از دیدش پنهان می‌کرد، قرار داد. نگاه آزمودنی بر نقطهٔ وسط پرده تثبیت شده، و کلمه مهره به‌مدت یک دهم ثانیه روی سمت چپ پرده ظاهر می‌شد. می‌دانیم که این تصویر دیداری به سمت راست مغز می‌رود (اداره‌کننده سمت چپ بدن). آزمودنی می‌تواند با دست چپ مهره را از میان توده اشیائی که از دیدش پنهان است بردارد، اما نمی‌تواند به آزماینده بگوید چه کلمه‌ای روی پرده افتاده است، به این علت که گویائی را نیمکرهٔ چپ اداره می‌کند و در این آزمایش، تصویر دیداری مهره به آن نرسیده بود. وقتی از آزمودنی دوپاره مغز پرسیدند با دست چپش چه می‌کند، اظهار بی‌اطلاعی کرد. از آنجا که درون‌داد حسی از دست چپ به نیمکره راست می‌رود، نیمکره چپ اطلاعاتی درباره احساس یا عمل دست چپ دریافت نمی‌کند. همهٔ اطلاعات به نیمکرهٔ راست می‌رسد که درون‌داد دیداری اولیهٔ کلمه مهره را دریافت کرده بود.

آزمایش توانایی‌های دو نیمکره

  • الف- وقتی نام شیء به نیمکره راست ارائه شود، فرد دوپاره مخ از راه لمس شیء با دست چپ، آن را شناسائی می‌کند اما نمی‌تواند نام شیء را بگوید، یا بگوید چه کرده است.
  • ب- کلمه نوار، کلاه، طوری روی پرده می‌افتد که کلاه به نیمکره راست و نوار به نیمکرهٔ چپ برود. آزمودنی گزارش می‌دهد که کلمهٔ نوار را می‌بیند اما نمی‌داند چه نوع نواری است.
  • ج- ابتدا فهرستی از نام اشیاء معمولی (مانند کتاب و فنجان) به‌ هر دو نیمکره فرستاده می‌شود. سپس یکی از کلمات فهرست (در این مورد کتاب) به نیمکره راست ارائه می‌شود. وقتی فرمان بنویس کتاب می‌رسد، دست چپ آن را می‌نویسد اما شخص نمی‌داند چه نوشته است و از روی حدس می‌گوید نوشتم فنجان.

آزمودنی دوپاره مغز فقط فعالیت‌هائی را که در نیمکره چپ مغزش می‌گذرد می‌تواند از راه گفتار بیان کند. در افراد دوپاره مغز آنچه نیمکره راست ادراک می‌کند به آگاهی هوشیارانهٔ نیمکرهٔ چپ منتقل نمی‌شود، و به‌طور کلی با قطع جسم پینه‌ای، هر نیمکره از فعالیت نیمکره دیگر بی‌خبر می‌ماند.

اگر چشم‌های فرد دوپاره مغزی را ببندیم و شیء آشنائی را (از قبیل شانه، مسواک یا جعبهٔ کلید) در دست چپش بگذاریم، چنین می‌نماید که شیء را می‌شناسد به این معنی که می‌تواند با ایماء و اشاره، کاربرد آن را نشان دهد اما نمی‌تواند این دانستهٔ خود را از راه گفتار بیان کند. اگر در این حال از او بپرسیم که هنگام دست‌کاری شیء چه اتفاقی می‌افتد، حرفی برای گفتن ندارد، این وضع تا وقتی که راه بر هر گونه درون‌داد حسی از شیء به نیمکره چپ (گویائی) بسته باشد، ادامه می‌یابد. اما حتی اگر تصادفا دست راست آزمودنی شیء را لمس کند یا از شیء صدای آشنائی به‌‌گوش برسد (مانند صدای به‌هم خوردن کلیدها) آن‌ وقت نیمکرهٔ گویائی بلافاصله پاسخ صحیح می‌دهد.

هرچند نیمکره راست نمی‌تواند سخن بگوید اما قابلیت‌های زبانی کمی دارد

کارکرد های اختصاصی نیمکره ها

بررسی با افراد دوپاره مغز تفاوت هایی را در کارکردهای دو نیمکره نشان داده است. نیمکره چپ فرمانروای گویایی آدمی است. این نیمکره می تواند کارهای پیچیده ی منطقی فراوانی انجام دهد و مهارت چشمگیری در محاسبات ریاضی دارد. نیمکره راست تنها می تواند زبان بسیار ساده را دریابد، برای نمونه می تواند با اشاره درست به اشیا در برابر شنیدن اسامی ساده مانند مهره، پاسخ دهد. اما نمی تواند گونه های انتزاعی تر زبان را دریابد و حتی به فرمان های ساده ای همچون چشمک بزن، با تکان سر بگو بله، با تکان سر بگو نه یا لبخند بزن، به ندرت پاسخ می دهد.

نیمکره راست دارای حس بسیار پیشرفته ای برای ادراک فضایی و ادراک طرح هاست. در ساختن طرح های هندسی و ترسیم چند بعدی بر نیمکره چپ برتری دارد. در تنظیم مکعب های رنگی طوری که طرح پیچیده ای حاصل شود، بسیار کاراتر از نیمکره چپ است.

پژوهش‌هایی با افراد بهنجار نیز اختصاصی‌بودن کارکردهای مختلف دو نیمکره مخ را تأیید می‌کنند. برای نمونه، اطلاعات کلامی (از قبیل واژه‌ها یا کلمات بی‌معنی) وقتی مدت کوتاهی به نیمکره چپ (یعنی به میدان بینایی راست) ارائه شود، سریعتر و درست‌تر از آنکه به نیمکره راست ارائه شود شناسائی می‌شود. برعکس، شناسایی چهره‌ها، جلوه‌های هیجانی چهره، شیب خط‌ها یا محل نقطه‌ها وقتی به نیمکرهٔ راست فرستاده شود سریعتر است (هیلیگ، ۱۹۹۴). بررسی موج‌نگاره‌‌های برقی مغز (EEG) نشان می‌دهد در خلال فعالیت کلامی، فعالیت الکتریکی نیمکرهٔ چپ افزایش می‌یابد، در حالی‌که در خلال فعالیت فضائی، فعالیت برقی نیمکرهٔ راست بیشتر می‌شود (اسپرینگر – و دویچ ۱۹۸۹؛ کاسلین، ۱۹۸۸).

با این همه نباید تصور کرد که کارکرد دو نیمکره مغز مستقل از یکدیگرند. هر چند هر یک از دو نیمکره مغز تخصص های خاص خود را دارد لیکن این دو همواره فعالیت هایشان را با هم هماهنگ و یکپارچه می کنند. بر اثر همین تعامل است که فرایندهای ذهنی ادمی همگی گسترده تر و متفاوت با نقش اختصاصی هر نیمکره است.

لِوی (Levy) می‌گوید:

این تفاوت‌ها را می‌توان در سهم مشخصی که هریک از دو نیمکره در همهٔ فعالیت‌های شناختی دارند به‌ عیان دید. وقتی کسی داستانی می‌خواند ممکن است نیمکرهٔ راست نقش ویژه‌ای در رمزگردانی اطلاعات دیداری، حفظ ساخت یکپارچه داستان‌ها، درک محتوای فکاهی و هیجانی، معنی‌دهی بر اساس تداعی‌های گذشته، و فهم استعاره‌ها داشته باشد. نیمکره چپ نیز نقش ویژه‌ای در فهم نحو، برگردان نوشتار به بازنمائی‌های آوایی آنها، و دریافت معنا از روابط پیچیدهٔ موجود بین مفهوم واژه‌ها و جنبه‌های نحوی دارد. اما هیچ فعالیتی نیست که فقط یک نیمکره درگیرش باشد یا فقط یک نیمکره در آن نقش بازی کند.

زبان و مغز

بخش بزرگی از دانش حاصل درباره مکانیسم های کلامی مغز از مشاهده بیماران آسیب مغزی بدست آمده است . آسیب ممکن است ناشی از غده مغزی، زخم های عمیق سر یا پارگی عروق مغز باشد. کلمه زبان پریشی (آفازی) به آن دسته اختلالات گویایی گفته می شود که بر اثر آسیب مغزی ایجاد می شود .

گفتیم بروکا در دهه ۱۸۶۰ مشاهده کرد که آسیب وارده به منطقه خاصی در کناره قطعه پیشانی نیمکره چپ با نوعی اختلال گویایی به نام زبان پریشی بیانی ارتباط دارد. کسانی که ناحیۀ بروکای آنان آسیب دیده نمی توانند کلمات را درست ادا کنند و بسیار آهسته و پر زحمت حرف می زنند. البته غالبا می توان مقصود آنان را فهمید اما در گفتارشان فقط کلمات کلیدی هست، نامها را معمولا به صورت مفرد بکار  می برند و صفت ها، قیدها، حرف های اضافه و ربط را حذف می کنند. با این همه این افراد در فهم چیزایی که می شنوند یا می خوانند هیچ مشکلی ندارند.

ناحیه بروکا : این ناحیه واقع در منطقه پیشانی نیمکره چپ، بالای شیار جانبی است (تولید گفتار).

ناحیه ورنیکه : این ناحیه در نیمکره چپ، قطعه گیجگاهی واقع شده است. (فهم گفتار)

زبان پریشی : به آن دسته از اختلافات گویایی گفته می شود که بر اثر آسیب مغزی ایجاد شود.

  • الف) زبان پریشی بیانی (آسیب به منطقه بروکا)   
  • ب) زبان پریشی دریافتی (آسیب به منطقه ورنیکه).

الگوی ورنیکه – گشویند : طبق این الگو منطقه بروکا به عنوان محل ذخیره رمزهای تولید آوا شناخته می شود و منطقه ورنیکه جایی است که رمزهای شنیداری و معنای واژه ها در آن ذخیره می شود. برای اینکه واژه ای به گفتار در آید باید رمزهای شنیداری آن در منطقه ورنیکه فعال شوند و از طریق رشته های عصبی به منطقه بروکا که محل ذخیره رمزهای تولید آوا است انتقال یابند تا در آنجا رمز آوایی مربوطه فعال شود و ترتیب اعمال عضلانی برای ادای واژه تعیین می شود و این رمزها پس از انتقال به قشر حرکتی عضلات لب ها و زبان و  حنجره به ترتیب فعال شده و واژه مربوطه تولید می شود.

منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد/ انتشارات رشد/ فصل دوم

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها