فقدان نشاط اجتماعی در جامعه ایران
حال عمومی جامعه ایران خوب نیست.
میزان افسردگی اجتماعی در میان ایرانیان بالاتر رفته است. گروهی از آدمها انگیزه چندانی ندارند و در وضعیت یاس، ناامیدی و دلزدگی زندگی میکنند.
بر اساس آخرین بررسیهای انجام شده در سال ۲۰۱۶، ایران در میان ۱۵۸ کشور، رتبه ۱۰۵ را از نظر نشاط داراست. این درحالی است که در بالارفتن نشاط اجتماعی در جامعه، توجه به نیازهای زنان نقش مهمی را ایفا میکند و کاهش نشاط اجتماعی در کشور با افزایش میزان آسیبهای اجتماعی ارتباط دارد.
نشاط اجتماعی یکی از مولفههای اصلی رفاه و یکی از مهمترین شاخص توسعه محسوب میشود و نقش مهمی در سلامت و پویایی اجتماعی ایفا میکند. بر اساس تعریف روانشناسان اجتماعی، شادی و نشاط موجب ایجاد آرامش روحی میشود که نقش پر اهمیتی در خلاقیت اندیشه و ابتکارهای فردی دارد. همچنین نشاط اجتماعی، ارتباط مستقیمی با سلامت روان افراد دارد. هرچه افراد جامعه از سلامت روان مطلوبی برخوردار باشند میزان نشاط اجتماعی در آن جامعه افزایش می یابد. زمانی که نیازهای اولیه افراد برطرف شود به نشاط نیاز خواهند داشت.
هر قدر افراد جامعه از سلامت روانی مطلوبی برخوردار باشند، میزان نشاط اجتماعی در آن جامعه افزایش مییابد. باید دانست تا پیش از دهه ۱۹۸۰ بیشتر تاکید روانشناسان و جامعهشناسان بر بعد منفی عوامل خطرساز بیماریهای جسمی و روانی متمرکز بود، اما از این دهه به بعد تحولی در نظام درمان به وجود آمد که اهمیت نشاط و شادی اجتماعی را در جامعه بیش از گذشته کرد.
نشاط اجتماعی
از نشاط و شادی میتوان به عنوان تعادل روانی و نداشتن اضطراب یاد کرد. برای مثال افراد بیدلیل نمیتوانند شاد باشند، بلکه شادی نیازمند ارتباط و منافع است. نشاط یک پدیده فردی نیست، بلکه یک پدیده اجتماعی در ارتباط با دیگران است. با بررسی جامعه باید گفت که معمولا کودکان شادند. شادی و نشاط یک مساله تکاملی است. به عبارت دیگر نشاط در درجه نخست یک تعادل زیستی، روانی و اجتماعی است که میتوان آن را از طریق خردورزی به دست آورد. برای مثال برخی افراد روانپریش بیدلیل میخندند، این مساله نشاط و شادی نیست، بلکه نشاندهنده نارساییهای روانی در فرد است. وقتی پردازش اطلاعات در ذهن افراد تعادل داشته باشد میتوان به نشاط دست یافت. از سوی دیگر عدم تعادل و نبود آیندهنگری در افراد نشاط را به یک حس گذری تبدیل میکند.
در این وضعیت افراد به مسائلی رو آورده که چندان هم مورد خردورزی نیست. برای مثال جوانان با مشاهده برخی صحنههای یک فیلم شور و هیجان لحظهای را تجربه میکنند. درضمن نشاط یک مساله اجتماعی است و نشاط از خانواده آغاز شده و بعد به جامعه راه مییابد. باید دانست که یک بال نشاط امیدواری است. به عبارت دیگر وقتی امیدواری نباشد نشاط یک مساله زودگذر میشود. برای مثال اگر فرد امید داشته باشد، میتواند به آرمانهایش دستیافته و نشاط را تجربه میکند. بنابراین نشاط با آرمانها و نیازهای ضروری زندگی سروکار دارد. برای مثال وقتی جوان امکان تحصیل، ابراز وجود و تعلق به خاک دارد، میتواند نشاط را تجربه کند. حس نشاط را میتوان به عنوان دارویی بر علیه نابسامانیهای زندگی دانست، چون امکان ندارد که فردی به شکل خردورزانه نشاط را تجربه کند و تخریبگر شود. در واقع تحقق نشاط از طریق خردورزی و با هدف سازندگی امکانپذیر است.
زیربنای نشاط، همدلی و همبستگی است. در تعریف میتوان گفت نشاط به مجموعهای از شرایط مثبت در زندگی معنا داده و شور زندگی را برپا کرده و در مسیر رو به جلو حرکت میکند. همچنین نشاط را میتوان حربهای در مقابل غم ستیزی معنا کرد. با این تفاسیر نشاط تعادل روانی، زیستی، اجتماعی و بعد از آن تحقق آرمانها را به دنبال دارد. کسی که ناامید است نمیتواند نشاط را تجربه کند. بنابراین امید و آیندهنگری، شور زندگی و… بستری برای تجربه نشاط در جامعه است.
در روستاها افراد در فصل برداشت محصول به شادی و نشاط میپردازند. با ظهور صنعت هم نشاط با کار و پیکار در زندگی روزمره به دست میآید. برای مثال برای شور زندگی باید کار کرد و به اهداف جامه عمل پوشاند. زندگی را میتوان به معنای وظیفه و تکلیف دانست و با بررسی آن میتوان نشاط را تعریف کرد. نشاط در نتیجه کار، پیکار، امید، تعادل و آیندهنگری تعریف میشود. بنابراین وقتی جوان کار و آینده نداشته باشد، نشاط و شادی را در استعمال مواد مخدر به عنوان سهل الوصولترین شیوه برای دستیابی به شادیهای گذری و بیاساس میداند. در حالی که اگر آن فرد به دنبال کار و پیکار باشد و به این شکل ثمره زندگی را لمس کند، طبیعتا به دنبال نشاطهای جمعی بهتر همراه با خردورزی حرکت میکند.
برای مثال در کشورهای غربی پول داده و هیجان را خریداری کرده و شاد میشوند. این در حالی است که اندیشمندان غربی این مساله را نقد میکنند. برای دستیابی به نشاط لذتجویی کافی نیست. به عبارت دیگر از واقعیت گریزان بودن نشاط به دنبال ندارد و این مساله نشانههای شروع یک نابسامانی است. برای مثال وقتی یک نوجوان از راه استعمال مواد مخدر و دیگر شیوههای ناسالم به دنبال نشاط است، باید دانست که این اقدام بیمارگونه با تبعات مخرب فراوان همراه است. دستیابی به نشاط نیازمند زیربنا و تحقق آن به شکل جمعی است. برای مثال افراد نوکیسه نشاط ندارند و به دنبال پنهان کردن داراییهایشان هستند.
باید دانست که در جامعه ایران، فقر نشاط و شادی به وفور مشاهده میشود. با بررسی تفریحات مردم باید گفت که اغلب افراد فقط برای غذا خوردن به تفریح میروند. در حالی که مرحله به مرحله وقتی افراد از لحاظ اقتصادی وضعیت مطلوبتری پیدا کنند به خرید و نوعی کالازدگی رو میآورند.
سیاست و شادی
یکی از ابعاد شادی و نشاط جامعه که کمتر بدان پرداخته شده ارتباط بین رخدادها و وقایع سیاسی با شادی و نشاط جامعه است. انتظار عموم جامعه از اتفاقات و رخدادهای سیاسی برای بهبود وضعیت در حوزه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یک امر طبیعی است که اگر این رخداد و اتفاق مورد خواست اکثریت عموم جامعه باشد، آنگاه می توان انتظار نشاط و شادی طولانی مدت در جامعه را داشت. نمونه چنین احساس شادکامی ها و نشاطی را می توان در رخدادهای ورزشی هم دید.
مثلا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شادی های خیابانی و انتظاراتی که ایجاد شده بود و سپس راهیابی تیم ملی فوتبال به جام جهانی و بعد از آن موفقیت های پیاپی تیم ملی والیبال در لیگ جهانی، یک نوع احساس شادی و نشاط را در جامعه ایجاد کرد که البته به دلیل ضعف های ساختاری در حوزه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، چندان دوامی نداشت.