اقتصاد میل
نویسنده : شهرام کیانی
دنیل ام جی بل در کتاب خود «اقتصاد میل: مسیحیت و سرمایهداری در جهان پست مدرن» تحت تاثیر اندیشه فوکو و دلوز دست به مطالعه متفاوتی میزند. او به طور اختصاصی تاثیر اقتصاد در دنیای پسامدرن را در رابطه با شکلدهی به مفاهیم الاهیاتی نظیر خدا و ساختار کلیسا بررسی میکند. او از نوعی اقتصاد رهاییبخش مسیحی سخن به میان میآورد. نویسنده در فصل اول این اثر به تشریح رویارویی نوعی «سیاست میل» در تقابل با پدیده اقتصاد جهانی اشاره دارد. آنچه در پیش میخوانیم از این کتاب است.
دلوز: چگونه اقتصاد میل را تولید میکند
دلوز میل را واجد تولیدگری فعالیت و زایشگر واقعیت میداند. او جریان پویای میل را برخلاف رویکرد روانکاوانه اودیپی ناشی از یک فقدان نمیداند. بلکه بالعکس میل را نوعی قدرت و حرکت فعال خلاق تعریف میکند. میل خلق میکند و بر همین اساس نیاز یا لذت نیست.
میل، در نگاه دلوز، نه نابودگر است و نه مصرف میشود. در واقع میل قدرت همکاری دارد و ما به واسطه میل است که قادر به برقراری ارتباط هستیم. همین خاصیت تولیدگر و خلاق میل است که موجب میشود تا در جوامع مختلف ذیل الگوهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مهار شود. اساسا این الگوها بیان میکنند که قدرت تولیدگر میل چگونه و کجا صرف شود.
هراس جامعه از میل نامشخص
دلوز اشاره دارد که میل ناپایدار است و در مقابل فرمدهی و تسخیرهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مقاومت میکند. میل در مقابل هرگونه پایان، اجتماع و سازمان مقاوم است. دلوز اضافه میکند که ذیل این الگوها انسان به عنوان مجموعهای از میلها مونتاژ میشود. در واقع میل تحت شرایط و نیروهای مختلف پیرامون او تولید میشود.
دلوز معتقد است که جامعه از یک میل سرگردان، بیثبات، بیهدف و نامشخص هراس دارد. گفتمان سرمایهدارانه در دورههای متاخر این میل سیال را به عنوان اختلال طبقهبندی میکنند. افراد با مشارکت و ارتباط جنسی با یکدیگر، به واسطه زبان سکس، تعریف میشوند. میل سیال و بدون تعریف قادر به فعالیت نیست. شرط کنشگری جنسی و فعالیت سکسوالیته تعریف خود در چارچوب است. جامعه از شما میخواهد تا خود را به عنوان یک دگرجنسگرا و همجنسگرا، معرفی نموده و به فعالیت جنسی بپردازید. کوئیر بودن ساختارهای اجتماعی را به چالش میکشد.
رابطه قدرت و کنترل میل از منظر فوکو
البته در دوران اخیر و در جوامع مدرن دیگر میل به طور آشکار سرکوب نمیشود. چون که قدرت نیز به تعبیر فوکو واجد تولیدگری است. قدرت نامتمرکز است. دولت در دنیای مدرن تنها نقش اپراتوری را دارد که به روی شبکه قدرت عمل می کند. شبکه تعبیری که بر بدن، سکسوالیته، خانواده، خویشاوندی، دانش و فناوری استوار است.
همه میلها دارای مقادیری متفاوت از قدرت هستند. هر فردی در هر فضایی به نوعی اعمال قدرت میکند و تحت اعمال قدرت قرار می گیرد؛ فوکو می گوید: هر جایی که قدرت وجود دارد مقاومت نیز هست. قدرت علاوه بر خاصیت تولیدگری، نامتمرکز و سیال است.
در میدان سکسوالیته قدرت میان بازیگران متعدد به طور نامساوی تقسیم شده است. قدرت و منطق سرمایهدارای سعی در کنترل میل جنسی افراد دارد. آنها را نشانه گذاری میکند و سوژهها و هویتها را تعریف و عرضه میکند.
درست در مرز این تعاریف خلاءهایی وجود دارد که این صورتبندیها را واژگون میکند. برای مثال تراجنسیتیها با درجه بالایی از ابهام در جنسیت و سکسوالیتهها و هویتهای جنسی تعریف شده، این نقش را ایفا میکنند.
یک تراجنسیتی آسیایی خاطر نشان میکند که بیشترین مشتریان سکسی من مردان متاهل سفید پوست آمریکایی هستند که دوست دارند تا در رابطه جنسی با من نقش «بات» (کسی که از دخول لذت میبرد) را ایفا کنند. او میگوید من اساسا از این رابطه زیاد لذت نمیبرم ولی برای من در آمد خوبی دارد. این روایت نشان میدهد که میدان سکسوالیته بسیار گسترده تر از آن چیزی است که گفتمان مسلط جنسی و جنسیتی سعی در بازنمایی آن دارد.
تراجنسیتیها در عین تاثیرپذیری از قدرت، اعمال قدرت هم میکنند و این فضا را به تدریج تغییر میدهد.
سکسوالیته خودکنترل و سرمایه داری متاخر
امروزه سرمایهداری واجد شکلی فراملی است. سرمایهداری دیگر تنها در رابطه با نیروی کار و سرمایه تعریف نمیشود. منطق سرمایهداری بر تمامی شیوههای تولیدی حتی در اقتصادهایی که شیوه تولید سرمایهدارانه ندارد حاکم است.
مرکزیت این شبکه جهانی در جریان اصل مبادله و تولید برای بازار و در نهایت کالایی شدن هر پدیدهای برای کسب سود و تداوم چرخ تولید و مصرف قرار دارد. سرمایهداری دیگر نقش عملی و تنظیمی ندارد و آنقدر انعطافپذیرشده است که ارزش اضافی را در فرمهای متنوع سیاسی و فرهنگی کسب میکند.
سرمایهداری امروز جهان را احاطه کرده است. او دارای قدرت کنترلی پیچیدهای شده است. امروز شما به عنوان یک فرد غیر دگرجنسگرا برای برقراری ارتباط جنسی ممکن است از اپلیکیشنهای دوست یابی استفاده کنید. با ثبت مشخصات درخواستی در این اپلیکیشن سکسوالیته خود را پیشاپیش معرفی و مشخص میکنید. سن، هویت جنسیتی، گرایش جنسی، محل زندگی و امثالهم کانالیزه میشود. شما در این مکانیزم با پرداخت هزینه مالی، ایجاد تصاویر و یا حتی فیلمهای سکسی از خود وارد بازار سکس میشوید. در این عرضه و تقاضا سکسوالیته شما بازتعریف و به واسطه رفتار متقابل کاربران، قوانین حاکم بر فضای «اپ» و زبان جاری کنترل میشود. این فرایند کالایی شدن به تعریف بدنها و حذف سوژه سرگردان میانجامد. بدنها و سکسوالیته در فرایند خودتنظیمی و در سیالیت قدرت بر اساس قوانین بازار سکس مونتاژ میشود.
سیاست لیبرال و کنترل میل
در فضای سرمایهداری متاخر و لیبرال است که میلها در جهت تولید برای بازار شکل داده میشوند. قدرت این سرمایهداری بر اساس میزان رفاه افراد جامعه تعریف میشود. دولت در خدمت سرمایهداری و مالکیت خصوصی است. به تعبیر فوکو قدرت را میتوان در هر نهادی حتی نهادهای بشردوستانه و علمی جستجو کرد. دولت لیبرال علاوه بر فرمها و مکانیسمهای دولتی، از طریق آزادی و نهادهای غیر رسمی دیگر است که با جامعه مدنی ارتباط برقرار میکند.
سیاستهای نئولیبرال و تولید میل
دلوز از این تعبیر و تفسیر فوکو فراتر میرود. او اذعان دارد که دولت نئولیبرال از این دستهبندیهایی که توسط نهادهای غیرسیاسی و کنترلگر در دولت لیبرال اعمال میشد، عقب نشینی کرده است. چرا که سرمایهداری آگاه است که همواره احتمال دارد میل از کنترل او بگریزد. بر همین اساس کنترل لیبرالی سراسر بین به یک نوع کنترل سیال منعطف بیثبات در همه جا حاضر در دولت نئولیبرال تبدیل شد. در این نوع کنترل، ما خود نیز در چرخه کنترل شرکت میکنیم.
اینترنت، ای تیام، کارت اعتباری، تکنولوژیهای هوشمند و تلفن همراه، گذرگاههایی هستند که ما با مصرف و مشارکت در آنها به چرخه کنترل میپیوندیم. اینجا دیگر میل انسان محصور نیست. شبکه ارتباطی، پاساژ، مصرف و خرید، کارت اعتباری، منطق زندگی انسان امروزی است. در واقع بدنها در منطق بازار، آزاد شدند. افراد خود کار آفرین خود هستند. بدن ها، فانتزیهای جنسی، گرایش جنسی، هویت جنسی همه چیز تبدیل به کالا شده است.
دلوز معتقد است سرمایهداری دارای وجه هستیشناسانهای نیز هست. سرمایهداری نوعی از بودن را موجب میشود. در واقع در رابطه با واقعیت و حقیقت سرمایهداری ضمن استفاده از فناوری، حقیقت را تولید میکند و واقعیت را شکل میدهد. هستندهای که به واسطه مصرف در هستی وجود دارد.
کالایی شدن بدن، ذهن و میل
فرایند کالایی شدن، ذهن را نیز در برگرفته است. کالایی شدن ذهن و بدن به کالایی شدن میل و هویت منجر شده است. شاید تا پیش از این منابع و نیازهایی بود که منطق بازار قابلیت تخصیص در آن را نداشت.
دولت نئولیبرال ذیل فراوردههای صنعت و فرهنگ و اندیشه و انبوه اطلاعات حقیقت ساز و در دسترس همگان، رویکرد هستی شناسانه و شناخت شناسانه بشر را نیز تحت شعاع قرار داده است. همانطور که دلوز اشاره کرد، رویکرد نئولیبرال میلها را در بودن دیگری مونتاژ کرده است. و این بار با توجه به نقش فعال فرد در این مونتاژ به صورت نوعی خودشکوفایی نیز تعبیر میشود.
آزادی مثبت و آزادی منفی
در واقع شما واجد نوعی آزادی مثبت هستید، یعنی آزاد هستید که انتخاب کنید چه هویت جنسی و جنسیتی و یا گرایش جنسیتی داشته باشید، که البته تبدیل این امکان به عمل بسته به جایگاه شما در جهان فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی دارد.
شما در دنیای امروز به راحتی میتوانید با خرید یک خط اینترنت از ان استفاده کنید ولی آیا شما میتوانید از اینترنت استفاده نکنید؟ در واقع انچه به عنوان آزادی مطرح است آزادی مثبت است که منجر به مهار و کنترل میل میشود. ولی شما از انتخاب انتتخاب نکردن محروم هستید یعنی آزادی منفی ندارید و حتی ورای آن براساس تعریف آزادی از نظر دلوز که فراتر از آزادی مثبت و منفی میرود شما قادر نیستید که به «بودن» دیگری تبدیل شوید.
سرمایهداری و صنعت سکس جهانی
کاترین حکیم واضع نظریه سرمایه جنسی در تئوری خود سعی میکند تا نشان دهد در کنار سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اقتصادی نوع دیگری از سرمایه وجود دارد و آن سرمایه جنسی است. هر فردی میتواند برای پیشرفت خود در جامعه از این سرمایه بهره ببرد. او سکسوالیته را جزو شش شاخص سرمایه جنسی میداند.
حکیم در پژوهشی در رابطه با پدیده گسترش مطالعات بر روی امور جنسی در قرن بیست و یکم تا به امروز به ما نشان میدهد که چگونه با وجود تفاوتهای فرهنگی، ایدئولوژیک و اقتصادی در کشورها و ملتهای متفاوت، میزان نابرابری زنان و مردان در میزان تقاضا برای رابطه جنسی تجاری منجر به رشد عرضه خدمات جنسی به واسطه رشد شبکههای اینترنتی، رشد پورنوگرافی، تغییرات گرایشهای جنسی شده است.
او به خوبی نشان میدهد که «صنعت سکس تجاری» غیر قابل کنترل است و همواره نفوذ خود را در همه فضاهای موجود گسترش میدهد. در این فضا هرگونه جرمانگاری محکوم به شکست و هدر رفتن منابع عمومی میشود. در پژوهش حکیم با آمارهای اقتصادی، حاکی از درآمد بالای صنعت سکس تجاری در بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی مواجه میشویم. منابعی که در قالب اخذ مالیات و دیگر راهها به بالا رفتن میزان سود ناخالص ملی در مقداری چشمگیر منجر میشود. او بیان میدارد که سکسوالیته هر فرد میتواند بعنوان سرمایه در جامعه مورد سرمایه گذاری و زمینه بهره برداری قرار گیرد. این نظریه میتواند به نوعی وجود اقتصاد میل جنسی را تقویت کند.
نظام سرمایهداری متاخر به واسطه سیاستهای نئولیبرال در هر فضا، مکان و جامعهای قادر خواهد بود تا کسب سود را ممکن سازد. فوکو به صراحت نشان میدهند که در هر مکان و زمان میتوان نوعی از روابط قدرت سوژه ساز را مشاهده کرد. دولوز در گامی فراتر نشان میدهد که چگونه انسان، خود و نوع بودن خود را مطابق بازار تعریف میکند.
اقتصاد میل: از نگاه فوکو، دلوز و کاترین حکیم
منابع:
۱ – Daniel M . Bell jr. (2012) The Economy of Desire:Christanity and Capitalism in a Postmodern World. Published by Baker Academic.