انتقال در روان درمانی
انتقال شامل تمامی احساساتی است که مراجع در مورد درمانگرش دارد.
انتقال در روان درمانی (انتقال به درمانگر) یعنی جابجایی تصاویر ذهنی (همراه با عواطف آن) با تصویر ذهنی فرد از درمانگر.
احتمالاً برای همه ما پیش آمده که در ارتباط با فردی جدید، او را همانند فرد مهم دیگری در گذشتهمان میدانیم. بنابراین همان احساساتی که نسبت به فرد قبلی داشتهایم را نسبت به فرد فعلی نیز نشان میدهیم؛ اما این اتفاق همیشه به صورت هشیارانه اتفاق نمیافتد. بلکه اغلب اوقات ممکن است به صورت ناخودآگاه رخ دهد و ما از تأثیر آن در روابطمان بیخبر باشیم. مشابه چنین فرایندی در رواندرمانی اتفاق میافتد. در این مقاله با مفهوم انتقال در روان درمانی آشنا می شویم.
اصطلاح انتقال(transference) از اصیلترین بخشهای انسانی ما نشات میگیرد. فروید، مفهوم انتقال را به عنوان بخشی از تمامی ارتباط های انسانی می دید. از دید وی، انسانها روابط خود را در پرتو بازتولید جنبه های مهم روابط گذشته خود، سازمان می دهند. انتقال فرایند غیرقابل مشاهدهایست که از طریق آن محتوای ذهن ناآگاه، در آگاهی و رفتار فرد بروز میکند.
آنچه که ما در زمان مکالمه و آشنایی افراد می بینیم و سخنانی که آنها در مورد زندگی کنونی و روابط فعلی خود می گویند، تنها سطح و لایه بیرونی زندگی روانشناختی آنها را نشان می دهد. در زیر آن، خاطراتی قرار دارند که متعلق به روابط مهم گذشته اند، همانند عضلات و استخوان هایی که در زیر پوست قرار دارند، تشکیل دهنده بخش های حیاتی تمامیت وجود ما هستند.
بسیاری افراد، تنها روابط کنونی خود را به عنوان تمامیت روانشناختی خویش به رسمیت می شناسند، این تصوری سطحی از خود است. هر کسی بازنمایی(تصویری) از والدینش را در ذهن دارد که همراه با عواطف مختلفی مانند خشم، عشق، ترس، تنفر و… است. این مجموعه سازمان یافته از خاطرات را در روانکاوی به عنوان تجلیات ابژه (Object Representation) می نامند. هر زمانی که ما فرد جدیدی را ملاقات می کنیم، شروع به شکل دادن تجلی تازه ای در ذهن مان می کنیم. روشن است که این روند تا آنجایی ادامه می یابد که این فرد تازه برای فرد مشاهده گر دارای اهمیتی باشد؛ هر زمان که این روند رخ دهد، مشاهده گر در کوشش برای درک این آشنا، خاطرات خود را مرور کرده و این فرد تازه را در پرتو دیگران مهم خودش می بیند.
انتقال بالینی (انتقال به درمانگر) یعنی جابجایی تصاویر ذهنی (همراه با عواطف آن) با تصویر ذهنی فرد از درمانگر. در واقع، تحلیلگر از نظر هیجانی تبدیل به جانشین مادر یا پدر میشود و فانتزیها، ترسها و تمایلات و دفاعهای کودکانه بیمار معطوف به درمانگر میشود. بدین صورت که تحلیل شونده به صورت ناآگاه عواطف مختلفی نسبت به درمانگر تجربه میکند که در واقع همان احساسات را در گذشته نسبت به والدین یا افراد مهم زندگیاش تجربه کرده بود. انتقال بالینی فقط یک مورد خاص از این فرایند است.
انتقال فرایند پیچیده ایست، فراتر از جنسیت عمل می کند و احساسات منشا گرفته از رابطه بیمار با افراد مختلف از هر دوجنس را در بر می گیرد و شامل احساسات مثبت و منفی است.
انسان محکوم به تکرار است
انسانها در تمامی روابط خود، انتقال را نشان می دهند. این به آن دلیل است که ما گذشته را به عنوان الگویی برای درک زمان حال مورد استفاده قرار می دهیم. همه انسانها کم و بیش تمایلی روانشناختی برای تکرار گذشته، به منظور فایق آمدن بر آنچه که زمانی بار احساسی دردناکی داشته است، دارند. این تمایل به تکرار جز لاینفک تجارب انسانی است.
اولین استفاده فروید از اصطلاح انتقال
فروید در مطالعات خود درباره هیستری، اصطلاح انتقال را به کار برده است(۱۸۹۵). هدف، کشف ارتباط بین علائم اختلال و احساسات فعلی و تجربههای گذشته بیمار بود و ابزار کار، تداعی آزاد و پاسخهای هیجانی بیمار بوده است. فروید فرض کرد که گسستگی(dissociation) تجربههای گذشته و احساسات مرتبط با آنها از هوشیاری، عامل اصلی پیدایش نوروز است. او متوجه شد که طی درمان نگرش بیمار نسبت به روانکاو تغییر میکند و این تغییرات در برگیرنده مولفههای هیجانی قوی هستند که میتواند با ایجاد وقفه در فرایند تداعی، در درمان موانع اساسی ایجاد کند.
او اظهار داشت: “بیمار از این که بفهمد ایدههای مضطربکنندهای را، که از محتوای تحلیل ناشی میشود، به روانکاو منتقل میسازد، وحشت میکند. این موضوعی شایع و در واقع در برخی تحلیلها رخدادی عادی است”. این احساسات که انتقال نامیده میشوند متعاقب چیزی، که فروید آن را اتصال غلط(False connection) بین شخصی که ابژه آرزوهای اولیه(معمولا جنسی) بوده و روانکاو نامید، اتفاق میافتد. احساسات مرتبط با آرزوهای گذشته که از هوشیاری بیرون نگاه داشته شدهاند، در حال حاضر در نتیجه این اتصال غلط پدیدار شده و تجربه میشود. در واقع ایده اولیه فروید این بود که انتقال یک “قالب کلیشهای” است. فروید چنین فرض میکرد که امیال لیبیدویی یا جنسی دوران کودکی مستقیما به شخص روانکاو انتقال داده میشوند.
فروید می گوید: انتقال همواره مانعی برای تحلیل محسوب نمیشود، بلکه ممکن است نه تنها در متقاعد ساختن بیمار بلکه برای روانکاو نیز نقش تعیینکنندهای ایفا کند. این نخستین اشاره به انتقال به عنوان عامل درمانی است. از آغاز درمان انتقال در بیمار وجود دارد و در طی دورههای درمانی، قویترین انگیزه پیشرفت درمان است.
انتقال در روان درمانی تحلیلی
در روان درمانی تحلیلی، تکوین و درک انتقال یکی از مهمترین ابزارهای درمانگر است. در اینجاست که بواسطه آن بیمار مشکلاتش را در اتاق مشاوره به نمایش می گذارد. این فرایندی است که بیش از هر چیز دیگر، روان درمانی تحلیلی را از دیگر درمان ها جدا می کند. از طریق انتقال، بیمار به این درک می رسد که چه تجاربی در گذشته داشته و چگونه این تجارب در زندگی کنونی وی خود را نشان می دهند.
بیمار بر روی کاناپه خوابیده و به چهره روانکاوی که بیشتر اوقات ساکت است، نگاه نمی کند. این تکنیک ها احساس بودن بیمار در وضعیت “اینجا و اکنون” را به حداقل می رسانند. علاوه بر این بیمار با تداعی آزاد مواد ناخودآگاه خود را به آگاهی می رساند. در مجموع روانکاوی زمینه را برای تکرار گذشته فراهم می کند. در روان درمانی تحلیلی، درمانگر، ساکت بوده و از تعبیر و تفسیر بهره می گیرد، این فضایی را به وجود می آورد که پاسخ های انتقالی شکلی شدیدتر از روابط عادی به خود می گیرند.
کار با انتقال
پس از آنکه تفاهم درمانی شکل گرفت، درمانگر باید نسبت به تعاملاتی که از سوی بیمار شکل می گیرد حساس باشد. این تعاملات می توانند نمایانگر تمایل بیمار برای شکل دادن زمان حال، همانند گذشته و کوشش برای تکرار تجارب گذشته باشد. اغلب در این زمان، بیمار شروع به کنجکاوی در مورد درمانگر و یا شکایت در مورد اینکه درمانگر در مقایسه با مشکلات فراوان بیمار به اندازه کافی سعی و تلاش نمی کند، می نماید. گاهی نیز بیمار می تواند به کوششهای درمانگر توجهی نشان نداده و حتی بیان کند که درمان به نتیجه رسیده و می توان آنرا پایان داد.
درمانگر برای کار با این احساسات انتقالی همواره باید از خود بپرسد که بیمار در مورد وی چه فکر و احساسی می کند و نباید به خود اجازه دهد که سخنان بیمار را به عنوان جملاتی خنثی در مورد تجاربی انتزاعی در نظر گیرد. برای کمک به بیمار در درک انتقال و شروع کار با آن، درمانگر باید توجه بیمار را به این بعد از احساسات و افکارش جلب کند. بنابراین، درمانگر می تواند از بیمار بخواهد که احساسات و افکار خود در مورد وی را توصیف کند.
احساس سرخوردگی، اولین علامت انتقال است. سپس به تدریج که انتقال عمیق تر می شود، بستگی به شکل رابطه میان درمانگر و بیمار که برای هر زوج درمانی شکل ویژه و منحصر به فردی دارد، انتقال اشکال گوناگون به خود می گیرد. درمانگران مبتدی، تجربه احساسات شدیدی از قبیل عشق، تمایل جنسی، احساس نفرت و یا ناامیدی را تجربه نمی کنند.
دسته بندی اصلی انتقال
- انتقال مربوط به عاطفه : اصلی ترین شیوه نام گذاری احساسات انتقالی، بر اساس عاطفه همراه آن است. (انتقال مثبت: مهربانی، اعتماد، ملاطفت، احترام به درمانگر. انتقال منفی: خشم، تنفر، تحقیر درمانگر )
- انتقال مربوط به روابط گذشته : یاد آور روابط زمان کودکی مراجع هستند. شامل انتقال مادرانه، پدرانه، خواهرانه و برادرانه است.
- انتقال جابجا شده : وقتی احساسات انتقالی شدیدتر و ناگهانی تر از آن باشند که بتوانند خوداگاه شوند، ممکن است مراجع آنها را طوری تجربه کند که انگار به شخص دیگری تعلق دارند.
انتقال مثبت و انتقال منفی
برخی از انتقالهای مثبت به کار درمانی کمک می کنند و برخی مانع درمان می شوند. زمانی که انتقال شدید است، احساسات مثبت شکل تمایلات اروتیک به خود می گیرند و سد راه درمان می شوند. در بیشتر موارد، نیازی به تعبیر کردن انتقال مثبت نداریم، مگر آنکه سد راه درمان شود.
انواع انتقال مثبت :
- آرمانی سازی درمانگر
- انتقال شهوانی
- انتقال شهوانی – پرخاشگرانه
- تمایل به فرزند درمانگر بودن
- تمایل به رفاقت با درمانگر
- درخواست توجه و تایید از درمانگر
انتقالهای منفی به صورت انتقال احساسات خصمانه و تمایلات ویرانگر توام با نفرت و خشم به روانکاو در نظر گرفته می شوند، که نوع افراطی آن در پارانوییا دیده میشود. انواع خفیفتر احساسات منفی در تمام تحلیل شوندگان، همزمان با انتقالهای مثبت وجود دارد.
مراجعی ممکن است از خصومتی که به روانکاو منتقل کرده است به عنوان وسیلهای برای جلوگیری از نزدیک شدن به احساسات مثبت استفاده کند. در اینجا مراجع جنبه خصمانه دوسوگرایی اش را برای حفاظت از خود در برابر ظهور و تهدید آرزوهای مثبت (معمولا شهوانی) معطوف به روانکاو به کار میگیرد.
رابطه بیمار با روانکاو از آن رو به رنگ و بوی شهوانی آغشته می شود که رابطه از وجه درمانی تهی شود و بدین سان بیمار از ضرورت رویارویی با تجارب درد آور می گریزد. این عشق انتقالی اساسی کودکانه دارد و تقریبا در تمامی روابط درمانی، با هر ترکیب جنسیتی نمایان می شود.
اشتغال فکری با احساسات شدید انتقالی می تواند از سوی بیمار به عنوان دفاعی برای فرار از شناخت مشکلات و تعارضاتی که وی را برای درمان آورده اند به خدمت گرفته شوند. اما بیشتر اوقات یک انتقال شدید فرصتی است برای درک و دست و پنجه نرم کردن با تجارب اولیه ای که اهمیتی خاص برای بیمار دارند. در بسیاری از روان رنجورها چنین تجارب محوری شامل احساسات اودیپی عشق و نفرت نسبت به والدین هستند. در این موارد درمانگر به بیمار کمک می کند تا تمایلات و تکانه های خود را بشناسد و بر آنها تسلط یابد. زمانی که آنها به آگاهی رسیدند بیمار در می یابد که این تمایلات دیگر خواسته های کودک کوچولویی نیستند که به هر قیمتی باید برآورده می شدند.
اما هنوز پس از آنکه فرایند دست و پنجه نرم کردن با این تمایلات رخ داد، تکانه های کودکی می توانند پناهگاهی در ناخودآگاه پیدا کرده و موجب تعارض و درد شوند. بنابراین درمان موفقیت آمیز باید به بیمار کمک کند تا به موازات رسیدن درمان به انتهای خود، مسلح به خودکاوی شود تا از مشکلات بعدی جلوگیری شود.
اگر بیمار احساسی منفی مانند خشم را به درمانگر نشان دهد که نشأت گرفته از روابط قبلی اوست، در این صورت انتقال منفی اتفاق افتاده است.
انواع دیگر انتقال
- انتقال لیبیدویی : به صورت واکنش های انتقالی مثبت بروز می کنند. ممکن است به صورت انتقال های شهوی شدید تظاهر کنند. این انتقال ها تکانه های فالیک – اودیپی هستند؛ و در صورتی تفسیر می شوند که به شکل مقاومت بروز کنند.
- انتقال پرخاشگرانه : به شکل انتقال های منفی یا در موارد شدید به شکل انتقال پارانوئید تظاهر می کنند. این نوع انتقال در بیماران مرزی بسیار دیده می شود؛ آنها درمانگر را همه توان و قدرتمند می بینند و از سوی دیگر خود را درمانده و ضعیف احساس می کنند.
- انتقال دفاعی : مخالف انتقال های تکانه است. در این نوع انتقال، توجه از سائق به کارکردهای دفاعی ایگو منحرف می شود.
- روان نژندی انتقال : مراجع، خاطرات و احساسات و افکار و تکانه ها و تعارضات مهم زندگی خود را به درمانگر پیوند می زند، این موارد هسته ی مرکزی اختلال روانی وی را می سازند. روان نژندی انتقال بازتاب جنبه هایی از روان نژندی کودکی است. این انتقال در مرحله میانی روان کاوی ایجاد می شود.
- روان پریشی انتقال : هنگامی بروز می کند که شکست واقعیت سنجی به از دست رفتن قوه تمایز خود و ابژه و مغشوش شدن مرزهای ابژه و خود منجر شود. این انتقال با انتقال های منفی همراه می شود. سبب بروز واکنش انتقالی پارانوئید می شود.
- انتقال های خودشیفته وار
- انتقال های خود-ابژه
نوروز انتقال
فروید پیشنهاد کرد که مشخصههای منحصر به فرد انتقال بیمار از ویژگیهای خاص نوروز آن بیمار ناشی میشوند. این ویژگیها صرفا پیامد فرایند تحلیل نیستند. این پدیده در تمام تحلیلشوندگان رخ میدهد. زمانی که مفهوم “نوروز انتقال” مطرح شد(۱۹۱۴) معانی بیشتری به ویژگی خاص انتقال بیمار داده شد. این موضوع بر مسیری تاکید داشت که در آن روابط اولیهتری که مولفههای اصلی نوروز بودند به شکل الگوی غالب احساسات بیمار نسبت به روانکاو در میآیند.
فروید میگوید: تنها در صورتی که بیمار انقدر همکاری داشته باشد که به شرایط لازم برای تحلیل احترام بگذارد ما موفق خواهیم شد که به همه علایم بیماری یک معنای جدید انتقالی بدهیم و نووز انتقال را جایگزین نوروز معمول بیمار کنیم که می تواند از طریق کار تحلیلی بهبود یابد.
بنابراین انتقال بین بیماری و زندگی واقعی، فضایی واسطهای فراهم میسازد که از طریق آن گذار از یکی به دیگری امکان پذیر میشود. وضعیت جدید واجد تمام ویژگیهای بیماری است؛ اما یک بیماری ساختگی ارایه میدهد که در هر نقطهای قابل دسترس برای مداخله ماست. آن بخشی از تجربه واقعی است، اما تجربه ای که با شرایط خاص مساعدی امکان پذیر شده است و ماهیت موقتی دارد. فروید آرزوهای جنسی نسبت به شخص مهمی در گذشته را به صورت سرمایهگذاری لیبیدویی در تصویر شخص مورد نظر (ابژه لیبیدینال) مفهومسازی کرد. انتقال طی فرایندی که تحلیلشونده از آن نآاگاه بود به صورت جابجایی لیبیدو از خاطره ابژه اصلی به روانکاو در نظر گرفته می شود، فردی که به ابژه جدید آرزوهای جنسی تحلیلشونده تبدیل میشود.
روان نژندی انتقال تحت تسلط سه ویژگی زندگی غریزی در اوایل کودکی است:
- اصل لذت
- دوسوگرایی
- اجبار به تکرار
انتقال به عنوان مقاومت
اغلب بیماران در جریان روان درمانی از شناخت و کاوش در احساس انتقالی طفره می روند. آنها یا بیان می کنند که احساساتشان در مورد درمانگر موجه بوده و نیاز به کنکاش بیشتری ندارد و یا آنکه این احساسات، ناپایدار و گذرا بوده و ارزش پرداختن ندارند. در هر دو صورت، درمانگر بهتر است برای بیمار مدلی از انتقال را توضیح دهد که به عنوان قدم اول بیمار را با توجه به مشکلش به کنکاش در این موضوع ترغیب کند. این مدل باید حاوی این ایده باشد که روان درمانی یک موقعیت خاص است. نوعی صحنه، که در آن فرایند طبیعی رویدادها به شکلی دراماتیک خود را نشان می دهند.
اگرچه این درست است که هر آنچه بیمار تجربه می کند با درجه ای از اغراق همراه است، اما موقعیت انتقالی از همان قوانین روانشناختی انسانی تبعیت می کند. همگی ما، احساسات و ایده هایی را از گذشته به زمان حال منتقل می کنیم. این احساسات در حوزه روانشناختی کاملا واقعی اند. صرف نظر از محرکی که آنرا به وجود آورده اند، شامل رفتار واقعی درمانگر، لازم است که این احساسات در روان درمانی تحت بررسی قرار گیرند چرا که می توان از طریق آن بر ماهیت مشکلات بیمار نور تاباند.
مکانیسم های انتقال
- ۱- جابجایی
- ۲- فرافکنی
- ۳- همانند سازی فرافکنانه
برخی درمانگران بر این باورند که برای شکوفا شدن انتقال، درمانگر باید دریافت کننده مشتاق هر آنچه بیمار به اتاق درمانی می آورد باشد. درمانگر از سوی بیمار به عنوان کاریکاتوری دیده می شود که در وجود وی به شکلی اغراق آمیز، چیزهایی را می بیند که یاد آور گذشته بیمار هستند. درمانگر باید این نقش را بپذیرد و در عین حال آگاه باشد که در واقع این احساسات به وی تعلق ندارند. با پذیرش این نقش از سوی درمانگر، گاهی رفتارهایی شکل می گیرد که بازتاب ماهیت انتقالی احساسات بیمار هستند. چنین احساساتی و رفتارهای متعاقب آن گاهی به عنوان همانند سازی فرافکنانه (Projective Identification) نامیده می شود.
کار کردن با فقدان انتقال
گاهی شناسایی انتقال در رابطه با بیمار مشکل است. انتقال همه جا حاضر است و زمانی که در روند درمانی شناخته شود، عمیق تر شده و به بیمار برای درک خودش کمک می کند. یک نقطه شروع در این موارد این است که فرض کنیم نبود انتقال، خود نوعی انتقال است. در فقدان هر احساس واضحی در بیمار نسبت به درمانگر، پیامی در مورد روابط بین فردی بیمار نهفته است.
انحلال انتقال
فرایند درمان در روان تحلیلگری به طور کلاسیک به چهار مرحله تقسیم میشود:
- مرحله آغاز
- مرحله ظهور انتقال
- مرحله فرایند کاری
- مرحله انحلال انتقال
انحلال انتقال مرحله تعیین کنندهای است که در آن، بیمار و تحلیل گر راضی شدهاند که اهداف مهم تحلیل را به انجام رسانیدهاند و انتقال به خوبی فهمیده شده است. انحلال نهایی انتقال از طریق تفسیر صورت میگیرد و تفسیر نیز منجر به بینش و هشیاری میگردد. فراخوانی پدیده انتقال در جلسه درمان ناشی از جستجو در عوامل زیربنایی ناهشیار و مربوط به گذشته سرکوب شده بیمار است. مورد دیگر، ناشناخته ماندن شخص روان تحلیلگر برای بیمار و در نهایت خنثی بودن و خویشتنداری اوست. یکی دیگر از ابعاد مهم انتقال، یکسانی فرایند انحلال و مبنای آن با نشانه های مرضی است. به همین منظور ظهور انتقال شرط لازم برای دسترسی به مبنای روان آزردگی است.
حل انتقال به بیمار کمک میکند تا تصورات را از واقعیات و گذشته را از آینده متمایز کند و ماهیت غیر واقعی تکانهها و اضطراب خویش را بشناسد و تصمیماتی صحیح و مبتنی بر واقعیت را اتخاذ کند. این روش تحلیل به بیمار کمک میکند تا به تنظیم مجدد تعادل دینامیک میان تکانهها و تعارضات دست یابد و به حل و فصل رضایت بخشی از تعارضات خویش نایل گردد.
پدیده انتقال، پدیدهای منحصر به فرد در مجموعه نظریات روان پویشی و دارای جایگاهی بسیار محوری در روند درمان تحلیلی میباشد. پدیده انتقال، یک وجه مهم در تمایز درمان تحلیلی از دیگر انواع درمانها است. به عبارت دیگر این تاثیر فرایند درمان تحلیلی و ویژگی روان تحلیلگران است که موجب پیدایش پدیده انتقال میگردد. توجه درمان تحلیلی به سمت گذشته، موجب ایجاد انتقال و مقاومت بیمار میگردد. این کارکرد دو سویه انتقال است که از یک جهت به عنوان منبعی از بزرگترین خطرات و از جهت دیگر به عنوان منبعی ارزشمند و بدون جایگزین از گذشته بیمار محسوب میشود.
منابع :
- ۱- روان درمانی تحلیلی، راهنمای بالینی / دبورال کابانیس، سابرینا چری / ترجمه بابک روشنایی مقدم
- ۲- مبانی روانکاوی / هلموت تومه، هورست کشله / ترجمه سعید پیرمرادی
- ۳- خلاصه روانپزشکی (علوم رفتاری-روانپزشکی بالینی) / بنیامین جیمز سادوک / ترجمه فرزین رضایی
ممنون جالب و خواندنی بود.