دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

فقر، احمق می کند

افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند.

کسانی که خود را در چرخه کمبودها می یابند، ناگزیر عملکردشان دچار نقصان می شود؛ تمرکزشان پایین می آید، برنامه های بلندمدت جایش را به حل مشکلات مالی می دهد.

سندهیل مولاینیتن

طرز فکری قدیمی می‌گوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند. اما، سندهیل مولاینیتن(sendhil mullainathan)، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و الدار شفیر(eldar-shafir)، استاد روان‌شناسی دانشگاه تاد، در کتابی با عنوان کمیابی(Scarcity) یا فقر احمق می کند، این مسئله را رد می‌کنند. از نظر آن‌ها ماجرا کاملا برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند.

کمیابی یا کمبود معنای فراگیر و گسترده‌ای دارد و می‌توان آن را به چیزهای بسیاری نسبت داد. اما در نگاه کلی، کمبود یعنی کم داشتن، یعنی پیشی گرفتن نیازها و خواسته‌ها بر داشته‌ها. همه ما درگیر کمبودهای گوناگونی هستیم؛ این کمبودها دست ما را می‌بندند و نمی‌گذارند به آنچه می‌خواهیم دست یابیم.

یک مدیر با ده ها پروژه عقب افتاده، یک کارگر ساده با کوهی از بدهی و یک خانم خانه دار که درگیر رژیم گرفتن است چه شباهتی با هم دارند؟ اینها همه دچار کمبودند. یکی زمان کافی ندارد، یکی بی پول است و دیگری نیز کالری هایش را محدود کرده. کمبود، ذهن ها را می‌گیرد؛ همان‌طور که غذا ذهن سوژه‌های قحطی‌زده را می گیرد. ما هم اگر دچار نوعی کمبود شویم، مجذوب آن می‌شویم.

ذهن به صورت خودکار و شدید، به سمت نیازهای برآورده نشده کشیده می‌شود. برای گرسنگان این نیاز غذاست؛ برای گرفتاران، ممکن است پروژه‌ای باشد که باید تمامش کنند؛ برای پول‌لازم‌ها ممکن است اجاره این ماه خانه باشد و برای افراد تنها، نبود همنشین.

کمیابی می‌تواند هر کسی را تحت کنترل خود در آورد. ویژگی‌هایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی می‌شوند، مثل رفتارهای فکر نشده، عملکرد نامناسب در مدرسه و تصمیمات نادرست مالی، شاید در حقیقت محصول احساس تأثیرگذار کمیابی باشند و زمانی که این احساس مداوم باشد، ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن می‌قبولاند؛ مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شده‌اند.

فقر احمق می کندکمیابی کمیابی می‌آورد

در طول نیم قرن گذشته، روانشناسان، آثار اضطراب و استرس را روی توجه و تمرکز، به ‌خوبی کاویده‌اند. در زمان اضطراب و کارهایی که نیاز به کنترل فرد روی خودش دارد، سطح گلوکوز در قشر جلویی مغز کاهش می‌یابد. این منطقه به توجه، برنامه‌ریزی، تصمیم گیری و انگیزش مربوط است. قندخون کم هم باعث تقلیل ظرفیت‌های فیزیکی می‌شود.

اما با وجود پیشرفت‌های حاصل‌شده در روان‌شناسی و علوم اعصاب، این ایده که یافته‌های رفتاری می‌تواند سبب ایجاد بینشی متفاوت به تصمیمات اقتصادی شود، موضوعی جدید است. اقتصاد نوکلاسیک سال‌ها بر این باور بود که افراد، کنشگرانی عقلایی و خودخواه هستند که همواره تصمیمات را طوری می‌گیرند که بهترین وضعیت ممکن برایشان پدید آید. اما مطالعات جدید نشان می دهد که شکل ارائه گزینه‌ها به اندازه ارزش چیزهای مختلف نزد افراد، در تصمیم‌گیری دخیل است.

امروزه اقتصاد رفتاری به شاخه‌ای مهم در اقتصاد تبدیل شده است. واضح است که روان‌شناسی کمیابی وجود دارد و این ایده که کمیابی به‌خودی‌خود تصمیمات خودش را می‌سازد، ایده‌ای جدید و بسیار جالبی است. مولاینیتن و شفیر، متکی به آخرین یافته‌های علوم رفتاری و اقتصاد، تبیین می‌کنند که چطور ابعاد مختلف زندگی ما تحت تأثیر ذهنیت کمیابی است. این کمیابی هر چیزی از قبیل کمیابی پول، کمیابی زمان، کمیابی محبت تا کمیابی غذا را شامل می شود.

کتاب فقر احمق می کند، سعی دارد به این سوالات پاسخ دهد:

  1. وقتی ما با فقر دست و پنجه نرم می کنیم چه تاثیری (مثبت یا منفی) روی زندگی ما می گذارد؟
  2. وقتی فقیر (کمیابی پول) هستیم همانطور فکر می کنیم که ثروتمندیم؟
  3. آیا وقتی دچار کمبود زمان هستیم عملکردمان در مقایسه با وقتی که از نظر زمان در مضیقه نیستیم و با فراغ بال عمل می کنیم، یکسان است؟
  4. زیستن در کمیابی(هر نوع کمیابی) چه هزینه هایی را به ما تحمیل می کند؟ یا چه مزایایی برای ما دارد؟

مولاینیتن و شفیر می گویند عملکرد مغز ما در زمان هایی که دچار کمیابی هستیم بسیار شبیه به زمانی است که در تونل هستیم. وقتی روی مساله کسب درآمد بیشتر تونل می زنیم از زندگی خانوادگی خودمان کمتر خبر داریم. وقتی دچار کمیابی زمان هستیم و پروژه هایمان عقب افتاده و از وقت هر چیزی می زنیم تا با وقت به دست آمده روی پروژه هایمان کار کنیم این کار نتایج شغلی خوبی برای ما دارد اما کمتر فرصت پیدا می کنیم که به آینده شغلی خودمان یا آینده تحصیلی فرزندمان یا کیفیت رابطه با همسرمان فکر کنیم. در نتیجه در همان باتلاق مشکلاتی که هستیم، بیشتر فرو می رویم. بنابراین کمیابی منافعی دارد و مضراتی. وقتی دچار کمیابی هستیم تمرکزمان افزایش پیدا می کند و کارایی مان بالا می رود، چون تونل زده ایم. اما چون تونل زده ایم از بسیاری امور حیاتی غافل شده ایم که در طولانی مدت ضرر بیشتری به ما می رساند.

افرادی که با فقر مالی دست و پنجه نرم می کنند مساله کمبود پول تمام توجه و ذهنشان را تسخیر می کند، بنابراین در تصمیم گیری ها بیشتر اشتباه می کنند(طوری که از بیرون احمق دیده می شوند) و گرفتن تصمیمات غلط در شرایط بد منجر به بدتر شدن شرایط افراد می شود، جوری که نمی توانند از شرایط بد فرار کنند.

فرد فقیر تنها فقیر است و برای رهایی وی تنها کافیست به او پول بدهید. اکثر تحقیقات نشان می‌دهد که افراد با افزایش درآمدهایشان به سمت تفریحات سالم‌تر سوق پیدا می‌کنند.

منابع :

  1. مولاینیتن و الدار شفیر، فقر احمق می‌کند، ترجمه امیرحسین میر ابوطالبی، انتشارات ترجمان.
  2. harvardmagazine.com/the-science-of-scarcity
۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

3 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رعنا
۱۳۹۹/۰۴/۲۲ ۲۳:۰۶

سلام. مطالب شما انقدر کامل و جامع است که حرفی برای گفتن نمی ماند…خسته نباشید..
اما متاسفانه خیلی ها با بی پولی دسته پنجه نرم می کنن. فقر و بی پولی رو میشه تشبیح کرد به بیماری غیر درمان . چون فقر راه درمانی ندارد جز عذاب برای فرد…..

مریم
پاسخ به  رعنا
۱۳۹۹/۰۵/۰۵ ۰۱:۲۳

تشبیه

lona
۱۳۹۹/۰۴/۲۳ ۱۲:۲۳

ممنون