دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

بن‌بست اقتصادی در ایران

مشکل اصلی اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مساله اول همه قوای سیاسی نیست

امروز سه مساله بحرانی و خطرناک، شامل رکود، بحران آب و فساد در کشور وجود دارد که اگر به سرعت برای حل آنها قیام نکنیم کل ساختار سیاسی را در هم می‌ریزد.

بن‌بست اقتصادی در ایران

دکتر محسن رنانی

رکود اقتصادی کنونی عمیق ترین رکود اقتصاد ایران در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است، چرا که به طور همزمان گرفتار پنج نوع رکود است: رکود اقتصاد کلانی، رکود ساختاری، رکود نهادی، رکود جهانی و رکود درآمدهای نفتی. در شرایط کنونی یگانه ابزار دولت برای به حرکت واداشتن اقتصاد ایران، ابزارهای پولی و اقتصاد کلانی است که اگر دولت به سمت استفاده از این ابزارها برود موجب آشوب‌های تازه‌ای در اقتصاد می‌شود که آن را با انفجار تورمی رو به رو می کند.

متاسفانه مشکل اصلی امروز اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مساله اول همه قوای سیاسی کشور نیست.

رنانی

اشتباه دولت ؛ اولویت تورم بر رکود

خطای مهم این دولت این است که تورم را نسبت به رکود بیشتر جدی گرفت، احتمالا به این علت که کنترل آن راحت تر است و با محدود کردن نقدینگی و اجرای برخی سیاست‌های انقباضی می توان تورم را کنترل کرد، و بعد به مردم اعلام کرد که ما توانستیم یکی از مشکلات اقتصادی را حل کنیم.

امروز سه مساله بحرانی و خطرناک، شامل رکود، بحران آب و فساد در کشور وجود دارد که اگر به سرعت برای حل آنها قیام نکنیم کل ساختار سیاسی را در هم می‌ریزد. این‌ها دشمنان اصلی جامعه ما هستند که به گمان من مساله بحران رکود از دو بحران دیگر خطرناک تر و عاجل تر است. بنابراین باید گفت امروز رکود مهمترین مساله نظام سیاسی کشور است و اگر از اندک فرصت‌های باقی مانده برای درمان آن استفاده نشود، به زودی امواج ورشکستگی‌ها، بیکاری کارگران، فقر حاشیه‌نشینان و سایر مسایل اجتماعی بحران‌هایی ایجاد می‌کند که کل کشور را به مخاطره می‌اندازد.

خطر امروز اقتصاد ما این است که کوچکترین اشتباهی در سیاست های اقتصاد کلان ممکن است موجب بازگشت سرعت به گردش نقدینگی کشور شود که در این صورت باید انتظار یک انفجار تورمی عظیم را داشته باشیم. به همین علت دولت خیلی نمی‌تواند روی متغیرهای کلان مانور بدهد و سیاستگذاری کند. ما باید دنبال راه‌های دیگری برای خروج از رکود باشیم.

اقتصاد ایران ما نیازمند یک گروه مشورتی ملی از متخصصان حوزه‌های مختلف اقتصاد برای تدوین نقشه درمانی این اقتصاد است. متاسفانه چه در دولت فعلی و چه دولت قبلی هر کدام فقط از مشاوران نزدیک خود، که متعلق به نحله فکری خاصی بودند استفاده کردند.

بیکاری

بمب بیکاران ۱۰ میلیون نفری

انتظارات و سرخوردگی این بیکاران اکنون به یک بمب بزرگ اجتماعی تبدیل شده است که اگر منفجر شود ابعاد آن تمام حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی را در بر می گیرد.

پس انداز خانواده ها

مطابق آمار، اکنون ۱۰ سال است که خرج خانواده ها بیشتر از درآمدهای آنهاست و در واقع آنها دیگر پس اندازی ندارند که از آنها بخواهیم با به کارگیری آن پس اندازها و افزایش تقاضای کل، موجب رونق اقتصادی شوند. زیرا امروز در هر خانواده ایرانی یک دانش‌آموخته بیکار یا یک دانشجو یا یک سرباز وجود دارد و خانوارهای ایرانی مجبورند پس اندازهای گذشته‌شان را نیز خرج امور روزمره این فرزندانشان کنند.

با توجه به ناهماهنگی‌ها و اختلافاتی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد و با توجه به عدم هماهنگی قوای کشور در مورد اولویت‌های اول ملی کشور، بحث سرمایه گذاری خارجی و توسعه‌ گردشگری به عنوان عوامل رونق بخش به اقتصاد ایران عملا منتفی است. همچنین نظام بانکی به علت فساد درونی و نیز مشکلات ساختاری نظیر بالا بودن مطالبات معوقه و انباشت دارایی‌های آنها در بخش مسکن، عملا دیگر توانایی حمایت از بخش تولید را ندارد. خانوارها نیز به علت فقدان پس انداز و حجم بالای بیکاران و عدم افزایش متناسب دستمزدها، توانایی افزایش تقاضا برای تحریک تولید را ندارند. دولت نیز به علت خطر انفجار تورمی، نباید وارد تحریک اقتصاد از طریق سیاست پولی شود. بنابراین اقتصاد عملا در یک بن بست رکودی قرار گرفته است که خروج از آن با راههای مرسوم و سیاست‌های معمول اقتصادی توسط دولت امکان پذیر نیست.

تنها یک راه برای خروج اقتصاد کشور از بن بست رکودی وجود دارد و آن اجماع و عزم نظام سیاسی برای ایجاد افق امید بخش و آینده ای بی ابهام در فضای سیاسی و اقتصادی کشور است، تا اقتصاد کشور افق پیدا کند و سرمایه‌های موجود به تحرک در آید. در واقع اقتصاد ما با کمبود سرمایه روبه رو نیست. چون چیزی حدود سه تا چهار برابر نیاز کشور، سرمایه‌گذاری صنعتی کرده ایم. شهرک‌های صنعتی ما با یک چهارم ظرفیت کار می کنند. این بدین معنی است که آنها می توانند چهار برابر وضع موجود، تولید کنند. همچنین اقتصاد ما با مشکل کمبود نیروی انسانی روبه رو نیست. ما فقط پنج میلیون دانش‌ آموخته دانشگاهی بیکار داریم. مشکل اقتصاد حتی نقدینگی هم نیست. اگر اقتصاد ما افق پیدا کند همین نقدینگی موجود که به گردش در آید می تواند نیاز ما را مرتفع کند. چون سرعت گردش پول می تواند تا دو برابر وضع کنونی بالا برود و بنابراین به این معنی است که نقدینگی کنونی می تواند تا دو برابر وضع کنونی عملکرد اقتصادی داشته باشد.

بنابراین گیر اصلی اقتصاد ما عدم اطمینان‌ها و بی‌ثباتی های سیاسی و کلان است که موجب بی‌افق شدن اقتصاد ما شده است. و برای حل این مساله نیز باید نظام سیاسی همت و قیام کند و کاری از دست دولت ساخته نیست.

رکود

ایرانیان خارج از کشور

در نظر بگیرید که سرمایه ایرانیان خارج از کشور حدود ۲ هزار میلیارد دلار است، اگر فقط پنج درصد آن به داخل کشور بیاید یعنی ۱۰۰ میلیارد دلار وارد کشور شده است. اما برای ورود این سرمایه‌ها اول لازم است فضای کشور باثبات شود و ایرانیان خارج از کشور احساس ثبات و امنیت کنند تا سرمایه‌هایشان را به داخل بیاورند. یعنی برای ورود سرمایه ایرانیان خارج نیز باید افق سیاسی کشور با ثبات و امن شود.

وقتی سرمایه گذار نمی داند که در سال آینده انتخابات ریاست جمهوری چگونه است؟ چه کسی کاندید می شود؟ چه کسی بیشترین شانس را برای ریاست جمهور دارد و یا چه کسی تایید صلاحیت می شود؟ او چگونه سرمایه‌های خودش را از اکنون وارد چرخه تولید که مستلزم زمین‌گیر شدن چند ده ساله است بکند؟ این در حالی است که تجربه نشان داده است هر فرد تازه ای که در انتخابات ایران برنده شود، خط مشی سیاسی کشور را کاملا تغییر خواهد داد، و این به معنی عدم اطمینان و بی افقی آینده اقتصادی کشور است.

مثلا در آمریکا از سه سال قبل همه می‌داند که کاندیداهای فلان حزب این ۲ نفر هستند و آن یکی حزب آن ۲ نفر. و از یک سال قبل هم مشخص می‌شود که از هر حزب دقیقا چه کسی کاندیدا خواهد شد. و به طور کلی هم مشخص است که مواضع سیاسی و اقتصادی این حزب چیست و مواضع حزب بعدی چیست و می‌دانند که کاندیداها از مواضع احزابشان تخطی نمی‌کنند. بنابراین فعال اقتصادی و سرمایه‌دار با یک افق روشنی از فضای سیاسی و اقتصادی کشور رو به روست که بر اساس آن می تواند برنامه ریزی و سرمایه گذاری کند.

بلاتکلیفی سرمایه گذاران در ایران

اما متاسفانه چنین شرایطی در ایران وجود ندارد. سرمایه گذارانی هستند که می خواهند به بازار وارد شوند ولی نگرانند. اول منتظر بودند ببینند که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری چه می شود. بعد که اختلافات داخلی در مورد توافق اتمی پیش آمد منتظر شدند ببینند، آیا مذاکرات به توافق می‌انجامد یا نه. بعد گفتند ببینیم گویا عده ‌ای در داخل مخالف برجام هستند، صبر کنیم ببینیم چه می شود. بعد گفتند صبر کنیم ببینیم انتخابات مجلس چه می شود. آنچه سرمایه های ما را و اقتصاد ما را زمین گیر کرده است این عدم اطمینان‌ها و بی ثباتی ها و بی افقی‌های فضای سیاسی و اقتصادی ایران است.

ایجاد افق در اقتصاد فقط به عهده دولت نیست و در توان دولت هم نیست. بلکه کل نظام سیاسی کشور باید عزم و قیام کند تا این امر صورت بگیرد و افق روشنی برای آینده کشور پدیدار شود. امروز اقتصاد کشور مشکل ریسک ندارد بلکه مشکل عدم اطمینان دارد. به طور مثال یک روز صبح سرمایه‌گذار ما بیدار می شود می بیند، یک مصاحبه، یک سخنرانی، یک خطبه، کل فضای امیدهای اقتصادی را نقش بر آب کرده است.

دعوای سیاسون در تریبون ها

اقتصاد ما نیازمند افق است و افق اقتصادی مستلزم ثبات سیاسی است و ثبات سیاسی نیازمند درک مشترک و واحد مقامات سیاسی از اولویت‌های کشور است. داشتن اولویت های مشترک برای کشور نیازمند گفت و گوی موثر و مستمر و جدی میان مقامات است. متاسفانه اکنون مقامات سیاسی ما درک مشترکی از مشکلات کشور ندارند. آنان به جای گفت و گوی جدی با یکدیگر، نقدها و جواب نقدهای یکدیگر را از پشت تریبون‌ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها می دهند و همین کارشان تازه افق سیاسی و اقتصادی ما را تیره تر می‌کند. آنان به جای اینکه بنشیند در خلوت و با یکدیگر گفت‌و‌گو و بحث و حتی دعوا کنند و به یک نقطه نظر مشترک برسند و همه به آن پای بند باشند، دائما نظرات متعارض با یکدیگر می دهند و زهر ابهام و سم بی ثباتی را در جان این اقتصاد می ریزند.

سوخت شدن فرصت برجام

یک نمونه از این دعواهایی که بین گروه‌های سیاسی کشور شد همین مساله برجام بود. با دعوایی که پس از توافق برجام در کشور راه انداختند، فرصت تاثیر گذاری برجام بر روی اقتصاد ما از دست رفت‌، برجام چه غلط و چه درست، امضا شده است و ما باید آن را تبدیل به یک فرصت می کردیم و با استفاده از آن برای اقتصاد افق به وجود می آوردیم، وقتی در جامعه به سبب برجام امید و نشاط به وجود آمد، باید از آن استفاده می کردیم و در روح این نشاط می دمیدیم. اما از چند ماه قبل از برجام عده ای شروع کردند به موضع گیری علیه مذاکرات و برجام و این که این توافق بد است و خیانت است و با این کارها اثر روانی که برجام می توانست برای اقتصاد ما داشته باشد را از دست دادیم. حالا هم برجام را امضا کرده ایم، هم گشایش های اقتصادی که می توانست از آن پدیدار شود را از دست داده ایم.

ما باید با برجام مثل قطعنامه ۵۹۸ در پایان جنگ برخورد می کردیم. بعد از قطعنامه هیچ کس جرات مخالفت با آن را نداشت. این در حالی است که شیوه پذیرش قطعنامه خیلی اشتباهات داشت، اما غلط یا درست ما آن را پذیرفتیم و تصمیم گرفتیم از فرصت قطعنامه استفاده کنیم و اقتصاد را به جلو ببریم و همه گروهها، حتی کسانی که با پایان جنگ به آن شکل مخالف بودند، بعدا به قطعنامه احترام گذاشتند و هیچکس نگفت قطعنامه خیانت بود.

مقامات سیاسی ما در برجام توافق نداشتند، عده ای از آن حمایت و عده آن را خیانت شمردند و این باعث شد سرمایه گذاری که آماده حضور در بازار بود، ناگهان عقب نشینی کند زیرا می‌دید حتی مقامات سیاسی کشور به آینده برجام اطمینان ندارند؛ این یعنی عدم اطمینان و با این عدم اطمینان‌ها ما فرصت طلایی اثرگذاری برجام را از دست دادیم.

مساله امروز ما نبود سرمایه نسیت بلکه نبود وفاق سیاسی است؛ حتی اگر اختلافات ایدئولوژیک وجود دارد در مورد رکود باید به یک وفاق برسیم. مانند جنگ تحمیلی که همه گروه های سیاسی متفق القول بودند که برای دفع دشمن باید همکاری کنیم. رکود فعلی خطرناک تر از جنگ است، چون پتانسیل مخرب ۱۰ میلیون بیکار و ۱۲ میلیون حاشیه نشین پشت سر آن است و با یک حادثه یا واقعه پیش بینی نشده می‌تواند موجب یک بی ثباتی اجتماعی و سیاسی بشود. اگر پتانسیل این گروه های آسیب دیده و حذف شده به حرکت درآید و این نیروها وارد کنش های دفعی و اعتراضی شوند شاید نتوانیم آن را مهار کنیم.

بن‌بست اقتصادی در ایران

حرکت به سوی بن بست

ما داریم از رکود خارج می شویم اما نه به سمت رونق بلکه به سمت بن بست. اگر نظام سیاسی تصمیم نگیرد که از دولت برای مبارزه با رکود حمایت کند و همه بخش ها و نهادهای عمومی کشور زیر نظر فرماندهی اقتصادی فعالیت نکنند، وضعیت بدی در انتظار کشور است. اگر مانند جنگ تمام نهادها و دستگاهای دولتی و شبه دولتی و عمومی گوش به فرمان فرماندهی اقتصاد بودند، شاید می توانستیم خیلی سریع از رکود خارج شویم. اما اکنون بسیاری از بخش های بیرون دولت نه تنها برای خروج از رکود دولت را یاری نمی کنند بلکه با بی ثبات کردن فضای کشور، موجب ابهام در اقتصاد و تداوم رکود می شوند.

اگر این وفاق و درک مشترک و همکاری وجود داشت، دیگر نیروهای نظامی جایگزین وزیر خارجه نمی شوند و مصاحبه ای که قرار است وزیر خارجه انجام بدهد یا بیانیه ای که باید مقامات سیاسی صادر کنند را نظامی ها تنظیم و اعلام نمی‌کردند. برای خروج از رکود نخست همه باید به حوزه های مرتبط با خودشان برگردند.

کشور مانند بیماری است که همزمان بیماری های متعددی دارد و اگر جراح به این بیمار دست بزند دچار تشنج می شود. در چنین شرایطی درمان در بن بست قرار می گیرد. ما اکنون در آستانه بن بست اقتصادی هستیم و تنها راه این است که نظام سیاسی برای اصلاح این وضع قیام کند.

اگر نظام سیاسی برای خروج از رکود قیام نکند و اقتصاد ما وارد بن بست شود، برای ۳ سال آینده نخواهیم توانست اقتصاد را از رکود خارج کنیم و این، با توجه به وجود ده میلیون بیکار و یازده میلیون حاشیه نشین، خیلی خطرناک است.

اولین اقدام نظام سیاسی باید اعلام آشتی ملی برای تمام حوادث و اختلافات سال های اخیر که موجب شکاف در فضای سیاسی و اجتماعی ما شده است، باشد. گام دوم نیز اعلام عفو عمومی است به طوریکه هر ایرانی که شاکی خصوصی ندارد، شامل عفو شود و بسیاری از ایرانیان خارج از کشور بتوانند بازگردند و سرمایه به ایران بیاورند. این اقدامات باید با این قصد باشد که همه افراد این برداشت و احساس را به دست آورند که کشور دارد به سوی یک افق با ثبات و به سوی آینده ای روشن و متحد حرکت می‌کند.

 

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها