شناخت عواطف و احساسات
چرا شناخت احساسات مهم است؟
ما انسانها، احساساتی داریم که میتوانیم به کمک آنها با دیگران ارتباط برقرار کنیم و دریابیم که چه چیزی حالمان را خوب میکند و چه چیزی حالمان را بد میکند.
افرادی که به خوبی احساساتشان را درمییابند و میتوانند خودشان را آرام کنند، زندگی بهتری دارند و روابط سالم تری برقرار میکنند و با مشکلات و شکستها به خوبی کنار میآیند.
ما انسانها، احساساتی داریم که میتوانیم به کمک آنها با دیگران ارتباط برقرار کنیم و دریابیم که چه چیزی حالمان را خوب میکند و چه چیزی حالمان را بد میکند. احساسات ما مثل قطبنمایی درونی(یا GPS) عمل میکنند و به ما کمک میکنند تا دریابیم در هر موقعیتی چه احساسی داریم. این دریافت به ما کمک میکند تا تصمیم بگیریم آیا میخواهیم در این موقعیت باشیم و یا نه؛ به ما اجازه میدهد که بدانیم چه کارهایی را در زندگی میخواهیم انجام دهیم یا نمیخواهیم انجام دهیم.
اگر بتوانیم به احساساتمان گوش دهیم و در برابر احساساتمان واکنش نشان دهیم، بیشتر جذب کسانی خواهیم شد که احساس خوبی در مورد ما و خودشان دارند. فردی که به این آگاهی نرسیده باشد، نمیتواند بفهمد که دوستانی که انتخاب کرده، تأثیر منفی بر سلامت روانی او میگذارند.
احساسات ما میتوانند تا حد زیادی بر روحیه و رفتارهای ما اثر بگذارند. اگر خیلی عصبانی، مضطرب یا نگران باشیم، این هیجانات بر دوستیها و روابط خانوادگی و تحصیل و احساس شادمانی و خوشبختی مان اثر میگذارد.
احساسات و هیجانات، پاسخ های برنامه ریزی شده ایست که در طی تکامل بشر شکل گرفته اند. مانند اینکه در چه شرایطی باید بترسید تا بدن آماده استفاده از بالاترین توان خود برای دفاع از جانش شود. احساسات به بقای انسان و همزیستی با محیطش کمک می کند. احساسات مثبت مشترک میان انسان ها باعث نزدیک شدن آن ها به یکدیگر می شود.
شناخت احساسات
لازم است بدانیم در هر موقعیت چه احساسی در ما ایجاد میشود و این احساس چیست و چه میخواهد به ما بگوید. برای مثال، اگر فردی با آدمهایی به سر میبرد که او را تحتفشار قرار میدهد و دچار اضطراب میشود و احساس بدی نسبت به خود پیدا میکند، خیلی مهم است که بتواند این احساس را بشناسد و احساسش به او بگوید که در موقعیت و شرایط درستی قرار ندارد.
شناخت احساسات به ما کمک می کند تا به یک نوع خودشناسی برسیم؛ چرا که احساسات حالات درونی و همراه همیشگی ماست. مواجهه با موقعیت ها و افراد مختلف احساسات متفاوتی را در ما ایجاد می کند. گاهی از دیدن یک دوست خوشحال می شویم و گاهی از دیدن یک سگ می ترسیم.
برای دست یابی به شناخت احساسات، لازم است تغییرات فیزیولوژیکی بدن در حین تجربه احساسات مان را بشناسیم. افرادی که دارای سلامت روان هستند، هنگام بروز احساسات، آن ها را سرکوب نکرده و همانطور که هست، آن را بروز می دهند. این رفتار همان معنای اصیل بودن می باشد.
بسیاری از مردم نه تنها احساسات خود را نمیشناسند، بلکه نمیدانند که چطور با احساسات خود رفتار کنند. خیلیها احساسات خود را سرکوب و خفه میکنند، خیلیها از احساسات خود فرار میکنند و خیلیها آن را انکار و تظاهر به نبودن آنها میکنند. هر یک از شما باید به این آگاهی و توانایی برسید که احساس خود را تجربه کنید. اغلب مردم به محض اینکه متوجه هیجانی در خود میشوند یا میخواهند آن را برای همیشه حفظ کنند یا میخواهند فورا آن را تغییر داده و از شر آن خلاص شوند. این واکنشها بدترین نوع واکنش در مقابل احساسات هستند.
چند نوع احساس داریم
مردم در حالات مختلف احساسات مختلفی را گزارش می دهند در حالی که تمایز آنها را نمی دانند. باید بدانید که تمایز احساسات در چیست. هر احساسی برای بقا، رشد و تصمیم گیری بسیار مهم است. همه احساسات، حتی احساسات منفی به شما برای پیشرفت و حرکت کمک می کنند. مثلا فرض کنید یک روز هیچ احساس اضطراب و خجالت و غروری نداشته باشید؛ به همه چیز بی اهمیت هستید و همه چیز را از دست خواهید داد.
۱- احساس خشم
احساس خشم زمانی به سراغ شما می آید که احساس کنید شرایط و یا چیزی آن گونه که باید نیست. تجربه جسمی خشم در قسمت بالای کمر و شانه ها، در پشت گردن و در اطراف دو طرف فک احساس می شود. احساس گرما، تنش، درد و فشار نیز از دیگر حس هایی است که در زمان خشم تجربه می کنید.
۲- احساس نفرت
احساس نفرت واکنش نسبت به محرک های زننده است. چیزهایی که ممکن است شما را بیمار کنند و شما برای محافظت از روح و جسم خود از آنها بیزار می شوید. اتفاقاتی مثل سوءاستفاده جنسی نیز می تواند شامل این تجربه ها باشد. نفرت در درجه اول در معده، سینه و سر، خود را نشان می دهد.
۳- احساس ترس
احساس ترس در پاسخ به تهدیداتی است که به شما کمک می کند تا از آن اجتناب کرده و خود را نجات دهید، در مواجهه بعدی نیز از آن محرک ها ترسیده و احتیاط خواهید کرد. ترس یکی از پیشرفته ترین و تکامل یافته ترین احساسات آدمی است. ترس اغلب در نیمه بالای بدن و یا پاها حس می شود. تپش قلب، تنفس سریع و بالا رفتن متابولیسم، ویژگی های ترس است و باعث می شود بتوانید در موقعیت های خطرناک با انرژی بیشتری از خود پاسخ جنگ و یا گریز را نشان دهید.
۴- احساس شادی
خوشحالی در پاسخ به چیزهایی است که اغلب پیام هایی از بقا، شکوفایی و موفقیت دارد. رابطه جنسی، داشتن فرزند، موفقیت در اهداف، مورد تقدیر واقع شدن و… برخی از موقعیت های شادی آفرین می باشد. احساس گرما، احساس رضایت، امنیت و بودن در یک زندگی خوب ویژگی های حس خوشحالی است.
۵- احساس غم
احساس غم در پاسخ به ضرر و زیانی است که برای شما اهمیت دارد. یک احساس دردناک برای جلوگیری از خسارات در آینده یا قدردانی از چیزهای از دست رفته می باشد. احساس غم معمولا در سینه شروع شده و از طریق گلو به سمت بالا حرکت می کند. چیزی که بغض می نامید و حس می کنید در حال خفه کردن شماست، سپس به اشک ختم شده و کمی تخلیه می شوید. در زمان غم به خودتان اجازه دهید تا سوگواری کنید. گریه می تواند به شما در بازیابی انرژی و تسکین غم کمک کند.
زمانیکه که غمهایتان را سرکوب و یا انکار می کنید، روی هم تلنبار میشوند، انرژی منفی زیادی را از خود آزاد میکنند که سراسر وجود شما را میگیرد و باعث بروز بیماری افسردگی و انواع بیماریهای روان-تنی میشود. زمانی که به خود اجازه غمگین بودن و به عمق غم رفتن و سپس رها کردن آن را میدهید، از سرکوب و تلنبار شدن آن جلوگیری میکنید و به سلامتی خود کمک میکنید. مقاومت در برابر غم، یکی از دلایل تداوم غم در افراد است.
۶- احساس بهت و تعجب
احساس بهت و تعجب زمانی اتفاق می افتد که با رویدادی غیر منتظره رو به رو می شوید. بهت و تعجب، در مقایسه با دیگر احساسات، حسی متفاوت می باشد که نسبت به مثبت و منفی بودن آن رویداد خنثی هستید. تعجب، شگفتی یا سورپرایز شدن، به شما کمک می کند تا به اتفاقات غیر منتظره توجه کنید. بهت و تعجب در درجه اول در سر و سینه احساس می شود و ممکن است نوعی احساس خالی شدن و یکه خوردن به شما دست دهد.
۷- احساس دوست داشتن و عشق
عشق، احساسی عمیق، شدید و لطیف است که با مفاهیم صلح و انسان دوستی مطابقت دارد. حسی است که به معنای دوست داشتن شدید فرد یا چیزی است. علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده، عشق به همسر، عشق به فرزند، عشق به دوست و … را نیز میتوان متصور شد.
۸- احساس گناه و عذاب وجدان
احساس گناه در واقع نوعی حالت درونی است که در رده حالات احساسی منفی دستهبندی میشود و دارای ابعاد مختلفی از جمله غم و تنهایی است. هیجانی خودآگاه است که با احساسی دردناک ناشی از انجام دادن یا تصور انجام دادن کاری غلط همراه میباشد.
احساسات منفی باعث افکار منفی میشود
داشتن احساسات منفی شدید باعث میشود که ما احساس کنیم دلمان نمیخواهد در سرگرمیهای گروهی و فعالیتهای خارج از خانه شرکت کنیم. باید بفهمیم دلیل این احساسات منفی چیست و تلاش کنیم راهحلی برای رسیدن به احساس بهتر پیدا کنیم. مهارت در شناخت احساسات و درک اینکه احساسات چطور ما را کنترل میکنند، اثر گستردهای بر هدفمندی و در اختیار گرفتن زندگی مان دارد.
اگر مدام تلاش کنیم بفهمیم چه زمانی احساس ناراحتی میکنیم، همین باعث افکار ناراحتکننده میشود. خیلی مهم است که به این نتیجه برسیم که افکارمان در اختیار خود ماست. اگر بیشتر اوقات به چیزهایی مثل، “من خیلی خوب نیستم” یا “هیچکس مرا دوست ندارد” فکر کنیم؛ این افکار بر جسم و روانمانمان اثر میگذارد و نگرش ما را نسبت به موقعیتی که در آن قرار داریم، تعیین میکند.
ما می توانیم یاد بگیریم که افکار منفی مان را تغییر دهیم و تصمیم بگیریم که با تغییر افکارمان، دریافتمان را از محیط دگرگون کنیم و در آینده رویکرد دیگری را نسبت به امور منفی بگیریم تا شادتر باشیم. اولین گام مثبت برای سلامت روانی و تندرستی این است که متوجه باشیم چه زمانی احساس ناراحتی میکنیم تا افکار منفی خود را تغییر دهیم.
همه ما نیاز به کمک و مشاوره داریم
وقتی حالمان خوب نیست، لازم است از دیگران کمک بگیریم. بهترین گزینه یک متخصص است که در زمینه سلامت روان کار می کند. اینکه بدانیم چه زمانی در مورد احساساتمان احتیاج به کمک داریم، خیلی مهم است. افراد نیاز به راهنمایی و پشتیبانی مداوم در مورد احساساتشان دارند تا بدانند چطور آرامش پیدا کنند.
بیشتر اوقات افراد وقتی احساساتشان سرریز میکند، فقط نیاز به همدلی دارند، یا کسی که بدون داوری به حرفهای آنها گوش کند. همه ما می توانیم احساسات شدیدمان را با فردی متخصص و رازدار که ما را راهنمایی کند، در میان بگذاریم.
وقتی در تشخیص احساسات خودمان مهارت پیدا کردیم و توانستیم آنها را مدیریت کنیم و با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم به دیگران هم کمک کنیم که همین کار را بکنند. افرادی که به خوبی احساسات آدمهای اطرافشان را میفهمند، میتوانند بگویند چه زمانی حال آدمهای دوروبرشان خوب نیست و در نتیجه واکنشهای مناسبی نشان میدهند و به آنها کمک میکنند.
چند راه برای کمک به مدیریت احساسات خودمان
مراقبه یا مدیتیشن : زندگی خیلی پرمشغله است، مراقبه یا مدیتیشن روشی عالی برای آرامش ذهن است و به ما کمک میکند تا با خودمان ارتباط برقرار کنیم و احساس آرامش کنیم. مراقبه و مدیتیشن باعث دگرگونی بزرگی در چگونگی واکنشهای احساسی میشود. مراقبه همچنین بهترین راه برای کمک به آرام گرفتن و خوابیدن است. مراقبه تصویری هم خوب است.
تنفس عمیق: در این روش ۱۰ بار نفس عمیق می کشیم. به نظر کار مهمی نیست اما واقعا اثر دارد. نفس بگیرید و به آهستگی هوا را بیرون دهید. وقتی نفس خود را بیرون میدهید، تصور کنید همه احساسات و افکار منفی را با آن بیرون میرانید. ۵ بار این کار را کامل و درست انجام دهید و این باعث میشود که احساس بهتری پیدا کنید.
تغییر افکار منفی: ما نیاز داریم تا باور کنیم دوستداشتنی هستیم و همان چیزی که میخواهیم در زندگی خواهیم شد. بهجای اینکه فکر کنیم “من خجالتیام” فکر کنیم “من میتوانم و آنچه میخواهم بگویم، ارزش شنیدن دارد” یا اگر فکر میکنیم “من نمیتوانم این کار را انجام دهم، بهتر است فکر کنیم” هر کاری که اراده کنم میتوانم انجام دهم”.
جملات مثبت: جملهای است که میتوانیم به خودمان بگوییم تا احساس بهتری پیدا کنیم. می توانیم هر روز صبح در آینه به خودمان جملههای تأکیدی مثبت بگوییم و این جملهها را دور اتاق مان بچسبانیم و در دفتر و یادداشتهای روزانه مان داشته باشیم. جملههایی مثل: “من قوی هستم”، “آیندهام در دست خودم است”، “من استحقاق بهترین زندگی را دارم”، “من تندرست و خوشبختم”، “من آدم خوبی هستم که دیگران مرا دوست دارند” .