خود(self) در مقایسه با من(ego) در سطح مفهومی متفاوت است. فرد تماشاگر نمیتواند مستقیما ایگو را ببیند، زیرا ایگو مفهومی انتزاعی است که تنها در نوشتههای روانشناسان دیده میشود. من همچون سازمان دهنده کارکردهای روانی مفهوم پردازی شده است و میتواند در تجلیات کارکردهایی مانند تفکر و قضاوت دیده شود.
خود در چندین معنا به کار میرود، در گستردهترین معنا این واژه به کلیت سوژه در تقابل با جهان پیرامونی موضوعها دلالت دارد. خود عبارت است از تجربه اساسی و بنیادی ما از خودمان بسان یک شخص. خود را میتوان سازمان فراگیری دانست که همه عوامل روانی از جمله من را در سطح مفهوم بالاتری یکپارچه میکند.
فروید در الگوی ساختاری، ذهن را در چارچوب ساختارهایی با کارکردهای ایستا معرفی میکند. این ساختارها عبارتاند از اید(نهاد)، ایگو(من) و سوپر ایگو. تقسیمبندی ذهن به ۳ بخش مختلف را میتوان به افلاطون برگرداند. او سرشت آدمی را در برگیرنده سه بخش، میل(appetite)، هوس(passion) و استدلال(reason) میدانست.
ایگو(من)، کارکردهای فراوانی دارد و در تقابل با نهاد است. نخستین کارکرد ایگو، میانجیگری میان نیازهای فرد و مقتضیات محیط است. نهاد ناهشیار است و بازنماییهایی روانی از سائقهای غریزی پدید میآورد و خاستگاه انرژی روانی است. نقش بنیادی نهاد، ارضای نیازهای غریزی است.
ایگو شیوههای نشان دادن هیجان را به جهان بیرون مهار میکند. ایگو به گونه مشخصی از نهاد جدا نمیشود، بلکه بخش زیرین آن با نهاد آمیخته گردیده است. ایگو، ما را از کنش بر پایه فرایندهای نخستین (برپا شده بهوسیله نهاد) باز میدارد، اما در راستای بر پایی تعادل بین استانداردهای اخلاقی و ایدهآلی ما نیز کوشش میکند.
من وظیفه مدیریت سیستم را بر دوش دارد، بدینسان که به وسیله سازوکارهای گوناگونی با اضطراب مقابله میکند. اختلالات روانی هنگامی نمایان میشوند که من نتواند به مسئولیت هایش عمل کند، به عبارت دیگر، نتواند بین سه جزء شخصیت تعادل ایجاد کند.
تعریف و مفهوم پردازی خود(self) دشوار است. خود یک سازه ایستا و چند بعدی و بازنمایی درون روانی آموزههای بین فردی است. در حالی که من در کنش و واکنش با سازههای درون روانی است، خود در کنش با دیگران است.
در دیدگاه فروید خود از پایههای دستگاه روانی نیست و تنها در بررسیهای او روی خودشیفتگی و هنگامی که از عواطف، احساسات و عشق به خود و آگاهی از خود سخن میگوید، عنوان شده است. فروید، اهمیتی به تمییز میان من و خود نمی داد. او واژه آلمانی Ich را به کار می برد که درباره آن هم من و هم خود برداشت می شود.
ملانی کلاین بیان می کند، ایگو از آغاز تولد به گونهای فعال و مجهز به دفاعهای گوناگون حضور دارد و همین بودن همزمان من و نهاد، کارکردهای ذهنی نوزاد را پدید میآورد. کلاین برای تبیین چگونگی تکوین ایگو به درونفکنی نخستین موضوع خوب یعنی پستان مادر، متوسل میشود. نوزاد پستان مادر را به درون میبرد و پستان خوب جایگاهی میشود که ایگو پیرامون آن رشد مییابد.
ملانی کلاین، ایگو را مقدم بر خود میداند. به نظر وی، خود همه شخصیت را در بر میگیرد، تا جایی که من و نهاد را هم در برمیگیرد.وینیکات نیز ایگو را مقدم بر خود میداند و بر این باور است هنگامی که من رشد میکند و گسترش مییابد به خود مبدل میگردد.
نظریهپردازان روابط موضوعی کارکردهای نهاد را به ایگو(من) منسوب میکنند. از جمله اینکه انرژی لیبیدویی را به من نسبت میدهند. فیربرن با رد مفهومی نهاد و معرفی یک من یگانه که انرژی ویژه خود را دارد، تمایز میان ساختار و انرژی روانی را کنار نهاد. در الگوی او وجوه فراوانی در من هستند که با یکدیگر در تعارضاند. او از وجوه دوپاره شده من (موضوعهای بد) سخن گفته است. ایگو(من) به جای آنکه تنها برای مهار نهاد تلاش کند در پی برپایی پیوند با موضوعهاست. به باور فیربرن اگر پیوند کودک با پدر و مادر خوب باشد، من کودک رشد یافته خواهد بود.
درروانشناسی خود که مشخصاً به اندیشههای کوهات اشاره دارد، همه کارکردهای ایگو(من) به خود نسبت داده میشود، از جمله واقعیت آزمایی، تنظیم عزتنفس و کارکردهای ادراکی. کرنبرگ من را ساختاری فراگیر میدانست که ساختارهای فرعی و کارکردهای گوناگون را یکپارچه میکند. کرنبرگ همچنین به حالات ایگو(من) اشاره میکند. حالات من شیوه ارتباط با دیگری است که با احساسات متناسب با آن همراه است.
کوهات، در مقایسه با دیگر روان تحلیلگرها، تعریفی مستقلتر و روشنتر از خود ارائه میدهد. برای روانشناسان خود، سازه خود نقش شایانی در درک رفتار آدمی دارد و آن را بهعنوان احساس بیواسطه بودن در نظر میگیرند. او دو تعریف محدود و گسترده از خود عرضه کرد. در تعریف محدود، خود همچون ساختار معینی از ذهن یا شخصیت، همچون گونهای بازنمایی در من معرفی میشود. در معنای گسترده آن، به معنای محور جهان روانشناختی فرد، معرفی می کند.
خود در نظر کوهات، تنها یک مفهوم نیست، بلکه خود به معنایی گسترده و در چارچوب آگاهی و تجربه فردی تعریف میشود. خود واحدی است که یکپارچگی مکانی و زمانی دارد. به این ترتیب خود جایگاه روابط فرد و کارگزار پویایی است که کارکردهای روانی و رفتاری فراوانی بر عهده دارد که از دیرباز به ایگو منسوب بودهاند.
آنا فروید کارکردهای ناهشیار ایگو را مورد توجه قرار داد و سازوکارهای دفاعی را شناسایی و گسترش داد و بر این باور بود که من نقش تعدیلکننده در برابر نهاد دارد. پافشاری آنا فروید بر بررسی سازوکاری که من برای فرستادن چیزها به ناهشیار به کار میبرد، گامی بهسوی روانشناسی من است.
در دیدگاه آنا فروید، خود بهعنوان خود جسمانی یا آگاهی بر جسم شخص، زودتر از من نمود مییابد، یعنی خود از دید تکوینی مقدم بر من است و هنگامی رخ می دهد که فرد به خویشتن بهعنوان کارگزاری که حس میکند و کار میکند و کنش دارد، آگاهی یافته است.
هارتمن نیز خود را مقدم بر من میداند و بر این باور است پیش از آنکه کودک بتواند سخن گفتن را آغاز کند بهوسیله کنشوری های حرکتیاش خودش را از دنیای بیرون جدا میکند. تمایز خود و محیط بیرون (در حوالی ۶ ماهگی) نخستین گام در راستای شکلگیری من است.
تئوری سازگاری هارتمن بیان میکند که نوزاد برای برخورد و سازگاری با درخواستهای محیط پیشاپیش برنامه ریزی شده است. چرا که ایگو(من) بخش ویژه آدمی برای سازگاری است. هم فروید و هم هارتمن هر دو تحت تأثیر داروین بودند، با این تفاوت که فروید بر جنبههای تاریک، کهن و غریزی تأکید داشت و هارتمن بر جنبه سازگاری.
به باور هارتمن، نهاد و من جدا از هم رشد میکنند و کارکردی جداگانه دارند اما با هم هماهنگ هستند. رشد من برآیند سه عامل است:
- ویژگیهای درونی یا ارثی من
- تأثیر سائقهای غریزی
- واقعیت بیرون
هارتمن کارکردهای من را به دو بخش: کارکردهای خودگردان نخستین و کارکردهای خودگردان دومین تقسیم کرد. کارکردهای نخستین مانند ادراک، هوش، اندیشه، زبان، یادگیری که همگی ذاتی و تعارض ناوابسته هستند. کارکردهای دومین آنهایی هستند که به تعارضات دهانی، مقعدی، فالیک و ادیپال مربوط میشوند و از حل این تعارضات پدید میآیند. سازوکار این فرآیند خنثیسازی است که انرژیهای جنسی و پرخاشگری را محدود کرده و برای بهکارگیری در دسترس ایگو(من) میگذارد.
کارکرد ترکیبی من، اصطلاحی است که هارتمن برای اشاره به کارکرد یکپارچهسازی و سازماندهی و مفهوم بنیادین کارکرد سازگاری ایگو به کار می برد. به باور هارتمن کارکرد ترکیبی من هم کارکردهای دفاعی من را در بر می گیرد، هم کارکردهای سازشی آن را.
کارکردهای دفاعی من نه تنها برای حفاظت از ایگو(من) در برابر تعارضات میان من، نهاد و فرامن، بلکه برای پاسداری از من در برابر تعارض بین فردی، تعارض بین هنجارهای اجتماعی و آشفتگی برآمده از تروماست. هارتمن برای فرآیند سازگاری ایگو، دو سازوکار را به کار میبرد: دگرگونی آلوپلاستیک، هنگامی رخ میدهد که فرد محیط را برای برخورد با چالش پیش رو تغییر میدهد و دگرگونی اتوپلاستیک هنگامی رخ میدهد که فرد خودش را تغییر میدهد تا با محیط منطبق شود.
یونگ، خود را در تقابل با من قرار میدهد. من جایگاه آگاهی است و خود مرکز ناخودآگاه. خود در نزد یونگ برجستهترین بخش روح است. به باور یونگ روح یا روان آدمی ایستا نیست، بلکه همواره در فرآیند دگرگونی و پویایی است. خود راهنمای درونی و من راهنمای بیرونی است. من وابسته به گذشته و خود رو به آینده است. من منطقهای عمل میکند و خود جهانی.
ایگو در برگیرندۀ آگاهی ما از جهان بیرون و آگاهی ما از خویشتن است. یونگ من را خودآگاه محض میداند، اما فروید بر این باور است که بخش کوچکی از من ناخودآگاه است که همان سازوکارهای دفاع روانی است. یونگ سازوکارهای دفاعی را میپذیرد اما کمتر از فروید روی آنها پافشاری دارد و جایگاه کنشوری آنها را هم در من نمیداند.
خود به عنوان یک کهن الگو یعنی کوشش ناخودآگاه ما برای مرکزیت و تمامیت است. خود عبارت است از گنجایش ذاتی برای کلیت، گرایش درونی برای متوازن کردن و آشتی دادن جنبههای متضاد شخصیت. خود منتج به ایگو میشود که با واقعیت بیرونی سازش میکند و تا اندازهای بهوسیله آن نمود مییابد. خود هنگام تولد وجود ندارد بلکه پس از سالها آزمایش و خطا و حل تضادهای درونی است که کمکم تکامل مییابد.
منابع :
- درآمدی بر روابط موضوعی و روان شناسی خود. مایکل سنت کلر . ترجمه طهماسب
- درآمدی نو بر روانکاوی (نظریه و درمان). آنتونی بیتمن و جرمی هلمز . ترجمه طهماسب
سلام مرسی از مطلب
من کتاب ایگو دشمن من است رو به پیشنهاد یکی از دوستانم از اپلیکیشن خوانا خریدم و واقعا محتوای خوبی داشت و به همه پیشنهاد میدهم این کتاب رو بخوانند.
در مورد تمایز خود با ایگو مطالب بیشتری بزارید لطفا ..از زحمت شما در ساخت سایت عالی تون بسیار متشکرم
درود . به لینک های زیر مراجعه فرمایید:
https://public-psychology.ir/1397/10/types-of-self/
https://public-psychology.ir/1397/10/ego-function/
ممنون
سلام و سپاس از مطالب بسیار عالیتون…
سایت شما منحصر بفرده و مطالب واقعا مفید هستن… باز هم ممنون از زحمات شما فرهیخته گرامی
درود . ممنون و تشکر از شما
جناب نوربخش ، عالیست ممنونم
مرسی عالی بود
سلام .وقت بخیر . بسیار عالی ممنون بابت مطالب
لطفا در مورد نقد نظریه هارتمن و مقایسه ی نظریه هارتمن با دیگر نظریه ها هم بنویسید
درود . به لینک زیر مراجعه کنید:
https://public-psychology.ir/1400/09/heinz-hartman/