دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

قدرت بی‌قدرتان

در نظام های تمامیت خواه چه می گذرد.

رژیم های تمامیت خواه، همه‌چیز را جعل و وارونه نشان می‌دهند؛ در واقع همیشه در حال وانمود کردن با دستانی پوشیده در دستکش‌های ایدئولوژیک هستند.

قدرت بی‌قدرتان

واسلاو هاول در کتاب قدرت بی‌قدرتان برای رژیم ایدئولوژیک از عبارت «پساتوتالیتر» استفاده می‌کند و دلیل خود برای انتخاب این عبارت را چنین عرضه می‌دارد: «پیشوند پسا را به این منظور انتخاب نکرده‌ام که بگویم نظام ما دیگر توتالیتر(تمامیت‌خواه) نیست؛ بلکه می‌خواهم بگویم با نظام توتالیتری روبرو هستیم که از پایه و اساس با دیکتاتوری‌های کلاسیک و دریافت معمولمان از توتالیتاریسم تفاوت دارد»(ص ۲۷).

هاول در این نوشتار، تفاوت های مهم بین نظام های تمامیت خواه پیچیده را با نظام های ساده دیکتاتوری سنتی شرح می دهد و تاکید می کند که شیوه مبارزه مسالمت آمیز با تمامیت خواهی این نظام های پیچیده چه ویژگی های منحصر بفردی باید داشته باشد. او معتقد است اگرچه در ظاهر امر چنین بنظر می رسد که این نظام ها تمام منابع قدرت را قبضه کرده اند، اما به نظر می رسد که ماهیت و هویتشان کاملا از جامعه و مردم جداست و مردم در این میان بی قدرت هستند، اما در باطن امر، تک تک افراد جامعه از پتانسیل هویتی دوگانه ای برخوردارند و منبع قدرت عظیمی هستند که بسته به اینکه کدام وجه از این هویت دوگانه را تربیت کنند و بپرورانند، قدرتشان می تواند در جهت مواجهه با اقتدارگرایی نظام و یا برعکس، در جهت تحکیم آن بکار افتد. مفهوم قدرت بی قدرتان ریشه در این چالش هویتی و تلاش برای گذر از آن دارد. 

مثلا نانوایی را در نظر بگیرید که شعار نوشته ای حکومتی را به دیوار مغازه اش چسبانده است، درحالیکه نه هیچ به محتوای آن فکر کرده و نه اصلا با نصب آن به دنبال بیان عقاید واقعی خویش است. او اینکار را می کند فقط چون اداره مرکزی صنفشان شعار نوشته را برای نانوایی ها فرستاده و او هم آنرا چسبانده، چون سالها روال کار به همین ترتیب بوده؛ همه همین کار را می کنند؛ اصلا شاید اگر کسی اینکار را نکند برایش دردسر هم درست شود. این چنین است که نانوا با آنکه اعتقادی به محتوای آن شعار ندارد، آداب و تشریفات تجویزی رژیم را می پذیرد و اینگونه است که ظواهر دروغین بجای واقعیت می نشیند. مردمی هم که به آن نانوایی مراجعه می کنند، اصلا این شعار را نمی خوانند و بیجا نیست اگر بگوییم حتی آنرا نمی بینند! اما شاید خود آنها هم با نصب چیزی شبیه به آن در محل کارشان، به همین نحو در شکل دادن به چشم اندازی شرکت کرده باشند که عموما آنرا باور ندارند.

رژیم های تمامیت خواه، همه‌چیز را جعل و وارونه نشان می‌دهند؛ در واقع همیشه در حال وانمود کردن با دستانی پوشیده در دستکش‌های ایدئولوژیک هستند. برای همین است که زندگی در چنین نظامی، آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همهٔ دروغ‌ها و مغلطه‌های این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغ‌ها را بپذیرند، کافی است بپذیرند که با این دروغ‌ها زندگی کنند، زیرا بدین‌ترتیب بر نظام صحه می‌گذارند. به این ترتیب اطاعتشان را از نظام نشان می دهند و اصلا خود نظام می شوند. اینگونه است که زیستن در چنبره دروغ، ستون اصلی نظام می شود، از اینرو، جای شگفتی ندارد اگر مهمترین تهدید برای تمامیت خواهی آن، زیستن در دایره حقیقت باشد.

لازمه زیستن در دایره حقیقت بازگشت به هویت حقیقی خویش و زیستن برمبنای آن، نه فقط در حیطه خصوصی بلکه در عرصه های عمومی است و این به معنای پس گرفتن هویت خویشتن است. قلمرو زیستن در دایره حقیقت پر است از خواست های بسیار کوچک انسانی، که افراد با بیان آنها فقط قامت راست می کنند و به فردیتشان در زندگی عزت و کرامت بیشتری می بخشند.

هاول می‌نویسد: «چون رژیم دربند دروغ‌های خودش است، باید همه‌چیز را جعل کند و وارونه جلوه دهد. باید وانمود کند به حقوق بشر احترام می‌گذارد و باید وانمود کند کسی را مورد پیگرد و آزار قرار نمی‌دهد. باید وانمود کند از هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌ترسد. باید وانمود کند که در هیچ موردی وانمود نمی‌کند» (ص ۳۴ و ۳۵).

او ماهیت این نوع رژیم‌ها را شگفت‌انگیز می‌داند؛ زیرا، به نام آزادی کارگران و انسان‌ها، آن‌ها را به بردگی می‌کشانند، به نام دموکراسی انتخابات نمایشی برگزار می‌کنند و به نام جریان آزاد اطلاعات، انسان‌ها را از شنیدن و خواندن دیدگاه‌های مخالف محروم می‌دارند. 

هاول می گوید: وقایع سیاسی پردامنه و تأثیرگذار در نظام پساتوتالیتر از سرچشمه‌هایی بسیار متفاوت‌، در قیاس با نظام‌های دموکراتیک، پدیدار می‌شود. اگر بخش بزرگی از مردم به برنامه‌ها و الگوهای سیاسی بدیل و تأسیس احزاب سیاسی اپوزیسیون بی‌اعتنا یا حتی بدبین هستند، یک دلیلش بی‌علاقگی نسبت به امور همگانی و فقدان احساس مسئولیت، و دیگری، ناشی از یاس و بی‌شهامتی عمومی آنهاست. انگار مردم به‌گونه‌ای شهودی جان و جوهر این ضرب‌المثل را دریافته‌اند که «دیگر هیچ چیز همان نیست که به ظاهر می‌نماید».

هاول در «قدرت بی‌قدرتان» به مخاطبانش نشان می‌دهد که ریشه اغلب جنبش‌ها و اعتراضات که علیه رژیم‌های پساتوتالیتر شکل می‌گیرد از انسان‌های بی‌قدرت غیرسیاسی است و بر اساس مسایل غیرسیاسی به وجود می‌آید، زیرا، زندگی تحت اسارت رژیم‌های پساتوتالیتر به جایی می‌رسد که هر عمل صادقانه و مسئولانه غیرسیاسی هم به معنای مقابله با نظام تلقی می‌شود.

دغدغه اساسی هاول اینست که آیا می توان در چنین نظامی با شرافت زندگی کرد و به جای اینکه مردم در خدمت نظام باشند، نظام به معنای واقعی کلمه و نه در حد تعارف و شعار، در خدمت مردم باشد؟ 

هاول می‌گوید که دغدغه‌مندان و متعهدان به جامعه در مواجهه با این رویارویی، بیشتر از دو راه ندارند: «یا باید از این موضع دست بکشند(راهی که اکثریت برگزیده‌اند)، یا همان راهی را که در پیش گرفته بودند ادامه دهند و به‌ ناگزیر وارد کشمکش با رژیم شوند(راهی که اقلیت برگزیده‌اند)» (ص ۹۵). او بسیار مستدل نشان می‌دهد که در این نوع نظام‌های ایدئولوژیک، هر انتقاد کوچک و هر عمل صادقانه‌ای به سدّ ایدئولوژی نظام برمی‌خورد.

مردم می توانند با پایداری و تلاش جمعی در مسیر زیستن در دایره حقیقت و با تعهد به خشونت پرهیزی در طی آن، به پیروزی های پی در پی در عرصه های زندگی دست یابند.

منبع: قدرت بی قدرتان، واتسلاو هاول، ترجمه احسان کیانی خواه، نشر نو.

۴.۴ ۵ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میلاد
۱۳۹۸/۱۲/۱۴ ۲۰:۲۸

درود و سپاس برای این مقاله که به آگاهی جمعی کمک میکند. با قدرت ادامه بدید