سازمان شخصیت از دید کرنبرگ
1) سازمان شخصیت سایکوتیک 2) سازمان شخصیت مرزی 3) سازمان شخصیت نوروتیک
در مدل کرنبرگ، سازمان های شخصیت، ۳ سطح دارد. این تقسیم بندی بر اساس مولفه هایی مانند نوع دفاع های روانی، درک شخص از هویت خود، روابط موضوعی و… استوار است.
اتو کرنبرگ در نظریه شخصیت خود، از اصطلاح سازمان شخصیت استفاده می کند. بر اساس نظریه کرنبرگ، سازمان شخصیت به معنای مسیرهایی است که به واسطه آن، افراد خود و دیگران را درک میکنند، اهداف و رفتارهایی که از درونشان نشأت میگیرد را دنبال میکنند و در برابر احساسات ناخوشایند از خود دفاع میکنند.
سازمان شخصیت میتواند در یک مسیر سالم و یا آسیبزننده ادامه پیدا کند. کرنبرگ فرض کرد که سازمان شخصیت از نرمال تا پاتولوژیک در سطوح مختلف، خود را در افراد نشان میدهد. از دیدگاه کرنبرگ، سالمترین سطح شخصیت در میان سازمانهای شخصیت، سطح نوروتیک است. سطح نوروتیک در برابر سطح سایکوتیک قرار دارد. در سطح نوروتیک، واقعیت آزمایی سالم است، فرد درک ثابتی از خود و دیگران دارد و در برابر اضطراب با مکانیسمهای دفاعی سطح بالا از خود دفاع می کند.
طبقه بندی اختلالات روانی شخصیت در روانپویشی، توسط کرنبرگ (۱۹۷۶) ارائه شده است. این سیستم طبقه بندی بر اساس شدت، تثبیت و تحکیم هویت، عملیات دفاعی و واقعیت سنجی، شکل گرفته است.
شدت از ۱ تا ۳ متغیر است:
- ۱) سازمان شخصیت سایکوتیک
- ۲) سازمان شخصیت مرزی
- ۳) سازمان شخصیت نوروتیک یا سالم
در تجربه بالینی رویکرد روانپویشی، افرادی که به عنوان بیماران مبتلا به اختلال روانی طبقه بندی میشوند معمولاً اختلال عمیق شخصیتی در لایههای زیربنایی نیز دارند که پاتولوژی را توضیح میدهد و علت آن است (پرسون، کوپر و گابارد، ۲۰۰۵).
سازمان شخصیت سایکوتیک
سازمان شخصیت سایکوتیک به واسطه کمبود مفهوم یکپارچه از خود و دیگران مشخص میگردد. سازمان شخصیت سایکوتیک با این موارد مشخص میگردد:
- فقدان واقعیت سنجی
- فقدان انسجام خود
- تسلط دفاع دوپاره سازی (دفاعهای ابتدایی)
- آشفتگی هویت
بر مبنای چارچوب روان تحلیلگری، واقعیت سنجی به ظرفیت تمایز خود از غیر خود، تمایز درون روانی از منابع خارجی محرکات، و درک ملاکهای اجتماعی معمول از واقعیت اشاره دارد (فوناگی و تارگت،۲۰۰۸). همه این کارکردها به طور تیپیک در سایکوزها از بین میرود و به ویژه در قالب توهمات و هذیانها تظاهر مییابند.
فقدان واقعیت سنجی بازتاب فقدان تمایز بین بازنمودهای خود و دیگری به ویژه تحت شرایط اوج فعال سازی عاطفی است. همه بیمارانی که سازمان شخصیتی سایکوتیک دارند، عملا شکلهای مختلف سایکوز را نشان میدهند.(شدلر و وسترن، ۲۰۰۴).
سازمان شخصیت مرزی
سازمان شخصیت مرزی با این موارد مشخص میگردد:
- شکل گیری هویت پاتولوژیک (آشفتگی هویت)
- عملیات دفاعی ابتدایی
- واقعیت سنجی کاهش یافته اما هنوز تا حدی حفظ شده
- کاهش ظرفیت ارزیابی فرایندهای بین فردی به ویژه در روابط صمیمانه
این اصطلاح نباید با اختلال شخصیت مرزی در DSM اشتباه گرفته شود. این سطح سازماندهی شخصیت که شامل همه اختلالات شدید شخصیت است، در کار بالینی دائما با آنها مواجهیم. اختلالات تیپیک شخصیت که اینجا مدنظر هستند، اختلال شخصیت مرزی، اسکیزویید و اسکیزوتایپال، اختلال شخصیت پارانویید، اختلال شخصیت هیپومانیک، هیپوکندریا(خودبیمار انگاری)، اختلال شخصیت خودشیفته (شامل خودشیفته بدخیم)، و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند.
شخصیت ضد اجتماعی، سندرم خودشیفته بدخیم، و بسیاری از شخصیتهای خودشیفته، به واسطه پاتولوژی معنادار سیستمهای ارزشی درونی شده مشخص میگردند(کلونینجر، ۲۰۰۰). از دیدگاه بالینی، سندرم آشفتگی هویت، ویژگی غالب سازمان شخصیتی مرزی است. در بافت پرخاشگری پاتولوژیک، شاهد حس یکپارچگی ضعیف و بی ثباتی از خود و دیگران و آمادگیهای عاطفی محدود، هستیم. این ویژگیهای هستهای اختلالات شدید شخصیت، بازتاب دونیمه سازی است (کرنبرگ، ۲۰۰۴).
در سازمان شخصیت مرزی، اگر یک فرد دوست داشتنی رفتار ناراحت کننده ای انجام دهد، به یکباره تبدیل به “تماما بد” خواهد شد، بنابراین تمام رفتارهای دوست داشتنی قبل از این یک رفتار ناراحت کننده اش در زمان وجود ندارند. پس این میزان از قطبی سازی، پیوند واقعی با دیگران، از جمله داشتن دوستان پایدار و انتخاب شریک عاطفی را برای او به بسیار مشکل می سازد. همچنین این قطبی سازی عامل رفتار های ناپایدار و تکانشی آنهاست و نتیجه آن، تغییر مدام شغل، شریک عاطفی و اهداف زندگی آنهاست.
مکانیسمهای دونیمه سازی(splitting) به طور طبیعی با سایر عملیات دفاعی ابتدایی(همانندسازی فرافکنانه، انکار، ایدهآل سازی، بیارزش سازی، همه کارتوانی و کنترل همه کارتوانی) تقویت میشوند. این مجموعه کلی از عملیات دفاعی در خدمت تحریف تعاملات بین فردی عمل میکند و به تداخلات مزمن در روابط بین فردی، اختلال در ارزیابی رفتار، به ویژه در شرایط فعال سازی عاطفی شدید منجر میشود. کمبود یکپارچگی مفهوم خود با یکپارچگی جامع حال و گذشته فرد با ظرفیت پیش بینی رفتار آینده فرد تداخل میکند و ظرفیت تعهد به اهداف حرفه ای، علایق شخصی، شغل و کارکردهای اجتماعی، و روابط صمیمانه کاهش مییابد (بوش، رادن و شاپیرو، ۲۰۰۴).
عدم یکپارچگی مفهوم دیگرانِ مهم، با ظرفیت ارزیابی واقع بینانه از دیگران و سرمایهگذاری روی دیگران، تداخل میکند. غلبه و تسلط آمادگیهای عاطفی منفی، به عدم جداسازی صمیمیت جنسی از مؤلفههای پرخاشگرانه شدید، منجر میشود. پیامد آن، معمولا علاقه مبالغه آمیز و آشفته به عمل جنسی انحرافی است. در موارد شدیدتر، شاهد نوعی بازداری ابتدایی ظرفیت پاسخدهی حسی و لذت شهوانی هستیم. تحت چنین شرایطی، حالات عاطفی منفی فشارزا، ظرفیت پاسخدهی شهوانی را از بین میبرد و به انواع شدیدتر بازداری جنسی منجر میشود که در شدیدترین اختلالات روانی دیده میشود.
عدم یکپارچگی مفهوم خود و دیگرانِ مهم، همچنین باعث اختلال در درونیسازی سیستم ارزشهای درونی شده میشود که به تبع آن شاهد کیفیت مبالغه آمیز ایدهآل سازی ارزشها و آرمانهای مثبت، و کیفیت بی نهایت آزارنده ممنوعیتها هستیم. این موضوع به نوبه خود، به غلبه مکانیسمهای دونیمه سازی در سطح سیستمهای ارزشی درونی شده، به همراه فرافکنی افراطی ممنوعیتهای درونی شده منجر میشود. همزمان با آن، توقعات افراطی و ایده آل برای کامل بودن با یکپارچگی سوپرایگوی بهنجار تداخل میکند. تحت چنین شرایطی، رفتار ضد اجتماعی ممکن است به عنوان جنبه مهم اختلالات شدید شخصیت به ویژه در خودشیفته بدخیم و در شخصیت ضداجتماعی پدیدار شود.
شخصیت ضداجتماعی به عنوان شدیدترین اختلال شخصیت، نه تنها با کمبود سیستم درونی شده ارزشها، بلکه با شدیدترین آشفتگی هویت در بین اختلالات شخصیت مشخص می شود. در مجموع، تثبیت سیستم بهنجار اخلاقیات و ارزشهای درونی شده، پیامد یکپارچگی هویت است، و به نوبه خود، هویت بهنجار را محافظت میکند. برعکس، آشفتگی شدید سیستم ارزشهای درونی شده، اثرات آشفتگی هویت را تشدید میکند (کرنبرگ،۲۰۰۴).
گروه خاصی از اختلالات روانی، ویژگیهای سازمان شخصیتی مرزی را نشان میدهند، اما با این وجود رضایتمندی و تطابق اجتماعی و ظرفیت دستیابی به درجاتی از صمیمیت و رضایت شغلی را حفظ میکنند. این بیماران کنترل تکانه نسبتا خوب، رفتار پرخاشگرانه نسبتا تعدیل یافته، ظرفیت ملایم برای شکل دهی روابط صمیمانه همراه با ظرفیت ارضای وابستگی و تطابق بهتر برای کار دارند. این ویژگیها به وضوح گروه مذکور را از گروهی که پاتولوژی شدیدتر دارند، متمایز میسازد. این گروه، سطحِ بالاتر مرزی سازمان شخصیت را تشکیل میدهند.
گروه شخصیت مرزی سطح بالا، شامل مبتلایان به اختلال سیکلوتایمی، سادومازوخیست، اجتنابی، شخصیت هیستریانیک یا کودکانه، و شخصیتهای وابسته و همچنین اختلالات شخصیت خودشیفته که عملکرد بهتری دارند، میباشد (شدلر و وسترن، ۲۰۰۴).
سازمان شخصیتی نوروتیک
سازمان شخصیت نوروتیک با این موارد مشخص میگردد:
- هویت باثبات (خود پنداره منسجم)
- تسلط دفاعهای مبتنی بر واپس رانی
- واقعیت سنجی باثبات
- عدم انعطاف پذیری شخصیت
این سطح سازماندهی روانشناختی با ظرفیت برقراری روابط عمیق و مراقبت از دیگران و سیستم کاملاً یکپارچه ارزشهای درونی همراه است. سازمان شخصیتی نوروتیک با تحمل اضطراب، کنترل تکانه، کارآیی و خلاقیت در کار، و ظرفیت علاقه جنسی و صمیمیت هیجانی که تنها با احساس گناه ناخودآگاه مختل میشود، مشخص میشود (فوناگی و تارگت، ۲۰۰۸). سازمان شخصیتی نوروتیک شامل شخصیت هیستریکال، شخصیت افسرده- مازوخیست و شخصیت وسواسی-جبری است.
سازمان شخصیتی نوروتیک بر اساس انعطاف ناپذیری کاراکتر از شخصیت بهنجار متمایز میگردد. عدم انعطاف پذیری کاراکتر میتواند به صورت فعال شدگی خودکار مجموعههای سازمان یافته صفات شخصیتی تعریف شود که به درجات کمتر و بیشتر غیرانطباقی بوده و تحت کنترل اراده نیستند.
در اختلالات نوروتیک شخصیت، روابط موضوعی درونی تهدید کننده، از بازنماییهای یکپارچه ای که هویت بهنجار را پوشش میدهند، جدا میشوند. عملیات دفاعی مبتنی بر واپس رانی که به حفظ این روابط موضوعی درونی کمک میکند، از حس غالب خود، جدا باقی میماند و سازمان شخصیتی را انعطاف ناپذیر میسازد. همانطور که قبلا توضیح داده شد، روابط موضوعی درونی که از حس غالبِ خود طرد میشوند، به طور خاصی تظاهرات نوسان دار و کمتر یکپارچه ای از تکانهها، آرزوها و ترسهای جنسی، وابستگی و پرخاشگری هستند (کلونینجر، ۲۰۰۰).
تست آنلاین میلون برای تشخیص اختلال شخصیت
منبع : ارزیابی اختلالات شخصیت بر اساس راهنمای تشخیصی روان پویشی(PDM) / ترجمه و تالیف دکتر محمد امین شریفی